اسناد ‌و‌ مشايخ راويان «صحيفه ی کامله»

منصور پهلوان
صحیفه سجادیه(علیه السلام)

مقدمه 
صحیفه ی کامله، نام مجموعه ادعیه ی امام علی ‌بن‌ الحسین (ع) است که ‌به‌ طرق مختلف، ‌از‌ ‌آن‌ حضرت روایت شده است.
این کتاب که ‌در‌ بین دانشمندان اسلامی ‌به‌ «زبور ‌آل‌ محمد» ‌و‌ «انجیل اهل بیت» موسوم گشته [1]  ‌از‌ اولین کتابهایی است که ‌در‌ دوره ی اسلامی تألیف شده [2]  ‌و‌ ‌به‌ واسطه ی داشتن مضامین بلند ‌و‌ همچنین انتسابش ‌به‌ امام سید الساجدین (ع) ‌از‌ شهرت بسزایی برخوردار گشته است.
در قرون مختلف اسلامی بسیاری ‌از‌ دانشمندان ‌و‌ راویان، ‌با‌ اسناد متصل ‌به‌ نقل ‌و‌ روایت صحیفه ی کامله مبادرت کرده اند. تعداد این اسناد ‌را‌ علامه محمدتقی مجلسی، بالغ ‌بر‌ هزاران هزار می داند [3]  ‌و‌ می گوید که متجاوز ‌از‌ ششصد طریق عالی نقل ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ آثار خود، گزارش کرده است.
در میان این راویان، دانشمندان ‌و‌ مشایخ بزرگی بوده اند که حلقه ی واسط ‌و‌ شیخ المشایخ این راویان ‌به‌ شمار می آیند ‌و‌ ‌با‌ سلسله ی سند ‌و‌ طریق روایت ویژه، صحیفه ‌را‌ روایت کرده اند. کثرت طرق ‌و‌ مشایخی که ‌در‌ دوره های مختلف ‌به‌ نقل ‌و‌ روایت این کتاب پرداخته اند، بی نظیر است ‌و‌ هیچ کتاب دیگری ‌را‌ نمی شناسیم که مشایخ ‌و‌ محدثان بزرگ، چنین اهتمامی ‌به‌ نقل ‌و‌ روایت ‌آن‌ معمول داشته باشند. این امر، ‌به‌ گونه ای است که طرق روایت مشایخ ‌در‌ نقل صحیفه ی کامله، ‌به‌ ‌حد‌ تواتر رسیده ‌و‌ بسیاری ‌از‌ علمای رجال ‌و‌ حدیث، بدان شهادت داده اند. ‌از‌ جمله ی این علما، فیلسوف، محدث ‌و‌ فقیه فرزانه سید محمد باقر، معروف ‌به‌ میرداماد (م)، اسانید طرق مشایخ ‌را‌ ‌در‌ روایت صحیفه ی کامله، متواتر می خواند [4] .
در ذیل اسناد ‌و‌ مشایخ راویان صحیفه ی کامله می آید ‌و‌ طرق نقل آنها ‌را‌ ذکر می شود:
محمد ‌بن‌ وارث (قرن 3 ‌و‌ 4) 
محمد ‌بن‌ الوراث، ‌از‌ مشایخ بزرگ اواخر قرن سوم هجری است ‌و‌ ابوالقاسم جعفر ‌بن‌ محمد ‌بن‌ قولویه (م 368 ق)، ‌از‌ وی حدیث نقل کرده است. [5]  محمد ‌بن‌ الوارث، ‌به‌ نقل ‌از‌ حسین ‌بن‌ اشکیب، کتابهای «الرد علی ‌من‌ زعم أن النبی (ص) کان علی دین قومه» ‌و‌ «الرد علی الزیدیة» ‌را‌ برای ابوالقاسم جعفر ‌بن‌ محمد ‌بن‌ قولویه روایت کرده است؛ [6]  ‌و‌ حسین ‌بن‌ علی اشکیب، شیخ ‌و‌ استاد محمد ‌بن‌ الوارث ‌و‌ ‌از‌ اصحاب امام هادی [7]  ‌و‌ امام عسکری [8]  ‌و‌ شخصی عالم، متکلم ‌و‌ مصنف بوده است ‌و‌ شیخ طوسی، ‌در‌ ‌حق‌ وی می نویسد که ‌او‌ فاضل جلیل، متکلم فقیه، صاحب تصانیف، لطیف الکلام ‌و‌ جید النظر بود. [9] .
محمد ‌بن‌ الوارث، صحیفه ی سجادیه ار ‌از‌ حسین ‌بن‌ اشکیب ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ پدرش متوکل ‌بن‌ هارون ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ امام صادق (ع) روایت کرده است. [10]  این طریق ‌را‌ «عالی السند» می گویند؛ زیرا ‌به‌ واسطه های اندک ‌از‌ امام روایت می شود.[11] .
میرزا عبدالله افندی (م 1130 ق)، صاحب کتاب «ریاض العلماء» که ‌از‌ دانشمندان کتابشناس ‌و‌ رجالیان معروف ‌و‌ ‌از‌ شاگردان علامه مجلسی است، می نویسد: نسخه ی عتیقه ای ‌از‌ صحیفه، ‌به‌ روایت محمد ‌بن‌ الوارث ‌و‌ ‌به‌ ‌خط‌ ابن مقله (م 328 ق)، خطاط نامدار عصر عباسی، مشاهده کرده است. [12] .
ابن همام (م 336 ق) 
ابوعلی محمد ‌بن‌ همام ‌بن‌ سهل اسکافی، ‌از‌ راویان قرن چهارم هجری است. نجاشی درباره ی ‌او‌ می نویسد: شیخ اصحاب ‌ما‌ ‌و‌ متقدم ایشان است. ‌در‌ سال 258 ق، ‌به‌ دعای امام حسن عسکری (ع) ‌به‌ دنیا آمد. منزلتی عظیم داشت؛ کثیر الحدیث بود ‌و‌ کتابی ‌به‌ نام «الأنوار فی تاریخ الأئمة (ع)» دارد. وی ‌در‌ سال 336 ق، ‌در‌ گذشت. [13] .
شیخ طوسی نیز ‌در‌ توصیف ‌او‌ می گوید:
یکنی أبا علی، جلیل القدر، ثقة، له روایات کثیرة أخبرنا بها عدة ‌من‌ أصحابنا عن أبی المفضل [14] .
محمد ‌بن‌ همام، راوی صحیفه است ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ علی ‌بن‌ مالک روایت می کند. شیخ طوسی می نویسد:
علی ‌بن‌ مالک روی عنه ابن همام دعاء الصحیفة. [15] .
در بین راویان حدیث، ‌دو‌ ‌تن‌ ‌با‌ کنیه ی ابن همام شناخته می شوند: اول، محمد ‌بن‌ همام که توصیف نجاشی ‌و‌ طوسی ‌را‌ ‌از‌ وی آوردیم. دوم، اسماعیل ‌بن‌ همام که ‌از‌ اصحاب حضرت رضا (ع) است ‌و‌ نجاشی درباره ی ‌او‌ می نویسد: خودش ‌و‌ پدرش ‌و‌ جدش ثقه اند. [16] .
ملا محمد تقی مجلسی، راوی علی ‌بن‌ مالک ‌را‌ اسماعیل ‌بن‌ همام دانسته ‌و‌ ‌پس‌ ‌از‌ نقل روایت بعضی ‌از‌ افاضل ‌از‌ صحیفه ی کامله، می نویسد: شیخ ‌و‌ نجاشی ‌با‌ اسانید فراوان خود، ‌از‌ احمد ‌بن‌ محمد ‌بن‌ عیسی، ‌از‌ ابن همام، ‌از‌ علی ‌بن‌ مالک، صحیفه ی کامله ‌را‌ روایت می کنند ‌و‌ جلالت قدر ابن عیسی ‌و‌ اسماعیل ‌بن‌ همام، ‌بر‌ جلالت قدر علی ‌بن‌ مالک نیز دلالت دارد. ابن همام، روای امام رضا (ع) ثقه، جلیل القدر ‌و‌ عظیم الشأن است. [17] .
اما ‌به‌ دلایل زیر، راوی علی ‌بن‌ مالک، محمد ‌بن‌ همام است ‌و‌ ‌نه‌ اسماعیل ‌بن‌ همام:
1 - شیخ طوسی، نام علی ‌بن‌ مالک رادر باب «من لمن یرو عنهم» آورده است. بنابراین، وی ‌از‌ اصحاب ائمه نبوده است؛ حال آنکه اسماعیل ‌بن‌ همام ‌از‌ اصحاب حضرت رضا (ع) است ‌و‌ روایت ‌او‌ ‌از‌ علی ‌بن‌ مال، غیرممکن ‌و‌ بی فایده است.
2 - صحیفه ی سجادیه ی ‌به‌ روایت علی ‌بن‌ مالک، ‌به‌ طرز معجزه آسایی ‌در‌ سال 1348 ش، هنگام اجرای طرح توسعه ی حرم رضوی ‌از‌ زیر خاک قبه ی مبارک استخراج گردید ‌و‌ ‌هم‌ اکنون جزو ذخایر نفیس کتابخانه ی آستان قدس رضوی است ‌و‌ ‌به‌ شماره ی 12405 ‌از‌ ‌آن‌ نگهداری می شود. تاریخ کتابت آن، 416 قمری، ‌و‌ نام کاتب آن، حسن ‌بن‌ ابراهیم زامی است. سلسله ی مزبور چنین است: بندار ‌بن‌ یحیی، ‌از‌ ابوالحسن محمد بن یحیی، ‌از‌ ابو علی محمد ‌بن‌ همام سهل اسکافی، ‌از‌ علی ‌بن‌ مالک، ‌از‌ احمد ‌بن‌ عبدالله، ‌از‌ محمد ‌بن‌ صالح، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل ‌بن‌ هارون.

متوکل ‌بن‌ هارون می گوید:
یحیی ‌بن‌ زید ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ شهادت پدرش، ‌در‌ حالی که ‌به‌ جوانب خراسان می رفت ‌و‌ ملاقات کردم... آنگاه صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌به‌ ‌من‌ داد که ادعیه ی امام علی ‌بن‌ الحسین (ع) ‌در‌ ‌آن‌ بود. [18] .
چنانکه ملاحظه می شود، نام راوی علی ‌بن‌ مالک، ‌به‌ صراحت ‌در‌ این نسخه ی، ارزشمند ‌و‌ قدیمی، ابوعلی محمد ‌بن‌ همام ‌بن‌ سهل اسکافی ذکر شده است.
نکته ی مهم دیگری که ‌از‌ نسخه ی آستان قدسی رضوی برمی آید، طریق علی ‌بن‌ مالک ‌به‌ عمیر ‌بن‌ متوکل است. این طریق، ‌در‌ کتابهای «رجال» نجاشی «فهرست» ‌و‌ «رجال» شیخ طوسی ذکر نگردیده است. شیخ طوسی نیز گرچه ‌در‌ «رجال» خود ‌به‌ روایت ابن همام ‌از‌ علی ‌بن‌ مالک اشاره می کند؛ اما طریق روایت ‌او‌ ‌را‌ که احمد ‌بن‌ عبدالله ‌از‌ محمد ‌بن‌ صالح ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل بوده، ذکر نکرده است. [19] .
کاتب، ‌در‌ پایان نسخه ی مذکور، سال کتابت ‌و‌ تاریخ ‌آن‌ ‌را‌ چنین مرقوم کرده است:
انتهاء المأثور ‌من‌ الدعوات، عن زین العابدین ‌و‌ حافد سید الخلائق أجمعین علی ‌بن‌ الحسین ‌بن‌ علی ‌بن‌ أبی طالب، خاتم الخلفاء الراشدین، ‌و‌ الصلوة علی محمد ‌و‌ آله الطیبین ‌و‌ کتبه الحسین ‌بن‌ ابراهیم ‌بن‌ محمد الزامی فی شوال سنة ست عشرة ‌و‌ أربع ماة. غفرالله ‌و‌ لوالدیه ‌و‌ لجمیع المؤمنین ‌و‌ المؤمنات. [20] .
این نسخه، ‌در‌ سال 1371 ش، جزو سلسله انتشارات آستان قدس رضوی ‌و‌ ‌با‌ تحقیق استاد کاظم مدیر شانه چی ‌در‌ 187 صحفه ‌و‌ ‌در‌ قطع وزیری ‌به‌ طبع رسیده است. چاپ دیگری ‌از‌ این نسخه، ‌در‌ مطبعة الشام ‌و‌ ‌با‌ تحقیق سید احمد فهری ‌در‌ 236 صحفه ‌به‌ قطع رقعی ‌به‌ انجام رسیده است.
ابن طیالسی (ق 4) 
ابو یعقوب احمد ‌بن‌ عباس نجاشی صیرفی، معروف ‌به‌ ابن طیالسی، ‌از‌ مشایخ تلعکبری (م 385 ق) است ‌و‌ وی ‌در‌ سال 335 ق، ‌از‌ ابن طیالسی، حدیث شنیده است. [21]  شیخ طوسی ‌در‌ باب «من لم یرو عن الأئمة (ع)» می نویسد: ابن طیالسی «دعای کامل» ‌را‌ که نام دیگر «صحیفه ی کامله» است، روایت کرده است. [22] .
ملا محمد تقی مجلسی، ‌در‌ اسناد روایت خود ‌از‌ صحیفه ی سجادیه، می نویسد:
ابو یعقوب ابن طیالسی، صحیفه ی کامله ‌را‌ درسال 335 ق، ‌با‌ اسناد خود ‌از‌ یحیی ‌بن‌ زید روایت کرده است.
محمد ‌بن‌ بحر شیبانی (قرن چهارم) 
محمد ‌بن‌ بحر رهنی کرمانی نرماشیری شیبانی، ‌از‌ مشایخ قرن چهارم هجری ‌و‌ معاصر شیخ صدوق (381 ق) است. کتابهای چندی ‌در‌ فقه ‌و‌ کلام، «کتاب البدع»، «کتاب التقوی»، «کتاب الاتباع ‌و‌ ترک المراء فی القرآن»، «کتاب البرهان» ‌و‌ «کتاب القلائد» تألیف کرده است. [23] 
محمد ‌بن‌ بحر شیبانی، صحیفه ی کامله ‌را‌ روایت کرده ‌و‌ کتابشناس ‌و‌ رجالی معروف، میرزا عبدالله افندی، نسخه ای ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ ملاحظه کرده ‌و‌ ‌در‌ کتاب «الصحیفة الثالثة» ‌از‌ ‌آن‌ یاد می کند.[24].
هارون ‌بن‌ موسی تلعکبری (م 385 ق) 
ابو محمد هارون ‌بن‌ موسی ‌بن‌ احمد ‌بن‌ سعید تلعکبری، شیخ مشایخ امامیه است. شیخ طوسی درباره ی وی می نویسد:
جلیل القدر، عظیم المنزله، واسع الروایه، عدیم النظیر ‌و‌ ثقه است.
علامه حلی نیز ‌در‌ توصیف ‌او‌ می گوید:
وجه اصحابنا معتمد علیه ‌لا‌ یطعن علیه فی شی ء. [25] .
نجاشی درباره ی ‌او‌ می نویسد:
وجه اصحاب ‌ما‌ بود ‌و‌ معتمد همه. هیچ طعنی ‌بر‌ ‌او‌ وارد نشده است. ‌من‌ ‌به‌ خانه ی ‌او‌ می رفتم ‌و‌ ‌به‌ همراهی فرزندش ابوجعفر، ‌در‌ محضر وی حاضر می شدیم ‌و‌ مردم ‌بر‌ ‌او‌ قرائت می کردند.[26].
شیخ طوسی، ‌در‌ باب «من لم یرو عن الأئمة (ع) درباره ی تلعکبری می گوید:
وی جمیع اصول مصنف ‌را‌ روایت کرده... [27]  ‌و‌ ‌از‌ جمله کتابهایی که روایت می کند، صحیفه ی کامله است که ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ ابن طیالسی نقل کرده است. [28] .
نسخه ای ‌از‌ صحیفه ای که ‌او‌ روایت کرده، ‌در‌ عصر میرزا عبدالله افندی، موجود بوده ‌و‌ وی ‌آن‌ ‌را‌ مشاهده کرده است. [29] .
محمد ‌بن‌ عبدالله شیبانی (م 387 ق) 
ابوالمفضل محمد ‌بن‌ عبدالله ‌بن‌ مطلب شیبانی، ‌در‌ سال 297 ق، ‌به‌ دنیا آمد ‌و‌ همه ی عمرش ‌در‌ سفر ‌و‌ جستجوی حدیث گذشت ‌و‌ کتابهای فراوانی داشت که ‌از‌ زمره ی آنهاست. «شرف التوبة»، «مزار أمیرالمؤمنین (ع)»، «فضائل عباس ‌بن‌ عبدالمطلب»، «کتاب الدعاء»، «من روی حدیث غدیرخم»، «رسالة فی التقیة ‌و‌ الاذاعة»، «من روی عن زید ‌بن‌ علی ‌بن‌ الحسین (ع)»، «فضائل زید (ع)»، «الشافی فی علوم الزیدیة»، «اخبار أبی حنیفة» ‌و‌ «کتاب القلم» [30] .
شیخ طوسی می نویسد:
مشایخ ‌ما‌ همه ی کتب ‌و‌ روایات ‌او‌ ‌را‌ برای ‌ما‌ روایت کرده اند. [31] .
شیبانی ‌در‌ ابتدا ثقه ‌و‌ ثبت بود؛ اما ‌در‌ اواخر عمر، خلط کرد. لذا نجاشی درباره ی ‌او‌ می گوید:
رأیت هذا الشیخ ‌و‌ سمعت منه کثیرا، ثم توقفت عن الراویة عنه الا بواسطة بینی ‌و‌ بینه. [32] .
برخی ‌از‌ رجالیان، ‌در‌ معنای عبارت اخیر گفته اند: مقصود نجاشی، ‌آن‌ است که ‌با‌ فعل «حدثنا» ‌و‌ «اخبرنا» ‌از‌ شیبانی نقل روایت نمی کند؛ اما ‌با‌ فعل «قال» فراوان ‌از‌ وی نقل روایت کرده است. [33] 
شهید ثانی ‌در‌ «درایة الحدیث» می نویسد: «من خلط بعد استقامة یقبل ‌ما‌ روی عنه قبل الاختلاط ‌و‌ یرد ‌ما‌ روی عنه بعده». [34]  آنگاه می افزاید: «منهم ابوالمفضل محمد ‌بن‌ عبدالله الشیبانی».
شیبانی، صحیفه ‌را‌ ‌به‌ ‌دو‌ طریق نقل می کند:
اول، ‌از‌ طریق ابو عبدالله جعفر ‌بن‌ محمد ‌بن‌ جعفر حسنی (م 308 ق) که بزرگ طالبین ‌و‌ موثق ‌و‌ مورد اعتماد بود. [35]  درباره ی جعفر ‌بن‌ محمد حسنی می گویند:
فاضل، پرهیزگار، ثقه ‌و‌ عاقل بود ‌و‌ احادیث بسیار سماع کرد؛ ‌در‌ مسجد می نشست ‌و‌ قرائت قرآن می نمود. [36] .
دوم، ‌از‌ طریق محمد ‌بن‌ روزبه ‌بن‌ ابی بکر مدائنی. علامه تهرانی می نویسد:
و وقع فی الصحیفة الکامله روایة أبی المفضل الشیبانی عن محمد ‌بن‌ روزبه عن محمد ‌بن‌ أحمد ‌بن‌ مسلم المطهری عن أبیه. [37] .
سید علی خان مدنی (صاحب «ریاض السالکین») نیز ‌به‌ وجود چنین سندی شهادت داده می نویسد:
و رأیت علی هامش نسخة ‌ما‌ نصه: حدثنا ابوالمفضل قال ‌و‌ حدثنی محمد ‌بن‌ الحسن ‌بن‌ روزبه أبوبکر المدائنی نزیل الرحبة فی داره. [38] .
نسخه ی گرانقدری ‌از‌ صحیفه، ‌به‌ روایت محمد ‌بن‌ روزبه، ‌در‌ کتابخانه ی آیة الله مرعشی قم ‌به‌ شماره ی 3685 موجود است که نام کاتب آن، حسین ‌بن‌ محمد حسنی است ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ سال 695 ق، ‌در‌ شهر موصل کتابت کرده است. [39] .
راویان صحیفه ‌از‌ ابوالمفضل شیبانی، عبارت اند از: محمد ‌بن‌ محمد ‌بن‌ نعمان (شیخ مفید)، [40]  حسن ‌بن‌ محمد ‌بن‌ اشناس، [41]  حسین ‌بن‌ عبیدالله غضائری، [42]  ابوالحسن محمد ‌بن‌ هارون تلعکبری، [43]  ابو منصور محمد ‌بن‌ محمد عکبری معدل. [44] .
روایت این دانشمندان موثق ‌و‌ معتمد ‌از‌ ابوالمفضل شیبانی، خود نشانه ی ‌آن‌ است که نقل آنها مربوط ‌به‌ دوران استقامت وی است ‌و‌ نمی توان پذیرفت که این بزرگان، ‌از‌ دوران خلط ‌او‌ چیزی نقل کرده باشند.
محمد ‌بن‌ هارون تلعکبری (ق 4) 
ابوالحسین محمد ‌بن‌ هارون تلعکبری، ‌از‌ شاگردان محمد ‌بن‌ عبدالله شیبانی است ‌و‌ صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌به‌ نقل ‌از‌ ‌او‌ روایت کرده است. سید ‌بن‌ طاووس، ‌از‌ صحیفه ی ‌او‌ خبر داده، تصریح می کند که: ابوالحسن محمد ‌بن‌ هارون تلعکبری، ‌آن‌ ‌را‌ روایت کرده است ‌و‌ می گوید:
محمد ‌بن‌ عبدالله شیبانی، ‌از‌ جعفر ‌بن‌ محمد حسنی، ‌از‌ عبدالله ‌بن‌ عمر زیات، ‌از‌ علی ‌بن‌ نعمان اعلم، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ متوکل ‌بن‌ هارون، ‌از‌ امام صادق (ع) حدیث می کند که فرمود: هذا املاء جدی علی ‌بن‌ الحسین (ع) علی أبی محمد ‌بن‌ علی (ع) بمشهد منی.... [45] .
سید ‌بن‌ طاووس، آنگاه دعای چهل ‌و‌ ششم صحیفه ‌را‌ ‌به‌ روایت ابوالحسین محمد ‌بن‌ هاورن نقل می کند. [46] .
ابن عیاش (م 401 ق) 
احمد ‌بن‌ محمد ‌بن‌ عبیدالله ‌بن‌ حسن ‌بن‌ عیاش جوهری، ‌از‌ دانشمندان ‌و‌ ادیبان معاصر شیخ صدوق است که تألیفات بسیاری دارد ‌و‌ ‌از‌ جمله ی آنهاست: «مقتضب الأثر فی النص علی الأئمة الأثنی عشر» [47] .
نجاشی درباره ی ‌او‌ می نویسد:
ابن عیاش، دوست ‌من‌ ‌و‌ دوست پدرم بود ‌و‌ احادیث بسیاری ‌از‌ وی شنیده ام. [48] .
میرزا عبدالله افندی، صاحب کتاب «ریاض العلماء» آنجا که می نویسد: «ما عدا الصحیفة المشهوریة فاننا رأینا عددا ‌من‌ نسخ الصحیفة السجادیة الشریفة المرویة بطرق أخری»، ‌از‌ صحیفه ای که ‌به‌ روایت ابن عیاش است، نام برده ‌و‌ می گوید که ‌آن‌ ‌را‌ رؤیت کرده است. [49] .
خزار قمی (قرن چهارم) 
ابوالقاسم علی ‌بن‌ محمد ‌بن‌ علی خزار قمی، فقیهی موثق ‌و‌ عالمی عالی مقام است. نجاشی ‌در‌ «رجال» خود ‌و‌ علامه حلی ‌در‌ «خلاصة الأقوال» ‌او‌ ‌را‌ توثیق کرده اند. شیخ صدوق ‌و‌ ابن عیاش جوهری، ‌از‌ مشایخ وی اند ‌و‌ کتابهایی ‌در‌ کلام ‌و‌ فقه نوشته که ‌از‌ جمله ی آنها «الایضاح» ‌در‌ اصول دین ‌و‌ «کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الاثنی عشر» ‌و‌ «کتاب الأحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة» ‌را‌ می توان نام برد. [50] .
خزاز قمی، صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌از‌ علی ‌بن‌ حسن ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ عمر ‌بن‌ عیسی ‌بن‌ عامر سیرافی ‌در‌ مکه ‌و‌ ‌در‌ ماه ذی الحجه سال 381 ق، ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ حسن ‌بن‌ محمد ‌بن‌ یحیی ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ محمد ‌بن‌ مطهر ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ پدرش ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ متوکل ‌بن‌ هارون، روایت می کند.
متوکل می گوید: یحیی ‌بن‌ زید ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ شهادت پدرش، ‌در‌ حالی که ‌به‌ جانب خراسان می رفت، ملاقات کردم... آنگاه صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌به‌ ‌من‌ داد که ادعیه ی امام علی ‌بن‌ الحسین (ع) ‌در‌ ‌آن‌ بود. [51] .
ابن شاذان (ق 4) 
ابوالحسن محمد ‌بن‌ احمد ‌بن‌ علی ‌بن‌ الحسن ‌بن‌ شادان [/ شاذان] قمی، ‌از‌ فقها ‌و‌ علمای بزرگ امامیه است ‌و‌ شیخ ابوالقاسم جعفر ‌بن‌ محمد ‌بن‌ قولویة قمی (م 368 ق) دایی اوست. کتابهای «ایضاح دقائق النواصب»، «مناقب أمیرالمؤمنین (ع)» ‌و‌ «مأة منقبة ‌من‌ طریق العامة» نوشته ی اوست. کراجکی ‌در‌ سال 412 ق، ‌در‌ مسجدالحرام ‌بر‌ وی قرائت حدیث کرده است. این عالم بزرگ، شیخ شیعه ‌در‌ زمان خود بوده است. [52] .
ابن شادان، صحیفه ‌را‌ چنین روایت می کند:
احمد ‌بن‌ محمد ‌بن‌ عیاش، ‌از‌ حسن ‌بن‌ محمد ‌بن‌ یحیی، معروف ‌به‌ ابن اخی طاهر علوی، ‌از‌ محمد ‌بن‌ مطهر کاتب، ‌از‌ پدرش، ‌از‌ محمد ‌بن‌ شلمقان مصری، ‌از‌ علی ‌بن‌ نعمان اعلم، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ متوکل ‌بن‌ هارون، ‌از‌ امام صادق (ع).
صحیفه ی ‌به‌ روایت ابن شادان، ‌در‌ اختیار علامه مجلسی بوده است ‌و‌ این عالم بزرگوار، بعضی ادعیه ‌را‌ ‌از‌ ‌آن‌ نقل می کند. [53] .
شیخ مفید (م 413 ق) 
ابو عبدالله محمد ‌بن‌ محمد ‌بن‌ نعمان بغدادی، مشهور ‌به‌ شیخ مفید، ‌از‌ بزرگترین مشایخ شیعه است ‌و‌ ‌در‌ فقه ‌و‌ کلام ‌و‌ روایت، اعلم اهل زمان خویش بود ‌و‌ ریاست امامیه ‌را‌ ‌در‌ دوره ی خود برعهده داشت. ‌او‌ ‌در‌ سال 336 ق، ‌به‌ دنیا آمد ‌و‌ ‌در‌ سال 413 ق، چشم ‌از‌ جهان فروبست. شیخ مفید، کتابهای متعددی نگاشت که ‌از‌ جمله ی آنهاست: «الرسالة المقنعة» (و الأرکان فی دعائم الدین» ‌و‌ «الایضاح فی الامامة»، «الافصاح»، «الارشاد»، «العیون» ‌و‌ المحاسن».
شیخ مفید، ‌از‌ ابوالقاسم ‌بن‌ قولویه قمی، شیخ صدوق، ابوغالب رازی، احمد ‌بن‌ عباس نجاشی، احمد ‌بن‌ محمد (ابن الولید) ‌و‌ دیگران روایت می کند ‌و‌ شیخ طوسی، ابوالعباس نجاشی، سید مرتضی، سید رضی، شیخ کراجکی، جعفر ‌بن‌ محمد دوریستی، سلار دیلمی، ابن کوفی ‌و‌ تعدادی دیگر نیز ‌از‌ ‌او‌ روایت کرده اند [54] .
شیخ مفید ‌در‌ کتاب «الارشاد» ‌به‌ مجموعه ی ادعیه ای که ‌از‌ حضرت سجاد (ع) ‌به‌ ‌جا‌ مانده، اشاره کرده ‌و‌ بعضی ‌از‌ ‌آن‌ دعاها ‌را‌ نقل کرده است؛ مثلا می گوید: «و کان مما حفظ عنه ‌من‌ الدعاء...» [55]  همچنین می نویسد: ‌از‌ ‌آن‌ حضرت، کتابهایی ‌در‌ ادعیه ‌و‌ مواعظ و... روایت شده که وجود مستقل آنها، ‌ما‌ ‌را‌ ‌از‌ بیان ‌آن‌ ‌در‌ این کتاب، بی نیاز می کند. [56] .
شیخ مفید، صحیفه ‌را‌ ‌از‌ محمد ‌بن‌ عبدالله شیبانی ‌در‌ دوران استقامتش نقل کرده است. [57] . همچنین مشایخ نامداری صحیفه ‌را‌ ‌از‌ شیخ مفید نقل کرده اند، مانند سید ابوالصمصام ذوالفقار ‌بن‌ معبد حسنی [58]  ‌و‌ شیخ ابو عبدالله جعفر ‌بن‌ محمد دوریستی. [59] .
ابن اشناس بزاز (ق 5) 
ابو علی حسن ‌بن‌ محمد ‌بن‌ اسماعیل محمد ‌بن‌ اشناس بزاز، ‌از‌ مشایخ شیخ طوسی است ‌و‌ ‌از‌ جمله کتابهای ‌او‌ «عمل ذی الحجة» ‌را‌ می توان نام برد. سید ‌بن‌ طاووس، نسخه ای ‌از‌ کتابی ‌را‌ که ابن اشناس ‌در‌ سال 437 ق، ‌به‌ ‌خط‌ خود نگاشته، ‌در‌ اختیار داشته است ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ کتاب «الاقبال» نقل می کند ‌و‌ محمد ‌بن‌ عبدالله شیبانی ‌از‌ مشایخ اوست. [60] .
ابن اشناس، صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌از‌ محمد ‌بن‌ عبدالله شیبانی، ‌از‌ جعفر ‌بن‌ محمد حسنی، ‌از‌ عبدالله ‌بن‌ عمر زیات، ‌از‌ علی ‌بن‌ نعمان اعلم، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ پدرش متوکل ‌بن‌ هارون روایت می کند. [61] .
میرداماد، ‌در‌ شرح صحیفه ی سجادیه ی خود می نویسد:
طریق اسناد ‌در‌ صحیفه ای که ‌به‌ ‌خط‌ ابن سکون است چنین است:
أخبرنا أبوالحسن علی ‌بن‌ محمد ‌بن‌ اسماعیل ‌بن‌ اشناس البزاز قرائة علیه فاقر ‌به‌ قال أخبرنا ابوالمفضل محمد ‌بن‌ عبدالله ‌بن‌ عبدالمطلب الشیبانی. [62] .
همچنین نسخه ای ‌از‌ صحیفه که ‌با‌ نسخه ی ابن اشناس مقابله شده ‌و‌ ‌در‌ غایت صحت است، ‌در‌ عراق موجود است ‌و‌ علامه تهرانی، ‌آن‌ ‌را‌ ‌بر‌ اساس نقل میرزا عبدالله افندی، گزارش کرده است. [63] .
همچنین نسخه ای ‌از‌ صحیفه که ‌با‌ نسخه ی ابن اشناس مقابله شده ‌و‌ ‌در‌ غایت صحت است، ‌در‌ عراق موجود است ‌و‌ علامه تهرانی، ‌آن‌ ‌را‌ ‌بر‌ اساس نقل میرزا عبدالله افندی، گزارش کرده است. [64] .
احمد ‌بن‌ علی نجاشی (م 450 ق) 
ابوالعباس احمد ‌بن‌ علی نجاشی اسدی، صاحب کتاب «الرجال» ‌از‌ ارکان جرح ‌و‌ تعدیل ‌و‌ اعلم دانشمندان این فن است ‌و‌ همه ی بزرگان ‌بر‌ ‌او‌ اعتماد داشته ‌و‌ ‌به‌ قول ‌او‌ استناد کرده اند. ولادتش ‌به‌ سال 372 ق، واقع گردید ‌و‌ نزد بزرگانی چون شیخ مفید، محمد ‌بن‌ علی ‌بن‌ شاذان [/ شاذان]، حسین ‌بن‌ عبیدالله غضائری،هارون ‌بن‌ موسی تعلکبری، ابن عبدون، احمد ‌بن‌ محمد (معروف ‌به‌ ابن جندی) ‌و‌ محمد ‌بن‌ جعفر قمی ادیب، تلمذ نموده است. بعضی ‌از‌ رجالیان، قول ‌او‌ ‌را‌ ‌بر‌ قول شیخ طوسی نیز مقدم می دانند ‌و‌ کتاب «رجال» او، استوارترین کتاب ‌در‌ موضوع خود است. [65] .
نجاشی، راوی صحیفه ی سجادیه است ‌و‌ ‌در‌ «رجال» خود می نویسد:
متوکل ‌بن‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ یحیی ‌بن‌ زید، صحیفه ‌را‌ روایت کرده است ‌و‌ ‌ما‌ ‌را‌ ‌به‌ این دعا، حسین ‌بن‌ عبیدالله غضائری ‌از‌ ابن اخی طاهر، ‌از‌ محمد ‌بن‌ مطهر، ‌از‌ پدرش، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ پدرش متوکل ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ یحی ‌بن‌ زید، روایت کرده است. [66] .
محمد ‌بن‌ حسن طوسی (م 460 ق) 
شیخ الطائفه ابو جعفر محمد ‌بن‌ حسن طوسی، ‌از‌ بزرگان دانشمندان اسلامی است. ‌او‌ ‌در‌ سال 385 ق، ‌به‌ دنیا آمد ‌و‌ ‌در‌ سال 408 ق، ‌به‌ عراق مهاجرت نمود ‌و‌ پنج سال نزد شیخ مفید، تلمذ کرد. بعد ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ خدمت سید مرتضی (علم الهدی) ‌در‌ آمد ‌و‌ ‌تا‌ سال 436 ق - که سال وفات شیخ مفید است - ملازم ‌او‌ بود.
در فتنه ‌و‌ آشوبی که ‌در‌ آغاز حکومت سلجوقیان ‌به‌ وجود آمد، کتابخانه ی عظیم ‌و‌ کرسی درس شیخ طوسی ‌را‌ ‌به‌ آتش کشیدند ‌و‌ ‌او‌ ‌به‌ نجف مهاجرت کرد ‌و‌ حوزه ی علمیه ی آنجا ‌را‌ بنیاد نهاد. شیخ طوسی، ‌در‌ فقه، اصول فقه، کلام، رجال، حدیث، تفسیر ‌و‌ سایر علوم اسلامی، متخصص بود ‌و‌ تألیفات گرانقدر ‌او‌ ‌در‌ این زمینه ها، قرنها مورد توجه ‌و‌ استناد دانشمندان ‌و‌ محققان اسلامی واقع گردید. [67] .
شیخ طوسی، ‌از‌ مشایخ راویان صحیفه ی سجادیه است ‌و‌ ‌در‌ کتاب «الفهرست» خود می نویسد: «متوکل ‌بن‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ یحیی ‌بن‌ زید ‌بن‌ علی (ع) دعای صحیفه ‌را‌ روایت کرده است». آنگاه طرق خود ‌را‌ برای نقل آن، چنین گزارش می کند:
طریق اول، جمعی ‌از‌ مشایخ، ‌از‌ تلعکبری، ‌از‌ ابن اخی طاهر، ‌از‌ محمد ‌بن‌ مطهر، ‌از‌ پدرش، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ پدرش، ‌از‌ یحیی ‌بن‌ زید.
طریق دوم، احمد ‌بن‌ عبدون، ‌از‌ ابوبکر دوری، ‌از‌ ابن اخی طاهر، ‌از‌ محمد ‌بن‌ مطهر، ‌از‌ پدرش، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ المتوکل. [68] .
طریق سوم، ابن غضائری، ‌از‌ محمد ‌بن‌ عبدالله شیبانی، ‌از‌ جعفر ‌بن‌ محمد حسنی، ‌از‌ عبدالله ‌بن‌ عمر زیات، ‌از‌ علی ‌بن‌ نعمان اعلم، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ متوکل ‌بن‌ هارون. [69] 
شیخ طوسی، ‌به‌ طرق دیگر نقل صحیفه ی سجادیه نیز آگاه بوده است؛ مثلا ذیل نام علی ‌بن‌ مالک ‌در‌ «رجال» خود می نویسد: «ابن همام، ‌از‌ علی ‌بن‌ مالک، دعای صحیفه ‌را‌ روایت کرده است» [70] .
و ذیل نام ابن طیالسی می گوید: ‌او‌ دعای کامل ‌را‌ (که نام دیگر صحیفه ی کامله است) روایت می کند [71] .
وزیر مغربی (م 481 ق) 
ابوالقاسم حسین ‌بن‌ علی وزیر مغربی، ‌از‌ مشایخ ‌و‌ دانشمندان ‌و‌ ادیبان اسلامی است ‌و‌ مادرش فاطمه نیز دختر ابو عبدالله محمد ‌بن‌ ابراهیم نعمانی (صاحب کتاب «الغیبة») است. وزیر مغربی، مصنف کتابهایی است که ‌از‌ جمله ی آنهاست: «خصائص علم القرآن»، «اختصار علم المنطق». «رسالة فی القاضی ‌و‌ الحاکم» ‌و‌ «اختیار شعر أبی تمام». می گویند کتاب «أدب الخواص» وی، ‌بر‌ کثرت اطلاع وی دلالت دارد. [72]  نسخه ای ‌از‌ صحیفه ی کامله ‌به‌ روایت وزیر مغربی، ‌در‌ قرن دوازدهم موجود بوده ‌و‌ صاحب «ریاض العلماء»، ‌آن‌ ‌را‌ مشاهده کرده است.[73].
مفید ثانی (ق 4) 
ابو علی حسن ‌بن‌ محمد ‌بن‌ حسن طوسی، عالم ‌و‌ فقیه ‌و‌ محدث ‌و‌ رجالی معروف، ملقب ‌به‌ «مفید ثانی» ‌و‌ «ابن الشیخ» ‌و‌ «ابن الطوسی»، فرزند شیخ طوسی ‌و‌ صاحب کتابهای چون: «شرح النهایة» ‌و‌ «الأمالی» است. [74]  می گویند اکثر اجازات علما ‌به‌ ‌او‌ منتهی می شود. [75] .
مفید ثانی، صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌از‌ پدرش شیخ طوسی، ‌از‌ ابن غضائری، ‌از‌ محمد ‌بن‌ عبیدالله ‌بن‌ مطلب شیبانی ‌در‌ سال 385 ق، ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ جعفر ‌بن‌ محمد حسنی، ‌از‌ عبدالله ‌بن‌ عمر زیات ‌در‌ سال 265 ق، ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ علی ‌بن‌ نعمان اعلم، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ متوکل ‌بن‌ هارون روایت می کند. [76] .
نسخه ای ‌از‌ صحیفه ی کامله ‌به‌ روایت ابن الشیخ، ‌در‌ کتابخانه ی سید عبدالحسین الحجة ‌در‌ کربلا موجود بوده است ‌و‌ علامه ی تهرانی ‌آن‌ ‌را‌ مشاهده کرده است. [77]  کاتب این نسخه، ‌در‌ پایان ‌آن‌ می نویسد که این نسخه ‌از‌ صحیفه ‌را‌ ‌با‌ صحیفه ‌یا‌ ‌به‌ ‌خط‌ ابن ادریس فقیه ‌و‌ صحیفه ی دیگری ‌به‌ ‌خط‌ یاقوت ادیب، مقابله کرده ‌و‌ مثلا ‌در‌ سند صحیفه ‌در‌ نسخه ی یاقوت، ‌به‌ جای عبیدالله ‌بن‌ مطلب، عبدالله ‌بن‌ مطلب ثبت است. [78] .
بهاء الشرف (ق 6) 
نجم الدین ابوالحسن محمد ‌بن‌ حسن ‌بن‌ احمد ‌بن‌ علی ‌بن‌ محمد ‌بن‌ عمر ‌بن‌ یحیی العلوی الحسینی، معروف ‌به‌ بهاء الشرف، کسی است که نسبش ‌به‌ ذوالدمعه ‌یا‌ حسین ‌بن‌ زید ‌بن‌ علی ‌بن‌ حسین ‌بن‌ ابی غالب منتهی می شود. ‌او‌ کسی است که امام صادق (ع) ‌او‌ ‌را‌ به فرزند خواندگی پذیرفت ‌و‌ دختر محمد ‌بن‌ عبدالله ‌بن‌ زین العابدین (ع) ‌را‌ ‌به‌ ازدواج ‌او‌ ‌در‌ آورد ‌و‌ ‌به‌ برکت امام صادق (ع) صاحب مال ‌و‌ مکنت ‌شد‌ ‌و‌ ‌به‌ واسطه ی گریه کردنهای فراوانش ‌در‌ تهجد، ‌به‌ «ذوالدمعة» ملقب گردید. [79] .
بهاء الشرف، صحیفه ‌را‌ ‌از‌ مشایخ موثق ‌و‌ معتمد خود، ‌با‌ سند متصل نقل کرده [80]  که ‌به‌ ترتیب عبارت اند از:
1 - ابو عبدالله محمد ‌بن‌ احمد ‌بن‌ شهریار، بهاء الشرف، صحیفه ‌را‌ ‌در‌ سال 516 ق، ‌از‌ وی نقل می کند. وی خازن کتابخانه ی امیرالمؤمنین (ع) ‌در‌ نجف اشرف بوده است. ابن شهریار، ‌از‌ شاگردان شیخ طوسی ‌و‌ داماد اوست. شیخ طوسی، مسئولیت کتابخانه ی امیرالمؤمنین (ع) ‌را‌ ‌در‌ حیات خود ‌به‌ خاندان ‌آل‌ شهریار داد ‌و‌ این مسئولیت ‌تا‌ پایان قرن ششم ‌به‌ عهده ی ایشان بود. [81] .
2 - ابو منصور محمد ‌بن‌ احمد ‌بن‌ عبدالعزیز عکبری معدل (م 472 ق). وی ‌از‌ شاگردان سید مرتضی ‌و‌ ‌از‌ مشایخ خطیب بغدادی بوده است. [82]  ابن اثیر ‌در‌ حوادث سال 472 ق، می نویسد:
در این سال، ابو منصور محمد ‌بن‌ عبدالعزیز عکبری وفات یافت ‌و‌ تولدش ‌در‌ سال 384 ق، بود ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ محدثان معروف ‌و‌ صادق بود. [83] .
3- ابوالمفضل محمد ‌بن‌ عبدالله ‌بن‌ مطلب شیبانی. وی ‌در‌ سال 297 ق، ‌به‌ دنیا آمد ‌و‌ همه ی عمرش ‌در‌ سفر ‌و‌ ‌در‌ جستجوی حدیث گذشت ‌و‌ مشایخ بسیاری داشت؛ کتاب «معجم رجال أبی المفضل» ‌را‌ تألیف نمود ‌و‌ ‌در‌ سال 387 ق، ‌در‌ گذشت. [84] .
4 - ابو عبدالله جعفر ‌بن‌ محمد ‌بن‌ جعفر الحسنی (م 308 ق). وی ‌در‌ سال 224 ق، به دنیا آمد. بزرگ طالبین ‌و‌ علویین بود ‌و‌ نسبش ‌به‌ حسن مثنا فرزند امام حسن مجتبی (ع) می رسد. ثقه ‌و‌ مورد اعتماد اصحاب است ‌و‌ کتابهایی دارد، ‌از‌ جمله: «التاریخ العلوی» ‌و‌ «الصخرة ‌و‌ البئر» [85]  درباره ی ‌او‌ نوشته اند:
فاضل ‌و‌ پرهیزگار ‌و‌ عاقل بود ‌و‌ احادیث بسیار شنید. ‌در‌ مسجد می نشست ‌و‌ قرائت قرآن می کرد ‌و‌ موثق بود. [86] .
5 - عبدالله ‌بن‌ عمر ‌بن‌ خطاب زیات. وی ‌در‌ سال 265 ق، صحیفه ‌را‌ برای ابو عبدالله حسنی روایت می کند ‌و‌ صحیفه ‌را‌ ‌از‌ دایی خویش، علی ‌بن‌ نعمان اعلم، روایت کرده است. [87] .
6 - ابوالحسن علی ‌بن‌ نعمان اعلم، ‌از‌ اصحاب حضرت رضا (ع) است. ثقه، وجه، ثبت، صحیح ‌و‌ واضح الطریقه است. [88] .
7 - عمیر ‌بن‌ متوکل که ‌از‌ پدرش متوکل ‌بن‌ هارون صحیفه ‌را‌ روایت می کند؛ [89]  اما نجاشی ‌و‌ طوسی، راوی صحیفه ‌را‌ متوکل ‌بن‌ عمیر دانسته اند. [90]  صاحب «معجم الرجال الحدیث» ‌و‌ جوهی ‌در‌ جمع اقوال یاد شده، ذکر کرده است [91] . ‌و‌ ممکن است متوکل ‌بن‌ هارون، همان متوکل ‌بن‌ عمیر ‌و‌ هارون، نام جد متوکل باشد؛ چرا که ‌در‌ اسامی، گاه اسم جد ‌را‌ ‌به‌ جای اسم پدر ذکر می کنند. [92] .
به ‌هر‌ حال، متوکل (که راوی صحیفه ی کامله است) ‌از‌ اشخاص موثق ‌و‌ معتمد است ‌و‌ ابن داوود، ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ «رجال» خویش ‌در‌ قسم موثقین ذکر کرده ‌و‌ ستوده است. [93] .
بهاء الشرف، راوی اصلی صحیفه ‌را‌ ‌در‌ اوایل قرن ششم است ‌و‌ بسیاری ‌از‌ دانشمندان معاصرش، صحیفه ‌را‌ ‌به‌ واسطه ی ‌او‌ نقل کرده اند؛ مانند عمید الرؤسا علی ‌بن‌ محمد ‌بن‌ سکونی حلی ‌و‌ شیخ محمد ‌بن‌ جعفر المشهدی [94]  ‌و‌ شیخ هبة الله ‌بن‌ نما ‌و‌ شیخ عربی ‌بن‌ مسافر [95]  ‌و‌ سالم ‌بن‌ قبادویه ‌و‌ ضیاء الدین ابوالفتح محمد ‌بن‌ محمد ‌و‌ شریف ابوالقاسم ‌بن‌ زکی العلوی ‌و‌ ابوالحسن علی ‌بن‌ العریضی ‌و‌ جعفر ‌بن‌ ابی الفضل ‌بن‌ شقره ‌و‌ جعفر ‌بن‌ علی المشهدی ‌و‌ حمزة ‌بن‌ محمد ‌بن‌ شهریار الخازن ‌و‌ شیخ ابوالفتح محمد ‌بن‌ جعفریه. [96] .
محدث نوری، درباره ی راویان صحیفه می نویسد: «و قد روی عنه خلق کثیر غیر عمید الرؤساء»؛ [97]  اما درباره ی راوی بهاء الشرف ‌و‌ گوینده ی «حدثنا» ‌در‌ ابتدای سند صحیفه، بین رجالیان ‌و‌ محدثان بحث ‌و‌ گفتگوست. میرداماد، ‌در‌ شرح صحیفه می گوید که ‌او‌ عمید الرؤساست ‌و‌ شیخ بهایی می گوید که ‌او‌ علی ‌بن‌ محمد ‌بن‌ سکون است. [98]  برخی راوی ‌را‌ شریف ابوالحسن عریضی می دانند [99]  که ‌در‌ شوال سال 556 ق، ‌آن‌ ‌را‌ ‌بر‌ بهاء الشرف قرائت کرده است. [100]  شیخ حر عاملی نیز عربی ‌بن‌ مسافر عبادی ‌را‌ راوی صحیفه ی کامله از بهاء الشرف برشمرده است. [101]  علامه مجلسی، روایت بعضی افاضل ‌را‌ ذکر می کند که راوی ‌را‌ حمزة ‌بن‌ شهریار می دانند. [102] .
شیخ حسن ‌بن‌ شهید ثانی، ‌در‌ اجازه خود ‌به‌ نجم الدین ‌بن‌ محمد حسینی می نویسد: جعفر ‌بن‌ علی مشهدی، شیخ فقیه هبة الله ‌بن‌ نما، شیخ مقری جعفر ‌بن‌ ابی الفضل ‌بن‌ شقره، شریف ابوالقاسم ‌بن‌ زکی علوی، شریف ابوالفتح ‌بن‌ جعفریه ‌و‌ شیخ سالم ‌بن‌ قبادویه، همگی ‌از‌ سید بهاء الشرف، صحیفه ‌را‌ روایت می کنند. [103] .
حقیقت ‌آن‌ است که سیادت نسب ‌و‌ شرافت ‌و‌ شیخوخیت بهاء الشرف، ‌از‌ یک سو ‌و‌ کثرت دانشمندان ‌و‌ راویانی که ‌از‌ ‌او‌ صحیفه ی کامله ‌را‌ روایت کرده اند، ‌از‌ سوی دیگر، موجب گردید که نام بهاء الشرف ‌به‌ عنوان راوی اصلی صحیفه ی کامله، ‌در‌ ابتدای سند ‌آن‌ ثبت گردد ‌و‌ نیازی ‌به‌ ذکر نام راویان ‌پس‌ ‌از‌ وی نباشد.
نسخه های صحیفه ی کامله ‌به‌ روایت بهاء الشرف، ‌با‌ نقل دانشمندان ‌و‌ بزرگان متعدد، صورت تواتر یافت ‌و‌ چون نقل کتابهای متواتر (مانند قرآن کریم ‌و‌ کتب اربعه و...) نیازمند اجازه ‌و‌ سلسله ی سند نیست، نام راویان ‌پس‌ ‌از‌ بهاء الشرف، ‌در‌ سلسله ی سند صحیفه درج نگردید.
به عقیده ی راقم ‌بن‌ اسطور، عبارت «حدثنا السید الأجل بهاء الشرف» ‌در‌ ابتدای سند صحیفه، مانند عبارت «قال مصنف هذا الکتاب أدام الله بقاءه الشریف» است که ‌در‌ ابتدای کتب متواتر ‌ما‌ ‌به‌ چشم می خورد. شخصیت ‌و‌ شیخوخیت راوی اصلی سند صحیفه ‌و‌ تواتر ‌و‌ شهرت نسخه های منتشر شده آن، نیازی ‌به‌ ذکر نام راویان ‌پس‌ ‌از‌ بهاء الشرف باقی نگذاشته است. همچنان که سایر کتب متواتر (مثل «شرائع» محقق ‌و‌ «قوائد» علاوه ‌و‌ «کافی» کلینی و...» نیز چنین است ‌و‌ نیازی ‌به‌ ذکر اسناد ‌و‌ اجازه برای نقل آنها وجود ندارد.
مجلسی اول ‌در‌ این باره می نویسد:
بین اصحاب مشهور است که نقل ‌و‌ روایت حدیث، ‌جز‌ ‌به‌ یکی ‌از‌ طرق سبعه جایز نیست، این وقتی است که کتاب ‌از‌ متواترات نباشد؛ اما کتابهای متواتری همچون کتب اربعه که محمدون ثلاثه آنها ‌را‌ تألیف کرده اند ‌و‌ مثل صحیفه ی کامله ای که ‌از‌ شیخ طوسی، ابن ادریس، ابن سکون ‌یا‌ عمیدالرؤسا روایت شده ‌و‌ مثل کتابهای مشهور ‌و‌ متواتری که ‌از‌ نویسندگان آنها نقل شده (مانند «قواعد» علامه)، اظهر ‌در‌ این موارد، ‌آن‌ است که این کتابها نیازمند اجازه نیست. [104] .
قطب راوندی (م 573 ق) 
قطب الدین ابوالحسین سعید ‌بن‌ هبة الله ‌بن‌ الحسن الراوندی، فقیه ‌و‌ دانشمند مشهور امامی قرن ششم است. ابن شهر آشوب ‌در‌ «معالم العلماء» ‌از‌ ‌او‌ ‌به‌ عنوان شیخ خود یاد کرده ‌و‌ تألیفات وی ‌را‌ برمی شمارد که ‌از‌ جمله ی آنهاست: «المغنی فی شرح النهایة»، «خلاصة التفاسیر»، «منهاج البراعة» «تفسیر القرآن» «الخرائج ‌و‌ الجرائح»، «المستقصی فی شرح الذریعة»، «تهافت الفلاسفة» ‌و‌ کتابهای دیگر. [105] .
قطب راوندی، صحیفه ‌را‌ ‌از‌ محمد ‌بن‌ علی ‌بن‌ الحسن الحلبی، ‌از‌ شیخ طوسی روایت می کندن ‌و‌ سید ‌بن‌ طاووس، بعضی ادعیه ی صحیفه ‌را‌ ‌از‌ شیخش اسعد ‌بن‌ عبد القاهر، معروف ‌به‌ شفروه، ‌از‌ ابو الفرج فرزند قطب راوندی، ‌از‌ وی نقل کرده است. [106] .
قطب راوندی، بعضی ‌از‌ ادعیه ی صحیفه ‌را‌ ‌در‌ کتاب خود ‌به‌ نام «سلوالحزین» (مشهور ‌به‌ «الدعوات») نقل کرده است. [107] .
ابن شهر آشوب (م 588 ق) 
محمد ‌بن‌ علی ‌بن‌ شهر آشوب سروی [ساروی]، ‌از‌ بزرگترین علمای امامیه است ‌و‌ علمای عامه نیز وی ‌را‌ تعظیم ‌و‌ تبجیل کرده اند. مشایخ وی بسیارند که ‌از‌ جمله ی آنها احمد ‌بن‌ ابی طالب طبرسی (صاحب «احتجاج») عبدالجلیل رازی (صاحب «النقض»)، امین الدین طبرسی (صاحب «مجمع البیان»)، قطب راوندی (صاحب «الخرائج ‌و‌ الجرائح»)، عبدالواحد آمدی (صاحب «غرر الحکم») ‌و‌ فتال نیشابوری (صاحب «روضة الواعظین») ‌را‌ می توان نام برد. ابن شهر آشوب، تألیفات نیکویی دارد که معروفترین آنها کتاب «المناقب» است که ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ فضائل ‌آل‌ ابی طالب نوشته است. [108]  ‌او‌ صحیفه ی سجادیه ‌را‌ ‌از‌ ابوالصمصام ذوالفقار معبد، ‌از‌ شیخ طوسی ‌و‌ شیخ نجاشی ‌و‌ ‌از‌ جدش شهر آشوب، ‌از‌ شیخ طوسی ‌و‌ ‌از‌ جعفر ‌بن‌ محمد دوریستی، ‌از‌ شیخ مفید روایت می کند. [109] .
ابن شهر آشوب، ‌در‌ ابتدای کتاب «معالم العلماء»، ‌پس‌ ‌از‌ آنکه قوال غزالی ‌را‌ درباره ی اولین کتابی که ‌در‌ اسلام تألیف شده، نقل می کند، می نویسد:
اما صحیح ‌آن‌ است که اولین کسی که ‌در‌ اسلام کتاب نوشته، امیرالمؤمنین (ع) است که کتاب خدای تعالی ‌را‌ فراهم آورده است. بعد ‌از‌ آن، سلمان فارسی (ره) سپس، ابوذر غفاری (ره) ‌و‌ بعد ‌از‌ آن، اصبغ ‌بن‌ نباته ‌و‌ بعد ‌از‌ ‌آن‌ عبیدالله ‌بن‌ ابی رافع ‌و‌ سپس امام زین العابدین (ع) کتاب «الصحیفة الکاملة» ‌را‌ تألیف کرده است.
او ‌در‌ ذیل ترجمه ی متوکل ‌بن‌ عمیر می نویسد:
روی عن یحیی ‌بن‌ زید ‌بن‌ علی (ع) دعاء الصحیفة ‌و‌ تلقب بزبور ‌آل‌ محمد (ص). [110] 
این دانشمند فرزانه، ‌در‌ کتاب «المناقب» ‌از‌ فصاحت صحیفه ی کامله سخن ‌به‌ میان آورده، می نویسد:
وقتی ‌در‌ بصره نزدیکی ‌از‌ بلغا ‌از‌ فصاحت صحیفه ی کامله سخن ‌به‌ میان آمد، ‌او‌ گفت: ‌از‌ ‌من‌ فر اگیرید ‌تا‌ نظیر ‌آن‌ ‌را‌ ‌بر‌ شما املا کنم. آنگاه قلم برداشت ‌و‌ ‌سر‌ ‌به‌ زیر افکند ‌و‌ ‌در‌ همان حال سرافکندگی بمرد. [111] .
ابن ادریس (م 598 ق) 
محمد ‌بن‌ احمد ‌بن‌ ادریس حلی، فاضل فقیه ‌و‌ محقق نبیه، صاحب کتاب «السرائر» است (که حاوی فتاوای اوست) ‌و‌ «تبیان» شیخ طوسی ‌را‌ ‌به‌ اختصار ‌در‌ آورده ‌و‌ ‌در‌ سن 55 سالگی ‌در‌ سال 598 ق، فوت نموده است. صاحب «نخبة المقال» درباره ی وی ‌در‌ ماده تاریخی می گوید:
ثم ابن ادریس ‌من‌ الفحول  
و متقن الفروعذ ‌و‌ الأصول 
عنه النجیب ‌بن‌ نما الحلی حکی  
جاء مبشرا مضی بعد البکاء
که عدد «مبشرا» 543 ‌و‌ عدد «البکاء» 55 است. [112] .
ابن ادریس، ‌به‌ ‌دو‌ طریق، صحیفه ی کامله ‌را‌ روایت می کند:
اول، ‌از‌ طریق عربی ‌بن‌ مسافر که ‌او‌ ‌از‌ شاگردان شیخ ابو علی طوسی (مانند الیاس ‌بن‌ هشام حائری)، روایت می کند. [113]  عربی ‌بن‌ مسافر، صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌از‌ بهاء الشرف ‌و‌ ‌او‌ نیز ‌به‌ سند خویش ‌از‌ متوکل ‌بن‌ هارون روایت کرده است. [114] 
دوم، ‌از‌ طریق ابوعلی طوسی (مفید ثانی) که ‌او‌ نیز ‌از‌ شیخ طوسی ‌و‌ ‌او‌ نیز ‌به‌ طرق خود ‌از‌ متوکل ‌بن‌ هارون روایت می کند. [115] .
ملا محمد تقی مجلسی، ‌در‌ باب نقل ابن ادریس ‌از‌ ابو علی (ابن الطوسی) می نویسد: مشهور ‌در‌ اسانید، این است که یک ‌یا‌ ‌دو‌ واسطه ‌در‌ روایت ابن ادریس ‌از‌ ابوعلی وجود دارد؛ اما این نیز ممکن است که ابن ادریس ‌در‌ سن پایین، صحیفه ‌را‌ ‌از‌ ابو علی شنیده باشد ‌و‌ روایات ‌با‌ واسطه، مربوط ‌به‌ دوران کهنسالی ‌او‌ باشد. [116] .
ابن ادریس، نسخه ای ‌از‌ صحیفه ی کامله ‌را‌ خود ‌در‌ رجب سال 570 ق، کتابت نموده [117]  ‌و‌ چون نسخه ی ‌او‌ مصحح ‌و‌ عاری ‌از‌ غلط بوده، مورد اعتماد ‌و‌ ملاک تصحیح دانشمندان ‌پس‌ ‌از‌ واقع شده است. مثلا علی ‌بن‌ احمد السدید، صحیفه ی خود ‌را‌ ‌با‌ استفاده ‌از‌ صحیفه ی ابن ادریس تصحیح نمود. [118]  ‌و‌ شهید اول، ‌دو‌ صحیفه، یکی ‌در‌ سال 772 ق، ‌و‌ دیگری ‌در‌ سال 776 ق، ‌از‌ نسخه ی علی ‌بن‌ احمد السدید، استنساخ نمود. [119] .
نسخه ی ابن ادریس ‌از‌ صحیفه ی کامله، ‌را‌ علامه مجلسی ‌در‌ اختیار داشته است؛ زیرا وقتی ‌او‌ طرق نقل خود ‌از‌ صحیفه ی کامله ‌را‌ ذکر می کند، می نویسد:
و ‌از‌ سید اجل فخار ‌بن‌ معد موسوی، ‌از‌ شیخ اعلم ابو عبدالله محمد ‌بن‌ ادریس حلی - أجزل الله مثوبته - ‌تا‌ پایان سند مذکور ‌در‌ صحیفه ی مشهورش که ‌به‌ ‌خط‌ شریف ‌او‌ نزد ‌من‌ موجود است.[120] .
ابن السکون (م حدود 606 ق) 
ابوالحسین علی ‌بن‌ محمد سکونی حلی، دانشمند، فقیه، نحوی، لغوی ‌و‌ شاعر امامی ‌و‌ موثق است. سیوطی نام ‌او‌ ‌را‌ ‌در‌ «طبقات» خود ذکر کرده ‌و‌ مدح بلیغ نموده ‌و‌ می گوید یاقوت گفته که ‌او‌ آگاه ‌به‌ نحو ‌و‌ لغت، خوش فهم، خوش نقل ‌و‌ حریص ‌بر‌ تصحیح کتب بوده است ‌و‌ حدود سال 606 ق، ‌در‌ گذشته است. [121] .
ابن السکون، صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌از‌ شیخ خود، بهاء الشرف، نقل می کند [122]  ‌و‌ نسخه ای ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌خط‌ خود نوشته است ‌و‌ علی ‌بن‌ احمد سدید، ‌از‌ دست خط ابن السکون استنساخ کرده ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ سال 643 ق، ‌با‌ صحیفه ی ابن السکون ‌و‌ ‌در‌ سال 654 ق، ‌با‌ نسخه ی ابن ادریس مقابله کرده است. [123] .
نسخه ی ابن السکون، مورد اعتماد ‌و‌ استناد دانشمندان ‌پس‌ ‌از‌ ‌او‌ واقع شده ‌و‌ همین نسخه است که ‌در‌ اختیار صاحب «بحارالأنوار» بوده است. علامه مجلسی، ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ که طرق خود ‌را‌ ‌از‌ صحیفه ی کامله برمی شمرد، ‌در‌ پایان می نویسد:
اما طریق سند ‌ما‌ ‌از‌ صحیفه ی کامله چنین است: ‌من‌ نسخه ای ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌خط‌ شیخ محمد ‌بن‌ علی ‌بن‌ حسین جباعی (جد شیخ بهایی)، ‌در‌ اختیار دارم که ‌او‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط علامه محمد ‌بن‌ مکی (شهید اول) نقل کرده ‌و‌ شهید، ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط علی ‌بن‌ احمد سدیدی نوشته ‌و‌ سدیدی ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط علی ‌بن‌ السکون استنساخ نموده ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌با‌ نسخه ی محمد ‌بن‌ ادریس نیز مقابله کرده است. [124] .
عمید الرؤسا (م 609 ق) 
رضی الدین ابو منصور هبة الله ‌بن‌ حامد حلی لغوی، معروف ‌به‌ «عمیدالرؤساء»، فقیهی جامع ‌و‌ ادیبی کامل است ‌و‌ سید فخار ‌از‌ ‌او‌ روایت می کند. ‌او‌ ‌از‌ صلحا ‌و‌ ‌از‌ نویسندگان معروف است ‌و‌ ‌از‌ راویان معروف صحیفه ی کامله ‌به‌ شمار می رود. [125] .
عمید الرؤسا ‌به‌ ‌دو‌ طریق، صحیفه ی کامله ‌را‌ روایت کرده است:
اول، ‌به‌ واسطه ی بهاء الشرف - که همان طریق مشهور روایت صحیفه است. [126] .
دوم، ‌به‌ واسطه ی محمد ‌بن‌ ابی القاسم، ‌از‌ ابو علی ابن الشیخ [127] .
شیخ منتجب الدین، درباره ی محمد ‌بن‌ ابی القاسم که شیخ عمید الرؤسا ‌در‌ نقل صحیفه است، می نویسد:
اما عماد الدین محمد ‌بن‌ ابی القاسم ‌بن‌ محمد ‌بن‌ علی طبری آملی، فقیه ‌و‌ موثق است. ‌او‌ صحیفه ‌را‌ ‌بر‌ ابو علی فرزند شیخ طوسی قرائت کرده ‌و‌ ‌او‌ کتابهایی است که ‌از‌ جمله ی آنهاست: «الفرج فی الأوقات» ‌و‌ «المخرج بالبینات». همچنین «شرح مسائل الذریعة» ‌از‌ امام قطب الدین ابوالحسن راوندی ‌را‌ ‌بر‌ ‌او‌ قرائت کرده ‌و‌ ‌از‌ ‌او‌ برای ‌ما‌ روایت می کند. [128] .
از عمیدالرؤسا، دانشمندانی چون فخار ‌بن‌ معد موسوی، جلال الدین قاسم ‌بن‌ معیه ‌و‌ محمد ‌بن‌ نما، صحیفه ی کامله ‌را‌ روایت کرده اند. [129]  بعضی ‌از‌ محدثان ‌به‌ دلیل کثرت روایات صحیفه ‌از‌ عمیدالرؤسا، احتمال داده اند که گوینده ی «حدثنا» ‌در‌ ابتدای سند صحیفه، عمیدالرؤسا باشد. [130]  محدث قمی نیز می نویسد:
قائل «حدثنا» ‌در‌ اول صحیفه ی سجادیه - صلوات الله علی منشئها - عمید الرؤسا هبة الله ‌بن‌ حامد است، بنابر مشهور بین علما. [131] .
سید ‌بن‌ طاووس (م 644 ق) 
رضی الدین ابوالقاسم علی ‌بن‌ سعدالدین موسی ‌بن‌ جعفر ‌بن‌ محمد ‌بن‌ طاووس، عالم پرهیزگار ‌و‌ محدث بزرگوار، ‌در‌ سال 589 ق، ‌در‌ حله ‌به‌ دنیا آمد. سلسله ی نسب ‌او‌ ‌از‌ ناحیه ی پدر ‌به‌ حسن مثنا فرزند امام حسن مجتبی (ع) ‌و‌ ‌از‌ ناحیه ی مادر ‌به‌ شیخ طوسی منتهی می شود ‌و‌ ‌او‌ ‌را‌ «ابوالسادات ‌و‌ النقباء» خوانده اند.
سید ‌بن‌ طاووس، کتابهای چندی تألیف کرده که ‌از‌ جمله ی آنهاست: «مصباح الزائر» «فرحة الناظر»، «روح الأسرار»، «الطرائف»، «فتح الأبواب» ‌و‌ تتمات «مصباح المتهجد» که ‌از‌ جمله ی آنهاست: «فلاح السائل»، «الاقبال»، «جمال الأسبوع» ‌و‌ کتاب «کشف المحجة» «اللهوف»، «اسعاد ثمرة الفؤاد»، «الأمان»، «الدروع الواقیة»، «محاسبة النفس»، «سعد السعود» ‌و‌ «مهج الدعوات». [132] .
می گویند این سید والا مقام، ‌با‌ وجود کثرت تألیفات، کتابی ‌در‌ فقه ننوشته است ‌و‌ دلیل آن، پرهیز ‌او‌ ‌از‌ فتوا ‌و‌ شدت ورع ‌او‌ بوده است. [133] .
نسخه ای ‌از‌ ادعیه ی صحیفه که تاریخ کتابت ‌آن‌ سال 415 قمری، است، ‌در‌ اختیار سید ‌بن‌ طاووس بوده ‌و‌ ‌او‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌از‌ شیخ طوسی، ‌از‌ علی ‌بن‌ نعمان اعلم، ‌از‌ عمیر ‌بن‌ متوکل، ‌از‌ متوکل ‌بن‌ هارون، ‌از‌ یحیی ‌بن‌ زید ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ امام صادق (ع)، روایت می کند. [134] 
سید ‌بن‌ طاووس ‌در‌ کتابهای ادعیه ی خود، فراوان ‌از‌ کتاب شریف صحیفه ی امام زین العابدین (ع) نام برده ‌و‌ آن، دعا نقل کرده است. مثلا ‌در‌ کتاب «مهج الدعوات»، ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ «الصحیفة الشریفة ‌من‌ أدعیة مولانا زین العابدین» یاد می کند ‌و‌ ‌در‌ «الاقبال» ‌و‌ «جمال الأسبوع»، ‌به‌ «الصحیفة» تعبیر کرده است. ‌از‌ عبارتی که وی ‌در‌ کتاب «الاقبال» می نویسد، برمی آید که اسناد صحیفه ‌در‌ اختیار وی بوده است. ‌او‌ می گوید:
عن مولانا علی ‌بن‌ الحسین (ع) صاحب الأنفاس المقدسة الشریفة فیما تضمنه أسناد أدعیة الصحیفة... [135] 
برخی ‌از‌ دعاهای صحیفه ی سجادیه که ‌در‌ کتابهای ادعیه ی سید ‌بن‌ طاووس ‌به‌ تمامی نقل شده، عبارت اند از: دعای استخاره ‌یا‌ طلب خیر (دعای سی سوم ‌از‌ کتاب «فتح الأبواب»، دعای آغاز ماه مبارک رمضان (دعای چهل چهارم «الاقبال»، دعای وداع ‌با‌ ماه رمضان (دعای چهل پنجم «الاقبال»)، دعای عیدین ‌و‌ جمعه (دعای چهل ششم «جمال الأسبوع») دعای روز عرفه (دعای چهل هفتم «الاقبال»)، دعای عید اضحی ‌و‌ روز جمعه (دعای چهل هشتم «جمال الأسبوع»).[136] .
شهید اول (م 786 ق) 
شیخ شهید شمس الدین ابو عبدالله محمد ‌بن‌ مکی ‌بن‌ محمد حامد عاملی، ‌در‌ سال 734 ‌به‌ دنیا آمد ‌و‌ نزد اساتیدی همچون فخر المحققین، عمید الدین، ابن نما ‌و‌ ابن معیه ‌به‌ تحصیل پرداخت ‌و‌ ‌از‌ علمای اهل سنت ‌در‌ مکه، مدینه، بغداد، مصر، دمشق، بیت المقدس ‌و‌ مقام ابراهیم، روایت می کند. کتابهای ‌او‌ ‌از‌ قبیل «الذکری»، «الدروس»، «القواعد»، «اللمعة الدمشقیة» ‌و‌ «الأربعون حدیثا» ‌از‌ معروفترین کتب امامیه است. این عالم بزرگوار، ‌به‌ دلیل داشتن مذهب شیعه، ‌در‌ سال 786 ق، کشته ‌شد‌ ‌و‌ پیکرش ‌را‌ ‌به‌ صلیب کشیده، سنگباران کردند ‌و‌ سپس آتش زدند. [137] .
محدث قمی، درباره ی ‌او‌ می نویسد:
کسی ‌در‌ طرق اجازات علمای ‌ما‌ بنگرد، ‌با‌ وجود کثرت ‌و‌ تشتت آنها، ‌در‌ می یابد که همه ی آنها ‌به‌ این شیخ بزرگوار منتهی می شود. [138] .
شهید اول، صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌به‌ ‌دو‌ طریق ‌از‌ شیخ طوسی نقل می کند:
اول، تاج الدین ‌بن‌ معیة، ‌از‌ پدرش ابو جعفر ‌بن‌ محمد ‌بن‌ معیه، ‌از‌ پدرش محمد ‌بن‌ حسن معیة، ‌از‌ محمد ‌بن‌ شهر آشوب مازندرانی، ‌از‌ ذوالفقار ‌بن‌ معبد حسنی، ‌از‌ شیخ طوسی.
دوم، تاج الدین ‌بن‌ معیة، ‌از‌ کمال الدین الرضی محمد ‌بن‌ محمد، ‌از‌ نصرالدین محمد ‌بن‌ حسن طوسی، ‌از‌ پدرش، ‌از‌ سید فضل الله حسنی، ‌از‌ سید ابوالصمصام، ‌از‌ شیخ طوسی. [139] .
نسخه ای ‌از‌ صحیفه ی کامله ‌را‌ شهید سعید محمد ‌بن‌ مکی ‌به‌ ‌خط‌ خود نوشته ‌و‌ ‌در‌ ‌آن‌ آن تتبع کرده ‌و‌ نهایت جهد خود ‌را‌ ‌در‌ ضبط ‌و‌ نسخ ‌و‌ اعراب گذاری ‌آن‌ ‌به‌ کار برده است ‌و‌ این نسخه، ‌پس‌ ‌از‌ وی ‌در‌ اختیار دانشمندان بزرگی همچون شهید ثانی قرار گرفته ‌و‌ صحائف خود ‌را‌ ‌از‌ روی ‌آن‌ تصحیح کرده اند. [140]  همچنین محمد ‌بن‌ علی جبعی، جد شیخ بهاء الدین عاملی، ‌از‌ روی نسخه ی شهید استنساخ نموده ‌و‌ همین نسخه است که ‌در‌ اختیار شیخ بهایی ‌و‌ مجلسی اول قرار گرفته ‌و‌ صحیفه ی خود ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط علی ‌بن‌ احمد سدیدی ‌در‌ سال 772 ق، استنساخ نموده ‌و‌ سدیدی صحیفه ی خود ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط ابن سکون ‌در‌ سال 643 ق، استنساخ کرده است. [141]  ‌بر‌ نسخه ی ابن سکون، ‌خط‌ ‌و‌ اجازه ی عمید الرؤسا که مورخ سال 603 قمری است، وجود دارد. [142] .
نسخه ی شهید اول ‌از‌ صحیفه ی کامله، ‌هم‌ اکنون ‌در‌ کتابخانه ی مرحوم سید محمد تقی ‌بن‌ حسین ‌بن‌ دلدار علی، موجود است ‌و‌ نویسنده ی کتاب «تراجم مشاهیر» (سید علی نقی که ‌از‌ احفاد اوست)، بدین مطلب شهادت داده است. [143] .
شمس الدین جبعی (م 886 ق) 
شیخ شمس الدین محمد ‌بن‌ علی جبعی، صاحب کرامات ‌و‌ جد شیخ بهائی، ‌و‌ پدر شیخ عبد الصمد عاملی، ‌از‌ مشایخی است که صحیفه ی کامله ‌را‌ روایت کرده است. ‌او‌ خود ‌در‌ تاریخ احوال خویش می نویسد:
در سال 845 هجری ‌به‌ حجاز ‌و‌ ‌در‌ سال 853 ‌به‌ روم ‌در‌ سال 855 ‌به‌ عراق ‌و‌ ‌در‌ سال 858 ‌به‌ بیت المقدس مسافرت کردم. ‌در‌ سال 864 بیمار شدم ‌و‌ ‌در‌ سال 879 ‌به‌ بلاد عجم مسافرت کردم ‌و‌ ‌در‌ سال 880 وارد عراق شدم ‌و‌ ‌در‌ همان سال ‌به‌ شام مراجعت نمودم.
فرزندش شیخ عبدالصمد نیز ‌در‌ زیر نوشته پدر نوشته است: ‌و‌ ‌در‌ سال 886 جان ‌به‌ جان آفرین تسلیم کرد. [144] .
جبعی، صحیفه ‌را‌ ‌در‌ سال 851 ق، ‌بر‌ استادش علی ‌بن‌ علی ‌بن‌ محمد ‌بن‌ طی، قرائت کرده ‌و‌ ‌او‌ نیز ‌از‌ طریق شهید اول، ‌آن‌ ‌را‌ روایت می کند. [145] .
جبعی همچنین صحیفه ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط شهید اول، استنساخ نموده ‌و‌ نسخه ی ‌او‌ ‌در‌ اختیار شیخ بهائی قرار گرفته ‌و‌ ‌او‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌با‌ نسخ دیگر مقابله کرده است. مجلسی اول می گوید:
روزی ‌به‌ مدرس شیخ بهائی که ‌در‌ جوار مسجد جامع بود، رفتم ‌و‌ ‌او‌ ‌را‌ دیدم که مشغول مقابله ی صحیفه ی کامله بوده ‌و‌ خواننده آن، سید صالح امیر ذوالفقار گلپایگانی بود. [146] .
علامه مجلسی، خصوصیات نسخه ی جبعی ‌را‌ چنین گزارش کرده است:
صورت آنچه که ‌در‌ پایان صحیفه ی شیخ شمس الدین محمد ‌بن‌ علی جبعی، جد شیخ ‌ما‌ بهاءالدین عاملی - قدس الله روحهما - ‌به‌ ‌خط‌ ‌او‌ آمده است ‌و‌ ‌در‌ آن، فواید بسیاری وجود دارد:
این صحیفه ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط شیخ عالم سعید شهید محمد ‌بن‌ مکی رحمه الله استنساخ کردم ‌و‌ شهید ‌بر‌ روی نسخه نوشته است: «این صحیفه ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط علی ‌بن‌ احمد سدیدی استنساخ نمودم ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ یازدهم شعبان 772 ‌به‌ پایان رسانیدم.» سدیدی نوشته است: «این نسخه ‌را‌ ‌در‌ سال 643 ‌از‌ روی دست خط ابن السکون استنساخ نمودم». نیز جبعی می نویسد: «همچنین این صحیفه ‌را‌ ‌با‌ نسخه ی دیگری ‌از‌ دست خط شهید که ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ سال 776 ‌به‌ پایان برده، مقابله کردم» ‌و‌ نیز می نویسد: «سدیدی ‌بر‌ نسخه ی خود نوشته است که برای بار دوم، صحیفه ‌را‌ ‌با‌ دست خط سعید محمد ‌بن‌ ادریس ‌در‌ ذی قعده ی سال 654، مقابله نموده ام» ‌و‌ متن دست خط ابن ادریس ‌را‌ ذکر می کند. همچنین جبعی صورت اجازه ‌و‌ دست خط عمیدالرؤسا ‌را‌ ‌بر‌ نسخه ی علی ‌بن‌ السکون که ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ سال 603 نگاشته، نقل نموده است. [147] .
کفعمی (ق 9) 
ابراهیم ‌بن‌ علی جبعی عاملی، موثق، جلیل، ادیب، محدث ‌و‌ شاعر است ‌و‌ صاحب تألیفات چندی است که بیشتر آنها ‌در‌ موضوع ادعیه است؛ مانند «المصباح» (تألیف سال 895 ق)، «البلد الأمین» (در عبادات)، «الفوائد الطریفة فی شرح الصحیفة» (که ‌در‌ آن، تمام ادعیه ی صحیفه ی کامله ‌را‌ نقل ‌و‌ شرح کرده است)، «المقصد الأسنی فی شرح الأسماء الحسنی) ‌و‌ «محاسبة النفس». پدرش ‌از‌ اعاظم فقها بوده ‌و‌ برادرش شیخ احمد، صاحب کتاب «زبدة البیان» نیز عالمی کامل بوده است. [148] .
کفعمی، ‌از‌ معروفترین گردآورندگان ادعیه ‌در‌ دوره ی اسلامی است ‌و‌ شرح نوشتن ‌او‌ بر ادعیه ی صحیفه کامله، نشانه ی ‌آن‌ است که این کتاب مورد توجه ‌و‌ علاقه ی دانشمندان ‌و‌ مؤلفان کتب دعا نیز بوده است. روایت ‌و‌ شرح کفعمی ‌از‌ صحیفه ی کامله، معروف است ‌و‌ صاحب «ریاض العلماء» ‌در‌ کتاب «الدرر المنظومة المأثورة فی جمیع لئالی الأدعیة السجادیة المشهورة» ‌به‌ وجود آن، شهادت داده است. [149] .
 شهید ثانی (م 966 ق) 
شیخ زین الدین ‌بن‌ علی، ‌در‌ سال 911 قمری ‌به‌ دنیا آمد ‌و‌ علوم مختلف اسلامی ‌را‌ نزد اساتید بزرگی فرا گرفت ‌و‌ کتابهای چندی نوشت که ‌از‌ جمله ی آنها می توان «الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة» ‌را‌ نام برد که قرنهاست ‌از‌ کتابهای فقهی شیعه است. تمامی تألیفات شهید ‌در‌ نهایت اتقان است. این عالم بزرگوار، ‌در‌ سال 966 ق، ‌به‌ سبب داشتن مذهب شیعه، شهید شد. [150] .
شهید ثانی، صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌از‌ علی ‌بن‌ عبدالعالی میسی، ‌از‌ ابن المؤذن، ‌از‌ ابوالقاسم ضیاء الدین علی فرزند شهید اول، ‌از‌ شمس الدین محمد ‌بن‌ مکی، نقل می کند. [151] .
شیخ زین الدین، نسخه ای ‌از‌ صحیفه ی کامله ‌را‌ خود استنساخ کرده، ‌بر‌ ‌آن‌ می نویسد: این نسخه، ‌از‌ روی نسخه ی شیخ ‌و‌ مولای سعید ‌ما‌ ابو عبدالله شهید محمد ‌بن‌ مکی ضبط شده ‌و‌ سپس ‌با‌ ‌آن‌ مقابله گردیده است. شهید، ‌در‌ ضبط ‌و‌ نسخ ‌و‌ اعراب آن، تتبع کامل کرده ‌و‌ ‌در‌ موارد اندکی که خطایی سهوا واقع شده، وجه صواب ‌را‌ ضبط نموده ام. شهید [اول]، نسخه ‌اش‌ ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط شیخ سدیدالدین علی ‌بن‌ احمد حلی استنساخ کرده ‌و‌ ‌او‌ نسخه ‌اش‌ ‌را‌ ‌از‌ دست خط ابن سکون نقل نموده ‌و‌ ‌با‌ نسخه ی محمد ‌بن‌ ادریس مقابله کرده است. ‌من‌ چندین بار این نسخه ‌را‌ مقابله کرده ام: بار اول ‌در‌ سال کتابت آن، دوم ‌در‌ سال 44، ‌و‌ سوم ‌در‌ سال 954. [152] .
نسخه ی شهید ثانی ‌از‌ صحیفه ی کامله، ‌با‌ ضمائم ‌آن‌ ‌در‌ اختیار علامه مجلسی بوده است ‌و‌ خصوصیات ‌و‌ ضمائم آن، ‌در‌ «بحارالأنوار» گزارش گردیده است. [153] .
نسخه ی شهید ثانی ‌از‌ صحیفه ی کامله، ‌هم‌ اکنون نیز موجود است ‌و‌ علامه تهرانی، ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ کتابخانه ی فاضلیه مشاهده کرده است. [154] .
مجلسی اول (م 1070 ق) 
جامع فنون عقلی ‌و‌ نقلی، محمد تقی ‌بن‌ مقصود علی، ملقب ‌به‌ مجلسی اول، ‌در‌ سال 1003 ق، متولد ‌شد‌ ‌و‌ نزد اساتید بزرگی چون ملا عبدالله شوشتری ‌و‌ شیخ بهائی، تلمذ کرد ‌و‌ ‌در‌ علم فقه ‌و‌ تفسیر ‌و‌ حدیث ‌و‌ رجال، سرآمد اهل زمانه ‌و‌ ‌در‌ زهد ‌و‌ تقوا ‌و‌ عبادت، تالی تلو استادش ملا عبدالله شوشتری بود. محدث قمی ‌در‌ شرح احوال وی می نویسد:
و ‌از‌ برای ‌او‌ مصنفات شریفه ای است، مانند شرح ‌او‌ ‌بر‌ «من ‌لا‌ یحضره الفقیه» ‌به‌ فارسی ‌و‌ شرح دیگر ‌به‌ عربی ‌و‌ شرح ‌او‌ ‌بر‌ «صحیفه ی کامله» ‌و‌ ‌بر‌ بعض کتاب «تهذیب» ‌و‌ ‌بر‌ زیارت جامعه ‌و‌ ‌بر‌ حدیث همام ‌و‌ حواشی ‌او‌ ‌بر‌ «اصول کافی» ‌و‌ رساله ‌در‌ افعال ‌حج‌ ‌و‌ رساله ‌در‌ رضاع ‌و‌ اجازات کثیره ‌و‌ غیر ذلک؛ ‌و‌ این بزرگوار، موید ‌من‌ عندالله ‌و‌ استاد علما ‌و‌ مربی فضلا بوده ‌و‌ آثار ‌او‌ ‌در‌ اسلام بسیار است؛ ‌و‌ اگر نباشد ‌از‌ آثار ‌او‌ ‌جز‌ نجل جلیل ‌و‌ فرزند نبیلش، ‌هر‌ آینه کفایت می کند، ‌تا‌ ‌چه‌ رسد ‌به‌ سایر علمای دیگر که تلمیذ ‌او‌ بوده اند ‌و‌ مصنفات نافعه ی فائقه ‌اش‌ ‌و‌ نشر دادن ‌او‌ صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌در‌ میان مردم ‌و‌ غیر ذلک. [155] .
مجلسی اول، صحیفه ‌را‌ ‌از‌ مشایخ خود: شیخ بهائی ‌و‌ شیخ عبدالله شوشتری، ‌به‌ طرق مختلف ‌از‌ محمد ‌بن‌ جعفر نما، سید فخار، ابن زهره، ابن ادریس، عمید الرؤوسا ‌و‌ علی ‌بن‌ سکون، ‌از‌ سید اجل بهاء الشرف، روایت می کند. [156] .
وی بخش قابل توجهی ‌از‌ عمر پربرکت خود ‌را‌ صرف گردآوری اسناد صحیفه ی کامله ‌و‌ نسخ ‌و‌ مقابله ‌و‌ اجازه ی این کتاب شریف کرده است ‌و‌ درباره ی طرق روایت صحیفه، ‌پس‌ ‌از‌ ذکر اسناد خود می نویسد:
الی غیر ذلک، ‌از‌ طرق کثیر که بالغ ‌بر‌ هزاران هزار می شود. ‌گر‌ ‌چه‌ آنچه ‌من‌ ذکر کرده ام، بالغ ‌بر‌ ششصد طریق عالی می گردد. [157] .بسیاری ‌از‌ ‌آن‌ اجازات، ‌هم‌ اکنون نیز ‌در‌ دسترس است. [158] .
این عالم بزرگوار، ‌در‌ پایان یکی ‌از‌ اجازاتش می نویسد:
و آنچه ‌از‌ اسانید صحیفه ‌به‌ غیر ‌از‌ این اسانید دیده ام، بیش ‌از‌ ‌آن‌ است که ‌به‌ شمار آید ‌و‌ هیچ شکی وجود ندارد که این کتاب، ‌از‌ سید الساجدین (ع) است؛ اما ‌از‌ جهت اسناد، مانند قرآن مجید، متواتر است ‌و‌ ‌از‌ طریق زیدیه نیز ‌به‌ تواتر نقل شده است. اما ‌از‌ جهت عبارت، ‌در‌ نهایت فصاحت است ‌و‌ نیازی ‌به‌ وصف ندارد. اما ‌از‌ جهت احاطه ی ‌به‌ علوم الهی نیز چنین است ‌و‌ ‌هر‌ کس که شناخت اندکی ‌به‌ علوم داشته باشد، بدان اعتراف خواهد داشت؛ لیکن عمده ‌در‌ این باب ‌آن‌ است که ‌من‌ ‌در‌ اوایل بلوغ، ‌با‌ تضرع ‌و‌ ابتهال، طالب قرب خداوند بودم ‌و‌ ‌در‌ رؤیا صاحب الزمان ‌و‌ خلیفة الرحمان - صلوات الله علیه - ‌را‌ دیدم ‌و‌ ‌از‌ مسائل دشواری که برای ‌من‌ ایجاد شده بود، پرسش کردم. سپس عرضه داشتم: «یا ابن رسول الله! ملازمت دائمی شما برایم مقدور نیست. اگر ممکن است، کتابی ‌به‌ ‌من‌ عطا کنید ‌تا‌ بدان عمل کنم». آنگاه عتیقه ای ‌به‌ ‌من‌ عطا فرمود ‌و‌ مرا به عالمی ‌به‌ نام «تاج» ارجاع فرمود.
در بیداری ‌به‌ نزد ‌آن‌ شیخ رفتم ‌و‌ ‌او‌ همان کتاب ‌را‌ ‌به‌ ‌من‌ داد ‌و‌ ‌من‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌بر‌ شیخ بهایی قرائت کردم ‌و‌ صحیفه ی خود ‌را‌ ‌از‌ روی ‌آن‌ نوشتم ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ مکررا ‌با‌ نسخه ی شیخ شمس الدین محمد ‌بن‌ علی جبعی، جد شیخ بهایی، مقابله کردم. ‌او‌ می گوید که نسخه ‌اش‌ ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط شهید محمد ‌بن‌ مکی نوشته است ‌و‌ ‌او‌ می گوید که نسخه ‌اش‌ ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط سدیدی نوشته است ‌و‌ ‌او‌ می گوید نسخه ‌اش‌ ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط علی ‌بن‌ سکون نوشته است ‌و‌ ‌با‌ دست خط عمید الرؤسا ‌و‌ ابن ادریس، مقابله کرده است. ‌به‌ برکت مناوله ی صاحب الزمان - صلوات الله علیه - ‌آن‌ نسخه ی صحیفه ‌در‌ جیمع بلاد اسلام ‌و‌ علی الخصوص اصفهان، منتشر شد. امروزه کم خانه ای است که نسخه های متعدد صحیفه ‌در‌ ‌آن‌ نباشد ‌و‌ این انتشار، دلیلی ‌بر‌ صحت ‌آن‌ رؤیاست. ‌و‌ الحمدلله رب العالمین. [159] .
مجلسی اول ‌در‌ «شرح ‌من‌ ‌لا‌ یحضره الفقیه» ‌پس‌ ‌از‌ آنکه داستان رؤیای صادقه ی خود ‌را‌ شرح می دهد، می نویسد:
صحیفه ‌را‌ گرفتم ‌و‌ ‌به‌ نزد شیخ بهایی آمدم ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌با‌ نسخه ی ‌او‌ که جد پدرش ‌از‌ روی نسخه ی شهید - رحمه الله - نوشته بود، مقابله کردم. شهید، نسخه ی خود ‌را‌ ‌از‌ نسخه ی عمید الرؤسا ‌و‌ ابن سکون نوشته بود ‌و‌ ‌با‌ نسخه ی ابن ادریس مقابله کرده بود ‌و‌ نسخه ای که حضرت صاحب الأمر (ع) ‌به‌ ‌من‌ عطا فرموده بود، نهایت موافقت ‌را‌ ‌با‌ نسخه شهید - رحمه الله - داشت. بعد ‌از‌ آنکه ‌از‌ مقابله فارغ شدم، مردم ‌در‌ نزد ‌من‌ شروع ‌به‌ مقابله کردند ‌و‌ ‌به‌ برکت عطای حجت (ع)، صحیفه ی کامله ‌در‌ بلاد، مانند آفتاب طالع گردید، ‌در‌ ‌هر‌ خانه ‌و‌ سیما ‌در‌ اصفهان، زیرا که برای اکثر مردم صحیفه های متعدد است ‌و‌ اکثر ایشان، صلحا ‌و‌ اهل دعا شدند ‌و‌ بسیاری ‌از‌ ایشان مستجاب الدعوه؛ ‌و‌ این آثار معجزه ای است ‌از‌ حضرت صاحب «ع» ‌و‌ آنچه خداوند عطا فرمود ‌به‌ ‌من‌ ‌از‌ برکت صحیفه، احصای ‌آن‌ نمی توانم کرد. [160] .
پیش ‌از‌ مجلسی اول، نسخه های صحیفه اندک ‌و‌ ‌آن‌ ‌هم‌ ‌در‌ اختیار علما ‌و‌ دانشمندان بوده؛ اما این عالم بزرگوار، صحیفه ی کامله ‌را‌ ترویج کرد ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ اختیار همگان قرار داد. ‌او‌ خود ‌در‌ این باب می نویسد:
به برکت ‌آن‌ رؤیا، صحیفه ‌در‌ آفاق منتشر کرد، ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ که اثری ‌از‌ ‌آن‌ ‌در‌ این بلاد مشاهده نمی شد. [161] .
بنابر آنچه ذکر شد، راوی صحیفه ی کامله ای که اکنون شایع است ‌و‌ منتشر گردیده، مجلسی اول است ‌و‌ این افتخار بزرگ، نصیب ‌آن‌ عالم ربانی است.
محدث نوری، آنجا که ‌از‌ سند صحیفه ی شایع بحث می کند، خصوصیات نسخه ی مجلسی ‌را‌ برمی شمارد ‌و‌ می نویسد:
سند صحیفه ی شایع، ‌به‌ شیخ شهید منتهی می شود ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ سید تاج الدین محمد ‌بن‌ قاسم ‌بن‌ معیه ‌از‌ پدرش روایت کرده ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ عمید الرؤسا ‌و‌ ابن سکون روایت می کند. [162] .
نکته ی دیگری که محدث نوری می افزاید، ‌آن‌ است که سخن شیخ بهایی ‌و‌ میرداماد ‌در‌ تعیین قائل «حدثنا» قلیل الفائده است؛ چرا که شیخ بهایی گوینده ‌را‌ ابن سکون ‌و‌ میرداماد، گوینده ‌را‌ عمیدالرؤسا می داند؛ حال آنکه سند صحیفه ی شایع، ‌به‌ ‌هر‌ ‌دو‌ طریق، ‌از‌ ابن سکون ‌و‌ عمیدالرؤسا ‌از‌ «بهاء الشرف» نقل شده است. [163] .
ماجد حسینی دشتکی (ق 11) 
امیر ماجد ‌بن‌ الأمیر ‌بن‌ الأمیر جمال الدین محمد حسینی دشتکی، ‌از‌ مشایخ قرن یازدهم هجری است ‌و‌ ملا شفیع رشتی که برادر محمد رفیع الدین (معروف ‌به‌ ملا رفیعا) است، ‌از‌ وی روایت می کند. [164]  دشتکی درباره ی سند صحیفه می نویسد:
اتصال سند صحیفه ی کامله ‌یا‌ انجیل اهل بیت ‌و‌ زبور ‌آل‌ محمد ‌بن‌ منشی آن، امام مؤید ‌به‌ عصمت ‌و‌ آیت هادیه ی حق، قدوة الساجدین ‌و‌ الراکعین، امام زین العابدین علی ‌بن‌ الحسین (ع) چنان اشتهار دارد که نیازی ‌به‌ ذکر سلسله ی اسناد باقی نمی گذارد؛ اما ‌من‌ طریق خود ‌را‌ ‌در‌ نقل صحیفه ی کامله ذکر می کنم ‌تا‌ نورانیت ‌آن‌ ‌در‌ صحائف منتشر شود. [165] .
ویژگی روایت ماجد حسینی زا صحیفه ‌در‌ ‌آن‌ است که طریق ‌او‌ منتهی ‌به‌ مشایخ زیدیه می شود. ‌او‌ صحیفه ‌را‌ ‌نه‌ ‌از‌ طریق متوکل ‌از‌ یحیی ‌بن‌ زید، بلکه ‌از‌ طریق پدران خود، ‌از‌ محمد ‌بن‌ زید، ‌از‌ زید ‌بن‌ علی، ‌از‌ امام سجاد (ع) روایت می کند که طریق ویژه ی زیدیه است. نقل صحیفه ی سجادیه ‌در‌ میان زیدیه نیز ‌به‌ تواتر صورت پذیرفته، چنانکه ملا محمد تقی مجلسی ‌در‌ این باره می نویسد: «و هی متواترة ‌من‌ طرق الزیدیة أیضا».[166] .
سید علی خان مدنی (م 1120 ق) 
عالم ادیب، سید علی ‌بن‌ احمد ‌بن‌ محمد معصوم حسینی مدنی شیرازی، ‌در‌ سال 1052 ق، ‌در‌ مدینه متولد ‌شد‌ ودر سال 1066 ق، ‌به‌ هند مهاجرت کرد ‌و‌ چندی والی ماهور ‌و‌ توابع ‌آن‌ بود. بعد ‌از‌ ‌آن‌ ‌به‌ زیارت بیت الله الحرام نایل ‌شد‌ ‌و‌ ‌پس‌ ‌از‌ زیارت ائمه ی عراق (ع) ‌به‌ اصفهان آمد ‌و‌ شاه سلطان حسین صفوی، وی ‌را‌ اکرام بسیار کرد. سپس ‌به‌ وطن اصلی خود، شیراز، مهاجرت کرد ‌و‌ مرجع علما ‌و‌ فضلا گردید ‌و‌ محل بحث ‌و‌ تدریس ‌او‌ مدرسه ی منصوریه بود ‌و‌ ‌در‌ سال 1120 ق، رخت ‌از‌ سرای خاکی برکشید.
سید علی خان، صاحب تألیفات گرانقدری است که ‌از‌ زمره ی آنهاست: «ریاض السالکین فی شرح الصحیفة الکاملة»، «سلافة العصر»، «الدرجات الرفیعة»، «أنوار فی أنواع البدیع»، «موضع الرشاد فی شرح الارشاد فی النحو»، «الکلم الطبیب فی الأدعیة» ‌و‌ شروح ‌سه‌ گانه ‌بر‌ «صمدیه».
نسب سید علی خان مدنی، ‌با‌ 27 واسطه ‌به‌ محمد ‌بن‌ زید ‌بن‌ علی ‌بن‌ الحسین (ع) منتهی می شود. این محمد ‌بن‌ زید، پدر محمد محروق است که مأمون ‌در‌ سال 203 ق، ‌او‌ ‌را‌ شهید کرد ‌و‌ ‌او‌ پدر ابو عبدالله جعفر است ‌و‌ ‌او‌ پدر احمد سکین است که نزد حضرت رضا (ع) مقرب بود ‌و‌ ‌آن‌ حضرت «فقه الرضا» ‌را‌ ‌به‌ ‌خط‌ مبارک خود برای ‌او‌ نوشته اند ‌و‌ ‌آن‌ کتاب شریف، نزد سید علی خان مدنی بوده است (چنانکه صاحب «ریاض» ‌و‌ صدرالدین محمد دشتکی - که ‌از‌ اجداد سید علی خان است - بدان اشاره کرده اند) [167] .
سید علی خان مدنی، ‌از‌ شارحان صحیفه ی کامله است ‌و‌ کاملترین شرح این کتاب، ‌از‌ ‌آن‌ اوست ‌و‌ ‌در‌ ابتدای ‌آن‌ می نویسد:
و قبل الحوض فی المطلوب فلنذکر سند روایتنا للصحیفة الشریفة تبرکا بالاتصال فی الروایة عن منشئها المعصوم. [168] .
آنگاه می گوید که ‌او‌ صحیفه ‌را‌ ‌از‌ شیخ بهایی، ‌از‌ عبدالصمد حارثی، ‌از‌ ‌دو‌ شیخش: سید حسن ‌بن‌ جعفر حسینی کرکی ‌و‌ شیخ زین العابدین ‌بن‌ علی ‌بن‌ احمد عاملی، ‌از‌ شیخشان زین الدین علی (فرزند شیخ شهید شمس الدین محمد ‌بن‌ مکی) روایت می کند که ‌او‌ نیز ‌با‌ سلسله ی خود، صحیفه ی کامله ‌را‌ روایت کرده است. [169] .
با وجود آنکه سید علی خان مدنی صحیفه ی خود ‌را‌ ‌از‌ ملا محمد تقی مجلسی روایت نمی کند، اما نسخه های صحیفه ی ‌آن‌ ‌دو‌ عالم بزرگوار، کاملا یکسان ‌و‌ مطابق ‌با‌ یکدیگر است ‌و‌ این،به دلیل ‌آن‌ است که ‌آن‌ ‌هر‌ دو، نسخه های خود ‌را‌ ‌از‌ نسخه ی شیخ بهایی استنساخ کرده ‌و‌ نسخه ی خود ‌را‌ ‌با‌ ‌آن‌ تطبیق داده اند.
زبیدی حنفی (م 1205 ق) 
محمد ‌بن‌ عبدالرزاق یمانی، مشهور ‌به‌ مرتضی زبیدی حنفی، متولد 1145 قمری ‌و‌ متوفای 1205، علامه ی لغت، رجال ‌و‌ انساب ‌و‌ ‌از‌ بزرگان اهل تصنیف است. تألیفات ‌او‌ بسیار است که ‌از‌ جمله ی آنهاست: «تاج العروس» ‌در‌ شرح «قاموس» فیروزآبادی، «اتحاف السادة المتقین» ‌در‌ شرح «احیاء العلوم» غزالی، «أسانید الکتب الستة»، «کشاف اللثام»، «الروض المعطار فی نسب السادة ‌آل‌ جعفر الطیار»، «عقد اللئالی المتناثرة فی حفظ الأحادیث المتواترة». [170] .
زبیدی حنفی، لغوی ‌و‌ محدث معروف اهل تسنن، بعضی ‌از‌ ادعیه ی صحیفه ی کامله ‌را‌ ‌با‌ سلسله ی سند ‌و‌ طریق ویژه ی خود ‌در‌ کتابهایش نقل کرده است؛ مثلا دعای طولانی امام زین العابدین (ع) ‌را‌ ‌در‌ روز عرفه که دعای چهل ‌و‌ هفتم صحیفه است، ‌در‌ کتاب «اتحاف السادة المتقین» (ج 4، ص 480) نقل کرده است.
ویژگی روایت زبیدی ‌در‌ ‌آن‌ است که طریق ‌او‌ ‌به‌ حضرت هادی (ع) منتهی می گردد که ‌او‌ ‌از‌ حضرت جواد (ع) ‌از‌ حضرت رضا (ع)، ‌از‌ حضرت کاظم (ع)، ‌از‌ حضرت صادق (ع) ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ حضرت باقر (ع) ادعیه ی امام سجاد (ع) ‌را‌ روایت می کند. [171] .
محدث نوری (م 320 ق) 
حاج میرزا حسین ‌بن‌ محمد تقی نوری طبرسی ‌در‌ سال 1254 ق، ‌به‌ دینا آمد ‌و‌ نزد شیخ العراقین عبدالحسین تهرانی ‌و‌ شیخ مرتضی انصاری تلمذ کرد ‌و‌ ‌به‌ همراهی مجدد مذهب، میرزا محمد حسن شیرازی ‌به‌ سامرا مهاجرت نمود. ‌در‌ علوم مختلف، صاحب نظر بود، اما تبحر ‌او‌ ‌در‌ حدیث ‌و‌ رجال ‌و‌ احاطه ی ‌به‌ اقوال ‌و‌ اطلاع ‌به‌ دقایق آیات ‌و‌ نکات اخبار بود بالغ ‌بر‌ سی مجلد کتاب تألیف کرده که ‌هر‌ یک ‌بر‌ علو قدر ‌و‌ احاطه ی علمی ‌او‌ دلالت دارد، علی الخصوص خاتمه ی «مستدرک الوسائل» ‌او‌ که حاوی مطالب ارزشمندی ‌در‌ علم حدیث ‌و‌ رجال است.
او شیخ معاصران است ‌و‌ ‌به‌ طریق او، آثار قدما روایت می شود. سلسله ی مشایخ اجازه ی وی چنین است: شیخ مرتضی انصاری، ‌از‌ ملا احمد نراقی، ‌از‌ آیة الله بحرالعلوم طباطبایی، ‌از‌ شیخ یوسف بحرانی (به طرقی که بحرانی ‌در‌ کتاب «لؤلؤة البحرین» بیان داشته). وفات محدث نوری، ‌در‌ سال 1320 ق، اتفاق افتاد ‌و‌ ‌در‌ نجف اشرف دفن گردید. [172] .
محدث نوری ‌در‌ خاتمه ی «مستدرک الوسائل» ‌در‌ ذیل نام عمید الرؤسا ‌از‌ صحیفه ی کامله ‌و‌ طرق روایت ‌و‌ اعتبار آن، بحث کرده است ‌و‌ خود، نسخه ی ارزشمندی ‌از‌ صحیفه ی کامله داشته که ‌آن‌ ‌را‌ ‌با‌ نسخه های مصحح، تصحیح کرده ‌و‌ چهار مرتبه ‌با‌ آنها مقابله نموده ‌و‌ ‌در‌ مرتبه ی پنجم، وقتی ‌به‌ دعای چهاردهم می رسد، ‌به‌ نسخه ای که ‌بر‌ شیخ بهایی قرائت شده ‌و‌ دست خط ‌و‌ گواهی شیخ ‌بر‌ ‌آن‌ است ‌و‌ همچنین نسخه ای که ‌بر‌ مجلسی دوم قرائت شده ‌و‌ اجازه ی وی ‌بر‌ ‌آن‌ است، دست یافته ‌و‌ نسخه ی خود ‌را‌ ‌با‌ این ‌دو‌ نسخه مطابقت داده ‌و‌ مواضع اختلاف ‌را‌ صریحا معین نموده ‌و‌ تفاصیل ‌را‌ ‌به‌ ‌خط‌ خود ‌بر‌ نسخه ‌اش‌ نوشته است. وی میگوید سزاوار است که سایر نسخ ‌با‌ ‌آن‌ نسخه سنجیده شود ‌و‌ ‌آن‌ نسخه، «معصومه» نامیده شود؛ زیرا ‌از‌ غلط مبراست. [173] .
این نسخه ی گرانقدر، ‌در‌ موقوفه ی مرحوم سید محمد خامنه ای ‌در‌ کتابخانه ی حسینیه ی شوشتری ‌ها‌ ‌در‌ نجف اشرف موجود بوده ‌و‌ مرحوم علامه آقا بزرگ تهرانی که ‌از‌ شاگردان محدث نوری است، ‌آن‌ ‌را‌ مشاهده کرده است. [174] .
نتایج 
1 - صحیفه ی موجود ‌و‌ شایع، صحیفه ی ملا محمد تقی مجلسی است.
2 - صحیفه ی سید علی خان مدنی که کتاب «ریاض السالکین» شرح ‌آن‌ است، ‌با‌ صحیفه ی ملا محمد تقی مجلسی کاملا مطابق است.
3 - نسخه های مجلسی اول ‌و‌ سید علی خان مدنی، ‌از‌ روی نسخه ی شیخ بهایی استنساخ شده است.
4 - شیخ بهایی، نسخه ی خود ‌را‌ ‌از‌ روی دست خط شهید اول استنساخ کرده است.
5- شهید اول، نسخه ی خود ‌را‌ ‌از‌ روی نسخه ی علی ‌بن‌ احمد سدید که ‌در‌ سال 643 قمری نوشته، استنساخ کرده است.
6 - نسخه ی شهید اول ‌از‌ صحیفه، ‌هم‌ اکنون نیز موجود است.
7- سدیدی، نسخه ی خود ‌را‌ ‌از‌ دست خط علی ‌بن‌ سکون استنساخ کرده ‌و‌ ‌بر‌ نسخه ی ابن سکون دست خط ‌و‌ اجازه ی عمیدالرؤسا نیز وجود دارد.
8- سدیدی صحیفه ‌اش‌ ‌را‌ ‌به‌ ‌دو‌ طریق روایت می کند: ‌از‌ طریق ابن سکون ‌و‌ عمیدالرؤسا ‌از‌ بهاء الشرف ‌و‌ ‌از‌ طریق ابن ادریس ‌از‌ شیخ طوسی.
9- نسخه ی سدید ‌با‌ نسخه ی ابن ادریس که ‌آن‌ ‌را‌ ‌در‌ سال 570 قمری کتابت نموده، کاملا مطابق است.
10- نظیر عبارت «حدثنا» که ‌در‌ ابتدای سند صحیفه ی مشهور ‌به‌ چشم می خورد، ‌در‌ ابتدای کتب قدما فراوان وجود دارد ‌و‌ نیازی ‌به‌ پیدا کردن نام کاتب ‌و‌ قائل (حدثنا) نیست.
11- صحیفه، ‌تا‌ زمان بهاء الشرف ‌به‌ طرقی خاص، توسط بعضی ‌از‌ محدثان روایت شده است.
12- ‌از‌ زمان بهاء الشرف ‌به‌ بعد، اکثر محدثان ‌و‌ دانشمندان طراز اول شیعه، ‌به‌ روایت صحیفه اقدام کرده اند.
13- ‌از‌ زمان مجلسی اول ‌به‌ بعد، صحیفه ‌در‌ اختیار عامه ی مردم قرار گرفته ‌و‌ نقل ‌و‌ روایت آن، همگانی شده است.
14- ‌در‌ روایت صحیفه، غیر ‌از‌ طریق بهاء الشرف، طرق معتبر دیگری ‌هم‌ (مثل طریق شیخ طوسی) وجود دارد.
15- طریق صاحب کتاب «کفایة الأثر» (علی ‌بن‌ محمد خزار قمی که معاصر شیخ مفید بوده است) ‌و‌ ابن شاذان، ابن عیاش، ابن همام، ابن مالک، ابن طیالسی، ابن وارث، ابن اشکیب، تلعکبری ‌و‌ محمد ‌بن‌ بحر شیبانی که همه ‌از‌ علمای معروف هستند، ‌بر‌ اعتبار ‌و‌ اشتهار صحیفه نزد قدما دلالت دارد.
16- میرزا عبدالله افندی (صاحب کتاب «ریاض العلماء»)، هشت طریق غیر مشهور نقل صحیفه ‌را‌ گزارش کره ‌و‌ نسخه های صحیفه ‌به‌ ‌آن‌ طرق ‌را‌ مشاهده کرده است.
17- نسخه ی ارزشمندی ‌از‌ صحیفه که تاریخ کتابت آن، سال 416 قمری است، ‌رد‌ آستان قدس رضوی نگهداری می شود. این نسخه، ‌از‌ طریق علی ‌بن‌ مالک روایت شده است.
18- ‌از‌ نسخه ی آستان قدس رضوی، چنین ‌به‌ دست می آید که راوی علی ‌بن‌ مالک، محمد ‌بن‌ همام است، ‌نه‌ اسماعیل ‌بن‌ همام.
19- نسخه ی آستان قدس رضوی، طریق علی ‌بن‌ مالک ‌بن‌ متوکل ‌را‌ (که ‌در‌ کتابهای شیخ ‌و‌ نجاشی ذکر نشده)، معین کرده است.
20 - نسخه ی گرانقدری دیگری ‌از‌ صحیفه که تاریخ کتابت ‌آن‌ سال 695 قمری است، ‌در‌ کتابخانه ی آیة الله مرعشی ‌در‌ قم نگهداری می شود. این صحیفه، ‌به‌ طریق ابوالمفضل شیبانی ‌از‌ محمد ‌بن‌ روزبه، روایت شده است.
21- گرچه ابوالمفضل شیبانی ‌در‌ اواخر عمر خلط کرده؛ اما روایات ‌او‌ ‌در‌ دوران استقامتش، صحیح است ‌و‌ روایت صحیفه توسط شیخ مفید ‌و‌ ابن غضائری ‌از‌ او، مسلما مربوط ‌به‌ دوران استقامت اوست.
22- نسخه ای ‌از‌ صحیفه ‌به‌ روایت ابن الشیخ (فرزند شیخ طوسی) ‌هم‌ اکنون در کربلا موجود است.
23 - کاتبان مشهوری ‌به‌ کتابت صحیفه پرداخته اند که ‌از‌ زمره ی ایشان، ابن مقله (خطاط مشهور عصر عباسی) ‌و‌ یاقوت حموی ‌را‌ می توان نام برد.
24 - قطب راوندی ‌در‌ «الدعوات» ‌و‌ سید ‌بن‌ طاووس ‌در‌ «مهج الدعوات»، «اقبال» «جمال الأسبوع» ‌و‌ «فتح الأبواب» ‌و‌ کفعمی ‌در‌ «المصباح» - همگی ‌از‌ کتب معتبر دعایی است - برخی ‌از‌ ادعیه ی صحیفه ‌را‌ نقل کرده اند.
25- کفعمی، صحیفه ی کامله ‌را‌ نقل نموده ‌و‌ ‌آن‌ ‌را‌ شرح کرده است.
26- عنوان «الصحیفة الکاملة» ‌در‌ کتاب «مناقب ‌آل‌ أبی طالب» (تألیف ابن شهر آشوب) نیز آمده ‌و‌ این دانشمند، ‌بر‌ فصاحت محیر العقول آن، شهادت داده است.
27 - طریق ماجد حسینی دشتکی ‌از‌ صحیفه، طریقی ویژه ای است ‌و‌ روایت ‌او‌ ‌از‌ صحیفه، ‌به‌ محمد ‌بن‌ زید، ‌از‌ امام سجاد (ع) منتهی می شود.
28- طریق زبیدی حنفی ‌از‌ صحیفه، طریقی ویژه است ‌و‌ روایت ‌او‌ ‌از‌ صحیفه، ‌به‌ امام محمد باقر ‌از‌ امام سجاد (ع) منتهی بوده است.
29- متوکل ‌بن‌ هارون، ‌دو‌ صحیفه ‌را‌ که یکی ‌به‌ ‌خط‌ زید ‌و‌ دیگری ‌به‌ ‌خط‌ امام محمد باقر (ع) بوده است، مطابقت کرده ‌و‌ اختلافی بین ‌آن‌ ‌دو‌ مشاهده نکرده است.
30- ‌از‌ امام صادق (ع) نقل است که فرمود: «من شاهد ‌آن‌ بودم که جدم علی ‌بن‌ الحسین (ع) ادعیه ی صحیفه ‌را‌ املا فرمود ‌و‌ پدرم محمد ‌بن‌ علی (ع) ‌آن‌ ‌را‌ می نوشت».[175]  این حدیث، ‌بر‌ مکانت خاص صحیفه ی شریفه ی سجادیه نزد ائمه ی اطهار (ع) دلالت دارد.


-----------------------------------------
پی نوشتها:
[1] بحارالأنوار، محمد باقر مجلسی، دارالکتب، تهران، ص 61. 
[2] معالم العلماء، ابن شهر آشوب، نجف، 4107 ق، ص 125. 
[3] بحارالأنوار، ج 110، ص 45. 
[4] شرح الصحیفة، میرداماد، قم، 1406 ق، ص 45. 
[5] رجال النجاشی، احمد ‌بن‌ علی نجاشی، قم، 1407 ق، ص 44. 
[6] همان. 
[7] همان. 
[8] رجال الطوسی، محمد ‌بن‌ حسن طوسی، نجف، 1381 ق، ص 429. 
[9] همان. 
[10] الصحیفة الثالثة، عبدالله افندی، قم، 1400 ق، ص 11. 
[11] الرعایة، زین العابدین ‌بن‌ علی عاملی، قم، 1413 ق، ص 112. 
[12] الصحیفة الثالثة، ص 11. 
[13] رجال النجاشی، ص 379. 
[14] الفهرست، محمد ‌بن‌ حسن طوسی، نجف، 325. 
[15] رجال الطوسی، ص 485. 
[16] همان، ص 30. 
[17] بحارالأنوار، ج 110، ص 62. 
[18] الصحیفة السجادیة، مقدمه ‌و‌ تحقیق: کاظم مدیر شانه چی، انتشارات آستان قدس، مشهد، ص 53 - 52. 
[19] رجال الطوسی، ص 485. 
[20] الصحیفة السجادیة الکاملة، مقدمه ‌و‌ تحقیق، سید احمد فهری، دمشق، ص 214. 
[21] رجال الطوسی، 446. 
[22] رجال النجاشی، 384 
[23] رجال النجاشی 384.. 
[24] الصحیفة الثالثة، ص 12 (مقدمه). 
[25] خلاصة الأقوال، نجف، 1381 ق، ص 180. 
[26] رجال النجاشی، ص 429. 
[27] رجال الطوسی، ص 516. 
[28] همان، 446. 
[29] الصحیفة الثالثة، ص 12. 
[30] رجال النجاشی، ص 396. 
[31] الفهرست، طوسی، ص 299. 
[32] رجال النجاشی، ص 396. 
[33] معجم رجال الحدیث، سید ابوالقاسم خویی، ج 16، ص 244. 
[34] الرعایة، ص 210. 
[35] رجال النجاشی، ص 122 
[36] لسان المیزان، ابن حجر، بیروت، ج 2، ص 127 
[37] نوابع الرواة فی رابعة المئات، آقا بزرگ تهرانی، بیروت، 1971 م، ص 307. 
[38] ریاض السالکین، سید علی خان مدنی، اصفهان، ص 26. 
[39] الصحیفة السجادیة، ص 24. 
[40] بحارالأنوار، ج 110، ص 66. 
[41] ریاض السالکین، ص 4 
[42] بحارالأنوار، ج 110، ص 59. 
[43] جمال الأسبوع، علی ‌بن‌ طاووس، ایران، ص 423. 
[44] الصحیفة، چاپ حسینیه ی ارشاد، ص 32. 
[45] جمال الأسبوع، ص 423. 
[46] همان. 
[47] الکنی ‌و‌ الألقاب، شیخ عباس قمی، صیدا، 1357 ق، ص 357. 
[48] رجال النجاشی، ص 86. 
[49] الصحیفة الثالثة، ص 12. 
[50] فوائد رضویة، شیخ عباس قمی، تهران 1327 ش، ص 325. 
[51] کفایة الأثر، خزاز قمی، قم، 1401 ق، ص 302. 
[52] الکنی ‌و‌ الألقاب، ج 1، ص 312. 
[53] بحارالأنوار، ج 78، ص 308. 
[54] روضات الجنات، محمد باقر خوانساری، قم، ج 6، ص 153. 
[55] الارشاد، شیخ مفید، علمیه ی اسلامیه، تهران، ص 151. 
[56] همان، ص 154. 
[57] بحارالأنوار، ج 110، ص 66. 
[58] همان، ص 65 
[59] همان، ص 66. 
[60] النابس فی أعلام القرن الخامس، آقا بزرگ تهرانی، بیروت، 1971 م، ص 54؛ أمل الأمل، محمد ‌بن‌ حسن حر عاملی، بغداد، 1385 ق، ج 2، ص 69؛ التکملة، محمد ‌بن‌ حسن حر عاملی، بغداد، 1385 ق، ص 311. 
[61] ریاض السالکین، ص 4. 
[62] شرح الصحیفة، ص 47 - 46. 
[63] الذریعة،آقا بزرگ تهرانی، بیروت، 1403 ق، ج 12، ص 265. 
[64] الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، بیروت، 1403، ج 21، ص 265. 
[65] فوائد رضویه، ص 20. 
[66] رجال النجاشی، ص 426. 
[67] روضات الجنات، ج 6، ص 249 - 216. 
[68] الفهرست، طوسی، ص 171. 
[69] ریاض العلماء، ص 4. 
[70] رجال الطوسی، ص 485. 
[71] همان، ص 446 
[72] روضات الجنات، ج 3، ص 166؛ معجم الأدباء، یاقوت حموی، بیروت، ج 4، ص 60، ‌و‌ فیات الأعیان، ابن خلکان،بیروت، 1971 م، 1397 ق، ج 1، ص 428؛ الکنی ‌و‌ الألقاب، ج 3، ص 237. 
[73] الصحیفة الثالثة، ص 12. 
[74] الکنی ‌و‌ الألقاب، ج 3، ص 165. 
[75] فوائد رضویه، ص 120. 
[76] ریاض العلماء، ص 4. 
[77] الذریعة، ج 15، ص 19. 
[78] همان. 
[79] الکنی ‌و‌ الألقاب، ج 2، ص 224. 
[80] الصحیفة، ص 32 - 28. 
[81] ریاض العلماء، ج 65، ص 22. 
[82] مستدرک الوسائل (الخاتمة)، میرزا حسین نوری، قم، ‌آل‌ بیت، ج 3، ص 490. 
[83] الکامل، ابن اثیر، بیروت، 1965 م، ج 10، ص 117. 
[84] تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، بیروت، ج 5، ص 446؛ معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 24. 
[85] رجال النجاشی، ص 122. 
[86] لسان المیزان، ج 2، ص 127. 
[87] رجال النجاشی، ص 247. 
[88] تنقیح المقال، عبدالله مامقانی، نجف، 1352 ق، ج 2، ص 313؛ جامع الرواة، محمد ‌بن‌ علی اردبیلی، بیروت، ج 1، ص 606. 
[89] الصحیفة، ص 32. 
[90] رجال النجاشی، ص 426؛ الفهرست، طوسی، ص 171. 
[91] معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 178 - 177. 
[92] شرح ‌من‌ ‌لا‌ یحضره الفقیه (لوامع صاحبقرانی)، محمد تقی مجلسی، قم، 1399 ق، ج 14، ص 418. 
[93] رجال ابن داوود، تهران، 1383 ق، ص 283. 
[94] الکنی ‌و‌ الألقاب، ج 3، ص 97. 
[95] فوائد رضویه، ص 451 
[96] بحارالأنوار، ج 110، ص 84 - 43. 
[97] مستدرک الوسائل (الخاتمة)، ج 3، ص 483. 
[98] الذریعة، ج 15، ص 14. 
[99] ریاض العلماء، ج 5، ص 45. 
[100] بحارالأنوار، ج 109، ص 47. 
[101] أمل الآمل، ج 2، ص 169 
[102] بحار الأنوار، ج 109، ص 67. 
[103] همان، ص 47. 
[104] الفرائد الطریفة، محمد باقر مجلسی، قم، 1407 ق، ص 14. 
[105] روضات الجنة، ج 4، ص 5. 
[106] فتح الأبواب، علی ‌بن‌ طاووس، بیروت، 1409 ق، ص 196. 
[107] الصحیفة الکاملة، مقدمه ‌و‌ شرح: محمد مشکوة، دارالکتب، تهران، ص 14. 
[108] فوائد رضویه، ص 568 
[109] بحارالأنوار، ج 110، ص 65. 
[110] معالم العلماء، ص 125. 
[111] مناقب ‌آل‌ أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 137 
[112] الکنی ‌و‌ الألقاب، ج 1، ص 201. 
[113] فوائد رضویه، ص 262. 
[114] بحارالأنوار، ج 110، ص 57. 
[115] همان، ص 81. 
[116] همان، ص 52. 
[117] الذریعة، ج 15، ص 19. 
[118] بحارالأنوار، ج 107، ص 212. 
[119] همان، ص 211؛ الذریعة، ج 15، ص 19. 
[120] بحارالأنوار، ج 110، ص 162. 
[121] فوائد رضویه، ص 327. 
[122] بحارالأنوار، ج 110، ص 162. 
[123] الذریعة، ج 15، ص 19. 
[124] بحارالأنوار، ج 110، ص 164. 
[125] الکنی ‌و‌ الالقاب، ج 2، ص 445. 
[126] بحارالأنوار، ج 107، ص 212. 
[127] همان، ج 110، ص 59. 
[128] الفهرست، منتجب الدین رازی، تهران، 1404 ق، ص 384. 
[129] الصحیفة الجامعة، محمد باقر موحد ابطحی، قم، 1411 ق. 
[130] شرح الصحیفة، ص 45. 
[131] فوائد رضویه، ص 262. 
[132] همان، ص 331. 
[133] روضات الجنات، ج 4، ص 339 -325. 
[134] فتح الأبواب، ص 196. 
[135] کتابخانه ی ابن طاووس، اتان کلبرگ، ترجمه: رسول جعفریان، ص 508. 
[136] همان. 
[137] فوائد رضویه، ص 645. 
[138] همان. 
[139] بحارالأنوار، ج 109، ص 41 - 40 
[140] همان، ج 108، ص 134. 
[141] همان، ج 110، ص 61 -60. 
[142] همان، ج 107، ص 212. 
[143] الذریعة، ج 15، ص 19. 
[144] بحارالأنوار، ج 107، ص 203. 
[145] همان، ص 213. 
[146] نجم الثاقب، میرزا حسین نوری، علمیه اسلامیه، تهران، ص 64. 
[147] بحارالأنوار، ج 107، ص 212. 
[148] روضات الجنات، ج 1، ص 24 - 20. 
[149] الصحیفة الثالثة، ص 12. 
[150] فوائد رضویه، ص 186. 
[151] بحارالأنوار، ج 108، ص 133. 
[152] همان، ص 135 - 134. 
[153] همان. 
[154] الذریعة، ج 15، ص 19. 
[155] فوائد رضویة، ص 44. 
[156] بحارالأنوار، ج 110، ص 43. 
[157] همان، ص 45. 
[158] همان، ص 45. 
[159] همان، ص 61 -60. 
[160] شرح ‌من‌ ‌لا‌ یحضره الفقیه، ج 14، ص 423 - 418، نجم الثاقب، ص 64. 
[161] بحارالأنوار، ج 110، ص 43. 
[162] مستدرک الوسائل (الخاتمة) ج 3، ص 483. 
[163] همان جا. 
[164] بحار الأنوار، ج 110، ص 92. 
[165] همان، ص 97 - 95. 
[166] همان، ج 110، ص 59. 
[167] فوائد رضویه، ص 273 - 269. 
[168] ریاض العلماء، ص 4 -3. 
[169] همان جا. 
[170] الأعلام، خیر الدین زرکلی، بیروت، 1389 ق، ج 7، ص 298 -297. 
[171] اتحاف السادة المتقین، ج 4، ص 480. 
[172] فوائد رضویه، ص 149. 
[173] مستدرک الوسائل (الخاتمة)، ج 3، ص 483 - 482. 
[174] الذریعة، ج 21، ص 265. 
[175] الصحیفة السجادیة، ص 27، (سخن راوی صحیفه).

 

Share