فروغ هدایت در سیره امام عسکری(علیه السلام)/بخش اول

محمد عابدی؛
امام حسن عسکری

 «انقلاب نبوی» آغازی بر زندگی اجتماعی بر پایه بنیان های الهی بود و «سلسله امامت» پاسدار آن نظام جاودانی است.

از این روی نقش امامت، پاسداری مداوم از ارکان دین محمّدی صلی الله علیه و آله وسلم است.

و وظیفه امّت در نبود پیامبر، تمسّک به این زنجیره هدایت می باشد.

سلمان فارسی می گفت: رسول اکرم صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود: «معاشر الناس انّی راحل عنکم عن قریب و منطلق الی المغیب، أوصیکم فی عترتی خیرا، ایّاکم و البدع، فانّ کلّ بدعه ضلاله و کلّ ضلاله و أهلها فی النّار؛

ای مردم! من به زودی از میان شما می روم و به سرای دیگر راهی می شوم.

شما را سفارش می کنم که با عترتم به نیکی رفتار کنید و از بدعت بپرهیزید؛ زیرا هر بدعتی، گمراهی است و هر گمراهی و اهل آن، در آتش دوزخ خواهند بود.»

سپس فرمود: «معاشر النّاس من افتقد الشّمس فلیتمسّک بالقمر و من افتقد القمر فلیتمسّک بالفرقدین و من افتقد الفرقدین فلیتمسّک بالنّجوم الزّاهره بعدی.

اقول قولی و استغفر اللّه لی و لکم؛

ای مردم! کسی که خورشید را از دست داد، به ماه متمسک شود و آن که ماه را گم کرد، به فَرْقَدَیْن (دو ستاره پر نور) باید تمسّک جوید و آن که فرقدین را از دست داد، باید به ستارگان نورانی تمسّک بجوید.

حرفم را زدم و برای خود و شما طلب غفران می کنم.»

وقتی سلمان در این باره از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم سؤال کرد، حضرت چنین توضیح داد: «خورشید، من هستم و قمر، علی است.

وقتی مرا از دست دادید، به علی تمسّک جویید.

اما فرقدان، حسن و حسین اند.

وقتی ماه را از دست دادید، به آن دو تمسّک جویید.

اما ستارگان درخشان، ائمّه نه گانه از صلب حسین اند که نهمین آنها مهدی شان است.»۱

امامان، دین را از خطر استحاله و دینداران را از خطر گمراهی و قرائت های بیمارگونه نجات می دهند.

امام حسن عسکری علیه السلام نیز خود را به عنوان «نجمی از نجوم زاهره» هدایتگر امّت در مسیر دین محمّدی می دید و در کوران حوادث و نا آرامی های سیاسی عصر عباسی، غوغای مذاهب ساختگی و عصر بدعت و نوآوری های آلوده، با شیوه های کارآمد «پرچم دین» را همواره در اهتزاز نگاه داشت.

امام عسکری علیه السلام نقش هدایتگرانه پیامبر و اهل بیت و عترت را چنین یادآور شد:

«اِنّ للّه تعالی بجوده و رأفته قد مَنّ علی عباده بنبیّه محمّد صلی الله علیه و آله وسلم بشیرا و نذیرا و وفّقکم لقبول دینه و اکرمکم بهدایته…؛

خدای متعال با بخشش و مهربانی خود، به وجود مقدّس پیامبرش بر بندگان منّت نهاد و او را برای «بشارت و بیم دادن» برانگیخت و شما را برای پذیرش آیین خود توفیق داد و با هدایتش گرامی داشت.

در دل گذشتگان شما، که خدا رحمتشان کند ـ و آیندگانتان ـ که خدا حامی شان باشد و عمرشان را در اطاعت خدا طولانی کند، بذر محبّت و علاقه «عترت هدایتگر» را کاشته است.

هر یک از آنان که در مسیر صحیح و راه راست گام برداشتند، در جایگاه رستگاران وارد شدند و پاداش کارهای قبلی خویش را یافتند و آنچه را پیش فرستاده بودند، به دست آوردند.»۲

1.هدایت و اصلاحگری

تلاش های امام حسن عسکری علیه السلام در زمینه هدایت را می توان به دو بخش «هدایت خودی ها» و «اصلاح غیر خودی ها» تقسیم کرد و ضمن آن، گوشه هایی از فعالیت امام را به تماشا نشست.

الف ـ هدایت در حوزه خودی ها

اصلی ترین بخش از تلاش های امام حسن عسکری علیه السلام مربوط به حوزه درون شیعی بود و امام می کوشید با ایفای نقش هدایتگرانه استحکام جامعه اسلامی را از لحاظ بنیان های دینی حفظ کند.

نمونه هایی از این تلاش ها را می خوانیم: ۱. ترویج فرهنگ تولّی و تبرّی

«تولّی و تبرّی» و «حبّ و بغض»

ابزار اساسی روحی و عاطفی برای مؤمنان است که به وسیله آن، دلهایشان همواره مال امال از حبّ و دوستی صالحان و نیکی هاست و سرشار از کینه و دشمنی فاسقان و آلودگی ها.

بنابر این، از این دو اصل باید به عنوان بازوهای اجرایی امر به معروف و نهی از منکر و نیز ضامن بقای دین یاد کرد.

امام عسکری علیه السلام همواره شیعیان را به این دو اصل توجّه می داد.

از جمله، وقتی «عاصم بن کوفی» نزد حضرت آمد و گفت: با وجود ارادت به خاندان نبوّت، از یاری شما(به دلیل نابینایی) ناتوانم و به غیر ولایت شما و بیزاری از دشمنانتان در خلوت، سرمایه ای ندارم.

حضرت به او فرمود: پدرم از جدّم رسول خدا نقل فرمود: «مَن ضَعفَ علی نُصرتِنا اهل البیت و لعن فی خلواته اعداءنا بلغ اللّه صوتَه الی جمیع الملائکه فاذا بلغ صوته الی الملائکه اِستَغفروا لَه و أثنوا علیه: الّلهمّ صلّ علی روح عبدک هذا الذی بَذل فی نُصرَهِ أولیائه جُهْدَه و لو قَدَر علی اکثر من ذلک لَفَعَل…؛

هر کس از یاری ما اهل بیت ناتوان باشد و در خلوت، دشمنان ما را لعن کند، صدایش به همه ملائکه می رسد.

وقتی صدایش به فرشتگان رسید، برایش طلب آمرزش می کنند و او را چنین می ستایند: «خدایا! بر روح این بنده ات درود فرست که در یاری اولیایش تلاشش را کرد و اگر توان بیش از آن داشت، انجام می داد.»

در این حال، از سوی خداوند ندا می شود که: «ای فرشتگان! دعای تان را در حقّ این بنده پذیرفتم و به روح او درود فرستادم و در ردیف ارواح ابرار و از بهترین بندگان برگزیده ام قرار دادم.»۳

علاّمه مجلسی نیز از «احمد بن مطهّر» روایت کرده است که: یکی از یاران ما از اهالی جبل (قهستان) نامه ای به حضرت نوشت و پرسید: کسانی را که در مورد امامت موسی بن جعفر توقّف کرده، دوست داری یا از آنها بیزاری می جویی؟ امام در نامه اش تبرّی از منحرفان را گوشزد و به او توصیه کرد: «آیا برای عمویت رحمت می خواهی! خدا به او رحم نکند.

از او بیزاری بجوی، من در پیشگاه خدا از آنها بیزاری می جویم.

با آنها سر دوستی نداشته باش.

از بیمارانشان عیادت نکن، در تشییع جنازه های مردگانشان حاضر مشو و هرگز بر جنازه های امواتشان نماز نخوان؛ خواه امامی را از ناحیه خداوند انکار کرده، یا پیشوایی را که امامتش از سوی خدا نیست، بر امامان افزوده و یا قائل به تثلیث باشند.

کسی که امامت آخرین ما را انکار کند، گویی امامت نخستین ما را انکار کرده است.

و کسی که بر تعداد ما بیفزاید، مانند کسی است که از تعداد ما کاسته باشد و امامت ما را انکار نماید.»۴

شخص سؤال کننده نمی دانست عمویش در زمره آنهاست و امام، او را آگاه کرد تا نسبت به آنان شیوه «تبرّی» را پیش بگیرد.

همچنین «وقتی ابراهیم بن عقبه» از حال آنان سؤال کرد، امام فرمود: «در نمازت آنان را لعن کن.»۵

۲. بیدار سازی و تقبیح گناهان

بیدارسازی مؤمنان از منکر و اهل آن، از شیوه های رایج در سیره امام عسکری علیه السلام است.

لذا درباره حُرمت شراب، از طریق پدرانش تا رسول اکرم نقل می کند: «میگسار همچون بت پرست است.»۶

و این چنین قباحت آن را برای مؤمنان روشن می سازد.

یکی از جلوه های بیدارسازی مؤمنان و تقبیح گناهان را باید در نفرین های امام جست و جو کرد.

امام با این شیوه، شدّت خشم خود از انحرافات را به شیواترین و صریح ترین صورت ممکن ابراز می کرد.

از جمله درباره نخّاس دهقان ـ که از وکلای حضرت بود؛ وی بعدا گمراه شد، اموال بیت المال را به آتش کشید و به امام دروغ بست ـ امام از او بیزاری جست و شب تا صبح او را نفرین کرد.

و به دعای حضرت نابود شد.۷

۳. قرآن؛ نقطه آغاز

از جمله مشکلات امر به معروف و نهی از منکر در عرصه عمل، یافتن نقطه مشترک برای ورود مناسب و ارتباط کار آمد است.

امام عسکری علیه السلام از قرآن کریم برای تقویت ارتباط و پذیرش «هدایت» استفاده می کرد.

از این روی در استنادها و استدلال هایش همواره توجّهی به قرآن داشت و همین امر، موجب خضوع قلبی مخاطبان می شد.

امام حسن عسکری علیه السلام در نامه ای به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری می نویسد:

«بعضی از شما در دوران امام قبلی تا زمانی که به درود حیات گفت و در این مدّت از دوران امامت من، کارهایی کردید که از نظر من پسندیده و قرین استواری نبود.

ای اسحاق! به یقین بدان؛ هر کسی از این دنیا کور بیرون برود، در آخرت نیز کور خواهد بود و سخت گمراه.

ای اسحاق! مقصودم کوری چشم نیست، بلکه نابینایی دلهای درون سینه هاست.

و این، معنای گفته خدا در کتاب استوارش است که از قول ستمگران می فرماید:

«ربّ لم حشرتنی اعمی و قد کنتُ بصیرا»؛

«پروردگارا! با این که در دنیا بینا بودم، چرا کور محشورم کردی؟»

خداوند نیز می فرماید: «کذلک أتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی»

۸؛ «این چنین آیات ما به تو رسید و فراموششان کردی، امروز هم تو فراموش شده ای.»

سپس امام عسکری علیه السلام مطالبی را به صحابی اش و دیگر شیعیان گوشزد می کند.۹

۴. اعلام موضع

در عصری که نا آرامی های سیاسی به اوج می رسد، ارکان قدرت برای بقای خود، به هر ابزاری از جمله «تنوّع مذهبی» دامن می زند و هر روزه نهضت و جنبشی مذهبی با رنگ و بوی الحادی، به وجود می آید.

منطقی ترین راه هدایت امّت، اعلام موضع در برابر منکرات مذهبی، سیاسی و اجتماعی است.

لذا امام عسکری علیه السلام با همین روش، گروه های زیادی از شیعیان را از افتادن در ورطه جهل و فساد احزاب و گروه ها نجات داد.

در اهمیّت مبارزه با این جریانات منحرف، همین بس که بدانیم آن امام می فرمود:

«هیچ یک از پدرانم مانند من گرفتار شکّ و تزلزل شیعیان در امر امامت نشده اند.»۱۰

آن حضرت در برابر قیام «صاحب الزّنج» که خسارت فراوانی به جا گذاشت و طی چهارده سال و چهار ماه و شش روز، هزاران قربانی گرفت و سرانجام در سال ۲۷۰ ق.

توسّط موفّق عبّاسی کشته شد، امام در قالب پاسخ به نامه، اعلام موضع کرد و فرمود: «صاحب الزّنج از ما اهل بیت نیست.»۱۱

به برخی از اعلام مواضع آن حضرت درباره انحرافات اعتقادی اشاره می کنیم.

الف) صوفیّه: امام به «ابوهاشم جعفری» فرمود: «ای ابوهاشم! زمانی می رسد که چهره مردم خندان و دلهایشان تاریک است.

از دیدگاه آنان سنّت، بدعت و بدعت، سنّت است.

مؤمن را به دیده حقارت می نگرند و فاسق را ارج می نهند، … به خدا سوگند! آنها از عقیده خود بر گشته و از راه حق منحرف شده اند.

در علاقه به مخالفان ما زیاده روی کرده و شیعیان و دوست داران ما را به گمراهی می کشانند…»۱۲

ب) واقفیّه: امام در بیزاری از این گروه نامه هایی نوشته است؛ از جمله آنچه که قبلاً به نقل از علاّمه مجلسی، از «احمد بن مطهّر» بیان کردیم.

ج) ثَنَویّه: شیخ حرّ عاملی می نویسد: یکی از یاران «ابوسهل بلخی» نامه ای به امام نوشت و خواست در حقّ پدرش (که ثنوی و دوگانه پرست بود) و مادرش (که مؤمن بود) دعا کند.

امام مرقوم فرمود: «رحم اللّه والدتک…؛

خداوند، مادرت را بیامرزد…»۱۳

همین طور «محمد بن ربیع شأنی» با یکی از ثنوی ها در اهواز مناظره کرد و تمایلی به آنها یافت.

وی در سامرّا در خانه احمد بن خصیب نشسته بود که امام او را به طور عبوری دید و با انگشت سبّابه اشاره فرمود: «احد، احد؛ خدا، یکی است.»

وی با شنیدن این سخن، نقش بر زمین شد و از هوش رفت…۱۴

د) مفوّضه : این گروه معتقد بودند خداوند حضرت محمّد را آفرید و آفرینش دنیا را به او سپرد و هر چه را در دنیاست، او آفریده است.

به هر حال، این عدّه از دیدگاه شیعه بدتر از یهود و نصارا و کلیه بدعت گذاران دانسته شده اند.۱۵

۵.احیای سنّت ها

امام عسکری علیه السلام می کوشید به هر بهانه ای غبار از چهره سنّت های فراموش شده بزداید. حتّی وقتی عدّه ای برای تبریک ولادت صاحب الزّمان علیه السلام نزدش آمدند، ضمن سخنانی فرمود:

«… برخی از شما می خواهند درباره اختلاف شما و دشمنان خدا و ما که اهل قبله و مسلمان اند، بپرسند… خدای عزّوجلّ به رسولش فرمود:

تو و علی و فرزندان او که حجّت های من می باشند و پیروانشان را به ده ویژگی اختصاص دادم:

۱. پنجاه و یک رکعت نماز.
۲. انگشتری به دست راست کردن.
۳. تعقیب بعد از نماز.
۴. اذان و اقامه را دو تا دو تا گفتن.
۵. گفتن حیّ علی خیر العمل.
۶. بلند گفتن بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.
۷. قنوت در نماز.
۸. خواندن نماز عصر هنگام آفتاب روشن و صاف (میانه روز).
۹. خواندن نماز صبح هنگام دمیدن سپیده که هوا هنوز تاریک است.
۱۰. موی سر و صورت را خضاب کردن.

آن مرد (عمر) که حقّ ما را غصب کرد، با دار و دسته اش در نماز با ما مخالفت کرد و عوض پنجاه و یک رکعت، «نماز تراویح» را در شبهای ماه رمضان قرار دادند و به جای تعقیب بعد از نماز، دست بر سینه گذاشتن را تشریع نمودند.

و عوض انگشتری به دست راست کردن، آن را به دست چپ کردند.

در اذان و اقامه عوض دوبار گفتن فقرات اقامه، فقط اقامه فُرادا را انتخاب کرده و به جای حیّ علی خیر العمل، «الصّلاه خیرٌ من النّوم» گفتند.

عوض بلند گفتن بسم اللّه آن را آهسته گفتند، و قنوت نماز را حذف کردند، نماز عصر را بر خلاف زمانی که هوا آفتابی و صاف است، هنگام زردی آفتاب خواندند و نماز صبح را به جای سپیده صبح و تاریکی هوا، هنگام ناپدید شدن ستارگان خواندند.

و موهای سر و صورت را هم به جای خضاب کردن رها ساختند.»۱۶ 

 

******************************************

پی نوشتها:

۱. کفایه الاثر، ص ۲۹۳؛ بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۲۸۹؛ اثبات الهداه، ج ۱، ص ۵۷۶، ح ۴۸۷.

۲. معادن الحکمه، ج ۲، ص ۲۶۴، به نقل از حیاه الامام العسکری، ص ۲۵۵.

۳. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۳۱۶ و ۳۱۷.

۴. همان، ص ۲۷۴؛ کشف الغمّه، ج ۳، ص ۲۱۹.

۵. همان، ص ۲۶۷.

۶. تذکره الخواص، ص ۳۲۴.

۷. حیاه الامام العسکری، ص ۳۱۰.

۸. طه / ۱۲۶.

۹. تحف العقول، ص ۴۸۴؛ رجال کشّی، ص ۴۸۱.

۱۰. تحف العقول، ص ۴۸۷.

۱۱. مناقب آل ابیطالب(ع)، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۴۲۸.

۱۲. حدیقه الشیعه، ص ۵۹۲.

۱۳. اثباه الهداه، ج ۳، ص ۴۲۷.

۱۴. کافی، ج ۱، ص ۵۱۱.

۱۵. شرح باب حادی عشر، ص ۹۹.

۱۶. عیون المعجزات، ص ۱۳۷.

Share