کودک آرمانی لبخند(ولادت امام جواد علیه السلام)

امیر مرزبان
دهم رجب: ولادت امام جواد علیه السلام

صبح، در کوچه باغ های پر از اقاقیا پیچید و از سر انگشت خورشید، دیدیم آسمان را که از تو نورانی شده بود.

ای جوانی یکدست آسمانی! کدام حنجره آبی، تغزل تو را به میهمانی باجونه ها و افراها آورد؟

کدام مرکب، بی دلیل باعث شد میهمان نجیب ترین چشم های جهان شویم؟

و عشق یعنی امام و امام یعنی تو و تو خلاصه دردها و لبخندهای مدینه ای.

پدر که سفر رفت تا در شرقی ترین کنگره زمین، با رازقی ها و آهوها پیوند ببندد، تو بودی و بار امانتی که می بایست تا انتهای عالم، بر دوش آدم باشد.

تو رسول کوچک عشق بودی، کودک آرمانی لبخند و شکوفه، آسمان بی حد و انتهای خیال و تجرید.

روز میلاد توست و زمین، باغ هایش را به یُمن مقدم کسی بهارانه می کند که از سر انگشت هایش بوی تازگی می آید.

خرماهای مدینه طعم شیر می دهند و شیر شتران بادیه، بوی گُلاب می گیرد.

دنیا دارد به خنده سپیدی می اندیشد که امروز در آسمان گرفته بطحا و یثرب طالع می شود... ماه سپیدی که می آید، همان کرامت یکدستی است که پدر درباره او گفت: «این مولودی است که پُر برکت تر از او برای شیعه ما به دنیا نیامده است». و جواد یعنی برکت آسمانی.

یعنی زُلال کریم، یعنی بهار بی مضایقه.

یعنی همه شعرهایی که باید بگوییم، همه رؤیاهایی که باید ببینیم، همه شیرینی هایی که باید طعمشان را چشید و جواد یعنی چشم در اندوه آسمان تر کردن، یعنی دیدن اینکه روزی خنده های صبحْ گونت را با تلخ ترین وداع، بدرقه خواهیم کرد.

تو که آشناترین غریب دنیا می شوی، شاعرانه ترین گریه سال، اندوه ـ نمی گذارد، این شادی یکدست، مرا به عرش ببرد.

تو می آیی

آهنگ رفتن تو از روز آغاز مقدّر است... .

آه! ای امام سیب ها و قناری ها، امام صبح و سپیده! ما را مهمان خنده های خورشید کن.

ما را به جاودانگی مطلق عشق ببر.

ما را به ملکوت بفرست، به همه خواب های شاعرانه جهان ... ما را ... .

Share