الگو و قهرمان زنان

حجة‌الاسلام سید جواد حسینی
حضرت زينب(سلام الله عليها)

ای شیر زن کربلا!
تو مهر روشن و اوج خصال آینه ای
عیار پاکی و حسن کمال آینه ای 
تو صبح صادق فجری، شکوه آینه ای
تو حرف روشن و پاک زلال آینه ای 
در آسمان اصالت، به کهکشان مانی
گواه مریم و صبح وصال آینه ای 
به صبر و حلم محمّد، شجاعتت چو علی ست
به زهد فاطمه مانی، مثال آینه ای 
تو زیب صبر و شکوهی، فرشته تقوا
تو قهرمان زنانی، جلال آینه ای 
زینب(سلام الله علیها) دختر زهرا (سلام الله علیها) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود. با این که معمول است غالباً والدین نام فرزندان خویش را انتخاب می کنند، ولی در جریان ولادت حضرت زینب(سلام الله علیها) علی و زهرا(علیهماالسلام) این کار را به عهده پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله وسلم) جدّ بزرگوار آن بانو گذاشتند. پیامبر نیز به دستور آسمانی بعد از در آغوش گرفتن و بوسیدن نوزاد اسم او را به امر الهی زینب(زین + اب) که به معنای زینت پدر است انتخاب نمود.[1]
او را ام کلثوم کبری، و صدیقه صغری نیز می گویند، از القاب آن حضرت، محدّثه، عالمه و فهیمه بود. او زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه، عفیفه و مدیره بود. نسب نبوی، تربیت علوی و لطف خداوندی از او فردی با خصوصیّات و صفات برجسته ساخته بود طوری که او را «عقیله بنی هاشم» می گفتند. به همین جهت او نه تنها یک شیر زن و به قول معروف قهرمان کربلاست بلکه زنی است جامع تمام خصوصیات و ویژگیهای یک زن شایسته که می تواند در تمام زمانها برای تمام زنهای جامعه بشری، مخصوصاً جوامع اسلامی و علی الخصوص جامعه تشیع به عنوان بهترین الگو مطرح باشد، الگویی که هاله ای از محبّت و احساسات دور او را احاطه کرده بدین جهت به راحتی رفتارها و خصوصیات اخلاقی و عملی او می تواند در بانوان نفوذ نماید، و آنان را نیز به سمت و سوی شایستگی و برازندگی بکشاند، آنچه پیش رو دارید گامی است در این مسیر، و مقالی است به این هدف که با بیان گوشه هایی از اوصاف آن بانوی کمال یافته، بانوان جامعه اسلامی را به آن سمت و سو سوق داد.
1ـ پاسدار عفت و پاکدامنی
عفّت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زنان، و گران قیمت ترین گوهر برای آنان، و اصلی و اساسی ترین صفات بانوان است که تمام کمالات و پیشرفتهای زنان در پرتو آن معنی می یابد، و موجب پیشرفت و شایستگی می شود، و اگر زنی از عفّت و پاکدامنی عاری گشت هرچند از جهات علمی و مدیریتی، ورزشی و قهرمانی و... در اوج باشد جز زیان و ضرر به کمالات انسانی و جامعه بشری چیزی در پی نخواهد داشت.
زینب درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت آن جا که فرمود: «مجاهد در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد امّا عفّت می ورزد، نزدیک است که انسان عفیف فرشته ای از فرشتگان باشد.»[2]
زینب کبری عفت خویش را حتی در سخت ترین شرایط به نمایش گذاشت او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خویش پای می فشرد و مورخین نوشته اند: «وهی تستر وجهها بکفّها لانّ قناعها قد اخذ منها؛[3] او صورت خود را با دستش می پوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود.»
داستان عجیب
هرگاه زنی عفیف باشد در موارد لازم امدادهای غیبی نیز به کمک او می رسد، زینب از کسانی است که مورد حمایت الهی قرار گرفت و امداد غیبی الهی باعث شد که مردم بیگانه نتوانند او را ببینند. در حکایتی می خوانیم: روزی مرحوم علّامه شیخ جعفر کاشف الغطا در سوگ حضرت زینب (سلام الله علیها) اشعاری می سرود و بر روی کاغذ نوشت که ترجمه آن چنین است:
«زینب را در حالی که دست هایش بر گردنش بسته بود، بر شتر لاغری سوار کرده بودند و به اسارت بردند. نه صورتش پوشیده بود، و نه نقاب بر چهره داشت بلکه به وسیله دست و بازویش صورتش را می پوشاند.عزیزش حسین(علیه السلام) را روی خاک های گرم بیابان رها کرد. اگر چشم ها به آن بدن های پاک چاک چاک شهیدان بنگرند، فریاد و فغان سر می دهند و چنانچه آن سرهای بریده را نگاه کنند، اشک شان جاری می گردد. در آن وقت که زینب(سلام الله علیها) را آن گونه به اسیری نزد یزید می بردند، آرزو داشت جسمش در زمین فرو رود تا ملامت و سرزنش دشمنان را نبیند.»
علّامه کاشف الغطا مدّتی بعد، به همان اشعار نوشته شده روی کاغذ مراجعه کرد. با تعجّب دید یک بیت شعر به این مضمون به سروده اش اضافه شده است:
«پرده هایی از نور، زینب را فرا گرفته بودند، که همان پرده ها مانع نگاه بینندگان به او می شدند.»
علّامه بسیار شگفت زده شد، زیرا چنین شعری را نسروده بود. عجیب این که وقتی که برای پاکنویس اشعارش به آن کاغذها مراجعه می کند آن یک بیت شعر در دست نوشته های قبلی اش نیست. این حادثه عجیب نشان می دهد که امدادهای غیبی الهی به صورت پرده ها و هاله هایی از نور، مانع از آن می شد تا تماشاگران قامت زینب(سلام الله علیها) را بنگرند.[4]
2ـ بر کرسی تدریس
راه کسب دانش فراوان است، برترین علم و بهترین راه آن است که دانش مستقیماً از ذات الهی به شخصی اضافه شود، یعنی علم «لدنّی» باشد. خداوند متعال در مورد حضرت خضر می فرماید: «و علّمناه من لدنّا علماً؛[5] علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم».
زینب به شهادت امام سجاد(علیه السلام) دارای چنین علمی است، آن جا که به عمه اش خطاب کرد و فرمود: «انت عالمةٌ غیر معلّمة و فهمةٌ غیر مفهّمةٍ؛[6] تو دانشمند معلم ندیده و فهمیده ای فهم نیاموخته هستی.» رفتارهای روزمرّه، و خطبه های آن بانو نشان از آن دارد که سرمنشأ علم او عنایت و فیض الهی است.
روزی حضرت زینب(سلام الله علیها) در محضر امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) نشسته بود و شاهد گفت و گوی برادرانش درباره گفتار رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) پیرامون امور حلال، حرام و شبهه ناک بود تا این که خود شخصاً در بحث آنان شرکت کرد و چنان درباره سخنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) برای برادرانش توضیح می داد و تجزیه وتحلیل می کرد که امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) از بیانات زینب(سلام الله علیها) متعجب شده بودند، وقتی سخنان زینب(سلام الله علیها) به پایان رسید، امام حسن(علیه السلام) رو به خواهرش کرد و فرمود: «انّک حقّاً من شجرة النّبوّة و من معدن الرّسالة؛ به درستی که تو (زینب) از درخت نبوّت و از معدن رسالت هستی.»[7]
یعنی گفتار و روش و منش تو، از مرکز نبوّت و مخزن رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نشأت می گیرد.
به جهت همین علمیت بالای حضرت بود که در کوفه با استقبال گرم بانوان برای تدریس و تعلیم واقع شد. بعد از ماجرای جنگ «جمل» و «صفین» که در سال (36 هـ.ق) به بعد رخ داد، حضرت علی(علیه السلام) با افراد خانواده به عراق آمدند و در کوفه ساکن شدند، و در این سفر زینب(سلام الله علیها) نیز همراه او بود و حدود چهار سال در کوفه ماندگار شد. زنان کوفه دریافته بودند که زینب از نظر مقام علمی و عملی همچون مادرش فاطمه(سلام الله علیها) است، به همین جهت به وسیله مردان خود از حضرت علی(علیه السلام) خواستند که با زینب(سلام الله علیها) سخن گوید و رضایت او را برای تدریس و تشکیل مجلس درس برای بانوان جلب کند. حضرت زینب(سلام الله علیها) از این درخواست استقبال کرد و اعلام کرد: هر روز صبح مجلس درس در خانه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) برای بانوان برگزار می شود.»
زنان کوفه نیز با شنیدن این خبر بسیار خشنود شدند، آنان هر روز مشتاقانه به کلاس درس زینب(سلام الله علیها) می شتافتند و کسب علم و دانش می کردند، زینب(سلام الله علیها) در این مجالس به تفسیر قرآن، احکام، مباحث تربیتی می پرداختند و باعث ارشاد و راهنمایی بانوان می شدند.[8]
حضرت زینب هرگاه افراد مساعدی را پیدا می کرد ـ چه در مدینه و چه در کوفه ـ چنان آنان را جذب می کرد و مفاهیم قرآن و اسلام و احادیث را برای شان بالحن زیبا بیان می نمود که همگان شیفته وی می شدند. تاریخ گواه خوبی برای این موضوع است که حضرت شاگردان بسیاری را تحت آموزش خود قرار داد و آنان را تربیت کرد که برخی از آن ها به ازدواج کسانی درآمدند که همسرانشان از مقام و موقعیّت نظامی یا سیاسی بالایی برخوردار بودند. و حتّی برخی از آن شاگردان با برخوردهای صحیح افکار شوهران خودرا اصلاح کرده و آنان را با مکتب اسلام آشنا نمودند. زینب(سلام الله علیها) چنان با دقّت و پشت کار با شاگردان خود کار می کرد و آنان را مورد تعلیم و تربیت قرار می داد تا در آینده بتوانند نسل ها را با اسلام آشنا سازند.[9]
3ـ ایثار و بخشش
یکی دیگر از صفات حسنه انسانهای برتر، مقدّم داشتن دیگران بر خود است. امام علی(علیه السلام) فرمود: «الایثار اعلی الایمان؛[10] ایثار بالاترین درجه ایمان است.» و فرمود: «الایثار اعلی الاحسان؛[11] ایثار برترین احسان است.» و امام حسین(علیه السلام) که خود معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع به خواهر عابده اش می فرماید:
یا اختاه لاتنسینّی فی نافلة اللیل؛ خواهرجان! مرا در نماز شب فراموش مکن»
همین طور بخشش و انفاق به دیگران از بارزترین مصداقهای ایثار، و نشانه کمال نفس و خیرخواهی انسان است.
زینب مجلّله هم در ایثار و از خود گذشتگی، و هم انفاق و دستگیری از فقرا، گوی سبقت را از دیگران ربوده است. از ایثار اوست که برای حفظ جان اسرا و کودکان خطر را به جان خود می خرید، و در تمام صحنه ها دیگران را بر خود مقدّم می داشت. او در ماجرای کربلا حتی از سهمیه آب خویش استفاده نمی کرد و آن را به کودکان می داد. در بین راه کوفه و شام با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشید و آن را شرمنده ساخت چنان که امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید: «انّها کانت تقسّم مایصیبها من الطّعام علی الاطفال لانّ القوم کانوا یدفعون لکلّ واحدٍ منّارغیفاً من الخبز فی الیوم و اللّیلة؛[12] عمّه ام زینب (در مدّت اسارت) غذایی را که به عنوان سهمیّه و جیره می دادند بین بچّه ها تقسیم می کرد. چون آن ها در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان می داند.» او نه تنها در بزرگی ایثار داشت که در کودکی نیز اهل ایثار بود.
شبی امیرمؤمنان علی(علیه السلام) مهمانی را به خانه آورد چون آن مرد شام نخورده بود، علی(علیه السلام) به همسرش فرمود: فاطمه جان! آیا غذایی برای مهمان داریم؟
چیزی در خانه نداریم، فقط یک قرص نان، سهم دخترم زینب(سلام الله علیها) است. زینب که کودکی بیش نبود، گفت و گوی پدر و مادرش را شنید، بی درنگ از رختخواب برخاست نزد مادر آمد و گفت: مادر جان! غذای مرا به مهمان بده من صبر می کنم! علی (علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) از این رفتار دخترشان بسیار خشنود شدند.[13]
او حتی تازیانه ها را به جان می خرید و نمی گذاشت بر بازوی کودکان اصابت کند.
امّا انفاق او به فقرا نیز زبانزد مردم آن زمان بود. و همچون پدر بزرگوارش امیرمؤمنان علی(علیه السلام) کمک های خود را مخفیانه و به دور از چشم دیگران انجام می داد تا باعث شرمندگی و خجالت نیازمندان نشود.
آن بانو بارها و بارها به نزدیکان و آشنایان خود این موضوع را سفارش می کرد که نباید به آبروی نیازمندان و فقرا لطمه ای وارد شود و آنان در جامعه احساس حقارت و کوچکی کنند.»[14]
مورخان می گویند: بعضی روزها فقرا و بینوایان چنان به در خانه دختر علی(علیه السلام) پناه می آوردند، و تجمّع می کردند که غلامان و کنیزان خانه آن ها را پراکنده می ساختند، ولی همین که زینب(سلام الله علیها) از راه می رسید، همه آنان را اطراف خود جمع می کرد و به یکایک مشکلات و گرفتاریشان رسیدگی و باری از دوش شان برمی داشت.[15]
4ـ روحیه بخشی
در تمام دوران زندگی و فراز و نشیبهای آن، مخصوصاً در حوادث تلخ و مسافرت ها آن چه بیش از هر چیز برای انسان لازم و کارساز است روحیه و دلگرمی است. اگر انسان برای کارهای مهم و حساس زندگی روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیّت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا که با شکست نیز مواجه شود.
زن هم در سطح جامعه و هم در خانواده در بخش روحیه بخشی همسر و فرزندان و زیردستان می تواند نقش مهمی ایفا کند. یکی از بارزترین اوصاف کمالی زینب(سلام الله علیها) روحیه بخشی اوست. او بعد از شهادت مادر روحیه بخش پدر و برادران بود، و در شهادت پدر و سپس برادرش امام حسن(علیه السلام) نقش مهمّی را برای تسلّای بازماندگان ایفا می کرد. پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوی زینب(سلام الله علیها) بیشتر ظهور و بروز کرد. او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران، و روحیه بخش مصیبت دیدگان بود. از گودی قتلگاه تا کوچه های تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، همه جا فرشته نجات اسرا بود.
نه تنها زینب از دین یاوری کرد
به همّت کاروان را رهبری کرد 
به دوران اسارت با یتیمان
نوازش ها به مهر مادری کرد 
او حتّی تسلّی بخش دل امام سجاد(علیه السلام) نیز بود. از جمله به امام سجاد گفت:
لایجزعنّک ماتری فواللّه انّ ذلک لعهد من رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) الی جدّک و ابیک و عمّک؛ «ای پسر برادر!» آن چه می بینی (از شهادت پدر و برادران و اسارت) تو را بی تاب نسازد، به خدا سوگند! این عهد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) از جدّ و پدر و عمویت می باشد.
آنکه قلبش از بلا سرشار بود
دخت زهرا زینب غمخوار بود 
او ولایت را به دوشش می کشید 
چون امام عصر او بیمار بود 
باطنین خطبه های حیدری 
سخت او رسواگر کفّار بود 
راستی وجود با برکت زینب(سلام الله علیها) برای کاروان اسرا که متشکل از 72 نفر زن و کودک بود سخت روحیه بخش بود، هرجا غمها و طعنه ها بیش از حد آنان را آزار می داد به زینب پناه می بردند.
5 ـ عبادت و بندگی
از مهمترین نیازهای هر انسانی مخصوصاً قشر بانوان که نیاز به سکونت و آرامش بیشتری دارند، عبادت و بندگی خداوند انسان را تا اوج کمالات پرواز می دهد. امّا عبادات و بندگی یک زن علاوه بر آن که خود او را به کمالات و قرب الهی ترقّی می دهد می تواند بر فرزندان و همسرش تأثیر شگرفی داشته، و از این طریق کل جامعه را به سوی سعادت سوق دهد، چرا که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قلّه کمال بندگی است: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون؛[16] من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند.»
زینب(سلام الله علیها) نیز از عابدان روزگار و عاشقان عبادت و شب زنده داری بود. او همچون مادرش فاطمه(سلام الله علیها) نماز خود را اوّل وقت به جا می آورد و در انجام آن بسیار دقّت داشت. اگر هنگام کار بود، کار را رها کرده، نماز را به جا آورده و بعد از آن اقدام می کرد. چنان غرق در نماز و عبادت می شد گویا در این دنیا نیست، و تمام توجّه خود را به معبود یکتای خویش متوجه می نمود.[17]
علاوه بر نمازهای واجب آن بانوی عابده، اهل تهجد و شب زنده داری و تلاوت قرآن بود. امام سجاد(علیه السلام) می فرماید: «انّ عمّتی زینب کانت تؤدّی صلواتها من قیام الفرائض و النّوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشّام و فی بعض منازل کانت تصلّی من جلوسٍ لشدّة الجوع و الضّعف؛[18] عمّه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می نمود و در بعض منازل به خاطر شدّت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد.»
آن بانوی مکّرمه در حساس ترین شب زندگی، شب هجران از حسین(علیه السلام) و برادران، شب اسارت و غربت، شب آوارگی، شب دود و خون و ترس و وحشت و تنهایی،...تهجد و شب زنده داریش را ترک نکرد. از فاطمه بنت الحسین(علیهماالسلام) نقل شده است که فرمود: «و امّا عمّتی زینب فانّها لم تزل قائمةٌ فی تلک اللّیلة ای عاشرةٍ من المحرّم فی محرابها تستغیث الی ربّها و ماهدأت لنا عین و لاسکنت لنازمرةٌ؛[19] عمّه ام زینب(سلام الله علیها) در تمام شب عاشورا در محراب خویش ایستاده و به پروردگارش استغاثه می کرد. در آن شب هیچ یک از ما نخوابید و صدای ناله ما قطع نشد.»
امام حسین(علیه السلام) که خود معصوم و واسطه فیض الهی است هنگام وداع به خواهر عابده اش می فرماید: یا اختاه لاتنسینّی فی نافلة اللیل؛[20] خواهرجان! مرا در نماز شب فراموش مکن» این نشان از آن دارد که این خواهر، به قلّه رفیع بندگی و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دست یازیده است.
 

منبع: سایت حوزه
------------------------
پى نوشتها:
[1] شیخ ذبیح اللّه محلّاتی، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، ج 3، ص 46.
[2] نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 466.
[3] جزائری، الخصائص الزینبیّه، ص 345.
[4] علی اکبر سید عبدالرّزاق مقرّم، ص 21، زینب فروغ تابان کوثر، محمدی اشتهاردی، ص 99 ـ 101.
[5] سوره کهف، آیه 65.
[6] شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تهران، علمیّه اسلامیه، چاپ قدیم، 1331 هـ.ش، ج 1، ص 298.
[7] السیده زینب، ص 911، زینب فروغ تابان کوثر، ص 74.
[8] زندگانی حضرت زینب(سلام الله علیها) ص 40 ـ 45.
[9] همان، ص 125 و سیره عملی حضرت زینب، امیرحسین علیقلی، 20.
[10] میزان الحکمه، ج1، ص 4.
[11] همان.
[12] ریاحین الشریعه، همان، ج 3، ص 62.
[13] همان، ص 64 ؛ و فضایل...و کرامات حضرت زینب، ص27.
[14] زندگی زینب (سلام الله علیها) ص 29، 32، 37.
[15] سیره عملی حضرت زینب، همان، ص 21، چهارده معصوم، ص 401 و 403.
[16] سوره ذاریات، آیه 56.
[17] داستانهایی از زندگی حضرت زینب(سلام الله علیها)، ص 17 ـ 21.
[18] ریاحین الشریعه، ج 3، ص 62.
[19] همان.
[20] همان، ص 61 ـ 62.

Share