صوت/ أنا علی، ابنُ ذبیحِ کربلا(امام سجاد علیه السلام) - حاج میثم مطیعی + متن

أنا علی، ابنُ ذبیحِ کربلا
أنا علی، أنا بن مکة و منی
من یادگار غربت خون خدام
امام دوم قیام کربلام
آه از غمِ، غارت خیمه ها
از غربتِ، غروب نینوا
از قتلگاه، به روی نیزه رفت
سر بریده از قفا
(واویلا، غریب فاطمه حسین)

ای کربلا چه شد برادر حسین
بگو چه شد علی اکبر حسین
نشسته خون به گوش و گوشواره ای
سه شعبه و گلوی شیر خواره ای
سیلی زدند، به گوش طفلان حرم
شد کربلا، مدینه در چشم ترم
بار دگر، مانده میان شعله ها
پهلو شکسته مادرم
(یا زهرا خوش آمدی به کربلا)

شاعر: میلاد عرفان پور
--------------------------------------------------
خطبه زین العابدین علیه السلام در کوفه
منبع: لهوف؛ سید بن طاووس،: ص ١٩٩

إنَّ زَينَ العابِدينَ عليه السلام أومَأَ إلَى النّاسِ أنِ اسكُتوا، فَسَكَتوا، فَقامَ قائِما، فَحَمِدَ اللّه َ وأثنى عَلَيهِ، وذَكَرَ النَّبِيَّ بِما هُوَ أهلُهُ فَصَلّى عَلَيهِ، ثُمَّ قالَ: أيُّهَا النّاسُ! مَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَني، ومَن لَم يَعرِفني فَأَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسي: أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، أنَا ابنُ المَذبوحِ بِشَطِّ الفُراتِ مِن غَيرِ ذَحلٍ ولا تِراتٍ، أنَا ابنُ مَنِ انتُهِكَ حَريمُهُ وسُلِبَ نَعيمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ وسُبِيَ عِيالُهُ، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا وكَفى بِذلِكَ فَخرا. أيُّهَا النّاسُ! ناشَدتُكُمُ اللّه َ، هَل تَعلَمونَ أنَّكُم كَتَبتُم إلى أبي وخَدَعتُموهُ، وأعطَيتُموهُ مِن أنفُسِكُمُ العَهدَ وَالميثاقَ وَالبَيعَةَ وقاتَلتُموهُ وخَذَلتُموهُ؟! فَتَبّا لِما قَدَّمتُم لِأَنفُسِكُم وسوءا لِرَأيِكُم، بِأَيَّةِ عَينٍ تَنظُرونَ إلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذ يَقولُ لَكُم: قَتَلتُم عِترَتي وَانتَهَكتُم حُرمَتي فَلَستُم مِن اُمَّتي؟!
قالَ الرّاوي: فَارتَفَعَت أصواتُ النّاسِ مِن كُلِّ ناحِيَةٍ، ويَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ: هَلَكتُم وما تَعلَمونَ.
فَقالَ عليه السلام: رَحِمَ اللّه ُ امرَأً قَبِلَ نَصيحَتي وحَفِظَ وَصِيَّتي فِي اللّه ِ وفي رَسولِهِ وأهلِ بَيتِهِ، فَإِنَّ لَنا في رَسولِ اللّه ِ اُسوَةً حَسَنَةً
فَقالوا بِأَجمَعِهِم: نَحنُ كُلُّنا يَابنَ رَسولِ اللّه ِ سامِعونَ مُطيعونَ، حافِظونَ لِذِمامِكَ غَيرَ زاهِدينَ فيكَ ولا راغِبينَ عَنكَ، فَأمُرنا بِأَمرِكَ يَرحَمُكَ اللّه ُ، فَإِنّا حَربٌ لِحَربِكَ وسِلمٌ لِسِلمِكَ، لَنَأخُذَنَّ يَزيدَ ونَبرَأُ مِمَّن ظَلَمَكَ وظَلَمَنا.
فَقالَ عليه السلام: هَيهاتَ هَيهاتَ! أيُّهَا الغَدَرَةُ المَكَرَةُ، حيلَ بَينَكُم وبَينَ شَهَواتِ أنفُسِكُم، أتُريدونَ أن تَأتوا إلَيَّ كَما أتَيتُم إلى أبي مِن قَبلُ؟! كَلّا ورَبِّ الرّاقِصاتِ، فَإِنَّ الجُرحَ لَمّا يَندَمِل، قُتِلَ أبي صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِ بِالأَمسِ وأهلُ بَيتِهِ مَعَهُ، ولَم يُنسِني ثُكلَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وثُكلَ أبي وبَني أبي، ووَجدُهُ بَينَ لَهَواتي، ومَرارَتُهُ بَينَ حَناجِري وحَلقي، وغُصَصُهُ تَجري في فِراشِ صَدري، ومَسأَلَتي أن لا تَكونوا لَنا ولا عَلَينا.
ثُمَّ قالَ:
لا غَروَ إن قُتِلَ الحُسَينُ وشَيخُهُ
قَد كانَ خَيرا مِن حُسَينٍ وأكرَما
فَلا تَفرَحوا يا أهلَ كوفانَ بِالَّذي
أصابَ حُسَينا كانَ ذلِكَ أعظَما
قَتيلٌ بِشَطِّ النَّهرِ روحي فِداؤُهُ
جَزاءُ الَّذي أرداهُ نارُ جَهَنَّما
ثُمَّ قالَ عليه السلام: رَضينا مِنكُم رَأسا بِرَأسٍ، فَلا يَومَ لَنا ولا عَلَينا
--------------------------
ترجمه: امام زين العابدين عليه السلام به مردم اشاره كرد كه: «ساكت شويد آنان ساكت شدند. امام عليه السلام برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند و يادكرد پيامبر صلى الله عليه و آله ـ آن گونه كه سزامندش بود ـ و درود فرستادن بر او فرمود: «اى مردم! هر كس مرا مى شناسد، كه مى شناسد. هر كس مرا نمى شناسد، خودم را به او مى شناسانم. من، على بن الحسين بن على بن ابى طالب هستم. من پسر كسى هستم كه در رود فرات، بدون آن كه كسى از شما را كشته باشد و خونى ريخته باشد، سر بُريده شد. من پسر كسى هستم كه حريمش هتك شد و نعمتش سلب گرديد و مالش به غارت رفت و خانواده اش اسير شدند. من پسر كسى هستم كه او را در ميان گرفتند و پس از مدّتى كشتند و اين براى افتخار من، كافى است.
اى مردم! شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مى دانيد كه شما به پدرم نامه نوشتيد و به او نيرنگ زديد و از سوى خود با او عهد و پيمان بستيد و دست بيعت به او داديد و سپس با او جنگيديد و او را وا نهاديد؟
نابود باد آنچه براى خود، پيش فرستاده ايد و بدا به رأيتان! با چه چشمى به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مى نگريد، آن گاه كه به شما مى گويد: خاندانم را كُشتيد و حرمتم را هتك كرديد. پس شما از امّت من نيستيد ».
صداى مردم از هر سو بلند شد و به همديگر گفتند: هلاك شده ايد و نمى دانيد
امام عليه السلام فرمود: «خدا، رحمت كند كسى را كه اندرزم را بپذيرد و سفارشم را در باره خدا، پيامبر صلى الله عليه و آله و خاندانش حفظ كند، كه پيامبر خدا، الگويى نيكو براى ماست.
آنان، همگى گفتند: اى فرزند پيامبر خدا! همه ما گوش به فرمان و مطيعيم و عهد تو را پاس مى داريم. نه به آن، بى رغبتى مى كنيم و نه از آن، روى مى گردانيم. خدا، تو را رحمت كند! هر فرمانى كه مى خواهى، بده. جنگ تو، جنگ ما و صلح تو، صلح ماست. ما[حمله مى كنيم و] يزيد را دستگير مى كنيم و از هر كه بر تو و ما ستم كرده، بيزارى مى جوييم.
امام عليه السلام فرمود: «دور باد، دور باد! اى خيانتكاران مكّار! ميان شما و هوس هايتان، فاصله افتاده است. آيا مى خواهيد با من همان كنيد كه پيش تر با پدرم كرديد؟! هرگز! به پروردگارِ اَختران، سوگند كه هنوز زخم، التيام نيافته است. پدرم ـ كه درودهاى خدا بر او باد ـ و خانواده اش، همين ديروز كشته شده اند و هنوز از دست رفتن پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و پدرم و پسران پدرم را از ياد نبرده ام و اندوهش ميان سينه ام، و تلخى اش در گلو و حلقم، و غصّه هايش در تخت سينه ام جارى است و درخواستم اين است كه نه با ما و نه بر ضدّ ما باشيد.
سپس فرمود:
شگفت نيست، اگر حسين كشته شد؛ چرا كه پدرش نيز[كشته] شد؛
همو كه از حسين، بهتر و شريف تر بود
اى كوفيان! به آنچه بر حسين گذشته، شادى نكنيد
كه اين، جرمش بزرگ تر است.
كشته اى به كنار رود[فرات]! جانم فدايش
سزاى كسى كه او را به خاك افكنْد، دوزخ است

سپس فرمود: «ما در عوضِ هر يك كشته، به همان كشتگان[شما در ميدان جنگ]، راضى هستيم و ديگر، پس از اين، هيچ روزى، نه به سود ما و نه به ضرر ما، جنگى نخواهيم داشت.

Share