امام صادق علیه السلام از منظر دانشوارن اهل سنت

حسن عاشوری لنگرودی
محمد رسول الله

بسم الله الرحمن الرحیم
امام صادق علیه السلام از منظر دانشوران اهل سنت
درباره ‌ی عظمت امام صادق (علیه السلام) نه تنها توسط شیعیان به فراوانی سخن  گفته شده است، بلکه در این باره جمع کثیری از دانشوران و بزرگان  اهل سنت و جماعت لب به سخن گشوده  اند. پیشوایان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامی و صاحب نظران زبردست در باره ‌ی برجستگی ‌های  علمی، عملی، اخلاقی، کرامت و عظمت آن امام هدایت، امام جعفر صادق (علیه السلام) بسیار سخن گفته  اند. اینک  به طور گذرا به  بیان برخی از این اظهار نظرها و اعترافات می پردازیم.
ابوحنیفه و امام صادق (علیه السلام)
«نعمان بن ثابت بن زوطی » معروف به «ابوحنیفه » (80- 150ه. ق.) پیشوای فرقه‌ ی حنفی که از نظر زمانی معاصر با امام  صادق (علیه السلام) بود، درباره‌ ی عظمت امام صادق (علیه السلام) اظهارات و اعترافات  خوبی دارد. از جمله درباره ‌ی آن حضرت گفت:
«مارایت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه » من فقیه  تر و داناتر از جعفر بن محمد ندیده  ام. او داناترین فرد این امت است. (1)
در زمان امام صادق (علیه السلام) منصور دوانقی، خلیفه ‌ی مقتدر عباسی، قدرت  سیاسی را در اختیار داشت، او همواره از مجد و عظمت  بنی  علی و بنی  فاطمه به ویژه امام صادق (علیه السلام) رنج می برد و برای رهایی از این  رنج گاهی ابوحنیفه را تحریک می کرد که در برابر امام صادق (علیه السلام) بایستد; منصور عباسی او را به عنوان مهم ترین دانشوران عصر تکریم می کرد تا شاید بتواند برمجد و عظمت علمی امام جعفر بن  محمد(علیهما السلام) فائق آید.
در این رابطه خود ابوحنیفه نقل می کند و می گوید:
«روزی منصور دوانقی کسی را نزد من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه! مردم شیفته‌ ی جعفر بن محمد شده  اند، او در بین مردم از پایگاه  اجتماعی وسیعی بهره مند است، تو برای این که پایگاه جعفر بن محمد را خنثی کنی و در دید مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمی  او بکاهی، چند مساله‌ ی پیچیده و غامض را آماده کن و در وقت  مناسب از او بپرس تا بلکه باناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ گویی، او را تحقیر نمایی و دیگر، مردم شیفته‌ ی او نباشند و ازاو فاصله بگیرند.
در همین رابطه من چهل مساله ‌ی مشکل را آماده کردم و در یکی از روزها که منصور در «حیره » بود و مرا طلبید، به حضورش رسیدم.  همین که وارد شدم، دیدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است، وقتی که چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثیر ابهت وعظمت او قرار گرفتم که از توصیف آن عاجزم. با دیدن منصور خلیفه ‌ی عباسی آن ابهت  به من دست نداد، در حالی که منصور خلیفه  است و خلیفه به جهت این که قدرت سیاسی در اختیارش ست  باید ابهت  داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در کنارشان بنشینم; خلیفه با اشاره اجازه داد و در کنارشان نشستم. آن گاه منصور عباسی به جعفر بن محمد نگاه کرد و گفت:
ابو عبدالله! ایشان ابوحنیفه هستند.
او پاسخ داد: بلی، او را می شناسم. سپس منصور به من نگاهی کرد و گفت: ابوحنیفه! اگر سوالی داری از ابوعبدالله، جعفر بن محمد بپرس و با او در میان بگذار. من گفتم: بسیار خوب. فرصت را غنیمت  شمردم و چهل مساله‌ ای را که از پیش آماده کرده بودم، یکی  پس از دیگری با آن حضرت درمیان گذاشتم. بعد از بیان  هر مساله‌ ای، امام صادق (علیه السلام) در پاسخ آن بیان می فرمود:
عقیده ‌ی شما در این باره چنین و چنان است، عقیده ‌ی علمای مدینه  در این مساله این چنین ا ست و عقیده ‌ی ما هم این است.
در برخی از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخی هم بانظر علمای مدینه موافق بود و گاهی هم با هردو نظر مخالفت می کرد و خودش نظر سومی را انتخاب می کرد و بیان می داشت.
من تمامی چهل سؤال مشکلی را که برگزیده بودم یکی پس از دیگری  با او در میان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدین گونه‌ ای که بیان شد به جملگی آن ها، با متانت تمام و با تسلط خاصی که داشت پاسخ  گفت.» 
سپس ابوحنیفه بیان داشت:
«ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس » 
«همانا دانشمندترین مردم کسی است که به آراء و نظریه  های مختلف  دانشوران در مسائل علمی احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون  جعفر بن محمد این احاطه را دارد، بنابراین او داناترین فرداست.» (2)
ابوحنیفه  درباره ‌ی عظمت علمی امام صادق (علیه السلام) بیان داشت:
«لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم.» (3)
اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احکام و مناسک حجشان را نمی دانستند.
مالک بن انس و امام صادق (علیه السلام)
مالک بن انس (179-97 ه .ق) یکی از پیشوایان چهارگانه ‌ی اهل  سنت و جماعت و رئیس فرقه ‌ی مالکی است که مدتی افتخار شاگردی  امام صادق (علیه السلام) نصیب وی شد. (4)
او در باره ‌ی عظمت و شخصیت علمی  و اخلاقی امام صادق (علیه السلام) چنین می گوید:
«ولقد کنت آتی جعفر بن محمد و کان کثیرالمزاح و التبسم، فاذا ذکر عنده النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت الیه زمانا وماکنت اراه الا علی ثلاث خصال: اما مصلیا و اما صائما وامایقراء القرآن. و ما راءیته قط یحدث عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) الا علی الطهاره و لا یتکلم فی مالا یعنیه و کان من العلماءالزهاد الذین یخشون الله و ماراءیته قط الا یخرج الوساده من تحته و یجعلهاتحتی.» (5)
«مدتی به حضور جعفر بن محمد می رسیدم. آن حضرت اهل مزاح بود.
همواره تبسم ملایمی برلب هایش نمایان بود. هنگامی که در محضر آن حضرت نام مبارک رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به میان می  آمد، رنگ  رخساره  های جعفر بن محمد به سبزی و سپس به زردی می گرایید. در طول  مدتی که به خانه ‌ی آن حضرت آمد و شد داشتم، او را ندیدم جز این که در یکی از این سه خصلت و سه حالت  به سر می برد، یا او را درحال نماز خواندن می دیدم و یا در حالت روزه‌ داری و یا در حالت قرائت قرآن.
من ندیدم که جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)حدیثی نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنی بی  فایده و گزاف  بگوید. او از عالمان زاهدی بود که از خدا خوف داشت. ترس از خداسراسر وجودش را فراگرفته بود.
هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز این که زیراندازی که  زیرپای آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زیرپایش برمی داشت وزیر پای من می  گستراند.»
مالک بن انس درباره ی زهد و عبادت و عرفان امام صادق (علیه السلام) بیان داشت:
به همراه امام صادق (علیه السلام) به قصد مکه و برای انجام مناسک حج ازمدینه خارج شدیم. به مسجد شجره که میقات مردم مدینه است، رسیدیم. لباس احرام پوشیدیم، در هنگام پوشیدن لباس احرام تلبیه  گویی یعنی گفتن: «لبیک اللهم لبیک » لازم است. دیگران  طبق  معمول این ذکر را بر زبان جاری می کردند.»
مالک می گوید: من متوجه امام صادق (علیه السلام) شدم، دیدم حال حضرت منقلب  است. امام صادق (علیه السلام) می خواهد لبیک بگوید ولی رنگ رخساره‌ اش متغیرمی شود. هیجانی به امام دست می دهد و صدا در گلویش می شکند، وچنان کنترل اعصاب خویش را از دست می دهد که می خواهد بی  اختیار از مرکب به زمین بیفتد. مالک می گوید: من جلو آمدم و گفتم: ای  فرزند پیامبر! چاره‌ ای نیست این ذکر را باید گفت. هر طوری که  شده باید این ذکر را بر زبان جاری ساخت. حضرت فرمود:
«یابن ابی عامر! کیف اجسر ان اقول لبیک اللهم لبیک و اخشی ان یقول عزوجل لا لبیک و لا سعدیک
ای پسر ابی  عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه  بدهم که لبیک بگویم؟ «لبیک » گفتن به معنای این است که  خداوندا، تو مرا به آن چه می خوانی با سرعت تمام اجابت می کنم و همواره آماده‌ ی انجام آن هستم. با چه اطمینانی با خدای خود این طور گستاخی کنم و خود را بنده ی آماده به خدمت معرفی کنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لالبیک و لاسعدیک » آن وقت چه کنم؟ (6)
 در سخنی دیگر درباره فضیلت و عظمت امام صادق (علیه السلام) می گوید:
«ما راءت عین و لا سمعت اذن و لا خطر علی قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» (7)
هیچ چشمی ندیده است و هیچ گوشی نشنیده است و به قلب هیچ بشری  خطور نکرده است، مردی که با فضیلت  تر از جعفر بن محمد باشد.
درباره ‌ی مالک بن انس نوشته  اند:
«و کان مالک بن انس یستمع من جعفر بن محمد و کثیرا مایذکر من سماعه عنه و ربما قال حدثنی الثقه یعنیه
مالک بن انس از جعفر بن محمد سماع حدیث می نمود و بسیار آن چه راکه از او سماع می کرد، بیان می نمود و چه بسا می گفت: این حدیث رامرد ثقه به من حدیث کرده است که مرادش جعفر بن محمد بود. (8)
 حسین بن یزید نوفلی می گوید:
«سمعت مالک بن انس الفقیه یقول والله ما راءت عینی افضل من جعفر بن محمد (علیهما السلام) زهدا و فضلا و عباده و ورعا. و کنت اقصده فیکرمنی و یقبل علی فقلت له یوما یاابن رسول الله ما ثواب من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا فقال (و کان والله اذا قال صدق) حدثنی ابیه عن جده قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من صام یوما من رجب ایمانا و احتسابا غفرله فقلت له یا ابن رسول الله فی ثواب من صام یوما من شعبان فقال حدثنی ابی عن ابیه عن جده قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من صام یوما من شعبان ایمانا و احتساباغفرله.» (9)
از مالک بن انس فقیه شنیدم که گفت: به خدا سوگند! چشمان من ندیدفردی را که از جهت زهد، علم، فضیلت، عبادت و ورع برتر ازجعفر بن محمد باشد. من به نزد او می رفتم. او با روی باز مرا می پذیرفت و گرامی می داشت. روزی از او پرسیدم: ای پسر پیامبر!ثواب روزه ‌ی ماه رجب چه میزان است؟ او در پاسخ روایتی از پیامبرنقل کرد. به خدا سوگند هرگاه چیزی از کسی نقل کند درست و راست  نقل می کند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از پیامبر نقل کرده است که ثواب روزه ‌ی ماه رجب این است که گناهانش بخشیده  می شود. سپس این پرسش را در باره‌ ی روزه‌ ی ماه شعبان هم بیان کردم و حضرت همان پاسخ را داد.
ابن شبرمه و امام صادق (علیه السلام)
عبدالله بن شبرمه بن طفیل ضببی معروف به «ابن شبرمه » (72-144 ه .ق) قاضی و فقیه نامدار کوفه، درباره ی امام صادق (علیه السلام) می گوید:
«ماذکرت حدیثا سمعته من جعفر بن محمد (علیهما السلام) الا کادان یتصرع له قلبی سمعته یقول حدثنی ابی عن جدی عن رسول الله.» (10)
به یاد ندارم حدیثی را از جعفر بن محمد شنیده باشم جز این که درعمق جانم تاثیر گذاشته باشد. از او شنیدم که در نقل حدیث  می گفت که از پدرم و از جدم و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این روایت را نقل  می کنم.
همو گفت:
«واقسم بالله ما کذب علی ابیه و لا کذب ابوه علی جده و لا کذب جده علی رسول الله.» (11)
به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روایات از پدرش دروغ  می گفت و نه پدرش برجدش دروغ می گفت و نه او بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). یعنی  آنچه که در سلسله‌ ی سند روایات جعفر بن محمد وجود دارد جملگی  درست است.
ابن ابی لیلی و امام صادق (علیه السلام)
شیخ صدوق روایتی نقل می کند که محمدبن عبدالرحمان معروف به «ابن ابی  لیلی » (74-148 ه .ق) فقیه، محدث، مفتی و قاضی  بنام کوفه نزد امام صادق (علیه السلام) رفت و از آن حضرت پرسش هایی نمود و پاسخ های خوبی شنید. سپس به امام خطاب کرد و عرض نمود:
«اشهد انکم حجج الله علی خلقه.» (12)  شهادت می دهم که شما حجت های خداوندی بر بندگانش هستید.
عمروبن عبید معتزلی و امام صادق (علیه السلام)
«عمروبن عبید معتزلی » به نزد امام جعفر بن محمد (علیهما السلام) مشرف شد، وقتی رسید این آیه را تلاوت نمود:
«الذین یجتنبون کبائرالاثم و الفواحش » (13)
سپس ساکت  شد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: چرا ساکت  شدی؟ گفت: خواست م که شما از قرآن گناهان کبیره را یکی پس از دیگری برای من بیان  نمایی. حضرت شروع کرد وبه ترتیب از گناه بزرگ تر یکی پس از دیگری را بیان نمود. از بس که امام خوب و عالی پاسخ عمرو بن  عبید را داد که در پایان عمرو بن عبید بی  اختیار گریست و فریاد زد:
«هلک من قال براءیه و نازعکم فی الفضل و العلوم » (14) هرکه به رای خویش سخن بگوید و در فضل و علم با شما منازعه  کند،  هلاک می شود.
جاحظ و امام صادق (علیه السلام)
«ابوبحرجاحظ بصری » (255-160 ه .ق) که از دانشوران مشهور قرن  سوم بود، درباره ‌ی امام صادق (علیه السلام) بیان داشت:
«جعفر بن محمدالذی ملاالدنیا علمه و فقهه و یقال ان اباحنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذاالباب.» (15)
جعفر بن محمد کسی بود که علم و فقه آن حضرت جهان را پرکرده است و گفته می شود که ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند. همین در عظمت علمی آن حضرت کافی است.
عمربن مقدام و امام صادق (علیه السلام)
«عمربن مقدام » از علمای معاصر امام صادق (علیه السلام) درباره‌ ی آن حضرت  می گوید:
«کنت اذا نظرت الی جعفر بن محمد علمت انه من سلاله النبیین و قدراءیته واقفا عندالجمره یقول سلونی، سلونی.» (16)
هنگامی که جعفر بن محمد را می دیدم، می فهمیدم که او از نسل  پیامبران است. خودم دیدم که در جمره‌ ی منی ایستاده بود و از مردم می خواست که از او بپرسند و از علم سرشار او بهره مند شوند...
شهرستانی و امام صادق (علیه السلام)
ابوالفتح محمد بن ابی  القاسم اشعری معروف به «شهرستانی » (479-547 ه .ق) در کتاب گرانسنگ «الملل و النحل » درباره‌ ی  عظمت امام صادق (علیه السلام) می نویسد:
«و هو ذوعلم عزیز فی الدین و ادب کامل فی الحکمه و زهر بالغ فی الدنیا و ورع تام عن الشهوات.» (17)
امام صادق (علیه السلام) در امور و مسایل دینی، از دانشی بی پایان و در حکمت، از ادبی کامل و نسبت به امور دنیا و زرق و برق های آن، از زهدی نیرومند برخوردار بود و از شهوت  های نفسانی دوری می گزید.
ابن خلکان و امام صادق (علیه السلام)
ابن خلکان درباره ‌ی امام صادق (علیه السلام) می نویسد:
«احدالائمه الاثنی عشر علی مذهب الامامیه و کان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان یذکر
او یکی از امامان دوازده گانه ‌ی امامیه و از بزرگان اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت یافت و فضل ا و مشهورتر از آن است که نیازمند به توضیح داشته باشد.
ابن خلکان همچنین می نویسد: امام صادق (علیه السلام) در صنعت کیمیا (شیمی)از مهارت خاصی بهره مند بود، ابوموسی جابربن حیان طرطوسی، شاگرد او بود. جابر کتابی شامل هزار ورق تالیف کرد که تعلیمات  جعفر بن صادق را در برداشت و حاوی پانصد رساله بود. (18)
ابن حجر عسقلانی و امام صادق (علیه السلام)
شهاب الدین ابوالفضل احمدبن علی مصری شافعی، مشهور به «ابن  حجر عسقلانی » (773-852 ه .ق) درباره ‌ی امام صادق (علیه السلام) می گوید:
«جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب فقیهی است بسیار راست گفتار.» (19)
ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب از ابی  حاتم و او از پدرش نقل  می کند که درباره‌ ی امام صادق (علیه السلام) بیان داشت:
«لایساءل عن مثله.»
و نیز می نویسد: ابن عدی گفته است:
«و لجعفراحادیث و نسخ و هو من ثقات الناس... و ذکره ابن حبان  فی  الثقات و قال کان من سادات اهل  البیت فقها و علما و فضلا... وقال النسایی فی  الجرح و التعدیل ثقه.» (20)
برای جعفر بن محمد احادیث و نسخه ‌های بسیار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره ‌ی ثقات قرار داده است و گفته  است: جعفر بن محمد از بزرگان اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و از جهت  فقه، علم و فضل مقام بالایی دارد. «نسایی » در جرح و تعدیل،امام صادق (علیه السلام) را از افراد «ثقه » معرفی کرده است.
صاحب «سیراعلام النبلاء» و امام صادق (علیه السلام)
صاحب «سیراعلام النبلاء» درباره ‌ی امام صادق (علیه السلام) می نویسد:
جعفر بن محمد بن علی بن حسین که از فرزندان حسین بن علی ریحانه‌ ی  رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، یکی از بزرگان است که مادرش «ام فروه » دختر قاسم بن محمد بن ابی  بکر است و مادر ام فروه «اسماء» دخترعبدالرحمان بن ابی  بکر است. (21)
همو در کتاب «میزان الاعتدال » می نویسد: 
جعفر بن محمد یکی از امامان بزرگ است که مقامی بس بزرگ دارد و نیکوکار و صادق است. (22)
مردم از آن حضرت دانش های بسیاری فرا گرفته  اند. این علوم و دانش ها توسط مسافران به همه  جا راه یافت و سرانجام آوازه‌ ی  جعفر بن محمد در همه جا پیچیده شد. عالمان بزرگی مانند «یحیی  بن سعید»، «ابن جریج »، «مالک »، «سفیان ثوری »، «سفیان  بن عینیه »، «ابوحنیفه »، «شعبه » و «ایوب سجستانی » از او حدیث نقل کرده  اند. (23)
میرعلی هندی و امام صادق (علیه السلام)
«میرعلی  هندی » که از علمای نامدار اهل  سنت است و در همین دوره‌ ی  معاصر می  زیست درباره ‌ی عظمت علمی و اخلاقی امام صادق (علیه السلام) می گوید:
آراء و فتاوای دینی تنها نزد سادات و شخصیت  های فاطمی رنگ فلسفی  به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگیخته بود و بحث ها و گفتگوهای فلسفی در همه‌ ی اجتماعات رواج  یافته بود. شایسته ‌ی ذکر است که رهبری این حرکت فکری را حوزه ‌ی  علمی ‌ای که در مدینه شکوفا شده بود، بر عهده داشت. ابن حوزه را نبیره ی علی بن  ابی طالب(علیهما السلام) به نام امام جعفر که «صادق » لقب  داشت، تاسیس کرده بود. او پژوهشگری فعال و متفکری بزرگ بود و با علوم آن عصر به خوبی آشنایی داشت و نخستین کسی بود که مدارس  فلسفی اصلی را در اسلام تاسیس کرد.
در مجالس درس او تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تاسیس  کردند، شرکت نمی  کردند بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر می شدند.
«حسن بصری » موسس مکتب فلسفی «بصره » و «واصل بن عطا» موسس  مذهب «معتزله »، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه‌ ی دانش اوسیراب می شدند. (24)

----------------------------------
پى  نوشتها:
1- شمس الدین ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج 6، ص 257; تاریخ الکبیر، ج 2، ص 199 و 198، ح 2183.
2- سیراعلام النبلاء، ج 6، ص 258; بحارالانوار، ج 47، ص 217.
3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 519، طبع قم، نشراسلامی.
4- سیراعلام النبلاء، ج 6، ص 256.
5- ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص 52; جعفریان، حیات فکری وسیاسی امامان شیعه، ص 327.
6- شیخ صدوق، امالی، ص 143، ح 3.
7- شهید مطهری، سیری در سیره ی ائمه اطهار(ع)، ص 149.
8- شرح الاخبار فی فضایل الائمه الاطهار، ج 3، ص 299، ح 1203.
9- امالی صدوق، ص 435 و436، ح 2.
10 و 11- همان، ص 343، ح 16.
12- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 188، ح 569.
13- سوره نجم، آیه 32.
14- کلینی، کافی، ج 2، ص 287285.
15- رسائل جاحظ، ص 106; حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 328.
16- سیراعلام النبلاء، ج 6، ص 257.
17- الملل و النحل، ج 1، ص 147; حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 330.
18- وفیات الاعیان، ج 1، ص 327; سیره ی پیشوا، ص 353; حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 330.
19- تقریب التهذیب، ص 68.
20- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 104.
21- سیراعلام النبلاء، ج 6، ص 255 و256.
22- لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 130323.
23- الصواعق المحرقه، ص 201.
24- مختصر تاریخ العرب، ص 193; سیره ی پیشوایان، ص 352.

Share