فروپاشی رژیم پهلوی/بخش دوم

فروپاشی رژیم پهلوی

بخش چهارم توافق بختیار برای کناره گیری

تماس و مذاکره با بختیار به منظور قانع ساختن او برای کناره گیری، در روزهای بعد از بازگشت امام خمینی به ایران ادامه یافت. این مذاکرات، نخست بنابر سابقه دوستی و همکاریهای گذشته که بین مهندس بازرگان و دکتر بختیار وجود داشت، شروع شد. شورای انقلاب این مذاکرات و تماسها را تصویب کرده بود.سپهبد ناصر مقدم نیز در ترتیب دادن ملاقاتها فعال بود.در همین اوان، گفتگوهایی بین ارتشبد قره باغی و مهندس بازرگان و دکتر ید الله سحابی، به منظور جلوگیری از برخورد نیروهای مسلح و مردم جریان داشت.

به گفته مهندس بازرگان، بختیار می دانست که قادر به مقابله با انقلاب نیست.وی، همچنین این نکته را درک کرده بود، که زمامداری او، دیری نخواهد پایید و قصد داشت آبرومندانه کناره گیری کند.بختیار یک بار، ضمن مذاکره با مهندس بازرگان گفته بود «نمی خواهم به هر قیمتی که هست بر سر کار بمانم.» موضع ارتشبد قره باغی نیز حفظ نیروهای مسلح بود، از برخورد نظامیان با مردم ناراحت بود و می گفت «ارتش نگهبان و مدافع استقلال مملکت است و نباید مورد نفرت مردم قرار گیرد...» (28)

دکتر بختیار بعد از انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری دولت موقت، در مذاکراتش با دکتر ید الله سحابی، ارتشبد قره باغی، سپهبد مقدم و امیر انتظام، سعی داشت این طور وانمود کند که نمی تواند ارتش را متوقف کند.قره باغی و مقدم نیز می خواستند بگویند، ارتش در اختیار بختیار نخست وزیر است.با این حال، بختیار قانع شده بود در جلسه روز 20 بهمن، که شرح آن خواهد آمد، کناره گیری کند.

«...قرار جلسه بعد، عصر روز 20 بهمن بود، ولی در آن روز جلسه را به روز یکشنبه 22 بهمن موکول کرد و یک مرتبه ساعات حکومت نظامی را از ساعت 10 شب به 4 بعد از ظهر تقلیل داد [....] صبح یکشنبه 22 بهمن به دفتر مهندس بازرگان تلفن کرد و گفت امروز چهار بعد از ظهر (یعنی یکشنبه 22 بهمن، 4 بعد از ظهر) خواهد آمد و استعفا خواهد داد، ولی تصمیم روز یکشنبه باعث شد که ارتش منهدم گردد.» (29)

دکتر بختیار، در مورد یکی از دیدارهایش با مهندس بازرگان می گوید:

«...دیدار بازرگان به نظرم نافع آمد، چون هم به اندازه سنجابی، دمدمی مزاج نبود و هم متدین بود و می توانست کمکم کند.به علاوه سابقه آشنایی ما هم، با مبارزات گذشته و خفقانی که مشترکا در زندانهای پادشاه چشیده بودیم عامل دیگری بود که به این دیدار حکم می کرد.

ملاقات ما، می بایست به بی سروصداترین نحو، برگزار می شد.از دکتر سیاسی رئیس اسبق دانشگاه تهران خواستم که ما را در خانه اش بپذیرد و چون امروز او در فرانسه به سرمی برد، می توانم بدون وحشت از اینکه صاعقه ژوپیتر اسلامی بر سر او نازل شود، نامش را ببرم و در ضمن از این فرصت برای اظهار تشکر از او استفاده کنم.ما، حدود یک ساعت و نیم به بحث نشستیم....» (30)

جلسه بعد از ظهر 22 بهمن

ترتیب گردهمایی بعد از ظهر روز 22 بهمن، برای بحث درباره استعفای دکتر بختیار، در منزل مهندس جفرودی، از پیش فراهم شده بود.شرکت کنندگان در این جلسه عبارت بودند از:

مهندس مهدی بازرگان (نخست وزیر دولت موقت)، دکتر ید الله سحابی (استاد سابق دانشگاه و وزیر مشاور)، دکتر علی اکبر سیاسی (رئیس سابق دانشگاه تهران)، مهندس عبد الحسین خلیلی (رئیس سابق دانشکده فنی)، مهندس جهانگیر حق شناس (وزیر راه کابینه دکتر مصدق)، مهندس عباس امیر انتظام (معاون نخست وزیر در دولت موقت) و مهندس کاظم جفرودی (سناتور سابق) .

در این گردهمایی، مهندس جفرودی واسطه و رابط بود.بختیار استعفا می داد و برای جلوگیری از برخورد افراد نیروهای مسلح با مردم و بازگشت آنها به سربازخانه ها، تصمیم گرفته می شد، ولی با اعلام همبستگی ارتش، و برخورد شدید مردم با نیروهای انتظامی وارتش، بختیار در جلسه حضور نیافت و ارتباط با او قطع شد.به بیان دیگر، عصر روز 22 بهمن انقلاب پیروز شده بود و برخلاف انتظار و خواست دولت بازرگان و شورای انقلاب، با حمله گروههای مسلح به پادگانهای نظامی، ارتش متلاشی گردید.

ارتشبد قره باغی، ماجرای گردهمایی بعد از ظهر 22 بهمن را بدین شرح نقل کرده است:

«...در حدود ساعت 5 بعد از ظهر بود که آقای مهندس جفرودی تلفن کرد و اظهار داشت: آقایان منتظر تیمسار هستند.به سپهبد حاتم گفتم: من، بعد از خاتمه جلسه به ستاد بزرگ خواهم آمد و با سپهبد مقدم از ستاد نیروی زمینی (لویزان) حرکت کردیم. وقتی وارد محوطه خانه شدیم، آقای مهندس جفرودی در مقابل ساختمان منتظر بود.وی اظهار نمود: «قبل از اینکه نزد آقایان برویم، اجازه بفرمایید من چند کلمه مطلب خصوصی دارم و ما را به اطاق دیگری راهنمایی و اظهار کرد: اگر قدری تلفن دیر شد، علتش این است که با آقای دکتر بختیار مشغول مذاکره بودیم.ایشان استعفای خودش را نوشته و فرستاده، ولی هنوز در متن آن توافق نشده است.دو نوع استعفا تهیه شده، یک متن را آقای بختیار نوشته، دیگری را هم آقایان تنظیم کرده اند.متن را برده اند نزد آقای بختیار، به هر صورت مطمئن هستم که توافق حاصل می شود...» (31)

آقای جفرودی اظهار نمود: آقایان منتظر هستند، و من سپهبد مقدم را به سالن پذیرایی راهنمایی کردم.با ورود به سالن، تعجبم بیشتر شد، زیرا من که بنا بر اظهار آقای جفرودی و خود آقای بختیار فقط قرار ملاقات با آقای بختیار و بازرگان را داشتم، با عده دیگری که هیچ گونه آشنایی با آنها نداشته و از حضورشان در آنجا بی اطلاع بودم روبه رو شدم. (32)

باری، آقای مهندس جفرودی حاضرین را معرفی کرد [...] آقای بازرگان اظهار کرد: ارتش ایران و افسران ارتش مورد احترام همه ملت ایران هستند.سپس سؤال نمود: ارتش از دولت موقت پشتیبانی می کند؟ جواب دادم ارتش بی طرفی خود را اعلام کرده است [...] سپس اظهار کردم: در ستاد نیروی زمینی که بودم گزارشات حاکی بود که از صبح امروز آشوبگران به سربازخانه ها و مؤسسات نظامی حمله می نمایند [...] برای جلوگیری از خونریزی بیهوده، لازم است اعلامیه ای صادر و مردم را از تجاوز به این اماکن، شدیدا منع نمایید.آقایان بازرگان و سحابی، ضمن تایید اظهار نمودند: مطمئن باشید همین الآن اقدام خواهیم کرد که هر چه زودتر چنین اعلامیه ای داده شود، تا کسی به تاسیسات نظامی حمله ننماید [...] آقای بازرگان اظهار نمود: نیروهای مسلح از لحاظ برقراری امنیت لازم است به ما کمک کنند.گفتم شورای عالی ارتش برای جلوگیری از ادامه خونریزی بیهوده و حفظ تمامیت وحدت نیروهای مسلح، به منظور امکان حفظ امنیت داخلی و استقلال کشور، تصمیم به اعلام بی طرفی گرفت...

در این موقع، شخصی وارد شده، به گوش آقای جفرودی چیزی گفت، ایشان از سالن خارج شد و در مراجعت کاغذی را با خود آورده و به آقایان سیاسی و بازرگان نشان داد، و آهسته با هم صحبت می کردند.با اظهارات قبلی آقای جفرودی، معلوم بود که استعفانامه آقای بختیار است....» (33)

ادعای ارتشبد قره باغی در مورد آوردن استعفا نامه دکتر بختیار، در جلسه بعد از ظهر روز 22 بهمن 1357 مردود است.آقایان دکتر سحابی، مهندس بازرگان و مهندس حق شناس که در آن جلسه حضور داشتند، این ادعا را تکذیب کردند. (34) به طوری که گفته شد، قرار بود بختیار، در ساعت چهار بعد از ظهر در جلسه منزل مهندس جفرودی حاضر شود، ولی شتاب رویدادها، بخصوص پس از اعلام بی  طرفی ارتش، به حدی بود که امکان هر نوع فعالیتی را از بختیار سلب کرده بود و راهی جز تسلیم، یا فرار از مهلکه نداشت. پس از قطع ارتباط با بختیار، افراد حاضر در منزل مهندس جفرودی متفرق شدند.

بختیار چگونگی ماجرای دوران آخر زمامداریش را، پس از اطلاع از تصمیم شورای عالی فرماندهان به وسیله قره باغی، بدین شرح نقل کرده است: «....پس از آنکه گوشی را گذاشتم، آرام ماندم ولی می دانستم همه چیز از دست رفته است [....] نیش تلخ تمام این مسائل را حس می کردم و قسمتهایی از حوادث آن 37 روز گذشته از جلوی چشمم می گذشت [...] در خیابان سر و صدا بلند بود. صدای محافظینی که آنها را دور می کردند تا به نخست وزیری حمله نکنند می شنیدم، صدای اصابت [گلوله] مسلسلها، به روی اتاقی که در آن نشسته بودم به گوش می رسید.کسی در دفتر مرا زد.بی آنکه من جوابی داده باشم، دو نفر وارد شدند، یک افسر پلیس و یک افسر ساواک.

- آقای نخست وزیر، اوضاع آشفته است...

- می دانم، هر وقت موقع رفتن بود می روم.

دستگاه دولت با سرعت متلاشی می شد.تقریبا تمام وزرا، وزارتخانه ها را ترک کرده بودند.تصمیم ها در خیابان گرفته می شد [....] خواستم که هلیکوپتری برای بردن من به دانشکده افسری بیاید، چون هیچ راه دیگری برای خروج نداشتم.

حوالی ساعت دو و پانزده دقیقه بعد از ظهر، از نخست وزیری بیرون آمدم.منشی من، که تا آخرین لحظه در محل خدمتش مانده بود، وقتی از پله ها پایین می رفتم پرسید:

- کی برمی گردید؟

- گفتم: نمی دانم، ولی برمی گردم....

در دانشکده افسری هم افسران با کمال احترام با من برخورد کردند [...] هلیکوپتر مرا به طرف مقصدی که معین کرده بودم برد.... .» (35)

بخش پنجم واکنش واشینگتن در برابر فرو پاشی ارتش

پس از بازگشت ژنرال هایزر به آمریکا، ژنرال فیلیپ گاست، رئیس هیئت مستشاری نظامی آمریکا در ایران، با سران ارتش ارتباط داشت و اخبار و اطلاعات مربوط به اوضاع ایران و نیروهای مسلح را، همه روزه با تلفن به وزارت دفاع (پنتاگون) گزارش می کرد. گزارش هیئت مستشاری، پیرامون زد و خورد همافران و افراد گارد شاهنشاهی در دوشان تپه بدین شرح بود:

«در ساعت 30/8 بعد از ظهر روز 9 فوریه (20 بهمن) تلویزیون ایران برنامه اختصاصی بازگشت [امام] خمینی را پخش کرد.همافران پایگاه هوایی دوشان تپه با تماشای فیلم مزبور به هیجان در آمدند و با ابراز احساسات نسبت به [امام] خمینی، با افراد گارد شاهنشاهی که در آن پادگان بودند، به زد و خورد پرداختند.نیروهای کمکی به یاری افراد گارد فرستاده شد و زد و خورد با تیراندازی از داخل و خارج پادگان شدت گرفت.در ساعت 3 صبح روز بعد، آرامش برقرار شد ولی چند ساعت بعد، نبرد از سر گرفته شد.همان شب، همافران به انبارهای اسلحه در پادگان روی آوردند و بیش از 2000 قبضه تفنگ و مسلسل به غنیمت گرفتند و بخشی از آن را از دیوارها و نرده ها، به عناصر مخالف رژیم دادند.

فرمانداری نظامی، عبور و مرور را از ساعت 30/4 بعد از ظهر 10 فوریه (21 بهمن) ممنوع اعلام کرد ولی مردم به این اخطار اعتنا نکردند و زد و خورد ادامه یافت.ژنرال گاست در یکی از دفاتر ستاد فرماندهی کل گرفتار شد و نتوانست به سفارت باز گردد. تظاهرات، توام با تیراندازی پراکنده، در سراسر شهر ادامه دارد....» (36) زبیگنیو برژینسکی، پس از دریافت گزارش رویدادهای مزبور، از اعضای کمیته هماهنگی دعوت کرد که در ساعت 30/8 روز 11 فوریه (222 بهمن) در جلسه اضطراری کمیته حضور بهم رسانند. رئیس شورای امنیت ملی کاخ سفید چگونگی مذاکرات اجلاس کمیته مزبور را بدین شرح نقل کرده است:

«...اوضاع در ایران، وخامت بار شده بود.ما در مقابل سقوط حتمی رژیم بختیار قرار گرفته بودیم.وارن کریستوفر، دیوید نیوسام، از وزارت امور خارجه، چارلز دونکن و ژنرال دیوید جونز، از وزارت دفاع و ستاد مشترک، ستان تورنر (37) و فرانک کارلوچی (38) از «سیا» گری سیک و سرهنگ بیل اودوم (39) معاونان من و دیگر مقامات سازمانهای اطلاعاتی در جلسه کمیته حضور داشتند.

ما، درباره سه موضوع بحث و تبادل نظر کردیم، نخست از ارتش بخواهیم به مذاکره برای حصول سازش با بازرگان، که از سوی [امام] خمینی به جای بختیار انتخاب شده است، ادامه دهد.دوم، به سران ارتش ایران توصیه کنیم برای حفظ وحدت و قدرت خود، در سربازخانه ها مستقر شوند.سوم، با فرض اینکه ارتش ایران توانایی انجام عملیات دارد و خواستار چنین عملیاتی ست سران آن را تشویق کنیم که برای تامین نظم و امنیت، مستقیما وارد عمل شوند.

پیش از بحث درباره هر یک از سه شق بالا، من موضوع تخلیه آمریکاییها را از ایران مطرح کردم.مهمترین مسئله تامین لجستیک یک گروه تفنگدار دریایی و شش فروند هلیکوپتر و تمرکز آنها در پایگاههای ترکیه بود.این تفنگداران به منظور تقویت افراد دسته مامور حفاظت سفارت تهران در نظر گرفته شد و هلیکوپترها، برای تخلیه آمریکاییها در وضع اضطراری مورد استفاده قرار می گرفت.افزون بر این، من توصیه کردم، لشکر 82 هوابرد، در حالت آماده باش قرار گیرد.

در ابتدای جلسه، پرزیدنت کارتر، و سایروس ونس از کمپ دیوید، با تلفن تماس گرفتند.من و دونکن، رویدادهای صبح را برای آنها توضیح دادیم.در همان موقع کنسول ما از تبریز خبر داد که کنسولگری، مورد حمله و غارت مردم قرار گرفته و چند تن ژنرال ایرانی اعدام شده اند.دونکن درباره طرح اضطراری تخلیه آمریکاییها از تهران با رئیس جمهوری صحبت کرد من نیز خلاصه مذاکراتمان را به پرزیدنت گزارش کردم.

با احتمال بدتر شدن اوضاع و تصویب رئیس جمهوری، تصمیم گرفتیم لشکر 82 هوابرد، به حال آماده باش در آید.سپس تعداد آمریکاییها و محل اقامت آنها در ایران و نیز پیشنهاد سولیوان در مورد تخلیه آنها، مورد مذاکره قرار گرفت.کریستوفر گفت: سفیرمان تخلیه آمریکاییها را توصیه نمی کند و معتقد است برای تامین امنیت آنها، باید با دولت جانشین بختیار به توافق رسید. کمیته پیشنهاد سولیوان را تایید کرد.ضمنا قرار شد آمریکاییها از منازل خود خارج نشوند و سفارت به تماس با همه گروهها در ایران برای تامین امنیت اتباع ایالات متحده، ادامه دهد.

گزارشات رسیده حاکی از این بود که ارتش ایران در جریان اوضاع و شرایط موجود، تصمیم به مداخهل ندارد.همچنین سران ارتش متمایل به حمایت از بختیار نیستند.آیا این بدان معنی است که قصد دارند از خمینی پشتیبانی کنند؟ کریستوفر (معاون وزارت خارجه) پیشنهاد کرد از ارتش بخواهیم وحدت خود را حفظ کند و از هر دولتی که بر سر کار است، پشتیبانی نماید.وی پرسید آیا راه دیگری وجود دارد؟ من گفتم اگر دولت جدید هوشمندانه عمل نماید، ارتش را یکباره تصفیه نمی کند و پس از مدتی اقدام به این کار خواهد نمود، نخست بدره ای و ربیعی را از سر راه برمی دارد و سپس به دیگران می پردازد [...] من نگران متلاشی شدن ارتش بودم.سپس گفتم اگر ارتش ایران قابلیت و توانایی خود را حفظ کرده باشد و نیز متمایل به تحت کنترل در آوردن اوضاع باشد، ما باید به عنوان یک قدرت بزرگ، خود را آماده پشتیبانی از آن کنیم.فرانک کارلوچی، معاون تورنر، گفت که ارتش با دریافت تضمینهایی به خمینی خواهد پیوست، این تضمینها شامل حفظ سازمانهای اطلاعات برای تامین امنیت ملی و غیره، زیر نظارت وزیر جنگ خواهد بود.

در ساعت 40/9 خبر رسید که فرماندار نظامی دستگیر و در قرارگاه خمینی بازداشت شده است [...] من در این اندیشه بودم که سرانجام اوضاع به کجا خواهد انجامید و خاطرنشان کردم که ارتش نمی تواند در صحنه سیاسی عمل کند و بهتر آن است که برای تامین نظم و قانون، مستقیما وارد عمل شود.همچنین در این اندیشه بودم که از ژنرال گاست و ژنرال هایزر بپرسم آیا انتخاب طرح «ث » (40) دراوضاع و شرایط موجود، انجام شدنی است؟ توصیه قبلی ما این بود که خواست دولت ایران را در اعمال قدرت برای حفظ بختیار و نیز حمایت از ایران طرفدار غرب را، پشتیباین کنیم.کریستوفر گفت ارتش ایران انسجام لازم را برای ایستادگی ندارد.من خاطرنشان ساختم که اگر ارتش به خمینی ملحق شود، تغییرات اساسی به عمل خواهد آمد و افزودم که باید هنوز هم در آخرین ساعات، طرح «ث » را با وجود خطر بزرگ آن مورد بررسی قرار دهیم، زیرا موفقیت آن، موضع ایالات متحده را در منطقه تقویت خواهد کرد.ژنرال جونز (رئیس ستاد مشترک) نسبت به موفقیت طرح «ث » خوشبین نبود.دونکان گفت گمان نمی کند، طرح مزبور قابل اجرا باشد [...] من بر این باور بودم که اگر ارتش انضباط خود را حفظ کرده باشد، قادر به اجرای عملیات خواهد بود.سپس پیشنهاد کردم به ژنرال گاست و سولیوان تلفن کنیم تا از نظریات و ارزیابی آنها از اوضاع ایران آگاه شویم.

در ساعت 10/10 خبر رسید که رادیو و تلویزیون ایران اشغال شده و تانکها از خیابانها رفته اند.دقیقه ای بعد، مقامات رسمی خبر دادند که ارتباط آنها با اعضای هیئت مستشاری نظامی قطع شده و دسترسی به ژنرال گاست ناممکن است.به کمپ دیوید تلفن کردم تا آخرین خبرها را به اطلاع رئیس جمهوری و ونس، وزیر امور خارجه برسانم.خبر دادند که هر دو به کلیسا رفته اند....

به جلسه کمیته بازگشتم و گفتم در جریان گفتگو با سولیوان و هایزر، از آنها پرسیده شود آیا در میان دیگر راه حلها، هنوز طرح نظامی «ث » قابل اجراست؟

همچنین از آنها سئوال شود در مورد انتقال تجهیزات و وسایل حساس به بندرعباس و نیز لزوم بازگشت هایزر به ایران چه نظری دارند....

در ساعت 37/10 پرزیدنت تلفن کرد، من او را از آخرین رویدادهای ایران آگاه کردم و در ضمن به او گفتم «اگر نظامیان با ولت بازرگان سازش کنند، ارتش متلاشی خواهد شد» و افزودم «ارتش هنوز هم نسبتا منسجم و فعال است » رئیس جمهوری فت باید اعزام تفنگداران بیشتری را به جزایر آزور مورد بررسی قرار دهیم، همچنین برای حفظ و حراست آمریکاییهای مقیم تهران، با دولت بازرگان وارد مذاکره شویم.در همین اوان، چارلز دونکن با ژنرال هایزر تماس تلفنی برقرار کرد.هایزر گفت که اجرای طرح «ث » بدون تعهدات وسیع دولت آمریکا قابل اجرا نیست.همچنین سران ارتش ایران نیازمند به تشویق و دلگرمی زیادی هستند [...] نیوسام پیشنهاد کرد با بازرگان به طور مستقیم وارد مذاکره شویم و به او اطلاع دهیم که آمریکا خواهان ایران باثبات در حال صلح و آرامش است.من در پاسخ گفتم که در صورت تماس و مذاکره با بازرگان باید خاطرنشان سازیم که ما در ارتش نفوذ داریم، و استفاده ایران از نفوذ ما، منوط به چگونگی تضمین دولت ایران در همکاری با ما خواهد بود....» (41)

شرح مذاکرات کمیته مخصوص هماهنگی در کاخ سفید، در حالی که دولت بختیار ساعات آخر عمر خود را طی می کرد و ارتش ایران متلاشی شده بود، به منظور توجیه این نکته است که واشینگتن و سران دولت آمریکا، تا چه حد در شناسایی ایران، و نیز در ارزیابی قدرت و توان ارتش، و تحلیل اوضاع حتی در روزهای آخر حکومت بختیار ضعیف و ناتوان بوده اند.این بی خبری تا بدان پایه بود که پس از اعلام همبستگی ارتش و فروپاشی نیروهای مسلح، طراحان بلند پایه سیاست آمریکا، همچنان در فکر استفاده از ارتش ایران به عنوان یک اهرم قدرتمند بوده اند و درباره اجرای طرح کودتا، بحث و مذاکره می کردند! زبیگنیو برژینسکی، رئیس شورای امنیت ملی، در ساده اندیشی، سرآمد آن دسته از کسانی است که برای اجرای طرح کودتا، چشم امید به ارتش ایران داشتند.برژینسکی، که تحت تاثیر نظریات اردشیر زاهدی، سفیر ایران در آمریکا بود، چاره کار را تنها در اعمال سیاست سرکوب و مداخله ارتش می دانست.برژینسکی، بعدها نیز از اینکه نتوانست نظریه خود را در مورد اجرای کودتای نظامی، به دولت آمریکا بقبولاند، ابراز تاسف می کند.وی در یادداشتهای روزانه خود در تاریخ 20 فوریه 1979 (11 اسفند 1357) می نویسد:

«...داستان غم انگیزی از هرج و مرج و ابهام، افسردگی شدید از شنیدن خبر رویدادها، و در نهایت تاثر و تاسف از اینکه نتوانستم لزوما، موافقت دولت آمریکا را در اجرای کودتا در ایران کسب کنم، سخت ناراحتم کرده بود.» (42)

*******************************************

منبع: تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 2 , نجاتی، غلامرضا

*******************************************

پی نوشت ها:

28.مصاحبه مؤلف با مهندس مهدی بازرگان، تهران، 22 مرداد 1370.

29.روزنامه اطلاعات، 18 بهمن 1358، نامه امیر انتظام.

30.یکرنگی، صفحات 218- 217.

31.آقایان دکتر سحابی و مهندس بازرگان در مصاحبه با مؤلف در تاریخ 7 و 18 شهریور 1370، موضوع استعفانامه بختیار را، به شرحی که ارتشبد قره باغی نقل کرده، تایید نکردند.

32.این قسمت از گفته ارتشبد قره باغی، در مورد آشنا نبودن او، با افرادی چون دکتر سحابی و دکتر سیاسی حقیقت ندارد، زیرا قره باغی سالها پیش رئیس دادگاهی بود که دکتر سحابی، مهندس بازرگان و دوستان ایشان را محاکمه و محکوم کرد.وی همچنین در دوران حکومت ازهاری و سپس بختیار، بارها با دکتر سحابی مذاکره و گفتگوی تلفنی داشته است (مصاحبه مؤلف با دکتر سحابی، 7 شهریور 1370، تهران) .

33.اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قره باغی، صفحات 374- 372.

34.مصاحبه مؤلف با مهندس حق شناس، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی، مورخ 6 و 7 شهریور 1370، تهران.

35.یکرنگی، صفحات 232- 229.

بختیار پس از ترک نخست وزیری، مدتی مخفی بود.سپس، خود را به فرانسه رساند.دوبار به جان او سوء قصد شد.در اولی جان بدر برد ولی در سوء قصد دومی (18 مرداد 1370) در خانه اش همراه با یکی از دستیاران خود به نام سروش کتیبه ای، به قتل رسید.

36.sick;All Fall Down,p.155.

قرارگاه هیئت مستشاری نظامی آمریکا در تهران، در طبقه زیرزمین ساختمان ستاد کل ارتش ایران (محل فعلی) بود.روز 22 بهمن، پس از اعلام بی طرفی ارتش، شماری از افسران ارکان ستاد کل و همچنین ژنرال گاست، رئیس هیئت مستشاری و چند تن افسر آمریکائی در ستاد حضور داشتند.از عصر آن روز، انقلابیون بتدریج راه های ورود به ساختمان ستاد را در اختیار گرفتند و با محاصره قرارگاه ستاد کل، راه خروج افسران ایرانی و آمریکائی را که در داخل ساختمان بودند بستند.

مقارن نیمه شب، افسران محاصره شده، با تلفن، با قرارگاه نخست وزیر موقت، تماس گرفتند و خبر دادند که ساعت هاست بدون غذا، آب و استراحت، در محاصره اند و درخواست یاری کردند.حدود ساعت 2 صبح روز 23 بهمن، سرهنگ نصراله توکلی، که عهده دار امور نظامی و ستادی دولت موقت بود، همراه با دکتر ابراهیم یزدی و تعدادی افراد مسلح، به محل ستاد کل رفتند و افسران ایرانی و آمریکائی را، از اطاق های در بسته خارج کرده و با اتومبیل به منازلشان فرستادند.

37.Stan Turner

38.Frankcarluoci

39.billodon.

40.منظور طرح کودتاست.

41.power and principle,pp.391 -393.

42.power and principle,pp.393.

 

Share