فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش سوم

آیت الله میرباقری؛
آیت الله میرباقری

تمدن عصر ظهور
لذا نکته ای را در باب عصر ظهور مکرر عرض کرده ام - و به عنوان درس در اینجا پس می دهم که آقایان تصحیح کنند که محل تصحیح بحث است - آنچه امام زمان علیه السلام می آورند، تمدن نیست و چیزی فوق تمدن است یعنی ببیند مثال می زنم آیا در بهشت یک تمدن اتفاق می افتد، به مفهوم امروزی؟ یا آنچه در بهشت اتفاق می افتد، جهان دیگری است و مقیاسش فوق تمدن است؟ در عصر ظهور هم چنین اتفاقی می افتد چون «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»(زمر/69) عرض کنم «وَ النَّهَارِ إِذَا جَلاَّهَا»(شمس/3) یعنی در این عالم، تجلی حقیقیت واقع می شود و حجاب ها کنار می رود «وَ اللَّیلِ إِذَا یغْشَاهَا»(شمس/4) حضرت غشا را برمی دارد و حقیقت نوری نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و نبوت و دین ایشان تجسد پیدا می کند «أظهر به دین نبیک» و اصولا جهان، جهان دیگری می شود؛ هم فرهنگ عوض می شود و هم انسان ها تغییر می کنند و هم جهان بیرون تغییر می کند. ما خیال می کنیم که جهان بیرون، جهان ثابتی است؛ جهان بیرون در ارتباط با غیب است و به اندازه ای که غیب در آن تجلی می کند، جهان، جهان می شود لذا همین جهان وقتی عصر ظهور شد، جهان دیگری می شود.
سوال: فوق تمدن یعنی چه؟
جواب: یعنی اصلا عالم، عالم دیگری می شود. اگر اسمش را می خواهید تمدن بگذارید، ما با اشتراک لفظی مخالف نیستیم. حیات اجتماعی هست، زیست اجتماعی هست اما؛ نه انسان ها آنطور فکر می کنند، نه دنیا این دنیا است، نه انسان ها این انسان هستند، نه بستری که بستر ولایت است و ما در آن بستر زندگی و زیست می کنیم، بستر زندگی ما بهشت می شود. قرآن وقتی سقیفه را توضیح می دهد می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَه اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ، جَهَنَّمَ یصْلَوْنَهَا وَ بِئْسَ الْقَرَارُ»)إبراهیم /28-29). این تفسیر قرآن از جهنم هست از حادثه سقیفه است. «بَدَّلُوا نِعْمَه اللَّهِ» در اصطلاح قرآن، امیرالمؤمنین علیه السلام می شود و کفر هم در اصطلاح قرآن می دانید کیست «کَرَّهَ إِلَیكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ...»(حجرات/7). وقتی نعمت تبدیل به کفر شد، وقتی مردم را زیر چتر ولایت این کفر می برید «أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ» می شود، محیط ولایت اولیای کفر دارالبوار است یعنی دار دایر نیست و این دارالبوار کجاست؟ جهنم است البته «یصْلَوْنَهَا» یعنی در آینده هم در جهنم است ولی از الان محیط را محیط جهنم کرده اند. بنا است که این حجاب جهنم برداشته شود و حضرت جهنم را به بهشت تبدیل کنند و دیگر محیط، محیط نعمت الله می شود. پس اصلا جهان، جهان دیگری می شود و مناسبات عالم عوض می شود. لذا شاید در بعضی از آیات قرآن از آن تعبیر به جنت شده است، بعضی از آیات قرآن محتمل است و روایات هم گویاست که جنتی را که می گویند بعضی از جنات منظور جنت ظهور است نه جنت قیامت.
سوال: منظورتان تمدن برتر است؟
جواب: اصلا اسمش را تمدن بگذارید، عیبی ندارد ولی اینکه خیال کنیم ما هستیم و این مناسبات مادی و این انسان و این نظام احتیاجات و این تکنولوژی و این ابزار ارتباط با جهان و جهان با ما این نیست، اصلا نوع ارتباط ما با جهان عوض می شود.
سوال: مگر حضرت نمی خواهند حکومت کنند؟
جواب: مگر در بهشت حکومت نیست؟ ولایت الله تأیید می شود «الْمُلْكُ یوْمَئِذٍ لِلَّهِ»(حج/56). عینا می خواهیم بگوییم طبق آن چیزی که از روایات استفاده می شود، مکانیسم عصر ظهور با الان متفاوت است.
سوال: تفاوت را می فهمم ولی این فوق تمدن را که می فرمایید حضرت می خواهد حکومت کند یعنی مناسبات؟
جواب: اصلا حکومت یعنی چه؟ یعنی ولایت بر قلوب می کند و قلوب را به سمت خدای متعال می برد، عقول را کامل می کند، از آن طرف عالم ملائکه را به عالم ما گره می زند، عالم شیاطین را از عالم ما دور می کند، فضا می شود فضایی ملکوتی، یک جهان دیگری معتبر می شود، ما در جهان دیگری، با نیازهای دیگری و با ولایت دیگری.
اگر تا اینجا ارتباط اجمالی تمدن را با توحید برقرار کنیم یعنی ما در جهانی زندگی می کنیم که ارتباط ما با جهان تابع ارتباط ما با خدا است که از آن تعبیر می کنیم: تابع پرستش ما است. انسان تابع ربطی که با خدای متعال برقرار می کند، با جهان مرتبط می شود و اگر ارتباط انسان با خدای متعال ارتباط بندگی بود، رابطه اش با جهان عوض می شود و رابطه جهان هم با او عوض می شود.
در قدم بعد می خواهم بگویم ارتباط انسان با خدا از بستر ارتباط با ولایت می گذرد و مورد سوم ندارد؛ یا ولایت حق است و یا ولایت باطل یعنی آن هایی که دنبال ولایت مادی هستند بر محور کسانی جمع می شوند که نسبت به دنیا و در استکبار شدیدتر هستند. ارواحی که شدیدتر هستند محور جوامع مادی می شوند، فیلسوفانشان شدیدتر به دنیا هستند، قارون هایشان و فراعنه شان یک مجموعه ای هستند که شدیدتر به دنیا هستند و بر محور شدیدترین ها تمدن مادی شکل می گیرد. بر محور بنده ترین ها هم تمدن الهی شکل می گیرد، انبیاء محور تمدن می شوند. محور بودن هم محور ساده ای نیست یعنی روح انبیاء در روح تمدن تجسد پیدا می کند؛ اصلا معنی این جمله را من اینگونه ترجمه می کنم که ائمه ارکان البلاد هستند یعنی همین؛ تمدن، تجسد روح ولات است که از بستر ارواح اجتماعی عبور می کند، یک وحدت اجتماعی ایجاد می کند و در فاعل های دیگر تصرف می کند که این فاعل ها فقط فاعل های تبعی مثل زمین و خورشید نیست - که حالا خورشید هم همینطور است و به یک معنایی مسخر است - اینطور نیست که فقط در بر و بحر تصرف می کند بلکه واسطه تصرف ما هم یا عالم شیاطین هستند یا عالم ملائکه.

مطالب تکمیلی: 
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش اول
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش دوم
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش چهارم
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش پنجم
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش ششم
فلسفه، فرهنگ و تمدن و شرایط و ویژگی آن در عصر ظهور/بخش هفتم

Share