خانواده و تجمل گرایی/ بخش دوم

نويسنده: مهرى زينهارى
تجمل گرایی

آثار تجمل گرايى:
1 ـ غفلت از ياد خدا

افراط در تجمل و دلگرمى بيش از حد به زخارف مادى، موجب قساوت قلب مى شود و درنتيجه تمامى روزنه هاى ورود «يادخدا» مسدود شده و خدا فراموشى بر انسان عارض مى شود.
وابستگى بيش از حد به بهره بردارى از امكانات تشريفاتى در افراد و مسوولان و معتاد شدن به آن موجب مى شود تا حق و فضيلتهاى انسانى در مقابل آدمى بى ارزش گشته و تن به عدالت اجتماعى و انصاف ندهد. در اينجاست كه بتدريج ارزشهاى اسلامى و انسانى وارونه شده و در جهت منفى متجلى مى شوند.
آيا هيچ ديده ايد كه افراد تجمل گرا پس از غفلت از ياد خدا، به «بهانه گيرى» روى آورده و هر روز تازه اى را طلب مى كنند؟ قوم موسى(علیه السلام) پس از آنكه خداوند «من و سلوى»(9) به آنها عطا كرد، به جهت ناراحت كردن موسى و بازگشتن به مصر، به بهانه گيرى پرداختند و گفتند:
«لن نصبر على طعام واحد فادع لنا ربك يخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها»(10)
«ما هرگز راضى نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم، از خدا بخواه كه از گياهان زمين از سبزيجات خيار، سير، و پياز براى ما بروياند.»
طبيعى است كه با مردمى داراى چنين روحيه اى، موسى نمى تواند رسالت سنگين خود را به نحو احسن انجام دهد و ممكن است در بين راه او را تنها گذارند. از اين رو خداوند كه مى دانست آنها گرفتار روحيه رفاه طلبى و خوش نشينى هستند، فرمان داد وارد شهر شده و تمام خواسته هاى خود را تامين كنند. آنگاه خداوند در همان آيه سرانجام ملتى اين چنين را كه با روح راحت طلبى بهانه گيرى مى كنند، اين گونه بيان مى كند: «ضربت عليهم الذله والمسكنه و باوا بغضب من الله» «خداوند مهر ذلت و نياز بر پيشانى آنها زد و گرفتار غضب پروردگار شدند.»
در اينجا يك سوال مطرح مى شود و آن اين كه تنوع در بهره بردارى از نعمتهاى مادى جز خواسته هاى طبيعى بشر است. طبيعى است كه انسان پس از مدتى از غذا و ساير اشيا يك نواخت خسته مى شود و اين عمل خلافى نيست كه بنى اسرائيل مورد سرزنش قرار گرفته باشند؟ در پاسخ بايد توجه داشت كه تنوع طلبى گاهى به صورت افراط است و گاهى صورت طبيعى دارد. بنى اسرائيل جنبه افراطى آن را دارا بودند و الا خـداوند بشر را به خاطر يك خواسته طبيعى سرزنش نمى كند.(11)

2 ـ فاصله گرفتن از توده مردم
يكى از مهمترين اثرات تجمل گرايى، دور شدن از واقعيتهاى اجتماعى است. قشر محروم جامعه هميشه در راستاى رفع نيازمنديهاى خود، اهتمام و توجه ثروتمندان جامعه را به خود دوست دارد. اما قشر مرفه و تجمل گرا در هر جامعه بواسطه حرص و طمع به تزيين و زيباسازى محيط زندگى خود، علاوه بر اينكه بر عطش روحى خود دامن مى زنند، از درد دردمندان و نياز نيازمندان جامعه خويش بيگانه مى شوند و روابط و رفت وآمدهاى خود را با قشر محروم و عيالوار محدود مى كنند و بتدريج آنها را فراموش مى كنند و اينكه در روايات و احكام اسلامى بر توجه و همنشينى با فقرا تاكيد شده است، به جهت بيگانه نشدن از قشر محروم جامعه است.
سلمان فارسى(رحمت الله علیه) مى گويد:
«رسول خدا(صلی الله علیه وآله)مرا به هفت چيز سفارش كرد بطورى كه در هيچ حال آنها را رها نكنم... فقرا را دوست داشته باشم و به آنها نزديك شوم»(12)

3ـ بى اثرشدن مواعظ مسوولين براى مردم
ساده زيستى و اجتناب از زخارف دنيوى يكى از اصول سيره حكومتى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و امامان(علیه السلام) بوده است. زيرا كيفيت زندگى رهبران و مديران هر جامعه ـ در همه رده ها و سطوح ـ در ايجاد روح تجمل گرايى يا قناعت و صرفه جويى اثرى مسقيم دارد و در سطح جامعه تنش مثبت يا منفى به وجود مى آورد.
آنگاه كه گرايش به بهره بردارى از مظاهر دنيوى در بين مسوولان و آشنايان به اخلاق پيامبر و امامان و خانواده آنها رشد يابد و به گفته هاى خود عمل نكنند، ساده زيستى و ساده پوشى را كنار گذارند و در مجالس و محافل با لباسهاى آنچنانى و غيرمنتظره عموم حضور يابند، از اعتبار و ارزش عمومى فرو مى افتند و نصايح و ارشادات آنها بى اثر خواهد شد و مصداقى از «عالم غير عامل» مى گردند. خداوند در سوالى همراه با توبيخ مى فرمايد: «اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم»(13)
«آيا مردم را به خوبى و نيكى فرمان مى دهيد و خود را فراموش مى كنيد؟»
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«انذ العالم اذا لم يعمل بعلمه زلذت موعظته عن القلوب كما يزلد المطر عن الصذفا»(14)
«هر گاه كه عالم به علم خود عمل نكند موعظه اش از دلها لغزيده و فرو افتد همان گونه كه باران از روى سنگ صاف فرو افتد.»
خلاصه اين كه اگر مردم باورشان شود كه مسوولان كشور گرفتار تجمل گرايى و تشريفات زندگى شخصى و يا ادارى هستند، نسبت به اصل نظام و حقانيت سخن آنها بدبين و سست مى شوند و به تدريج نسبت به احكام اسلامى بى اعتقاد خواهند شد.

4 ـ پوچى و بى هدفى در زندگى
اصرار بر داشتن زندگى تجملى علاوه بر كمرنگ شدن ارزشهاى انسانى و اسلامى، پوچى و بى هدفى را براى حيات انسان به ارمغان مى آورد. تجمل گرايان بى هدف خود را در يك مسابقه و رقابت پر دردسر و جانفرسا درگير مى كنند; هر كجا كه مى روند و به هر خانه اى كه قدم مى گذارند و با هر كس كه مى نشينند، چشمشان به دنبال وسايل تجملى افراد و اطراف است، آرزو مى كنند همه چيز داشته باشند. اگر اطاق را با فرش زيبا و گل ... مفروش كنند به دنبالش تلويزيون رنگى، پرده هاى زيبا و مبل و ... مى خواهند و به ناچار راحت طلب و تنبل مى شوند.
بديهى است كه تهيه اين وسايل با هزينه هاى كمرشكن امروز، كار آسانى نيست.
به تمام آنها نمى توانند برسند و به قسمتى از آنها نيز قانع نيستند و در هر حال تمام افكار و انرژى- هاى خود را در اين جهت بكار مى گيرند و در نتيجه از اهداف اصلى خلقت خويش (يعنى تربيت و اتصاف به محاسن و مكارم اخلاقى) و داشتن هدف مشخص و آرامش روحى لازم فاصله مى گيرند و زندگى را فقط در مثلث، خوردن، خوابيدن و تجملات خلاصه مى كنند. اين گونه افراد با دلهره و اضطراب زندگى مى كنند، به همه بدبين هستند، شخصيت را در طلا و جواهرات زياد، مبل و دكوراسيون و مهريه بالا و جهيزيه سنگين مى دانند، از غذاى روح غافل مى شوند; اثر ايمان در زندگى آنها كمرنگ و ضعيف مى گردد و خلاصه به هر چه نگاه مى كنند آن را توخالى و بى محتوا مى بينند. رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)مى فرمايد:
«من اتبع بصره بما فى أ ايدأى الناس طال همده و لم يشف غيظه».(15)
«كسى كه چشم خود را براى نگاه كردن به اموال و ثروت ديگران بگشايد، اندوهش طولانى خواهد شد و خشمش هرگز شفا نمى يابد.»
مهمتر از همه اينكه گرفتار اضطراب و دلهره شده و در حفظ و نگهدارى وسايل لوكس و تجملاتى زندگى خود، نگران مى شوند و هر روز آرزو مى كنند تا زندگى آرام و بى دغدغه اى داشته باشند.

5 ـ روى آورى به درآمدهاى نامشروع
علاقه افراطى به بهره ورى از مظاهر مادى و چشم و هم چشميهاى نا معقول زن و مرد، بتدريج مرد را به انحراف و روى آورى به درآمدهاى نامشروع (رشوه گيرى، اختلاس) و چند شغلى وادار مى كند. غافل از اينكه چند شغلى مرد كه روشنايى بخش خانه و مايه اميد و نظم افراد خانواده است، پيامدهاى روانى نامطلوب بر اخلاق و رفتار خود و همسر و فرزندانش دارد. او شب كه دير به خانه مى آيد با اعصابى خسته و روحيه اى افسرده، عشق به همنشينى با فرزندان را در خود از بين برده است. فرزندى كه چشم انتظار پدر بوده تا ساعتى در كنار او نشسته و درد دل كند، اميدش به نااميدى تبديل شده و بتدريج پيوند عاطفى او با پدر به سستى مى گرايد.
و نيز از طرفى پول حرام اثر منفى خود را بر روح افراد خانواده گذارده، بى ايمانى، بى قيدى و بى ارادگى را برايشان به ارمغان مى آورد.

چند تذكر: 
الف: يكى از شيوه هاى جايگزينى روحيه استفاده از مظاهر مادى در حد اعتدال اين است كه زن و مرد زندگى خود را بر محور «قناعت» و «صرفه جويى» پايه ريزى كنند.
مهمترين نقش از آن زن است. او مى تواند با بكارگيرى هنرهاى فطرى خويش ـ كه خداوند در وى به وديعت نهاده است ـ با كمترين امكانات، بهترين، باصفاترين و پراميدترين خانواده ها را ايجاد كند. صرفه جويى در مقدار پخت غذا، پوشيدن لباس، خريد نان و يا سفره هايى كه به بهانه هاى مختلف با نام «ختم انعام» پهن مى شود، با درايت و كياست زن خانه امكان پذير است.
در محيط خانواده اگر روحيه قناعت حاكم باشد و زن و مرد زندگى خود را بر اساس «آنچه كه دارند» تنظيم كنند، بسيارى از مشكلات و ناراحتى هاى روحى ـ روانى آنها حل خواهد شد.
زن چون يكى از دو ركن اصلى خانواده و نيز مدير داخلى خانه است، بايد بناى زندگى را بر اقتصاد و اعتدال پايه گذارى كند و از شوهرش بيش از توان ماليش توقع نداشته باشد و او را به خريد بعضى اشيا لوكس، تشريفاتى و تجملاتى وادار نكند. پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مى فرمايد:
«هر زنى با شوهرش مدارا نكند و او را به[ تهيه] چيزى و[ انجام] كارى كه توان آن را ندارد، وادار كند، هيچ عمل و كار خوبى از او قبول نخواهد شد و در قيامت خدا را در حالى ملاقات خواهد كرد كه بر او خشمگين است.»(16)
از اين رو به خواهران متاهل توصيه مى كنيم كه به صفا و معنويت زندگى خود بيش از رونق مادى و تجملات ظاهرى غيرضرورى بينديشند و از زندگى خود مامن و ماوايى با صفا و صميمى بسازند نه محل نمايش انواع لوازم تجملى! و نيز اين را بدانند كه «وفاى به نذر» اگر به صورت سفره هاى رنگين «ختم انعام» كه همه شركت كنندگان با بهترين لباس و آرايش و بيشترين طلا و جواهر، به خودنمايى به كنار آن آمده اند باشد، تبديل به «ريا»، «اسراف» مى شود و ارزش معنوى آن را مى كاهد.
ب: اگر چه فرزندان ما براى رشد فكرى و پيشرفت درسى به لوازم بازى و لوازم التحرير نيازمند مى باشند، اما نوع و نحوه انتخاب و توجيه نكردن فرزندان مى تواند آثار نامطلوب به دنبال داشته باشد. افراط والدين در خريد لوازم بازى، لوازم التحرير و خوراكى هاى غيرمفيد ـ و چه بسا مضرـ موجب آن مى شود كه فرزندان ـ بويژه دختران ـ با تعريف همراه غرور و فخر فروشى براى همشاگرديها و دوستان خود، موجبات تحقير، توقع و حقارت آنها را فراهم آورند. از اين رو لازم است والدين و مربيان در تهيه اينگونه ابزار و لوازم موقعيت شاگردان كلاس و دوستان فرزندان خود را مراعات كنند و هر چه را كه آنها خواستند برايشان تهيه نكنند و زمينه تجمل گرايى را در فرزندان خود نابود نمايند.
ج: مادرى كه فقط به خريدن، پوشيدن لباس و تغيير نماى خانه و لوازم خانگى بويژه از نوع خارجى و لوكس بينديشد، علاوه بر بازماندن از هدف اصلى تربيت، ناتوانى و عدم غناى روحى و روانى فرزندان خود را تقويت كرده است زيرا اين فرزندان در محيط اطرافشان فقط با ارزشهاى مادى سروكار داشته و از ارزشهاى انسانى و اسلامى بى خبر مانده اند.

ادامه دارد...
مطالب تکمیلی

خانواده و تجمل گرایی/ بخش اول

&&&&&&&&&&&&&&& پی نوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــها:
9 ـ غذايى از غذاهاى بهشتى.
10 ـ سوره بقره، آيه61.
11ـاقتباس ازتفسيرنمونه،ج1،ص190.
12 ـ وسايل الشيعه، ج6، ص309.
13 ـ سوره بقره، آيه44.
14 ـ اصول كافى، ج1، ص44.
15 ـ تفسير صافى، ص350.
16 ـ بحار، ج103، ص244.
---------------------
منبع: ماهنامه پيام زن/ به نقل از راسخون

Share