تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش ششم

استاد محمد شجاعی؛
ایمان به غیب

ایمان به غیب خودش یک ملاک مهم قرآنی است. در بین آدم ها کسانی دنیای بهتر، شاد و آرامی دارند و موفقترند که باورشان به غیب بیشتر است و آن باور را در سیره زندگی شان پیاده می کنند؛ در شوهرداری، زن داری، تربیت فرزند، کار اقتصادی، کار اجتماعی، کار سیاسی، کار هنری و... همه جا براساس ایمان به غیب عمل کنند. اگر می خواهید معامله و تجارت کنید، حواستان باشد خدا و اهل غیب شما را می بینند. وقتی این را ملاک قرار دادید، عملکردهایتان هم دقیق تر و درست تر خواهد شد

ایمان به غیب، شرط هدایت است

نسبت دنیا و آخرت مثل نسبت رحم مادر با دنیاست. دنیا از خودش چیزی (اسپرم و تخمک) را به رحم می فرستد که مقدمه تشکیل انسان است و بعد از مدتی، انسان از رحم به دنیا برمی گردد. این رابطه ی تقدم و تاخر در مورد آخرت و دنیا وجود دارد، یعنی اول آخرت است، از آخرت چیزی به دنیا می آید که نفخه ی الهی است که در کالبد انسان دمیده شده و دوباره انسان بعد از سیر تکاملی اش به آخرت برمی گردد. این همان معاد است، یعنی بازگشت.
قرآن کریم شرط هدایت گری انسان ها را در ایمان به غیب می داند.«ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ/ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ[1]= این است كتابى كه در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است/ آنان كه به غیب ایمان مى آورند».
غیب در مقابل شهود است، یعنی آنچه که ما با حواس ظاهری ادراکش نمی کنیم. در حقیقت غیب مجموعه ای از عوالم وجود که شامل ملکوت، عالم اسماء و بالاتر، فرشتگان الهی و سایر عوالم است، یعنی اگر کسی بخواهد از هدایت های قرآن کریم برای رسیدن به هدف خلقتش استفاده کند، شرط آن، باور به غیب است. با حذف باور به باطن این عالم و غیب، از قرآن نمی شود به معنای واقعی بهره برد.
 کسانی که ارتباط صحیحی با غیب ندارند یا باور درستی به عالم غیب ندارند، قرآن را مادی ترجمه و تفسیر می کنند و برداشت و ترجمه و تفسیر آنها از قرآن یک برداشت سکولار است. این برداشت مفاسد زیادی داشته. قرآن صریحاً ایمان به غیب را اصل می داند. شما در صدها آیه می بینید که مملو از تذکر به غیب. ملائکه الله، بهشت، جهنم، برزخ، قیامت و بعد از قیامت است. عالم فرشتگان پر از این مفاهیم است و بدون ایمان به اینها نگاه به انسان، جهان، وحی، نبوت و الله یک نگاه غلط است. مسلم است در بین انسان ها کسانی رشد بیشتری می کنند و سرعت بیشتری دارند که باورشان به غیب بیشتر باشد.
این که قرآن می فرماید: «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ[2]= و بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی بهشتی که پهنای آن همه آسمانها و زمین را فرا گرفته»، همچنین در آیه دیگر امر به سبقت می کند. «سَابِقُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ[3]= به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید». کسانی می توانند سرعت و سبقت بگیرند که از ایمان بالاتری به غیب برخوردار باشند.

تعلیم قرآن، مقدم بر خلقت انسان است
خداوند در سوره الرحمن می فرماید: «عَلَّمَ الْقُرْآنَ= قرآن را یاد داد». این مربوط به قبل از خلقت انسان است. در واقع بعد از تعلیم قرآن نوبت به خلق انسان می رسد که می فرماید: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ= انسان را آفرید». پس خداوند در نظم خلقت قبل از اینکه انسان ها را بیافریند، الگو و امام شان را مجهز به قرآن می کند تا هیچ انسانی بعد از آمدن به زمین بلاتکلیف نباشد.
اگر دنیا را یک گذر زمانیِ خطی تفسیر کنیم و بگوییم، از آن عبور می کنیم و بعد وارد عالمی به اسم قیامت می شویم. این تفسیر، تفسیر غلطی است. چون اساساً نظام خلقت یک نظام ریاضی است که از غیب شروع می شود و به شهود یعنی دنیا می رسد. آخرین مرحله نظام خلقت، یعنی عالم دنیا نشات گرفته از عالم شهود است.
در قرآن نیز چنین نظمی وجود دارد: « الرَّحْمَنُ= [خداى] رحمان». بعد از الله عام ترین نام خداوند، اسم رحمان است. به قدری این اسم عظمت دارد که در قرآن کریم به جای اسم «الله» قرار گرفته است. مثلا در این آیه که می فرماید: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى[4] = بگو خدا را بخوانید یا رحمان را، هر کدام را بخوانید نامهای نیکو از اوست».
خدای رحمن در اولین جلوه اش انوار طیبه ی اهل بیت (علیهم السلام) را خلق می کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نُورى= اولین چیزى كه خدا آفرید نور من بود». پس اولین جلوه ی خداوند نور مقدس محمد و آل محمد (علیهم السلام) است. بعد حقیقت قرآن به این انوار طیبه تعلیم می شود. در سوره رحمن می فرماید: «عَلَّمَ الْقُرْآنَ= قرآن را یاد داد». این مربوط به قبل از خلقت انسان است. بعد از تعلیم قرآن نوبت به خلقت انسان می رسد و می فرماید: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ= انسان را آفرید». پس خداوند در نظم خلقت قبل از اینکه انسان ها را بیافریند، الگو و امام شان و قرآن را می آفریند تا هیچ انسانی بعد از آمدن به زمین بلاتکلیف نباشد.
خداوند منزه است از این که موجودی را خلق کند بعد در آن دچار شک و تردید شود و بعد از گذر زمان به بینش جدیدی برسد و بگوید: حال که انسانی روی زمین خلق کرده ام، پس بهتر است برایش معلم و امامی بیافرینم. اصلا این گونه نیست. بلکه اول انسان های کامل مجهز به علم الهی و حقیقت قرآن «لایمسه الا المطهرون» می شوند. بعد خلقت انسان صورت می گیرد. نتیجه این است که اول ابدیت و آخرت داریم، بعد دنیا از دل آخرت بیرون می آید. نه این که ما دنیا را داریم و آخرت بعداً به وجود بیاید.

آخرت مقدم بر دنیاست
پیشوای ما امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرماید: «الدُّنیا فِی الآخِرَةِ= دنیا در آخرت است». برای درک این مطلب باید رابطه ی دنیا و آخرت را فهمید که مثل رابطه رحم مادر با دنیاست. دنیا از خودش چیزی (تخمک و اسپرم) را به رحم می فرستد، بعد از مدتی، نوزاد که همان انسان است از رحم به دنیا برمی گردد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید: «الدُّنیا فِی الآخِرَةِ وَالآخِرَةُ مُحیطَةٌ بِالدُّنیا= دنیا همراه آخرت است و آخرت محیط بر دنیاست». یعنی دنیا در آخرت است و اساساً دنیا به وسیله آخرت اداره می شود. چون دنیا عالم ماده است و در ماده امکان هیچ تصرفی وجود ندارد، مگر به وسیله ی نیروی خارج از خود ماده.
حرکت الکترون، نوترون، پروتون ها، کیفیت گیاهان و رشد جنین در رحم مادر را چه کسی انجام می دهد؟ دنیا که نمی تواند انجام بدهد. همه آنها به نص صریح قرآن توسط عالم غیب اداره می شوند. عالمی که محیط بر ماده است و ماده را احاطه می کند. پس غیب همیشه همراه ماست.

امورات دنیا به دست ملائکه عالم غیب اداره می شود
ایمان به غیب یعنی شما ایمان بیاورید که هر لحظه در تحت تصرف غیب هستید. با ملائکه الله محشور هستید. تک تک کارهای این عالم را ملائکه انجام می دهند. حتی رشد مو در بدن یا پلک زدن و ... توسط عالم ملک که ملائکه حضور دارند، صورت می گیرد.
شما در نماز هم که می گویید: «بحول الله و قوته اقوم و اقعد» یا «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» یعنی غیب دائماً و آن به آن به شما حول و قوه می دهد. اینطور نیست که خداوند انسانی را خلق کند که بریده از الله باشد. رسیدن نور و فیض الهی دائمی است.
همچنین این طور نیست که بگوییم عالم ماده عالمی جدای از غیب و ملکوت است. ملکوت و برزخ همین الان و همین جا با ما هستند و عالم ماده ظهور و جلوه ای از خود ملکوت است. فرشته ها همین جا هستند. پس وقتی می گوییم، عالِمِ به غیب و ایمانِ به غیب دقت کنید که معنای درستی از غیب داشته باشیم. غیب یعنی ما آن به آن و لحظه به لحظه توسط مدیریت ملکوتی زندگی می کنیم. حتی در کوچکترین کارهایمان.

ایمان به غیب، رمز موفقیت و قدرت انسان است
حالا اگر کسی غیب را باور کرد، نتیجه آن می شود که در حرکت به سمت کمال خلقتش زودتر، سریعتر و بیشتر از دیگران رشد می کند. هر چقدر ایمان به غیب بیشتر باشد، سرعت و  قدرت شخص بیشتر است. اولیای الهی که آن همه سرعت و سبقت داشتند، به دلیل باورشان نسبت به غیب بود.
پس در بین انسانها ایمان به الله، ایمان به غیب، ایمان به کتاب الله، ایمان به قوانین و دستورات الهی ملاک بزرگی شخصیت یک انسان است.
قبلا گفته شد که قرآن در تقسیم بندی انسان ها، فقط کسانی را انسان می داند که ایمان داشته باشند:«وَالْعَصْرِ/ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ/ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ= سوگند به عصر/ كه واقعا انسان دستخوش زیان است/ مگر كسانى كه گرویده و كارهاى شایسته كرده».
مؤمن با غیب، آرامش و امنیت پیدا می کند. اضطراب ها، سختی ها، بلا و مصائبش را به وسیله غیب آرام می کند. هر چقدر هم ایمانش بیشتر باشد، امنیت، شادی و آرامشش در دنیا بیشتر است.
پس ایمان به غیب خودش یک ملاک مهم قرآنی است. در بین آدم ها کسانی دنیای بهتر، شاد و آرامی دارند و موفقترند که باورشان به غیب بیشتر است و آن باور را در سیره زندگی شان پیاده می کنند؛ در شوهرداری، زن داری، تربیت فرزند، کار اقتصادی، کار اجتماعی، کار سیاسی، کار هنری و... همه جا براساس ایمان به غیب عمل کنند. اگر می خواهید معامله و تجارت کنید، حواستان باشد خدا و اهل غیب شما را می بینند. وقتی این را ملاک قرار دادید، عملکردهایتان هم دقیق تر و درست تر خواهد شد.

بالاترین مردم از نظر یقین، ایرانیان هستند
یکی از اقوامی که قرآن کریم آنها را ستوده و ده ها روایت درباره آنها به خاطر یقین شان ذکر شده، ایرانی ها هستند. علت ستوده شدن ایرانی ها ایمان به غیب و نقش تاریخی آنهاست.
 در آیه 54 سوره مائده خداوند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ = ای گروهی که ایمان آورده اید، هر که از شما از دین خود مُرتَد شود به زودی خدا قومی را که بسیار دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان سرافکنده و فروتن و به کافران سرافراز و مقتدرند (به نصرت اسلام) برانگیزد که در راه خدا جهاد کنند و (در راه دین) از نکوهش و ملامت احدی باک ندارند. این است فضل خدا، به هر که خواهد عطا کند و خدا را رحمت وسیع بی منتهاست و (به احوال همه) دانا است».
اولین خصوصیت این قوم که مهمتر از عملکردشان است و خداوند آن را بیان می کند این است که می فرماید: آنها قومی هستند که خدا دوست شان دارد. آنها هم خدا را دوست دارند. در کره زمین جائی سراغ ندارید که مردمی به اندازه ایرانی ها عاشق الله و پیغمبر و اهل بیتش باشند.
ویژگی های چنین قومی که خداوند در این آیه ذکر می کند عبارتند از:
1) « أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» اینها کسانی هستند که وقتی در مقابل مؤمنین قرار می گیرند، متواضع و ذلول هستند.
مؤمنین در هر چهره و ملیتی باشند، همدیگر را دوست دارند. هیچ قومی به اندازه ایرانی ها این مسئله را ثابت نکرده اند که همدیگر را در هر ملیتی دوست بدارند. آفریقایی، عرب، افغانی، ژاپنی یا اروپایی باشد، فرقی نمی کند. عشق ایمانی و انسانی شان نسبت به یکدیگر و سایر مؤمنین بالاتر از سایر ارتباطات شان است.
2) «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِینَ= در مقابل کفار نفوذناپذیرند»، یعنی در مقابل مستکبرین و کافران محکمند، استحکام شخصیتی دارند، باج نمیدهند، مقاومت شان در مقابل کفار فوق العاده بالاست. این حاکی از ایمان و یقین شان است که اینطور هستند.
3) « یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ = در راه خدا می جنگند و از ملامت هیچ ملامت کننده ای هم نمی ترسند». شما کجای دنیا سراغ دارید که به اندازه ایرانی ها موفق شده باشند و ابرقدرتها و مستکبرین دنیا را به خاک مذلت بکشاند.
بگذریم از بعضی از مسئولین ما که آدم های بزدل و فاسقی هستند. از دنیا و قضاوت های بین المللی و اینها می ترسند.
جالب است در این فتنه ها می بینیم که باز همین مردم 9 دی را می آفرینند و امسال 13- 14- 15 دی هنوز هم نهضت مردم ادامه دارد. این ایمان مردم است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «تمنوالفتنه= آرزوی فتنه داشته باشید که منافقین شما را از بین می برد». این فتنه برای ما خیلی خوب است. اگر مسئولین قدر اینها را می دانستند اوضاع خیلی بهتر بود. اگر مسئولین قدر این مردم را می دانستند امام زمان یقیناً ظهور کرده بود. ولی مسئولین قدر ندانستند.
«ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ = این فضل الهی است که خدا به هر کس بخواهد می دهد که خدا واسع و علیم است».
لازم است اینجا دو سه روایت در مورد ایمان ایرانی ها بخوانیم:
رسولُ اللّه ِ (صلى الله علیه و آله) می فرماید: «لیسَ إیمانُ مَن رآنی بعَجَبٍ و لكنّ العَجبَ كلَّ العَجبِ لِقومٍ رأَوا أوْراقا فیها سَوادٌ فآمَنوا بهِ أوّلِهِ و آخِرهِ= ایمان آوردن كسى كه مرا دیده شگفت آور نیست بلكه شگفتى بسیار از مردمانى است كه [تنها ]برگه هایى نوشته شده دیدند و از ابتدا تا انتها به آن، ایمان آوردند».
ایمان کسانی که من را دیدند تعجب ندارد. عجب و تمام تعجب از ایمان کسانی است که من را ندیده اند، اینها فقط نوشته هایی را در کتاب هایی می بینند. آنها اوراقی را می بینند که رویشان نوشته هایی است. از اول تا آخرش را ایمان می آورند. نه من را دیدند، نه هیچ کدام از اوصیای من را دیدند ولی همین که می گویند این کتاب الله است اول تا آخرش را می پذیرند.
این ایمان خیلی ساده نیست. چون ما در ایران زندگی می کنیم. متوجه این نیستیم که چقدر عجیب است. در زمان پیغمبر شخص می ایستاد و به حضرت می گفت:«تو اگر پیغمبری دستور بده که آن درخت اینجا بیاید». پیامبر دستور می دادند و درخت می آمد، اما باز آنها ایمان نمی آوردند. یا می گفتند که اگر راست می گویی این ماه را نصف کن. پیامبر اشاره می کند ماه نصف می شود.
می گفتند: نه تو سحر کردی که چشم های ما اینطور ببیند، باید بایستیم و که کسی از بیرون بیاید، ببینیم او هم اینطور دیده یا نه. کسی می آید و می گوید: «بله ما هم دیدیم که ماه نصف شد». گفتند: «هذا سحر مستمر= یک سحر مستمر است». یعنی او کاری کرده که همه بتوانند اینطور نگاه کنند. تا این حد لجبازی و عناد داشتند. حال شما این را کنار ایمان ملت ایران بگذارید. ایمان ملت ایران بی نظیر است.
دوبار عشق ورزی پیامبر به ایرانی ها را دقت کنید که می فرمایند: «متى ألْقى إخْوانی؟! قالوا: أ لَسْنا إخْوانَكَ؟ قالَ: بلْ أنتُم أصْحابی و إخْوانی الّذینَ آمَنوا بِی و لَم یَرَونی، أنا إلَیهِم بالأشْواقِ= كى برادران خود را را دیدار مى كنم؟! عرض كردند: مگر ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: شما همراهان من هستید؛ برادران من كسانى اند كه نادیده به من ایمان آوردند. من به [دیدار] آنان شوق بسیار دارم». کاش این شوق در دل ما هم بیفتد. یکی از نعمت هایی که بالاتر از خودِ بهشت است از قشنگی های مرگ برای یک مؤمن همین است که انسان بعد از رفتنش به لقاء رسول الله برسد.
مهم این است که این ملاقات صورت بگیرد و حضرت از ما راضی باشد و خندان به استقبال ما بیاید. این از خود بهشت بالاتر است.
انسان اگر واقعاً دلتنگ پیغمبر نشود، دلش مرده است. دلتنگ اهل بیت (علیهم السلام) دلتنگ حضرت زهرا (علیهاالسلام) مادر آسمانی مان نشود. اصلاً چرا زنده است! پیغمبر چه اعلام عشقی به این مردم می کند.

شگفت آورترین ایمان، کدام است؟
در روایت دیگری می فرماید: «أیُّ الخَلْقِ أعْجَبُ إلیكُم إیمانا؟ قالوا: الملائكةُ، قالَ: و ما لَهم لا یُؤمنونَ و هُم عندَ ربِّهِم؟! قالوا: فالنّبیّونَ قالَ: و ما لَهُم لا یُؤمنونَ و الوَحیُ یَنْزِلُ علَیهِم؟! قالوا: فنحنُ قالَ: و ما لَكُم لا تُؤمنونَ و أنا بینَ أظْهُرِكُم؟! إنّ أعْجَبَ الخَلْقِ إلَیَّ إیمانا لَقَومٌ یكونونَ بَعْدَكُم یَجِدونَ صُحُفا فیها كِتابٌ یُؤمنونَ بما فیها= پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: براى شما ایمان كدامینِ آفریدگان شگفت آورتر است؟ عرض كردند: فرشتگان. فرمود: آنها كه نزد پروردگارشان هستند، چرا نباید ایمان بیاورند؟! عرض كردند: پس، پیامبران. فرمود: آنان چرا نباید ایمان بیاوردند، با آن كه وحى بر ایشان نازل مى شود؟! عرض كردند: پس، ما. فرمود: شما چرا نباید ایمان بیاورید، در صورتى كه من میان شما هستم؟! [بدانید] شگفت آورترین ایمان به نظر من، ایمان مردمانى است كه بعد از شما مىآیند و میان كتاب ها[ى آسمانى] كتابى را مى یابند و به نوشته هاى آن ایمان مى آورند».
در روایت دیگری راجع به ایرانی ها فرمود: نه من و نه هیچ یک از اوصیای من را دیدند، اما به نوشته ی سیاه روی کاغذ سفید ایمان می آورند. اینها هستند که ایمان شان بالاتر است.

چه کسانی بیشترین سهم را از اسلام و ایمان دارند؟
کسانی که نزدیک ظهور هستند و به ظهور امام زمان (علیه السلام) نزدیک می شوند، طبق فرمایش نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) بالاترین مردم از نظر یقین هستند: «افضل الناس ایماناً اهل الفارس» بالاترین مردم از نظر ایمان ایرانی ها هستند. در یک روایت دیگر فرمود:«افضل الناس یقیناً اهل الفارسِ» بالاترین مردم از نظر یقین ایرانی ها هستند. و نکته ی خیلی مهمی که فرمود این است «أعظَمُ الناسِ نَصیبا فی الإسلامِ أهلُ فارِسَ= بیشترین مردم از نظر سهم و بهره در اسلام ایرانی ها هستند».
شما نگاه کنید علوم اسلامی تفسیر، فلسفه، کلام، فقه، اصول، عرفان هر چه بگویید سرآمد شان و بیشترین سهم و بیشترین کتابها نوشته ی ایرانی هاست. آنقدر که ایرانی ها دین و اهل بیت (علیهم السلام) را جدی گرفته اند، هیچ جای دنیا جدی نگرفته اند. حتی ائمه ی اهل سنت هم ایرانی هستند. این چهار امام اهل سنت هیچ کدام عرب نیستند. همه شان ایرانی هستند. این ایمان مردم ایران است. مردم ایران هستند که خداوند، ماموریتِ مقدمه سازی برای ظهور و هم تشکیل حکومت جهانی امام زمان را به آنها سپرده. لذا در روایت داریم همه ی اصحاب امام زمان عجم هستند. آنها فرمانده ها و یاران اصلی حضرت هستند.

مطالب تکمیلی: 
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش دوم
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش سوم
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش چهارم
تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان/ بخش پنجم

پی نوشت:
[1] - سوره بقره/1-2.
[2] . سوره آل عمران/133.
[3] . سوره حدید/21.
[4] . سوره اسرا/آیه 110.
--------------------------------------
منبع: تصویر باطن انسانی از نگاه آسمان، جلسه 6، 96/10/17/ منتظران منجی

Share