اَوَّاب

انجمن‌ها: 

zanbor.jpg

 توبه، بازگشت از گناه است، اما «اوبه» بازگشت است. 
زنبور عسل را اوّاب مى‏ گويند چون زياد مى ‏رود و باز مى ‏گردد و در هر بازگشت شهدى همراه مى ‏آورد و عسلى مى‏ سازد. 
ما كوچك‏ تر كه بوديم، براى خريد نان و ماست، روانه‏ بازارمان مى ‏كردند. ما در راه به هر چيزى روى مى ‏آورديم؛ چرخ و فلك مى‏ ديديم، مى ‏ايستاديم؛ دعوا مى ‏ديديم به دنبال ماجرا مى ‏رفتيم. 
ما براى خريد رفته بوديم و جمعى بر سر سفره منتظرمان بودند، اما بى ‏خيال به هر چيزى چشم مى‏ دوختيم، به هر جمعى مى ‏پيوستيم و به جاى آوردن نان و ماست بر سر سفره بايد در خيابان ‏ها و كوچه ‏ها و كلانترى‏ ها سراغمان را مى ‏گرفتند و در انتظارمان مى‏ نشستند. 
اوّاب كسى است كه مى ‏رود و باز مى‏ گردد و مقهور جاذبه ‏ها نمى ‏شود و دل به هر كششى نمى‏ دهد و چشم به هر جلوه ‏اى نمى ‏دوزد. او دنبال كارى است و در تمامى حوادث اين كار را فراموش نمى ‏كند و در هر برخوردى با هر گُلى شيره ‏اش را مى ‏مكد و حاصلش را مى ‏آورد. 
عبدى را خدا مى ‏ستايد كه دامن او را خارِ حادثه ‏ها و جاذبه‏ ها نمى ‏چسبد و كشش ‏هاى زمينى او را سنگين نمى ‏كند و در خود نگه نمى ‏دارد؛ «نِعْمَ الْعَبْد»، چرا؟
«اِنّهُ اَوابَّ». او بازگشت دارد و زياد به سوى خدا روى مى‏آورد، نه اين‏كه حركتى نداشته باشد، برخوردى نداشته باشد، نه، در تمامى حركت ‏ها مقصد را مى ‏شناسد و در تمامى برخوردها كار خود را فراموش نمى‏ كند. 
اسب‏ هاى زيبا و مركب ‏هاى رام و خانه ‏هاى راحت، او را با خود نمى ‏برند، كه او اين همه را با خود مى ‏آورد و شهد و حاصلش را در نزد خدا جمع مى ‏كند و براى او مى‏ خواهد.

 

منبع: آیه های سبز، ص134

Share