تاریخ انتشار: 17 ژوئیه 2017 شماره مطلب: 9078 تعداد بازدید: 536 نظرات: 0
انجمنها:
یکی از همرزمان شهید محسن وزوایی می گوید: حاجی شبها بیدار می شد و در دل شب، گوشه ای تاریک به نماز شب می ایستاد و عاشقانه نماز می خواند. بعد از نماز، کفشهای بچه ها را تو سنگر مرتب می کرد آفتابه ها را پر از آب کرده برای استفاده بچه ها پشت چادرها می گذاشت. خودش هرگز پتو رویش نمی کشید تا از سوز سرما بیدار شود و نماز شب بخواند.
شهید محسن وزوائی
منبع : کتاب با راویان نور