ترک گناه و محرمات/بخش دوم

نوشته محمود قربانی؛
ترک گناه و محرمات

قبح فعلی و قبح فاعلی

شدّت و ضعف گناه در هر دو قسم (صغیره و كبیره) منوط به دو چیز است: قبح فعلی و قبح فاعلی. قبح فعلی مربوط است به مفاسد و زشتی های موجود در خود عمل قطع نظر از خصوصیات روحی و شرایط شخص بزهكار. قبح فاعلی مربوط است به شرایط ذهنی و روحی بزهكار قطع نظر از خصوصیات خود عمل. شرایط ذهنی بزهكار عبارت است از داشتن روح تمرّد و طغیان و قانون شكنی و عدم اهتمام به حقوق خدا و خلق. البته تمام گناهان از این حیث (قبح فاعلی) بزرگ و عظیم اند، زیرا سرپیچی از دستورهای خداوند بزرگ و مهربان با علم و اختیار، بسیار زشت و ناپسند است. قطب راوندی نقل می كند:

خداوند به عزیر وحی كرد: ای عزیر! گاهی كه در معصیت افتادی به كوچكی آن نگاه مكن بلكه نگاه كن به كسی كه نافرمانی اش كرده ای یعنی خداوند متعال... . 1

ولی با تمام اینها، این حالت (قبح فاعلی) نیز در تمام بزهكاران یكسان نیست، زیرا ممكن است شخصی در اثر طغیان غریزه شهوت مرتكب گناهی بشود كه دیگری همان گناه را با انگیزه فساد و افساد و الحاد انجام دهد، و شك نیست كه گناه دومی بزرگتر از اولی است زیرا انگیزه گناه در فرد دوم افساد و تباهی مردم است. این گونه گناه بحدّی بزرگ و قبیح است كه در صورت اصرار و تكرار، عامل آن به عنوان «مفسد فی الارض» شناخته شده و احیاناً به كیفر اعدام باید محكوم شود، برعكس فرد اول كه تا این حد سزاوار تقبیح و تنبیه نیست.

بنابراین، هم در قبح فعلی و هم در قبح فاعلی شدت و ضعف وجود دارد و همین شدت و ضعف موجب می شود كه یك گناه گاهی از هر دو جهت كبیره و گاهی از هر دو جهت صغیره محسوب شود، چنانكه ممكن است از لحاظ قبح فعلی كبیره و از لحاظ قبح فاعلی صغیره، و برعكس، از نظر فعلی صغیره و از لحاظ فاعلی كبیره به حساب آید.

با توجه به این مقدمات، در مقام جمع بندی به دو نتیجه مهم می رسیم:

نخست آنكه گناهان قُرُقگاه الهی (منطقه ممنوعه) است. كسانی كه می خواهند از ورود به این منطقه احتراز كنند باید از نزدیك شدن به آن نیز اجتناب ورزند، چنانكه خداوند متعال می فرماید:

«... تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها»2

... اینها حدود و مرزهای خداوند است، پس به آن نزدیك نشوید.

و در جای دیگر می گوید:

«تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها»3

اینها حدود الهی است، از آنها تجاوز نكنید.

البته تعبیر «فلا تقربوها» در تفهیم منظور رساتر است زیرا در این تعبیر از نزدیك شدن به مرز (گناه) منع شده و در تعبیر دیگر تجاوز از مرز مورد نهی قرار گرفته است. و در آیه دیگر می فرماید:

«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنا إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلاً»4

به زنا نزدیك نشوید) یعنی در اطراف زنا از قبیل نگاه و ملامسه و عوامل شهوت انگیز وارد نشوید(كه آن): (زنا) عملی زشت و راهی نادرست است.

خداوند متعال در تمام این آیات هشدار می دهد كه به مرز گناه نزدیك نشوید كه هر كس در اطراف قرقگاه (منطقه ممنوعه) عبور كند چه بسا قهراً وارد آن شده و به هلاكت برسد.

و به همین مضمون احادیثی از رسولخدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ رسیده است كه به برخی از آنها اشاره می شود:

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: كارها بر سه گونه است: حلال آشكار و حرام آشكار و شبهاتی میان ایندو كه كاملاً حكمش معلوم نیست. پس، هر كس موارد شبهه را ترك كند مسلّماً از محرّمات نجات یابد و هر كس شبهات را بگیرد قهراً به حرام می افتند و از آنجا كه نمی داند به هلاكت می رسد.5

از امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شده است كه فرمود:

امور عالم بر سه گونه است: حلال آشكار و حرام آشكار و شبهاتی میان ایندو. هر كس از موارد شبه ناك پرهیز كند مسلّماً نسبت به موارد قطعی پرهیزكارتر است، چون گناهان قرقگاه خداوند است و هر كس گلّه خود را در اطراف قرقگاه بچراند ممكن است وارد آن شود. 6

ناگفته نماند كه مقصود ما از ذكر این بحث و استشهاد به آیات و اخبار، تأیید نظریه اخباریین مبنی بر لزوم احتیاط در موارد شبهه حكمیه نیست بلكه مقصود آن است كه اگر كسی بخواهد مصون از گناه باشد و در مصادیق قطعی مرتكب گناه نشود لازم است در شبهات مصداقیه احتیاط كند و در اطراف شبهه وارد نشود تا مبادا وساوس شیطانی و نفسانی او را وارد گناه كند. و این نوعی ریاضت و تمرین است كه سالكان راه باید به آن توجه خاص مبذول دارند و اگر كسی در این وادی قدم نگذارد بعید است كه در ترك معاصی كاملاً موفقیت داشته باشد.

دوم عدم اصرار بر گناه است؛ یعنی گناه هر چند كوچك باشد مؤمن سالك باید از آن دوری كند و اگر در اثر طغیان غرایز یا در اثر كوچك شمردن گناه مرتكب گناهی شود باید بی درنگ خدا را یاد كند و با اشك ندامت و آب توبه خود را شستشو دهد، چنانكه خداوند متعال می فرماید:

«وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ»7

صاحبان تقوا آنهایی هستند كه اگر كار بسیار زشتی انجام دهند گناه كبیره یا به خود ستم روا دارند گناه صغیره بی‌درنگ خدا را یاد كنند و از او آمرزش بخواهند ـ و آیا كسی جز او آمرزنده هست؟ ـ و اینان با علم و آگاهی بر گناه اصرار نمی ورزند.

بنابراین، انسان نباید هیچگاه گناه را كوچك بشمرد و در مقام تدارك و جبران بر نیاید. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید:

«لا تستصْغروا قلیل الآثام فانَّ الصَّغیر یحْصی و یرجعُ إلی الْكبیر.»8

گناه كم را كوچك نشمارید زیرا گناهان كوچك به حساب شما نوشته می شود، كه در اثر تكرار و اصرار، به گناه بزرگ برمی گردد.

حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در جای دیگر می فرماید:

خدای تبارك و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان كرده است. یكی از آنها خشم اوست كه در میان نافرمانی از دستورهایش پنهان كرده است. پس هیچ گناهی را كوچك مپندار كه ممكن است خشم خدا در آن نهفته باشد و تو ندانی.9

سرانجام شوم اصرار بر گناه

اصرار بر گناه ممكن است انسان را به مرز كفر و الحاد بكشاند، چنانكه خدای تعالی می فرماید:

«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّوآی أَنْ كَذَّبُوا بِآیات اللَّهِ وَ كانُوا بِها یسْتَهْزِؤُنْ.»10

سرانجام آنها كه به بدی اصرار می ورزند به تكذیب آیات خدا و مسخره كردن آن می رسد.

ـ چرا اصرار بر گناه چنین سرانجامی را در پی دارد؟

زیرا اصرار بر گناه قلب آدمی را فاسد می كند. گناه مانند سمّی مهلك است كه اگر ساعتی تأخیر در علاج آن كند تمام روحِِ انسان را متلاشی و او را نابود می كند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید:

پدرم امام باقرـ علیه السّلام ـ می‌فرمود: هیچ چیز برای قلب زیانبارتر از گناه نیست؛ چه آنكه قلب با گناه می‎آمیزد و با آن گلاویز می شود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و آن را وارونه می سازد.11

یعنی قلب به حساب طبع اولی، ملكوتی و رو به خدا است ولی در اثر گناه چهره اش وارونه گشته، ناسوتی و شیطانی می شود.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید:

«إنَّ الرَّجُل یذُنِبُ الذَّنبَ فیحْرم صلوة الَّلیل و إنَّ الْعمل السَّییءَ اسْرعُ فی صاحبهِ من السّكّینِ فی اللَّحْم.»12

انسان، گناه می‌كند و در نتیجه از نماز شب محروم می‌شود. همانا تأثیر گناه در شخص از كارد برنده در گوشت سریع‌تر است.

مرحوم نراقی می فرماید: مبادا كسی فكر كند كه وزر و وبال گناه گریبان او را نمی گیرد؛ چنین چیزی نشدنی است، زیرا پیامبران از آثار ترك اولی مصون نماندند چه برسد به دیگران. البته چون خداوند پیامبران و اولیای خود را دوست می دارد آنها را در همین دنیا زود گوشمالی می دهد تا در آخرت آسوده باشند اما كفّار و فجّار از این نعمت محرومند و آنقدر به آنها مهلت داده می شود كه بر گناه بیفزایند تا مستوجب عذاب بیشتر شوند.13

از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است:

هرگاه خداوند عزّوجلّ برای بنده ای خوبی بخواهد كیفر او را در دنیا جلو می اندازد، و چنانچه بدی او را بخواهد به او مهلت می دهد تا در روز قیامت به طور كامل كیفر شود.14

این كلام، مضمون آیه شریفه 178 سوره آل عمران است كه می فرماید:

«وَ لا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ»

آنها كه كافر شدند (و راه طغیان پیش گرفتند) تصور نكنند اگر به آنان مهلت می دهیم به سود آنها است. ما به آنها مهلت می دهیم كه بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خواركننده ای برای آنها است.

محمد رضا مهدوی كنی - نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص103

 

منبع:پایگاه اطلاع رسانی پرسمان اخلاق

***************************************

پی نوشت ها:

***************************************
1. جامع احادیث الشیعه، ج 13 / صفحه 334. از اینجا می توان حدس زد كه چرا اصرار بر گناهان صغیره كبیره شمرده می شود، زیرا اصرار بر گناه دلیل بر روح تمرّد و طغیان است و آن موجب افزایش قبح فاعلی و در نتیجه باعث عظمت گناه می شود هر چند خود عمل خیلی زشت نباشد. در حدیث آمده است: «اعظم الذُّنوب ذنبا ما أصَرَّ علیه صاحبهُ»: بزرگترین گناه آن است كه صاحبش بر آن اصرار ورزد.
2. سوره بقره، 187.
3. سوره بقره، 229.
4. سوره اسراء، 32.
5. اصول كافی، ج 1، صفحه 68، كتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث؛ وسائل الشیعه، ج 18، صفحه 114، حدیث 9.
6. نهج السعادة فی مستدرك نهج البلاغه، ج 1، صفحه 225.
7. سوره آل عمران، 135.
8. بحارالانوار، چاپ بیروت، ج 70، صفحه 351، حدیث 47.
9. خصال صدوق، ج 1، صفحه 198، حدیث 26.
10. سوره روم، 10.
11. اصول كافی، ج 2، صفحه 268، باب الذنوب، حدیث 1.
12. همان، صفحه 272، حدیث 16؛ جامع السعادات، ج 3، صفحه 48.
13. جامع السعادات، ج 3، صفحه 48.
14. اصول كافی، ج 2، صفحه 445.
به نقل از پایگاه اخلاق

Share