آیینه های ناگهان

فردا؟ / شاعر : قیصر امین پور

دیروز
ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز، او
ما را ...
فردا؟

درد، رنگ و بوی غنچه ی دل است / شاعر : قیصر امین پور

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن درآورم

عاقبت هجوم ناگهان عشق فتح می کند پایتخت درد را / شاعر : قیصر امین پور

 چشم های من

 بوسه هایمان پوسید / شاعر : قیصر امین پور

در سال صرفه جویی لبخند
پروانه های رنگ پریده
روی لبان ما
پرپر زدند

رفتار من عادی است / شاعر : قیصر امین پور

رفتار من عادی است
اما نمی دانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان

 نام یک نفر غریبه را در شمار نام هایتان اضافه می کنید؟ / شاعر : قیصر رامین پور

ای شما!
ای تمام عاشقان هر کجا!

ما در عصر احتمال به سر می بریم / شاعر : قیصر امین پور

 ما در عصر احتمال به سر می بریم
در عصر شک و شاید

تو را به خدا سوگند می دهند / شاعر : قیصر امین پور

مردم همه
تو را به خدا
سوگند می دهند
اما برای من

قاف / شاعر : قیصر امین پور

و قاف
حرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من
آغاز می شود!

 فصل فصل، گیسوان من سفید می شوند / شاعر : قیصر امین پور

واژه واژه
سطر سطر
صفحه صفحه
فصل فصل