سعید بیابانکی

باز این چه شوش است مگر محشر آمده / شاعر : سعید بیابانکی

از سکه فتاده غیرت و مردی / شاعر : سعید بیابانکی

ای قاصدکان خوش خبر! چندی است

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش / شاعر : سعید بیابانکی

بهار بود و دلم فصل بی ترانگی اش

این شهر تا بخواهید سنگ مزار دارد / شاعر : سعید بیابانکی

از بس گلایه و غم از روزگار دارد

دل را به پای بوسی غم برده ایم اما / شاعر : سعید بیابانکی

دلم گرفته هوای بهار کرده دلم / شاعر : سعید بیابانکی

دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم

بر آن سرم بشتابم تو را به شانه بگیرم / شاعر : سعید بیابانکی

چرا که شرط ادب نیست بی خبر رفتن / شاعر : سعید بیابانکی

 خوشا چو باغچه از بوی یاس سر رفتن

ترسم که انتظار کند دانه دانه ام / شاعر : سعید بیابانکی

 نام تو ریخته است شکر در ترانه ام

به این خوشیم که دنیای دیگری هم هست / شاعر : سعید بیابانکی