اهداف و آثار تهاجم فرهنگی

اهداف و آثار تهاجم فرهنگی

 

بخش اولا

 

اهداف تهاجم فرهنگی

بررسی انگیزه ها و اهداف رفتار بشر می تواند خانواده را در درک دامنة کنشهای وی و نیز راههای درست رویارویی با آن یاری دهد. با توجه به این حقیقت روشن ، تلاش در بازشناسی اهداف و انگیزه های استکبار جهانی در یورش فرهنگی بسیار حائز اهمیت است بر این اساس باید یادآور شد که در پس پدیدة شوم تهاجم فرهنگی، حقایقی ناگوار چهره می نماید؛که سلطة فرهنگی، سیاسی و اقتصادی از زشت ترین آنها به شمار می آید.
الف) سلطة فرهنگی
ب) سلطة سیاسی
ج) سلطة اقتصادی

 

بخش دوم

آثار تهاجم فرهنگی
پیامدهای شوم یورش فرهنگی، بسی خطرناک و مصیبت بار است. از دست دادن سیادت اسلامی و اُفول ستارة شوکت و اقتدار تمدّن دیر پای آن، حاصل تلاش ویرانگر و همه جانبه ای است که غرب از دوران رنسانس آغاز کرد. این اندیشة پلید که بیشتر به صورت تهاجم وسیع به مواضع فکری و فرهنگی جهان اسلامی تحقق یافت ، آثار شوم و محنت باری را به دنبال داشت که مهم ترین آنها به قرار زیر است :
الف) استحالة فرهنگی و محو فرهنگ ملی
ب) وابستگی سیاسی- اقتصادی

 

شیوه های تهاجم فرهنگی دشمن

1- تربیت دست آموزها
2- ارائه الگوها و نمونه ها
3- جدایی جوانان از اعتقادات دینی
4- ارائه معیارهای فرهنگ غرب
5- تبلیغ فراماسونری
6- تشکیل مسابقات بین المللی ادبی، هنری، علمی و ورزشی منطبق بر ارزشهای غربی
7- اعزام مستشاران خارجی و شرکتهای چند ملّیتی
8- طرح و تفسیر دمکراسی به شیوة غرب
9- تلاش در جهت نابودی افکار مخالف
10- ادعای دلسوزی برای آزادی مطبوعات

 

ابزارهای تهاجم فرهنگی

1- خبرگزاری های بین المللی
2- مطبوعات
3- رادیو و تلویزیون
4- سینما، تئاتر
5- مواد مخدر
6- کالاهای صادراتی

 

ویژگی های تهاجم فرهنگی

اساساً«تهاجم فرهنگی» در مقایسه با تهاجم نظامی یا اقتصادی، دارای ویژگی های منحصر به فردی است. تهاجم فرهنگی معمولاً نامرئی و نامحسوس است؛ دراز مدت و دیرپاست؛ ریشه ای و عمیق است؛ همه جانبه است؛ حساب شده و دارای برنامه و ابزارهای گسترده است؛ گسترده و فراگیر است؛ کارساز و خطر زاست. علاوه بر این ها، «تهاجم فرهنگی» همانند کار فرهنگی ، یک کار آرام و بی سر و صداست و قربانیان آن بیش تر قشر جوان هستند.
در تهاجم نظامی، دشمن با تجهیزات و امکانات نظامی وارد معرکه می شود، اما در«تهاجم فرهنگی» نیازی به لشکرکشی و هزینه های هنگفت نظامی نیست؛ هم چنین دشمن در این تهاجم برای تحمیل حاکمیت فرهنگ خود از همة حربه های سیاسی- اقتصادی، نظامی، روانی و تبلیغاتی بهره می گیرد. در«تهاجم نظامی» تنها بخشی از مرزها و سرزمین های مجاور در تیررس مستقیم دشمن قرار می گیرد، اما در«تهاجم فرهنگی» سلاح های مخرّب دشمن تا عمق خانه ها پیش می رود و ذهن و قلب انسان ها را نشانه می گیرد. به همین دلیل است که پس از جنگ جهانی دوم، آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرده بود که: بزرگ ترین جنگی که در پیش داریم جنگی است برای تسخیر اذهان انسان ها.

 

تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی

تبادل فرهنگی ملت ها در طول تاریخ به شکلی طبیعی وجود داشته و عاملی برای رشد و تعالی مستمر فرهنگ ها بوده است. تبادل فرهنگی برای تازه ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری بسیار ضروری است و جامعه انسانی را در ارتقای ارزش ها و پیمودن مسیر سعادت واقعی به پیش می برد. این جریان فرهنگی دو سویه است و هنگام قوت و توانایی ملت ها صورت می گیرد. در این روند، ملت ها با هدف ترویج ارزش های بشری، به تبلیغ ایده آل ها و معیارهای خود می پردازند و نیز عناصر و مفاهیم برجستة فرهنگ های دیگر را وام می گیرند.
گسترش اسلام در برخی از مناطق جهان، از جمله شرق آسیا، از طریق رفت و آمد مسلمانان ایران به این مناطق، از نمونه های قابل استنادی است که پیامدهای مثبت تبادل فرهنگی را برای جامعة بشری به خوبی اثبات می کند. در تبادل فرهنگی هدف اصلی باردار کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است و از این دیدگاه، تردیدی نیست که در برخورد با فرهنگ غرب نیز تبادل صحیح فرهنگی، منشأ آثار مثبتی خواهد بود.
بنابراین، اساساَ تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی در دو جهت مخالف قرار دارند. تبادل فرهنگی فرآیندی متقابل و طبیعی است و با رضایت طرفین صورت می گیرد؛ ولی تهاجم فرهنگی یک طرفه، غیرداوطلبانه و سلطه گرانه است و اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وحتی نظامی دارد. معرفی، انتقال و جایگزینی ارزش ها در تهاجم فرهنگی طبیعتاً تحمیلی است. در واقع در تبادل فرهنگی، هدف به روز کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است، ولی در «تهاجم فرهنگی» هدف ریشه کن کردن و از بین بردن فرهنگ ملی است.
قابل توجه است که فرهنگ پذیری با میل و به دلخواه یا تعامل فرهنگی، زمانی میسّر است که هیچ گونه نابرابری اجتماعی یا سیاسی بین دو فرهنگ وجود نداشته و هیچ کدام برتری مادی یا معنوی نسبت به دیگری نداشته باشند. در مقابل، در سایه ی برتری تکنولوژی، قدرت نظامی، امکانات بیش تر اقتصادی و فنی، و برنامه ریزی سیاسی است که تسلط پدیده های فرهنگی یک جامعه بر دیگری انجام می گیرد .
در مجموع می توان گفت که: در تبادل فرهنگی سه اصل گزینش ،تحلیل و جذب و اصل تولید فرهنگی، مد نظر متولیان فرهنگی یک جامعه است و این افراد برای زنده و پویا نگه داشتن فرهنگ خودی، عناصر فرهنگ بیگانه را بررسی و عناصر مثبت آن را گزینش و پس از تحلیل و تعیین تناسب آن با فرهنگ بومی، آن را جذب می کنند و به شکل عنصری از فرهنگ خودی در می آورند. به طور خلاصه، تفاوت تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی را می توان در موارد ذیل دانست:
1- در تهاجم، هدف تخریب است، اما در تبادل فرهنگی هیچ کدام از دو فرهنگ قصد تخریب فرهنگ مقابل را ندارد و هدف انتقال و نشر فرهنگی است.
2- در تهاجم، یک ملت برای جای گزینی فرهنگ خود، به نحوی ظالمانه سعی در ریشه کنی فرهنگ مقابل دارد، اما در تبادل فرهنگی چنین نیست.
3- در تبادل فرهنگی، همواره جنبه های مثبت و انسانی مطرح است؛ بدین معنا که دو طرف قصد بارور کردن، تکامل بخشیدن و ارتقای یکدیگر را دارند؛ در حالی که در تهاجم فرهنگی اهدافِ خیرخواهانه در میان نیست. بلکه قلع و قمع، ارعاب، بی هویت کردن و ایجاد سلطه، مدنظر است.
4- در تهاجم فرهنگی، قصد استیلا و به طور کلی، غرض سیاسی مأخوذ است و مهاجم اصولاً بقای فرهنگ مقابل را به هیچ عنوان نمی پذیرد.

 

سیر تاریخی تهاجم فرهنگی در ایران

محققان برآنند که مبدأ تاریخی تهاجم فرهنگی غرب در ایران را باید از آغاز حکومت قاجاریه و کمی قبل از آن فرض کرد؛ زمانی که نادر از دنیا رفت و مملکت ایران دچار آشوب و بی نظمی شد و کمپانی هند شرقی تحرکات خود را شدت بخشید شروع این حرکت با تأسیس مذاهب جعلی، مانند وهابیگری در مذهب اهل سنت، و شیخیگری و بهائیت در مذهب تشیع اشاره کرد. این مذاهب جدید به منظور تغییر در اعتقادات واقعی دین اسلام و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان طراحی شدند .
این حرکت در جامعه ایران از زمان اولین اعزام ایرانیان به غرب برای تحصیل ، و بازگشت آنان به کشور ، شدت
بیش تری به خود گرفت. نخستین ایرانیانی که برای مأموریت و یا تحصیل به غرب سفر کردند، اسیر شبکه فراماسونری(1) غرب شدند؛ تعدادی از آنان چون عسگرخان افشار ارومی و ابوالحسن خان ایلچی حلقه نوکری غرب را به گوش آویختند و در ازای گرفتن حقوق از بیگانگان، به ترویج غرب گرایی و تأمین منافع آنها در ایران پرداختند. مشخصه تمامی این فرنگ رفتگان، خودباختگی در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترویج غرب گرایی در ایران بود؛ برای مثال، آخوندزاده علت عقب ماندگی ایرانیان را دین اسلام و خط عربی می داند.
با کودتای سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشنفکران غرب زده با شکل جدیدی از تهاجم فرهنگی در
ایران ظهورکردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی ایران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانایی های فکری و علمی او، چنین حرکت حساب شده ای نمی توانست حاصل درک و بینش وی باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربی و همکاری و اقتدار روشنفکران وابسته در دستگاه حکومت خود، تدارک این حرکت ضد فرهنگی را فراهم نمود برای مثال، حسن تقی زاده که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی حد و مرز معیارهای غربی در کشور و گرداننده اصلی مجله شبه روشنفکری کاوه است می نویسد:
«وظیفة اول همه وطن پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا، بلاشرط و قید، و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان است، بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً، فرنگی مآب شود و بس .»
ــــــــــــــــــــــــ
1- فراماسونری سازمانی متکی بر پنهان کاری و نهان روشی است و نظریه های سیاسی آن در جهت عملی کردن تهاجم فرهنگی غرب و بسط و نفوذ استعمار با کارکردی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شکل یافته است.
-------------------- در مجموع می توان گفت این استعمارگران بودند که به بهانه های مختلف به منظور تسلط بر کشورهای جهان سوم از این حربه استفاده کردند.
سابقه تاریخی این فرآیند در غرب به بعد از رُنسانس و انقلاب علمی در جامعه اروپا برمی گردد؛ هنگامی که صنعت و علم با شتاب بیشتری رشد یافت و کشورهای صنعتی که از تولیدات، اشباع شده بودند، از یک طرف نیازمند بازارهای جدید مصرف شدند و از سوی دیگر تداوم حیات صنعت غرب، بستگی تام به سوخت و مواد اولیه داشت. در این زمان معقول ترین انتخاب برای غرب در خصوص تأمین منابع اولیه و به دست آوردن بازار مصرف،
نزدیک ترین منطقه به آنان، یعنی جهان اسلام بود؛ به همین سبب، ذخایر غنی نفتی و بازارهای مصرف این منطقه از جهان، هدف تهاجم آنان قرار گرفت. بدین ترتیب کشورهای اسلامی یکی پس از دیگری با روش های مختلف سیاسی، نظامی و فرهنگی استعماری در ظاهر استقلال پیدا کردند. شرکت ها و صنایع اروپایی در این کشورها رخنه نموده و بازارهای این کشورها را در اختیار گرفتند. برای تثبیت وضع موجود، تنها چاره ای که به فکر اندیشمندان و متفکران سیاسی غرب رسید، استفاده از«تهاجم فرهنگی» بود؛ زیرا توسل به نیروی نظامی و زور، برای همیشه راه حل مناسبی برای استیلا نبود و برای مدت های طولانی نمی شد استثمار را با آن تداوم بخشید.
به همین سبب استعمارگران از دیدگاه ها و نظریات علمی استعماری که زمینه تهاجم فرهنگی را فراهم می آورد استقبال کردند. کلام معروف سیسیل رودس، یکی از متفکّران انگلیسی، شاهدی بر این مطلب است که تهاجم فرهنگی از طرف غرب به شکلی سازماندهی شده و برای حفظ منافع درازمدت آنان صورت گرفته است. او می گوید:«برای این که 40 میلیون جمعیت پادشاهی متحدة بریتانیا را از یک جنگ داخلی خونین نجات دهیم، باید سرزمین های جدیدی را به دست آوریم تا مشکل اضافه جمعیت حل شود و بازارهای جدیدی برای کالاهای تولید شده در کارخانه ها و معادن فراهم گردد. همان طور که همیشه گفته ام،«امپراطوری» راه حلی برای مسأله نان و بیکاران است. اگر می خواهید جنگ داخلی نداشته باشید، باید امپریالیست شوید!»
به گفتة یکی از محققان ایرانی، امروزه داعیه برتری طلبی و تسلط فرهنگ غربی به مرحله ای رسیده است که تحمل هیچ رقیبی را برای خود ندارد:« در طرح تاریخی غربی شدنِ عالم، مطلب صرفاً این نبوده است که فرهنگ های غیرغربی جای خود را به فرهنگ غربی بدهند، بلکه مسئله این بوده است که هر جا و هر قوم که غربی نشود، ناچیز است و این ناچیز، چه در صورت ظاهر و سیمای بشر و چه به صورت اشیا یافت شود، جز این قابلیت ندارد که به تملک و تصرف غرب درآید؛ پس قضیه غرب این نیست که گروهی سوداگرِ حریصِ متجاوز در جایی پیدا شده اند و علم وعقل را وسیله تسلط و استیلای خود قرارداده اند. غرب عین این علم و عقل است و در نظر او یک عالم بیش تر وجود ندارد؛ یعنی غیرت غربی به وجود غیر و مغایر مجال نمی دهد، هرچه هست باید غربی بشود یا ازمیان برود.»
البته امروزه با تسلط فرهنگ آمریکایی و گسترش آن در کشورهای اروپایی، این هراس به وجود آمده است که این آمریکایی سازی، فرهنگ عامة اروپا را نیز دست خوش تغییر سازد.

 

فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی

امروزه در تقسیم کلی، فرهنگ کشورهای جهان را به دو دستة شرقی و غربی تقسیم می کنند. دو اصطلاح شرق و غرب تعابیر جغرافیایی هستند و با این ملاک کشورهای چین، فیلیپین، ژاپن و... شرقی محسوب می شوند و ایسلند، کانادا و تمام آمریکا از شمال تا جنوب، غربی؛ اما این دو مفهوم در حوزه ها و قلمروهای دیگر مثل سیاست، حکمت، فلسفه، عرفان و تاریخ هم در برابر هم قرار می گیرند؛ برای مثال، تقابل اسلام و غرب، صورتی از تقابل شرق و غرب محسوب می شود. در این تقسیم بندی تاریخی و سیاسی منظور از فرهنگ غربی همان بینش یونان و روم بعد از میلاد مسیح و اروپای بعد از رنسانس است که برخی از ویژگی های آن عبارت ند از: اصالت قدرت، اصالت ماده، اصالت زندگی، نظم فکری و عملی، اصالت مصرف، میل به تحلیل عقلانی، خودمداری و اومانیسم.
در مقابل فرهنگ غربی، مجموعه ای از فرهنگ های ملل شرقی قرار دارد که عمدتاً دارای ویژگی های زیر است:
طالب و تابع قطب بزرگ ازلی(خداوند) است(اصالت وحدانیت)؛ در جست وجوی روح و یافتن راز خلقت است (اصالت روح)؛ میل به تحلیل عاطفی دارد؛ قوم گرا و ناسیونالیسم است؛ به همه چیز با دیدة ابهام می نگرد.

 

عوامل تهاجم فرهنگی

 

عوامل تهاجم فرهنگی را می توان به دو دسته تقسیم کرد:

 

عوامل برون زا

زمینه ها، عناصر و ابزاری که به نحوی ردپای کشورهای خارجی(غربی) در آنها دیده می شود عوامل برون زا هستند؛ از جمله: اعزام مستشرقین، تلاش برای دین زدایی از طرق مختلف، ایجاد روحیة خودباختگی فرهنگی، ساخت و فروش وسایل ارتباطی، نظیر ماهواره و ویدئو و... . سیاست گزاران و طراحان کشورهای سلطه جو این عوامل را طراحی و برنامه ریزی می کنند و افراد داخلی آن را به اجرا درمی آورند.

 

عوامل درون زا

زمینه ها، عناصر و ابزاری که ریشة داخلی داشته و غیرمستقیم یا مستقیم به پذیرش تهاجم فرهنگی از خارج به داخل کمک می کنند عوامل درون زا هستند؛ از جمله: زمینه هایی هم چون بیکاری، فقر اقتصادی، ناب سامانی خانوادگی، غفلت مسئولین فرهنگی و اجتماعی و ناآگاهی جوانان و نوجوانان و... .

 

نقش خانواده در مقابل تهاجم فرهنگی

با توجه به اینکه دشمنان ایران اسلامی در درجة اول این تهاجم؛کودکان، نوجوانان و جوانان را به عنوان هدف قرار داده اند. خانواده ها باید پس از شناخت فرهنگ، انواع فرهنگ، زمینه، اهداف و آثار تهاجم فرهنگی، شیوه های تهاجم و از همه مهتر نقش خود در مقابل آن را که همان مقابله با تهاجم فرهنگی است را به دقت مورد بررسی قرار دهند.

 

راههای مقابله با تهاجم فرهنگی

بی تردید امروزه اکثر کشورها در پی آن هستند که راهکارهایی بیندیشند تا از تخریب و تضعیف فرهنگ خود از طریق رسانه های همگانی هدایت شده توسط غرب بکاهند؛ هرچند کسی منکر این واقعیت نمی تواند باشد که در دنیای امروز، کشورها نمی توانند دیواری به دور خود بکشند و از برخورد فرهنگ جامعة خود با فرهنگ های بیگانه، در امان باشند، زیرا رسانه های همگانی جهان همچون ماهواره ها و تکنولوژی اینترنت، مردم دنیا را در جریان آخرین پیشرفت ها، مُدها، ساخته ها، هنرها و غیره قرار می دهند. اگر فرهنگ جامعه ای توان خود را از دست بدهد و اگر مردمی از فرهنگ خود گُسسته شوند، قدرت درست اندیشیدن از آنها سلب می گردد و در این دریای ارتباطات غرق می شوند.
اگر ظرف مدت دو سال، جامعة شوروی سابق به کلی دگرگون می شود و رسانه ها و کانال های تلویزیونی آمریکایی و اروپایی چنان فرهنگ آن را در هم می کوبند که آثار نویسندگان و هنرمندان بزرگ روسیه به کلی فراموش می شود و الگوهای غرب مقبولیت می یابند، بیش تر به این دلیل است که پیش از آن، فرهنگشان صلابت و ایستادگی خود را از دست داده بود. ما معتقدیم فرهنگ اصیل اسلامی و تعصّب مذهبی، همچون درخت تنومندی در ذهن و قلب مردم مسلمان این مرز و بوم ریشه دوانیده است و طوفان«تهاجم فرهنگی» به راحتی نمی تواند این درخت را از جای برکَنَد، اما نباید از تکانهای گاه و بیگاه آن که میوه های نارسیده را سرنگون می سازد غافل بود؛ لذا شناخت راههای مقابله با تندباد تهاجم بسیار حایز اهمیت است.
ملت هایی که علاقه مند به حفظ و پاسداری از«هویت فرهنگی» خود هستند، سعی می کنند فرهنگ غیر مادی جامعة خویش را حفظ نمایند. البته این بدان معنا نیست که می توان(یا باید) فرهنگ غیرمادی را کاملاً دست نخورده و ثابت و اصیل نگه داشت؛ زیرا، همان طور که در ویژگی های فرهنگ ملاحظه شد، تغییر از خصوصیات فرهنگ است. ولی این تغییر، در صورتی به هویت فرهنگی آسیب نمی رساند و باعث از هم گسیختگی آن نمی شود که جریان کُند، بطئی، عادی و خودبه خودی را بپیماید.
برای مقابله و مبارزه با«تهاجم فرهنگی» راههای بسیار زیادی در زمینه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است.
با کنکاشی فشرده در زمینه ها، ابزار و شیوه های«یورش فرهنگی» راههای رویارویی با آن آشکار می شود، ولی برشمردن مؤثرترین آنها می تواند چونان تذکاری خانواده ها را سودمندتر افتد و ایشان را در این نبرد مقدس یاری دهد. بر این اساس، مهمترین این راهها از نظر ثمر دهی و کارآیی به قرار زیر است:
1- تقویت بینش دینی و سیاسی
2- دقّت در برنامه های آموزش و پرورش کودکان، نوجوانان و جوانان
3- اشباع نیازهای طبیعی فرزندان از راههای مشروع
4- زُدودن فقر اقتصادی
5- پیشگیری از نفوذ عوامل فرهنگی دشمن
6- تقویت و احیای عزّت نفس
7- مبارزه با روحیه تجمّل گرایی
8- شناخت فرهنگ و اهداف دشمن در تهاجم فرهنگی
9- استفاده از همة ابزارهای ممکن برای دفاع فرهنگی حال به شرح مفصّل هر یک از این موارد جهت شناخت و بالا رفتن آگاهی خانواده ها می پردازیم:

 

تقویت بینش دینی و سیاسی

اعتقاد به حقایق با عظمتی چون آفریدگار جهان، پیامبران الهی و رستاخیز نوعی تعهد در فرزندان پدید می آورد و میزان مصونیت آنها را در برابر یورش فرهنگی بیگانگان افزایش می دهد. به عبارت دیگر خانواده ها با تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در فرزندان در زمینة مذهب و سیاست می توانند آنها را به سنگری نفوذ ناپذیر در برابر بمباران فرهنگی دشمن تبدیل نمایند و سود جویان غرب را ناکام و ناامید سازند. بی تردید، چنین ایمانی فرزندان را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون می شود و از کَج روی و ناهنجاریها باز می دارد.
قرآن کریم در این باره می فرماید:
"... یَهدیهِم رَبُّهُم بِایمانِهِم ..."(1)
پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایتشان می کند.
به واقع ، ایمانِ درست و اعتقاد راسخ به اصول دین، فرزندان را در برابر امواجِ فساد غرب مقاوم می سازد. بر این اساس دستگاههای مذهبی چون حوزه های علوم دینی، رسالتی سخت عظیم را در یاری خانواده ها در این مسیر بر عهده دارند. و باید پرداختن به اصول دین و تقویت باورهای مردم را بیش از همیشه مورد توجه قرار دهند.
البته در کنار پرورش نهال ایمان در دلهای فرزندان ایران اسلامی ، آگاه ساختن آنان به مسائل سیاسی روز و تبیین هدف شوم دشمن در یورش فرهنگی نیز ضروری است.« احمد هوبر» روزنامه نگار مسلمان سوئیسی در این باره می گوید: اوّلین کاری که خانواده ها در این راه باید انجام دهند این است که در رسانه های گروهی ایران؛ رادیو، تلویزیون و مطبوعات، آنچه را که دربارة انحطاط این فرهنگ تجاری می دانند به گوش جوانان برسانند و ثابت کنند که این فرهنگ دروغین یا یک مُد جدید لباس، هیچ ارتباطی به شیوة جدید زندگی ندارد؛ بلکه تمام آن از پول و سیاست سرچشمه می گیرد و در حقیقت جنگی است علیه اسلام.

 

دقّت در برنامه های اموزش و پرورش کودکان ، نوجوانان و جوانان

کودکان با دلهای پاک واندیشه های شفاف برای پذیرش پیامهای آموزشی وپرورشی از آمادگی ویژه ای برخوردارند.
به گونه ای که آثار پیامهای دریافت شده در روزگار خردسالی تا پایان زندگی در رفتار و کردار آنان باقی می ماند.با
توجّه بدین حقیقت بزرگ، خانواده ها باید از فرصت طلایی خردسالی سود برند و به یاری هنر، ورزش و انواع سرگرمیها ارزشهای والای اسلامی را در ژرفای وجودِ فرزندان اسلام جای دهند.
پیر راز دار امّت، حضرت امام خمینی(قدس سره)در این باره هشدار می دهد که:
«آنان] استعمارگران[ چنانچه تجربه نشان داده، جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخایر
شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگری فکر نمی کنند.
و می خواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده و به اصطلاح نیمه وحشی نگه دارند.»(2)
ــــــــــــــــــــــــ
1- یونس ، آیة 6 .
2- صحیفة نور ، ج 21 ، ص 185 .
3- اشباع نیازهای طبیعی فرزندان از راههای مشروع
انسان مجموعه ای در هم پیچیده از غرایز گوناگون است. غرایزی که پیوسته او را به جنبش در کوچه های پُر پیچ و خم زندگی فرا می خواند. این خواستها به گونه ای نیرومندند که می توانند انسان را در پی خویش به بیغوله های تاریک و ناشناختة انحراف بکشانند.
با توجّه بدین حقیقت برآورده نشدن این غرایز در جوانان در حد معقول و یا زیاده روی در کامروایی غریزی می تواند خطر ساز باشد. رها ساختن نامعقول جوانان در بهره گیری هر چه بیشتر و به هر شکل ممکن از این نیروهای مقدّس، آنان را از تلاش در حد مشروع، یا ناتوانی در برآوردن نیازهای طبیعی نیز زمینه را برای روی آوردن همه جانبه به سوی برنامه های مخرب دشمن فراهم می آورد؛ انبوه جوانان سوخته در آتش غرایز را در دام سرکشی و گُسستن بندهای اخلاق و عفاف گرفتار می سازد.
-----------------

 

زدودن فقر اقتصادی

تنگدستی را شاید بتوان از پلیدترین پدیده های جامعه به شمار آورد. حقیقت ناگواری که پیشوایان دین آن را به کُفر نزدیک دانسته اند و دانشمندان از آن به عاملی برای آغاز انحراف و بزهکاری یاد کرده اند.
بی تردید بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی چون سرقت،ولگردی،گدایی،خود فروشی و... به علّت تنگدستی و بی چیزی به وجود می آید. پدیدة فقر در هر جامعه ای که چهرة کریه خود را به نمایش بگذارد، مانند سیلی بنیان کن زیر بنای تمامی ارزشهای خانوادگی را از بُن ویران می کند و کاخهای کرامت و شرافت آدمی را در بیغوله های ننگ و بدنامی تبدیل می کند.

 

پیشگیری از نفوذ عوامل فرهنگی دشمن

عناصر خود فروختة فرهنگی، مطبوعات و مجلّه های گمراه کننده، فیلمهای مبتذل و... نمونه هایی از عوامل فرهنگی دشمن برای به انحراف کشیدن جوانان به شمار می آیند.
نگاهبانی از ارزشهای الهی، بینشی ژرف می طلبد بینشی که در سایة آن همة عوامل فرهنگی غرب را شناسایی و کنترل نموده و در صورت لزوم طرد و مُنزوی سازد. به وجود آوردن چنین بینشی از طرف خانواده ها در فرزندان، زمینه را برای خنثی سازی این حربة خطرناک و آگاه بودن آنها در هنگام رویارویی با این عوامل، فراهم می سازد. با چنین درایتی از طرف خانواده و عمل نمودن فرزندان و به خصوص قشر جوان جامعه، مطمئناً شاهد شکست دشمنان در این مورد نیز خواهیم بود.

تقویت و احیای عزّت نفس

از جمله راههای مبارزه با تهاجم فرهنگی، تقویت و احیای روحیة عزّت نفس در فرزندان می باشد. بنابراین لازم است خانواده با تقویت این روحیه و زُدودن احساس خود کم بینی جوانان، آنها را از تقلید کورکورانه از روشهای زندگی بیگانگان باز داشت.
در این باره امام صادق(ع) می فرماید :
خداوند به پیامبری از پیامبرانش وحی کرده که به مؤمنان بگو :
"لا تَلبِسُوا لِباسَ اَعدائی، وَ لا تَطعَمُوا مَطاعِمَ اَعدائی، وَ لا تَسلُکُوا مَسالِکَ اَعدائی، فَتَکُونُوا اَعدائی کَما هُم اَعدائی"(1)
"لباس دشمنان مرا نپوشید و غذای دشمنان مرا نخورید و به شیوة دشمنان من رفتار نکنید که شما نیز همانند آنان جزو دشمنان من خواهید شد."(1)
بنابراین لازم است خانواده ها روحیة عزّت نفس را در فرزندان ترویج و تقویت کنند تا زمینة پذیرش برنامه های فرهنگی دشمن از بین برود.

 

مبارزه با روحیة تجمّل گرایی

امروزه اثر مستقیم روحیة تجمّل گرایی بر واردات کالاهای مصرفی لوکس و پیروی از مدهای گوناگونی که حجم انبوهی از فرهنگ و ارزشهای غربی را یدک می کشند، بر کسی پوشیده نیست نگاهی به زندگی روزانة مرفهین بی درد نشانگر این واقعیت است که پیروی از مُد، حتّی در شیوة خوراک آنان نیز دگرگونی پدید آورده است. البته
زیان روحیة رفاه جویی و تجمّل گرایی تنها در تغییر شیوة پوشش، خوراک و رفتارهای اجتماعی و شخصی آشکار نمی شود بلکه در بالا رفتن میزان بزهکاریها و زیر پا نهادن اصول اخلاقی نیز اثری شگرف دارد. افزایش خواسته های جوانان که در سایة چنین روحیه ای پدید می آید انگیزه ای نیرومند برای سرقت، کلاهبرداری، رشوه و... به شمار می آیند. از این رو، در مبارزه فرهنگی، زدودن روحیة تجمل گرایی از دلهای جوانان باید به گونه ای جدّی مورد توجه قرار گیرد. و اثرات منفی آن برای آنها تبیین شود تا جوانان با نگرشی آگاهانه به مسائل بیندیشند و از روی آوردن و تسلیم بی چون چرا در برابر امواج ویرانگر این شبیخون مخرب در امان باشند.
ــــــــــــــــــــــــ
1- وسایل الشیعه ، ج 3 ، ص 279 ، ابواب لباس المصلی ، باب 19 ، حدیث 8 .
--------------------

 

استفاده از همة ابزارهای ممکن برای دفاع فرهنگی

اگر دشمن برای شکست ما به هر وسیلة ممکن چنگ می زند، ما نیز باید به حکم دستور قرآنی"وَ اَعِدّوُا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّهٍ" از هر وسیلة مشروعی سلاحی بسازیم و از فرهنگ اسلامی خویش پاسداری کنیم. در این راه باید از یک سو امکانات فرهنگی، هنری و ورزشی توسعه یابد؛ تا جوانان به تفریحات سالم روی آورند و از سوی دیگر باید همة کوششهای فرهنگی و... در دفاع از ارزشهای الهی هدایت شود. رهبر فقید انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در این باره می فرماید:
«در رژیم سابق تمام چیزها، خصوصاً فرهنگ و هنر محتوایش عوض شده بود. یعنی کسی که نام سینما را می شنید، خیال می کرد که آن جا باید مرکز فساد و سوء اخلاق و مرکز مخالفت با همه چیز باشد. و یا کلمة تئاتر در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهرة فساد برده شود؛ هکذا همه چیز دیگر. و عمده این است که ما ذهن این جوانها و حتّی پیرها و روشنفکرنماها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و این طور نیست که در همه چیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم... بنابراین مدتها باید زحمت بکشیم و باور کنیم که خودمان دارای یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزشهای اسلامی هستیم. و اگر امروز کمبود نیروی انسانی هست، به خاطر همین است که افکار به آن طرز تفکّر عادت کرده است؛ لذا ساختن تئاتری که مطابق با اخلاق انسانی- اسلامی باشد، زحمت دارد. و سینما هم اگر بخواهد چنین باشد، نیازمند به صرف مدّتها وقت است و هرگز در متن سینما و تئاتر نوشته نشده است که باید مرکز فساد باشند.»(1) ــــــــــــــــــــــــ
1- صحیفةنور ، ج 18 ، ص 161-162 .

چ

Share