افزودن دیدگاه جدید

سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
شب به یاد تو گذشت و سپیدۀ سحردمیده
چشم من بوده به راهت ولی نخفته تا سپیده
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی

دمی با من نمانده، می گذری
به سوز دل نشانده، می گذری
نگاهم را نمی دیدی که موج آرزوها بود
اگر رازم نپرسیدی نگاه من که گویا بود

سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی
سوزان شرری ز نگه زده ای تو به جان
دیگر شده این دل من همه، سوز نهان
همره دل رفته ای از آشیانم نازنینا خدا نگهدار
همچو امید از بر من رفته ای آفرینا خدا نگهدار
سوزم از آتش جدایی ای امید دلم کجایی