عبدالله بن حسن ، بزرگمردی کوچک

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
عبدالله بن حسن، بزرگمردی کوچک
در این نوشتار به رشادت ها و حماسه های بزرگمردی کوچک به نام عبدالله بن حسن علیه السلام در روز عاشورا اشاره شده است.

عبدالله بن حسن علیه السلام، بزرگمردی کوچک

طبق سنن دیرین عزاداری، در پنجم ماه محرم به یاد یکی از فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام به نام « عبدالله بن حسن » عزاداری و مرثیه خوانی می کنند، در این نوشتار نگاهی به حماسه ی این بزرگمرد خردسال کربلا خواهیم داشت.

عبدالله بن حسن علیه السلام، بزرگمردی کوچک

وقایع پنجم محرم

بنا بر آن چه که در منابع اسلامی در رابطه با وقایع مرتبط با حادثه ی کربلا، که در روز پنجم محرم الحرام سال 61 هجری آورده شده است، به موارد ذیل می توان اشاره نمود:

-  در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.[عوالم العلوم، جلد17، صفحه237]
-  عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‏ا السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏ا السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.[مقتل الحسین مقرّم، صفحه 199]
-  در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین علیه‏ا السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام حسین علیه‏ا السلام رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.[مقتل الحسین مقرّم، صفحه 199]

عبدالله بن حسن علیه السلام، بزرگمردی کوچک

عبدالله بن حسن، بزرگمردی کوچک

«عبدالله بن حسن بن علی بن ابی طالب» فرزند کوچک امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه عموی خود حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا آمده بود.

از صبح تا عصر عاشورا، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهل بیت علیهما السلام آن حضرت یک به یک و یا بطور دسته جمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می آورد: « آیا یاری کننده ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا دفاع کند؟ ».

«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به آن امام مظلوم هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش، ایشان را مورد حمله قرار ‏دادند. عبدالله که در بین کودکان و زنان، در خیمه گاه حضور داشت تاب و تحمل دیدن غربت عموی تنهای خویش را نیاورد و ناگهان از خیمه ها بیرون آمد. امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیها السلام فرمود: «احبسیه یا اختاه؛ ای خواهرم! او را نگهدار.» حضرت زینب علیها السلام به دنبالش آمد تا او را بازدارد. ولی آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می ورزید. او به عمه اش گفت: «والله لاافارق عمّی»؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی شوم.»[الارشاد، جلد 2، صفحه 110]
سپس دست خود را از دست عمه رها ساخت، به سوی میدان دوید و خود را به امام حسین علیه السلام رساند تا با بدن کوچک و ظریفش از او دفاع کند. در غوغایی که دور امام حسین علیه السلام ایجاد شده بود، ناگهان یکی از لشکریان یزید به نام «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به قصد ضربه زدن به آن حضرت فرود آورد. عبدالله فریاد زد: «ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می خواهی عمویم را بکشی؟» عبدالله دست خود را سپر کرد تا شمشیر به امام اصابت نکند. شمشیر، بُـرّان و ضربه، سنگین بود و دست نوباوه ی پیامبر را از بدن جدا کرد؛ آنگونه که فقط به پوستی آویخته شد. عبدالله یتیم از شدت درد ناله ای برآورد و پدرش را صدا کرد:«وا ابتاه ... ». امام حسین علیه السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبایند و فرمود: «ای فرزند برادرم! بر آنچه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوندا تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد.»[الارشاد، جلد 2، صفحه 110]

آن برادرزاده ام صد چاک شد                     این برادرزاده ام بر خاک شد

آن برادرزاده ام سرمست رفت                      این برادرزاده ام بی دست رفت

امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره مند می سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.»[الارشاد، جلد 2، صفحه 111]

بسته شد چشمش، ولی لب باز شد                                  آخرین نجوای شه آغاز شد

کای خدا گر چه مرادت حاصل است                                   دیدن مرگ یتیمان مشکل است

    در ره تو هستی ام از دست رفت                                   حیف شد، عبداللَهَم از دست رفت

  این دو بر من، روح پیکر بوده اند                                        یــادگــاران بــرادر بـــوده اند

در این هنگام تیرانداز سپاه دشمن که گفته ‏اند «حرملة بن کاهل» بود. گلوی نازک عبدالله را نشانه گرفت و او را در دامان عمویش ذبح کرد.[مقاتل الطالبیین، صفحه 89]

در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرملة بن کاهل الاسدی» نفرین شده است.[اقبال الاعمال، جلد 3، صفحه 75]

عبدالله بن حسن علیه السلام، بزرگمردی کوچک

جهت مطالعات بیشتر در مورد ماه محرم، «ویژه عاشورای حسینی علیه السلام/ ویژه نامه خورشید بر نیزه» را مشاهده نمایید.

پدیدآورنده: 
Share