پیامبر رحمت و رأفت/بخش دوم

محمد رسول الله

ب: مروری به تاریخ زندگی آن حضرت

مروری گذرا بر تاریخ 23 ساله رسالت آن حضرت بخوبی نشان می دهد که جز رحمت و رأفت و عفو و گذشت و در موارد لازم دفاع از خود در زندگی آن حضرت مشاهده نشده است و حتی دشمنان سرسخت او به این امر اعتراف و اذعان داشته اند.

1ـ آغاز وحی با خواندن و آغاز دعوت با توحید.

اولین آیاتی که بر آن حضرت نازل شد سخن از قلم و فرهنگسازی و دعوت می گوید: می فرماید: «بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید کسی که انسان رااز خون بسته خلق کرد، بخوان و پروردگار تو گرامی است آنکه قلم را تعلیم داد و به آدمی آنچه را که نمی دانست آموخت»(17) انسان خشونت طلب هرگز سخن از قلم و آگاهی و تعلیم به زبان نمی آورد. و اولین دعوت او به صورت علنی این بود که «قولوا لا اله الا اللّه تفلحوا؛ بگویید معبودی جز خدا نیست رستگار می شوید.

2ـ سیزده سال قربانی خشونت

پیامبر اکرم سیزده سال در مکه سپری کرد، سه سال آن را به صورت غیر علنی و سرّی مردم را به خدا دعوت و ده سال را علنی و آشکارا، در این دوران حضرت و یارانش بدترین و زشت ترین خشونتها را تحمّل کردند و هیچ کس پیدا نمی شود در این دوران که بگوید او و یارانش نه تنها خشونت طلب و خشونت خواه نبودند بلکه بدترین جسارت ها و شکنجه ها را از خشونت طلبان دیدند و تحمل نمودند، و آن روزی هم که بر این خشونتگران دست یافتند، ماندنی ترین عفو و گذشت را در حق آنها روا داشتند. آری نسبت به خود آن حضرت انواع و اقسام تهمت ها را مورد استفاده قرار دادند و از آزار و اذیت جسمانی او لحظه ای کوتاهی نکردند گاه او را سنگباران نمودند و گاه با خاک روبه و سیرابی حیوانات او را آزار دادند، و زمانی خار بر سر راه او کاشتند و دوره ای نیز او را در شعب ابی طالب با بدترین و فجیع ترین وضع در مدّت سه سال در محاصره اقتصادی قرار دادند.

سران خشونت و مهره های اصلی دشمنان آن حضرت این افراد بودند، ابولهب عمو و همسایه آن حضرت که مرتب او را تکذیب و اذیت می کرد، اسود بن یغوث که از مسخره چیان مسلمانان و آن حضرت بود، «ولیدبن مغیره» «امیّه» «ابیّ» فرزندان خلف، ابوالحکم بن هشام که بر اثر عناد زیادش او را ابوجهل خواندند، و او در جنگ بدر کشته شد. «عاص بن وائل» که رسول خدا را «ابتر» می خواند و عقبة که لحظه ای دست از آزار مسلمانان و پیامبر نکشید.(18)

اما نسبت به مسلمانان بدترین و زشترین خشونت ها روا داشته شد، بلال را «امیّة بن خلف» بر روی ریگهای داغ می خواباند و سنگ بزرگی را روی سینه او قرار می داد و از او جز صدای «احد احد؛ خدا یکی است» شنیده نشد به قدری بلال را شکنجه کردند که ورقة بن نوفل بر وضع او رقت کرد و گریست و به امیّه گفت: اگر او را با این وضع بکشید من قبر او را زیارتگاه خواهم

ساخت.(19) یاسر و سمیّه آن قدر شکنجه و آزار دیدند که در راه توحید به شهادت رسیدند، یاسر بر اثر شکنجه در گرمای سوزان و سمیه نیز با نیزه بی رحم ابوجهل از پا درآمد.(20) عبدالله بن مسعود وقتی آیاتی از اول سوره الرحمان را در مسجد الحرام تلاوت نمود، سران خشونت و کافران قریش به قدری او را زدند که خون از سرو صورت او جاری شد(21) و در نتیجه اگر انسان کمترین انصاف و محدودترین اطلاعات از تاریخ صدر اسلام و دوران بعثت پیامبراکرم(ص) داشته باشد اعتراف خواهد کرد که پیامبر اکرم و مسلمانان نه تنها خشونت طلب نبودند بلکه قربانی خشونت شدند، و بدترین و بیشترین ضربه ها را از ناحیه خشونت طلبان و کافران تحمل نمودند.

3 ـ هجرت برای فرار از خشونت

وضع رقّت بار مسلمانان و شکنجه هایی که از ناحیه رؤسای خشونت، به آنها می رسید پیامبر را بر آن داشت که به مسلمانان اجازه هجرت دهد و به عنوان راهنمایی فرمود: «هر گاه به خاک حبشه سفر کنید، بسیار برای شما سودمند خواهد بود، زیرا بر اثر وجود یک زمامدار نیرومند و دادگر در آنجا به کسی ستم نمی شود و آنجا خاک درستی و پاکی است و شماها می توانید در آن خاک بسر ببرید، تا خدا فرجی برای شما پیش آید.»(22)

کلام نافذ پیامبر باعث شد عدّه ای به سرکردگی جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت کنند، رؤسای خشونت گر «دارالندوه» گروهی را به دنبال آنها فرستادند که آنها را به مکه بازگردانند، ولی مأموران موقعی که شنیدند که

کشتی مهاجران سواحل جده را ترک گفته بود. با این حال آنهارا رها نکردند، بلکه گروهی را به سرکردگی «عمروعاص» به حبشه فرستادند که با تحریک شاه حبشه آنها را از آنجا بیرون رانند.

ولی سخنان سراپا روشنگر جعفر که گذشته خشونت آمیز کفار و پیام سراپا رحمت و رأفت اسلام و پیام آور آن را به تصویر می کشید نقشه سران خشونت را به هم ریخت.

«ما گروهی بودیم نادان و بت پرست از مردار اجتناب نمی کردیم، پیوسته به گرد کارهای زشت بودیم. همسایه پیش ما احترام نداشت، ضعیف و افتاده محکوم زورمندان بودیم، با خویشاوندان خود به ستیزه و جنگ بر می خاستیم، روزگاری به این منوال بودیم، تا این که یک نفر از میان ما که سابقه درخشانی در پاکی و درستکاری داشت، برخاست و به فرمان خدا ما را به توحید و یکتاپرستی دعوت نمود، و ستایش بتان را نکوهیده شمرد، و دستور داد در رد امانت بکوشیم و از ناپاکیها اجتناب ورزیم و با خویشاوندان و همسایگان خوش رفتار می نماییم و از خونریزی و آمیزشهای نامشروع و شهادت دروغ، خیانت در اموال یتیمان و نسبت دادن زنان به کارهای زشت دور باشیم... ولی قریش در برابر ما قیام کردند، و روز و شب ما را شکنجه دادند، تا ما از آیین خود دست برداریم، گرد خیانت و زشتیها برویم، ما مدتها در برابر آنها مقاومت نمودیم تا آن که تاب و توانائی ما تمام شد.»(23)

کوچکترین دقت در سخنان جعفر نشان می دهد که دین اسلام دین رأفت و رحمت و صلح و دوستی است و آن کسانی که در مقابل

مسلمانان قرار داشتند سراپا خشونت و وحشیگری و قلدری بودند.

خشونت سران قریش تا آنجا اوج گرفت که تصمیم گرفتند پیامبر را به قتل برسانند اما پیک وحی پیامبر اکرم(ص) را از نقشه شوم مشرکان خبر دار نمود که «هنگامی که کافران بر ضد تو فکری می کنند، تا تو را زندانی کنند یا بکشند و یا تبعید نمایند آنان با خدا از در حیله وارد می شوند، و خداوند حیله آنها را به خود آنها بر می گرداند.»(24)

لذا مجبور شد پیامبر اکرم در ماه ربیع الاول سال سیزدهم دست به هجرت بزند و به سوی مدینه حرکت کند. علی(ع) پس از مهاجرت رسول گرامی در نقطه بلندی از مکه ایستاد و فرمود: «هر کس پیش محمد امانت و سپرده ای دارد بیاید از ما بگیرد کسانی که پیش پیامبر امانت داشتند با دادن نشانه و علامت امانتهای خود را پس گرفتند.»(25)

راستی چنین فردی که از ترس دشمنانش مجبور به هجرت شده است و به امانات همان دشمنان خیانت روا نمی دارد، و جان وصیّ خویش علی(ع) را در معرض خطر قرار می دهد برای ردّ امانات، می توان به او گفت خشونت طلب؟ آیا جز صداقت و انسانیّت چیز دیگری می توان به او نسبت داد؟

4ـ نخستین اقدامات در مدینه و نشانه های رأفت

انسان رئوف و مهربان و یا خشن رقی القلب هر جا وارد شود از اولین اقداماتی که انجام می دهد بخوبی قابل تشخیص و شناخت است، و این قاعده را بخوبی می توان در رفتار پیغمبر اکرم(ص) مشاهده نمود، حضرت اولین اقدامی که در مدینه انجام داد ساخت مسجد مدینه بود به عنوان مرکز عبادت، و فراگیری مسائل اسلامی، چرا که مسجد تنها مرکز پرستش نبود بلکه تمام معارف و احکام اسلامی، اعم از آموزشی و پرورشی در آنجا گفته می شد، همه گونه تعلیمات دینی علمی، حتی امور مربوط به خواندن و نوشتن در آنجا انجام می گرفت تا آغاز قرن چهارم اسلامی غالباً مساجد، در غیر اوقات نماز حکم مدارس را داشت.(26)

این اقدام حضرت بخوبی نشان از رأفت و دلسوزی او دارد که در پی هدایت تعلیم و تربیت مردم است نه در پی چپاول و خونریزی و خشونت در حق آنان.

دومین اقدام حضرت این بود که پیمان برادری بین مسلمانان به وجود آورد، با توجه به این که دو قبیله «اوس» و «خزرج» سالها با هم درگیر بودند پیامبر اکرم (ص) با ورود در مدینه مأمور گشت که مهاجرین و انصار را با یکدیگر برادر گرداند، لذا در یک جمع عمومی اعلام فرمود: که دو تا دو تا با یکدیگر برادر دینی شوید.(27)

5ـ جنگهای دفاعی و یا تحمیلی

اگر کسی جنگهای پیامبر اکرم(ص) را نشانه خشونت طلبی او بداند باید گفت خیلی دور از انصاف و تاریخ قضاوت کرده است چرا که اکثر جنگهای آن حضرت دفاعی و تحمیلی بوده است. لذا در اولین جنگ مسلمین قرآن این مسئله را متذکر می شود که «اذن للّذین یقاتلون بانّهم ظلموا و انّ اللّه علی نصرهم لقدیر؛(28) به افرادی که مورد هجوم واقع شده اند اجازه دفاع داده شد زیرا آنان مظلوم و ستمدیده اند و خداوند به کمک و یاری آنان قادر و توانا است» در برخی از این جنگ ها مانند خندق و احزاب مشرکین تصمیم داشتند اسلام و مسلمین را از ریشه برکنند منتهی دفاع مسلمانان مانع از این عمل شد، یقیناً هر انسانی و حتی هر حیوانی دفاع از خویش را روا می دارد و آن را قابل تمجید و تأیید می داند.

6ـ رأفت و گذشت در اوج قدرت

پیامبر اکرم (ص) در روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و با نقشه خردمندانه مکه را به محاصره در آورد و بدون خونریزی دشمن را وادار به تسلیم نمود. از عواملی که به تحقق این هدف کمک شایانی نمود، علاوه بر مسئله «استتار» و «اصل غافلگیری» این بود که عباس عموی پیامبر بعنوان خیرخواهی برای قریش به سوی مکه رفت و ابوسفیان را به اردوگاه اسلام آورد و سران قریش بدون ابوسفیان نمی توانستند تصمیم قاطعی بگیرند. هنگامی که او در برابر عظمت بی سابقه اسلام سر تسلیم فرود آورد و ابراز ایمان نمود پیامبر از وجود او برای ارعاب مشرکان حداکثر استفاده را برد، چرا که ابوسفیان بعد از مشاهده نیروی ده هزار نفری مسلمانان به مکه برگشت و با رنگ پریده و بدن لرزان گفت: واحدهایی از ارتش اسلام که هیچ کس را تاب مقاومت آنان نیست شهر را محاصره کرده اند و چند لحظه دیگر وارد شهر می گردند پیشوای آنان محمد به من قول داده که هر کس به مسجد و محیط کعبه پناه ببرد، و یا اسلحه به زمین گذارد، در خانه خود را به عنوان بی طرفی ببندد و یا وارد خانه من و یا خانه «حکیم حزّام» گردد، جان ومال او محترم و از خطر مصون است.

پیامبر به این نیز اکتفا نکرد، پس از ورود به مکه علاوه بر پناهگاههای سه گانه پرچمی به دست «عبدالله ختمی» داد و فرمود که فریاد کند: هر کس زیر پرچم او گرد آید در امان است.(29)

سرانجام پیامبر اکرم وارد مسجد الحرام شد و دستور داد درب کعبه را باز کردند، و در حالی که دستهای خود را بر چهار چوبه های درب گذارده بود رو به مردم کرده چنین گفت: سپاس خدایی را که به وعده خود عمل نمود و بنده خود را کمک کرد و دشمنان را به تنهایی سرکوب ساخت.

امروز بر شما ملامتی نیست

سکوت تا کی بر محوطه مسجد و بیرون آن، حکفرما بود، نفسها در سینه ها حبس و افکار و تصوّرات مختلفی بر مغز و عقل مردم حکومت می کرد، مردم مکّه در این لحظات به یاد آن همه ظلم و ستم و بیدادگریهای خود افتاده فکرهای مختلفی می کردند.

اکنون گروهی که چندین بار با پیامبر به نبرد خونین برخاسته، و جوانان و یاران او را به خاک و خون کشیده اند و سرانجام هم تصمیم گرفته بودند که شبانه به خانه بی پناه او بریزند، او را ریزه ریزه کنند، در چنگال قدرت پیامبر گرفتار شده، و پیامبر می تواند از آنان همه نوع انتقام بگیرد.

این مردم با تذکّر جرائم بزرگ خود، به یکدیگر می گفتند: لابد همه ما را از دم تیغ خواهد گذراند، یا گروهی را کشته و گروهی را بازداشت خواهد نمود و زنان و اطفال ما را به اسارت خواهد کشید.

آنان گرفتار افکار مختلف شیطانی بودند که ناگهان پیامبر با جمله های زیر سکوت آنها را شکست و چنین گفت: ماذا تقولون؟! و ماذا تظنّون؟! چه می گویید و درباره من چگونه فکر می کنید؟ مردم بهت زده و حیران و بیمناک، همگی با صدای لرزان و شکسته با توجّه به سابقه رأفت و گذشت پیامبر اکرم(ص) گفتند: ما جز خوبی و نیکی چیزی درباره تو نمی اندیشیم، ترا برادر بزرگوار خویش، و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم، پیامبر که بالطبع رئوف و مهربان و با گذشت بود وقتی با جمله های عاطفی آنان روبرو گردید چنین گفت: به شما می گویم: «لاتثریب علیکم الیوم یغفر اللّه لکم و هو ارحم الراحمین؛امروز بر شما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را می آمرزد او مهربانترین مهربانان است.»(30) راستی این عمل جز از یک انسان رئوف و مهربان سر می زند؟ و آیا در رفتار او بویی از خشونت مشاهده می شود؟

اعلام عفو عمومی

یکی از افسران اسلام(31) هنگام ورود به مکّه این شعار را سر داد.

الیوم یوم الملحمة الیوم مستحلّ الحرمه؛ امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده می شود؟ پیامبر اکرم(ص) از این شعار فوق العاده ناراحت شد و برای تنبیه وی، دستور داد که پرچم از دست وی گرفته شود، و از مقام فرماندهی عزل گردد و پرچم را به فرزند او داد، و دستور داد این شعار را سر دهند الیوم یوم المرحمة؛ امروز روز رحمت (رأفت، گذشت، مهربانی) است. و آنگاه عفو عمومی را به شرح زیر آغاز کرد و گفت: شما مردم هموطنان بسیار مناسبی بودید، رسالت مرا تکذیب کردید و مرا از خانه ام بیرون ساختید، و در دورترین نقطه که من به آنجا پناهنده شده بودم با من به نبرد برخاستید ولی من با این جرائم همه شماها را بخشیده، و بند بندگی و بردگی را از پای شما باز می کنم و اعلام می نمایم که: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ بروید دنبال زندگی خود، همه شما آزادید.»(32)

راستی این عفو عمومی و گذشت و مهربانی در اوج قدرت که می توانست تمام دشمنان خویش را از دم شمشیر بگذراند و یا به بردگی کشد، جز از یک انسان رئوف، مهربان، و دلسوز و «رحمة للعالمین» صادر می شود؟ راستی اگر آن حضرت ذرّه ای اهل خشونت بود لااقل برای تشفّی قلبش و انتقام از دشمنان خویش عدّه ای از دانه درشت های مشرکین را به قتل می رساند.

بسیارند کسانی که تا قدرت ندارند اهل لطف و مهربانی هستند وقتی به قدرت دستیافتند بدترین خشونت ها و جنایت ها را به کار می برند.

امّا رسول رحمت و رأفت در اوج قدرت مرتبه اعلای از رحمت و گذشت و عطوفت و مهربانی را به نمایش گذاشت این رأفت و رحمت می تواند درس بزرگی برای بشریت و مخصوصاً مسلمانان باشد که می توانند با گذشت و رحمت بهترین زندگی را در کنار هم داشته باشند، و مسلمانان با محور قرار دادن آن وجود نازنین قوی ترین اتحاد و انسجام را به وجود آورند.

 

منبع: نشریه پاسدار اسلام 1386 شماره 24
*****************************************
پی نوشت ها:
****************************************

17. سوره علق، آیه 5.
18. تاریخ کامل ابى اثیر، ج 2، ص 47-51، و رک فرازهایى از تاریخ اسلام، ص 123.
19. سیره ابن هشام، ج 1، ص 318.
20. کامل ابن اثیر، ج 2، ص 45 .
21. سیره ابن هشام، ج 1، ص 314.
22. تاریخ طبرى، ج 2، ص 70.
23. تاریخ کامل، ج 2، ص 54-55، تاریخ طبرى، ج 2، ص 73، فرازهایى از تاریخ اسلام، ص‏133.
24. سوره انفال، آیه 30.
25. تاریخ کامل، ج 2، ص 75، و فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص‏204.
26. فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، همان، ص‏210.
27. همان، ص 114و سیره ابن هشام، ج 2، ص 123-126.
28. سوره حج،آیه 39.
29. امتاع الاسباع، ج 1، ص 379.
30. مغازى واقدى، ج 2، ص 835 به نقل از فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص 448 و درک بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 21،ص 107 و 132.
31. سعد بن عباده، رئیس خزرج.
32. فرازهایى از تاریخ اسلام، همان، ص 449.
33. سوره انبیاء، آیه 107.
34. سوره قصص، آیه 43.
35. سوره نمل، آیه 77.
36. سوره انبیاء، آیه 108.
37. میزان الحکمه، محمدی ری شهری، دارالحدیث، بیروت، 1419 ج 7، ص 3201، و الطبقات الکبری، ج 1، ص192.
38. مجمع البیان، ذیل آیه ی 108 انبیاء، به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص527.
39. تفسیر نمونه، چاپ چهل و هفتم، ج 1، ص175.
40. همان، ص176.
41. مرتضی مطهری، سیره نبوی، دفتر انتشارات اسلامی، ص 138.
42. سوره قلم، آیه 4.
43. سوره آل عمران، آیه 159.
44. میزان الحکمه، همان، ج 7، ص3228، روایت 19975.
45. سیره نبوی، همان، ص 139.
46. سوره نحل، آیه 125.
47. سیره نبوی، همان، ص131.
48. سوره احزاب، آیه 45.
49. سوره علق، آیه 5.
50. تاریخ کامل ابی اثیر، ج 2، ص 47ـ51، و رک فرازهایی از تاریخ اسلام، ص 123.
51. سیره ابن هشام، ج 1، ص 318.
52. کامل ابن اثیر، ج 2، ص 45 .
53. سیره ابن هشام، ج 1، ص 314.
54. تاریخ طبری، ج 2، ص 70.
55. تاریخ کامل، ج 2، ص 54ـ55، تاریخ طبری، ج 2، ص 73، فرازهایی از تاریخ اسلام، ص133.
56. سوره انفال، آیه 30.
57. تاریخ کامل، ج 2، ص 75، و فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص204.
58. فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، همان، ص210.
59. همان، ص 114و سیره ابن هشام، ج 2، ص 123ـ126.
60. سوره حج،آیه 39.
61. امتاع الاسباع، ج 1، ص 379.
62. مغازی واقدی، ج 2، ص 835 به نقل از فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 448 و درک بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، ج 21،ص 107 و 132.
63. سعد بن عباده، رئیس خزرج.
64. فرازهایی از تاریخ اسلام، همان، ص 449.

Share