بخش یکم : مهرورزی به اهل بیت (علیهم السلام) در قرآن و روایات

دو واژه ی کلیدی

مهرورزی و دشمنی، دو خصلت و صفتی هستند که در دل ها جای دارند.

به تعبیر دیگر، وقتی انسان به چیزی روی آورد و از چیزی روی گرداند و دوری کند، این دو واژه تعبیر می شود.

زیرا همه موجودات مادی و معنوی، جزئی و کلّی، موجودات عالم امر و عالم خلق، غیبی و شهودی، مُلکی و ملکوتی، زمینی و آسمانی، نوری و ناری، جوهری و عَرَضی،فردی و اجتماعی، شخصی و نوعی، جسمی و روحی، دنیایی و اخروی و همه موجوداتی که مورد تصوّر و تصدیق انسان قرار می گیرند با این دو واژه جایگاه خود را می یابند.

یعنی آنگاه که این موارد به دادگاهی در جان آدمی عرضه شوند، این دادگاه در هنگام ورود هر چیز، از فهم فوری آن ناتوان است. از این رو فوری تشکیل جلسه می دهد و خواه ناخواه یکی از دو کار ذیل را انجام می دهد:

1. یا بعد از تمام شدن تصوّر و تصدیق، آن مطلب را در آیینه قلب او منعکس می شود و نسبتی بین قلب و آن چیز برقرار می گردد.

2. و یا در آیینه قلب او منعکس نمی شود؛ بلکه قلب از آن دوری می کند و روی بر می گرداند.

آن چه گفته شد حقیقت مهرورزی و دشمنی است.

از طرفی، مهرورزی و دشمنی، همان گونه که در اصل پدید آمدن پیرو اسباب و موجباتی است که منشأ تحقّق آن هاست؛ در شدّت و ضعف نیز تابع آن علل و عوامل است و به موازات علل و عوامل، محدود می گردد.

به سخن دیگر، اگر مهرورزی و دشمنی را به زیادی و کمی ضعف و شدّت توصیف می کنند به اعتبار شدّت و ضعف خصوصیّات علل و عوامل است. از این رو در حقیقت، مهرورزی و دشمنی، به میزان علل و اسباب خودشان، سنجیده می شوند.

مهرورزی به خدا

بنابراین آن چه گذشت، تنها موجودی که از اصل، پیش از هر چیز- از نظر ذات، صفات و افعال- شایسته ی محبت و مهرورزی است، فقط خداوند متعال است؛

چرا که هر صفت از صفات جلال، جمال و کمال الهی، هر ظهور از مظاهر پاک و مقدّس او، هر جلوه ای از تجلیّات الهی، هر نشانه ای از نشانه های روشن عظمت و شکوهش و هر دلیل از دلایل عواطف رحمت و لطایف احسان بی کرانش به تنهایی قوی ترین سبب برای مهر و محبّتی بی پایان است.

از سوی دیگر، هر کدام از نام های هزارگانه و افزون خداوند متعال از وجود صفتی که در آن نامیده شده، حکایت دارد و به وجود صفات دیگری التزام و اشاره می نماید.

آری، این نام ها از هزار و یک ناحیه باعث محبّت و مهرورزی به خداوند سبحان می گردند؛ به گونه ای که هر کدام از آن ها انسان را به بندگی خدا وا می دارد و دلش را صید محبّت او می سازد.

از این روی خدای تعالی، همان نخستینی و شایستگی در دوستی و مهرورزی را دارد و اگر در غیر او نیز چیزی از اسباب محبّت و مهرورزی یافت شود، پرتوی از نور عنایت و لطف او، بارانی از جود و کرم و نسیمی از مهرورزی و لطف اوست که رشته ی جهان هستی به او می انجامد و سلسله ی زندگی، به سوی رحمت های شناخته شده ی او کشیده می شود.

به راستی نعمت های دامنه دار و بخشش های خالص، همه از خدای بزرگ است. قرآن کریم چه زیبا می فرماید:

((وَ مَا بِکُم مِّن نِّعْمَهٍ فَمِنَ الله))؛ (1)

و آن چه از نعمت ها دارید. همه از جانب خداوند است.

بنابراین، اگر کسی در دوستی و مهرورزی جز خدای سبحان را بر ساحت قدسی او مقدّم بدارد، در واقع از راه عقل و خرد منحرف گشته و در نتیجه، ممکن را بر واجب و معلول را بر علّت ترجیح داده است و بر خداوند متعال است که چنین فردی را بازخواست کند و کیفر دهد؛ آن سان که می فرماید:


1- سوره نحل آیه 53.

((قُلْ إِن کاَنَ ءَابَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکمُ وَ عَشِیرَتُکمُ وَ أَمْوَالٌ اقْترَفْتُمُوهَا وَ تجِرَهٌ تخَشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فیِ سَبِیلِهِ فَترَبَّصُواْ حَتیَ یَأْتیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ))؛ (1)

بگو: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، خویشاوندان شما، اموالی که بدست آورده اید ، تجارتی که از کسادی آن می هراسید و خانه هایی که به آن دل بسته اید، در نظر شما از خدا ، پیامبر او و جهاد در راه وی، محبوب تر و دست داشتنی تر است؛ پس منتظر باشید تا خدا فرمان خویش را جاری سازد، که خداوند گروه فاسقان را هدایت نمی کند.

از این رو، چون صفات خداوند متعال نامحدود است و به حدّ معیّنی شناخته شده، نیست؛ پس ناگزیر، حبّ و مهری که تابع و مولود این صفات است، غیر محدود خواهد بود و هرگز دراین دوستی، در هر درجه ای که باشد، غلوّ و افراط متصوّر نخواهد بود.

چرا که غلوّ، به معنای تجاوز از حدّ و خروج از قاعده و قیاسی است که حدود و اندازه های معیّنی دارد و چیزی که حدّ و اندازه ندارد، غلوّ در آن راه نخواهد داشت.

در این صورت مردم، به شمار نفراتشان، هر کدام در حدّی خداوند متعال را دست خواهند داشت. زیرا آنان در آگاهی به انگیزه های محبّت متفاوتند.

به این دلیل، محبّتی که زاییده انگیزه ها و موجبات آن است، فرع علم و آگاهی به آن انگیزه هاست و اندازه آن نیز با اندازه ی علم و آگاهی برابر خواهد بود.

بدیهی است که مردم مسلمان در معرفت و شناخت خدا و صفات او، برابر نیستند؛ بلکه، هر فردی از این کمال، بهره ای ویژه دارد و دیگران بهره هایی متفاوت که هر فردی طبق ظرفیّت خود از آن بهره می برد.

از طرفی، آنگاه محبّت و مهرورزی به خدای بلند مرتبه برای انسان نتیجه بخش خواهد بود که به دوستی دو سویه بینجامد و این دوستی طرفینی نیز صورت نمی گیرد مگر بعد از آن که خداوند متعال در نزد بنده ی خود انگیزه ای برای دوستی سراغ داشته باشد.

آیه ی شریفه ای از قرآن کریم به همین معنا اشاره دارد، آن جا که می فرماید:

((قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونیِ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ ))؛ (2)

بگو: اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شمارا دوست بدارد.


1- سوره توبه آیه 24.

2- سوره آل عمران آیه 31.

دوستی بین خدا و بنده او

ازطرف دیگر، از بارزترین افراد شایسته و بندگان مخلص و وارسته ای که توانستند محبّت خود را به خداوند متعال از این راه به نتیجه برسانند مولای ما امیرمؤمنان علی (علیه السلام) است.

رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث رایت آن بزرگوار را به داشتن چنین محبّتی معرّفی کرد و فرمود:

لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَهَ غَداً رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُه؛(1)

فردا پرچم را به رادمردی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست می دارد و خدا و رسول او نیز، او را دوست می دارند.

و آن گاه که دوستی دو سویه بین خدا و بنده او به مرحله پایانی رسید و پیوند مهر حاصل شد، بنده برای هر عنایت و کرامتی از جانب خدا، شایستگی و قابلیّت می یابد و شرف تقرّب و نزدیکی به خدا، برای او حاصل می شود و مشمول این حدیث قدسی می گردد:

ما یَزالُ عبدی یَتَقَرَّبُ إلیَّ بالنوافل حتّی أحِبَّهُ، فإذا أحبَبتَهُ کُنتُ سَمعهُ الَّذی یسمعُ به، و بَصَرَهُ الَّذی یُبصرُ به، وَیَدَهُ الَّتی یَبطِشَ بها، و رجله الَّتی یَمشی بها، و إن سألَنی لاُعطیَنَّهُ، و لئن استعاذَنی لاُعیذنَّهُ ...؛ (2)

همواره بنده ام به وسیله ی اعمال مستحبی به جانب من تقرّب می جوید، تا جایی که من دوستش بدارم. و آن گاه که او را دوست بدارم برای او گوشی خواهم شد که با آن بشنود، دیده ای خواهم شد که با آن ببیند، دستی خواهم شد که با آن، موجودات دیگری را تحت نفوذ قرار دهد و پایی خواهم شد که با آن، گام بردارد. اگر از من درخواستی کند به او پاسخ خواهم داد و اگر از من پناه جوید، پناهش خواهم داد...

آری، چنین شخصیتی در عالی ترین درجه از دوستی دو سویه، قرار گرفته است، هم او رمز پیوند بین خدای آفریدگار و مؤمنان خدا باور است.

او وسیله ی بندگان به سوی اوست. انسان ها با پیروی از او، به سعادت دو سرا می رسند، به وسیله ی او مؤمنان در دنیا و آخرت رستگار می شوند و به خاطر او، برکات الهی در آینده و حال برای همگان فرود می آید.چنین شخصیتی در مقام دوم و عَرَضی، جایگاه نخستینی و شایستگی آغازین را در محبّت و مهرورزی داراست؛ چرا که او در این دوستی و مهرورزی دو سویه از همه ی موجودات و آنچه که دست قدرت در عالم وجود پدید آورده، پیشی گرفته و گوی سبقت را ربوده است.


1- حدیث رایت، حدیثی صحیح، ثابت، متواتر و مورد اتّفاق شیعه و سنّی است. ما این حدیث را با اسناد و متون گوناگون، به ضمیمه ی شرح حال راویان آن، در دایرۀ المعارف بزرگ الغدیر در بخش مسند جابربن عبدالله انصاری آورده ایم. ر. ک: الغدیر: ج 2ص 41و ج 3 ص 22.

2- صحیح بخاری : ج 7 ص 190 مجمع الزوائد : ج 2 ص 248، فتح الباری: ج 10 ص 386، ر. ک: الغدیر: ج 1 ص 408.

مهرورزی به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

در این زمینه حدیث صحیحی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است. این حدیث به همین معنا اشاره می کند، آن جا که می فرماید:

أحِبُّوا اللَّهَ لِمَا یَغْذُوکُمْ وَ أَحِبُّونِی بحُبِّ اللَّهِ وَ أَحِبُّوا أَهْلَ بَیْتِی لِحُبِّی؛(1)

خدا را برای روزی دادنش دوست بدارید. مرا به دوستی خدا و خاندان مرا به دوستی من دوست بدارید.

آن چه گفتیم انگیزه ای از انگیزه های دوست داشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. البته در این جا انگیزه های دیگری از جهات دیگر نیز وجود دارد که از شمارش و اندازه بیرونند؛

چرا که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از ابعاد بسیاری از جمله از نظر پیوند و رابطه ی محکمی که با خدا دارد؛ انتسابی که با خدای این عالم دارد، مناقب و فضایلی که خدای تعالی برای او قرار داده؛ شخصیّت بزرگ و بی نظیر که دارد، خصلت های نیکو و پسندیده ای که در وجودش نهاده شده و منش های ارزشمند دیگر، دوست داشتنی است.

روشن است که یکی از همین موارد کافی است که انسانی را- بعد از محبّت و مهرورزی و عشق به خدای تعالی- پیش از هر چیز دیگر، عاشق و دلباخته ی او کند.

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فضایلی در سرشت، عنصر، دودمان، آفرینش، منش و رفتار و نشو و نما دارد.

آن بزرگوار دارای برترین های اخلاقی، خصلت های نیکو، کرامات، مقامات و صفات پسندیده ی بی شماری است که همه، ویژه خود اوست.


1- ر.ک : سنن ترمذی: ج 13 ص 201، المستدرک علی الصحیحین: ج 3 ص 149، تاریخ بغداد: ج 4 ص 160. این حدیث در سی منبع دیگر نیر آمده است. برای آگاهی بیشتر در این باره به الغدیر مراجعه شود.

 

اگر آن پیام آور الهی با این همه فضایل، فضیلتی نداشت جز این که هدف و غرض از آفرینش، وجود او بود. همین یک فضیلت، برای برتری او کافی بود.

آری، اگر پیامبر رحمت نبود انسانی نبود، زمینی زیر پایش گسترده نمی شد و آسمانی بر سرش سایه نمی افکند.

پیامبر گرامی صاحب اختیار جان های مردم است و در قرآن کریم، ولایت عامه ی کبری او، قرین ولایت کبرای خدای تعالی ذکر شده است.

بنابراین، با چشم پوشی از همه این فضایل البته شایسته و حقیقی بود که انسان او را از جان و دلبستگی های خود؛ یعنی زن، فرزند، پدر، فامیل، دوست، برادر، خویشانی که پناهش می دهند و همه مردم، بیش تر دوست بدارد و به او مهر بورزد.

اما مردم مؤمن در دوستی و مهرورزی به آن پیام آور مهربان برابر نیستند؛ چرا که درجه ی معرفت و شناختشان نسبت به آن بزرگوار متفاوت است؛ آن سان که معرفت و شناختشان نسبت به خداوند متعال تفاوت دارد.

قرطبی از دانشمندان اهل سنت در این باره می گوید:

هر کس به رسول خدا صلّی الله علیه و آله(1) ایمان صحیح آورده باشد، از این محبّت برتر بی بهره نیست. اما مردم در دوست داشتن آن حضرت متفاوتند؛ برخی از این فضیلت، بهره ای کامل به دست آورده اند و برخی دیگر که در شهوت پرستی غرق و بیش تر وقتشان در پس پرده کثافتند،کم ترین بهره را کسب نموده اند.

ولی عدّه ی بسیاری از همین گروه دوم آن گاه که نام رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را می شنوند دیدار آن حضرت را آرزو می کنند؛ به گونه ای که نسبت به دیدار زن، فرزند، مال و پدر و مادرشان، آن مقدار علاقه از خودشان نشان نمی دهند و جان خود را در این راه به خطر می افکنند.

کسی که به وجدان خود مراجعه می کند. بدون تردید این مطلب را درک خواهد کرد. از این اشخاص، کسانی دیده شده اند که زیارت قبر و آثار بر جای مانده ایشان را به خاطر محبّتی که در دل به آن حضرت دارند به همه ی آنچه که گفتیم، مقدّم می دارند. ولی، محبّت این گونه اشخاص خیلی پایدار نیست و با چند غفلت از بین می رود که باید در این راه از خداوند یاری خواست(2)


1- گفتنی است که در منابع اهل سنّت، صلوات پس از نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به صورت ابتر (ناقص) آمده، ما بنابه فرمایش آن حضرت، صلوات را به صورت کامل و پس از نام ائمه (علیهم السلام) سلام آوردیم.

2- فتح الباری : ج 1 ص 50 و 51.

مهرورزی به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در روایات

اکنون شایسته است روایاتی چند را که بیان گر محبّت و مهرورزی به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند بیاوریم.

مؤمن واقعی

بر طبق این اصلِ موردِ اتّفاق بین شیعه و سنی، روایت صحیحی نقل شده که انس بن مالک در حدیث مرفوعه ای می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

فوالَّذی نفسی بِیَدِهِ، لا یُؤمِنُ أَحَدُکُم حتّی أکونَ أحبَّ إلیه مِن والِدِه وَ وَلَدِهِ و الناسِ أجمعینَ؛(1)

سوگند به آن خدایی که جانم به دست اوست، هیچ یک از شما ایمان ندارد، مگر آن گاه که من، در نظر وی، از پدر، فرزند و همه ی مردم، محبوب تر باشم.

هم چنین، حدیث دیگری ابوهریره از آن حضرت نقل کرده که فرمود:

فوالَّذی نفسی بِیَدِهِ، لا یُؤمِنُ أَحَدُکُم حتّی أکونَ أحبَّ إلیه مِن والِدِه وَ وَلَدِهِ؛(2)

سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هیچ یک از شما ایمان ندارد، مگر آن گاه که من در نظر او، از پدر و فرزندش محبوب تر باشم.

در نقلی دیگر از ابوهریره می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لا یُؤمِنُ أَحَدُکُم حتّی أکونَ أحبَّ إلیه مِن والِدِه وَ وَلَدِهِ و الناسِ أجمعینَ؛(3)

هیچ یک از شما ایمان ندارد، مگر آن گاه که من در نظر وی، از فرزند و پدرش و از همه ی مردم، محبوب تر باشم.

در حدیث دیگری که بخاری نیز نقل کرده چنین می خوانیم که حضرتش فرمود:

ثلاثٌ من کُنَّ فیه وَجَدَ حلاوۀ الإیمان حتّی یکون اللهُ و رسولُهُ أحبَّ إلیه ممّا سواها؛(4)


1- صحیح بخاری: ج 1ص 9، صحیح مسلم: ج 1 ص 49، مسند احمد: ج 3 ص 177، 207، 275 و ج 4 ص 11.

2- صحیح بخاری: ج 1 ص9.

3- صحیح بخاری: ج 1 ص9.

4- صحیح بخاری: ج 1 ص9.

 

هر کس دارای سه خصلت باشد، شیرینی ایمان را احساس می کند؛ تا آن که خدا و رسول او در نظرش، از دیگر موجودات محبوب تر باشند.

در حدیث صحیحی آمده که عبدالله بن هشام می گوید:

ما در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که آن حضرت دست عمربن خطّاب را گرفته بود. در چنین حالی عمر گفت: ای رسول خدا! تو در نظر من از هر چیزی محبوب تر هستی، مگر از جانم!

حضرت فرمود:

لا، والّذی نفسی بیده، حتّی أکون أحبَّ إلیک من نفسک ... ؛

نه چنین نیست. سوگند به آن خدایی که جانم به دست اوست، چنین مجبّتی سودی ندارد، تا آن که من در نظر تو از خودت نیز محبوب تر باشم... (1)

در این زمینه حدیث صحیح دیگری را انس به صورت مرفوع چنین روایت می کند:

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لا یؤمنُ عبدٌ حتّی أکون أحبَّ إلیه من أهله و ماله و النّاس أجمعین؛

هیچ بنده ای به خدا ایمان ندارد ، تا آن که من در نظر او از خانواده و اموالش و از همه مردم محبوب تر باشم.

حدیث دیگری در این باره از ابن خلاّد نصیبی در کتاب فوائد نقل کرده که ابولیلی انصاری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لا یُؤمنُ عبدٌ لله حتّی أکون أحبَّ إلیه من نفسه، و تکون عترتی أحبَّ إلیه من عترته، و یکون أهلی أحبَّ إلیه من أهله؛ (2)

هیچ بنده ای به خدا ایمان ندارد مگر آن گاه که من در نظر وی از جانش محبوب تر باشم و عترت و خاندان من از عترت و خاندان او و وابستگان من از وابستگان او محبوب تر باشد.

فخر رازی نیز دراین باره در مفاتیح الغیب می نگارد:


1- صحیح بخاری: ج 7 ص 218.

2- هم چنین ابن خلاّد نصیبی این حدیث را در جز دوم از احادیث کتاب خود، بیهقی در کتاب شعب الایمان، ابوالشیخ در کتاب الثواب، دیلمی در مسند و بزرگان دیگر از محدّثان در تألیفات خود روایت کرده اند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: الفصول المهمّۀ فی المعرفۀ الأئمۀ: ج 1 ص 146، سبل الهدی و الرشاد: ج 11 ص 8، ینابیع المودّه: ج 2 ص 456، نظم درر السمطین : ص 233.

به راستی دعا کردن برای آل محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) مقام بزرگی است، از این رو این دعا، در نماز، در پایان تشهّد قرار گرفته است و نمازگزار می گوید:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وارحم محمّداً و آله.

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود و صلوات بفرست و بر محمّد و خاندان او رحمت فرست.

این گونه بزرگداشت، درباره ی کسی جز آل محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) دیده نشده است. این ها، نشان گر این است که مهرورزی به آل محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) واجب است.

... اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در پنج چیز با آن حضرت برابر شده اند:

1. در صلوات بر او و بر ایشان در تشهّد،

2.در سلام بر ایشان،

3. در پاکی از هر نوع پلیدی و آلودگی،

4. در حرمت صدقه دادن به آنان،

5. در لزوم مهرورزی به آنان(1)

چهل گوهر گران بها در مهرورزی به آل عبا

از آنچه گذشت معلوم شد که به حکم قرآن، حدیث، عقل و منطق، محبّت و مهرورزی به اهل بیت طاهرین(علیهم السلام) در رتبه و ردیف محبّت و مهرورزی به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار دارد و محبّت و وِلای آنان از محبّت و وِلای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) جدا نیست؛ همان طوری که محبّت و وِلای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از محبّت و وِلای خداوند متعال جدا نمی گردد.

البته در این باره احادیث بسیار زیاد، بلکه متواتری نقل شده که اینک چهل گوهر گران بها را نمونه ای از انبوه احادیث بسیار زیبا می آوریم:


1- تفسیر فخر رازی: ج 7 ص 391. گفتنی است که نظیر این سخن از عدّه ی بسیاری از رجال مذاهب چها رگانه و از پیشوایان فقه، تفسیر و حدیث نقل شده که ما بسیاری از آن ها را در مجلّدات کتاب الغدیر آورده ایم، ر. ک : الغدیر: ج 7 ص 303.

سر پرست مؤمنان

1.به صد طریق؛ بلکه بیشتر نقل شده که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در سخنی فرمود:

من کُنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه؛ (1)

هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست.

2. عمران بن حصین می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

علیٌّ منّی و أنا منهُ، و هو ولیُّ کُلِّ مؤمنٍ بعدی؛(2)

علی از من است و من از علی هستم، و او بعد از من، ولیّ و سر پرست هر مؤمنی است.

3. حضرتش در حدیث دیگری فرمود:

من کان اللهُ و أنا مولاهُ، فهذا علیٌّ مولاهُ؛(3)

هر کس که خدا و من مولای او هستیم، این علی، مولای اوست.

4. سعد بن ابی وقّاص می گوید: پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

من کُنتُ مولاهُ فعلیٌّ ولیُّهُ؛(4)

هر کس من مولای او هستم، علی، ولیّ اوست.

5. حدیث دیگری از چند طریق نقل شده که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

اللهُ مولایَ، أَولی بی من نفسی، لا أمرَ لی مَعَهُ، و أنا مَولَی المؤمنینَ، أولی بهم من أنفُسِهِمِ، لا أمرَ لَهُم معی، و من کنت مولاه أولی به من نفسه لا أمرَ لَهُ معی،فعلیٌّ مولاه، أَولی به من نفسه، لا أمر لهُ مَعَهُ؛(5)

خداوند مولای من است و نسبت به من، از من شایسته تر است. با امر و فرمان او، من امر و فرمانی ندارم. من نیز، مولای مؤمنان هستم و نسبت به آنان از خودشان شایسته تر هستم. آنان نیز امری در برابر امر من ندارند و هر کس من مولای او هستم و نسبت به او شایسته


1- ر.ک : الغدیر: جلد یکم و جلدهای دیگر این اثر گران سنگ.

2- الغدیر: ج 2 ص 22و...

3- الغدیر: ج 1 ص 387.

4- الغدیر: ج 3 ص 245.

5- الغدیر: ج1 ص 386.

 

ترم و فرمانی در برابر فرمان من ندارد. علی (علیه السلام) نیز مولای اوست و نسبت به او از خودش شایسته تر است و در برابر فرمان او، فرمانی ندارد.

قیامت و جایگاه ویژه

6. در حدیثی از ابوهریره نقل می کند و در حدیث دیگری امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مَن أحبَّنی و أحبَّ هذین و أباهُما و أُمَّهُما کان معی فی درجتی یوم القیامۀ؛(1)

هرکس من و این دو- حسن و حسین (علیه السلام) – و پدر و مادر این دو را دوست بدارد. در روز قیامت در جایگاه من، با من خواهد بود.

شفاعت در ازای محبّت

7. در حدیث دیگری حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

شفاعتی لأُمَّتی من أحبَّ أهل بیتی و هم شیعتی؛(2)

شفاعتم مخصوص امّت من است. امّت من کسانی هستند که اهل بیت مرا دوست بدارند و ایشان شیعیان من هستند.

8. در سخن گهربار دیگری امام باقر(علیه السلام) از پدر و جد بزرگوارش چنین نقل می کند: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی اهل بیت (علیهم السلام) فرمود:

مَنْ أَرَادَ التَّوَسُّلَ إِلَیَّ وَ أَنْ یَکُونَ لَهُ عِنْدِی یَدٌ أَشْفَعُ لَهُ بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَلْیُصَلِّ أَهْلِ بَیْتِی وَ یُدْخِلِ السُّرُورَ عَلَیْهِمْ؛(3) هر کس بخواهد به من توسّل جوید و به من احسانی کند که من به تلافی احسانش در روز رستاخیز او را شفاعت کنم، بایستی با اهل بیت من پیوند دوستی برقرار کند و ایشان را مسرور سازد.


1- الغدیر: ج 10ص 278.

2- الغدیر: ج 3 ص 79.

3- الفصول المهمّه: ج 1 ص 144، ینابیع المودّه: ج 2 ص 279 حدیث 75، امالی شیخ طوسی: ص 423 حدیث 4، بحار الانوار:ج 26 ص 227.

کنار حوض کوثر

9. در سخن گهربار دیگری حضرت علی (علیه السلام)می فرماید: پیامبر خدا دو انگشت سبّابه خود را کنار هم قرار داد و فرمود:

یَردُ الحوض أهلُ بیتی و مَن أحَبَّهم من أُمّتی کهاتین؛(1)

اهل بیت من و کسانی که آن ها را دوست می دارند مانند این دو انگشت من با هم وارد حوض می شوند.

تربیت فرزندان

10. امیرمؤمنان علی (علیه السلام)در حدیث دیگری فرمود: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

أدِّبوا أولادکم علی ثلاثٍ: حُبِّ نبیِّکم، و حُبِّ اهل بیتی، و علی قرائۀ القرآن؛(2)

فرزندان خود را بر سه چیز پرورش و تربیت کنید:

محبّت و مهرورزی به پیامبرتان،

محبّت و مهرورزی به خاندان من،

و قرائت قرآن.

مهرورزی به پنج تن آل عبا

11. در سخن زیبای دیگر حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به امام حسین (علیه السلام) اشاره کرد و فرمود:

مَن أحبَّ هذا، فقد أحبَّنی؛(3)

هر کس این را دوست بدارد، در واقع مرا دوست داشته است.


1- ذخائر العقبی: ص 18، ینابیع المودّه: ج 2، ص 116 حدیث 331.

2- الجامع الصغیر: ج 1 ص51، کنز العمّال : ج 16، ص 456 حدیث 45409.

3- مجمع الزوائد: ج 9 ص 186، المعجم الکبیر: ج 3 ص 47، العلل الواردۀ فی الأحادیث النبویّه، دار قطنی: ج 3 ص 169.

 

12. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

أنا و علیٌّ و فاطمۀُ و الحسنُ و الحسینُ، مجتمعون و من أحبَّنا...؛(1)

من، علی، فاطمه، حسن و حسین، با هر کس که ما را دوست بدارد، گردِ هم خواهیم بود.

13. زید بن ارقم می گوید: روزی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره حضرت علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (علیه السلام)فرمود:

مَن أحبَّ هولاء فقد أحبَّنی، و مَن أبغضهم فقد أبغضَنی ؛(2)

هر کس اینان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس آنها را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.

14. ابوهریره می گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در حق امام حسن (علیه السلام)دعایی کرد و به درگاه خدا این گونه عرضه داشت:

اللهمَّ، إنّی أُحبُّهُ فأحبَّهُ، و أحِبَّ مَن یُحبُّهُ؛(3)

خدایا! من او را دوست دارم تو نیز او و دوستدارانش را دوست بدار.

15. ابوهریره حدیث دیگری را درباره امام حسن و امام حسین(علیه السلام)این گونه روایت می کند: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

من أحبَّهُما فقد أحبَّنی، و مَن أبغضهما فقد أبغضَنی؛(4)

هرکس آن دو را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که آن دو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.


1- مجمع الزوائد: ج 9 ص 174، المعجم الکبیر: ج 3 ص 41، کنز العمال: ج 12 ص 98.

2- کنز العمّال: ج 12 ص 103 حدیث 34194، ترجمۀ الامام الحسین (علیه السلام) من تاریخ مدینۀ دمشق: ص 130.

3- ذخائر العقبی: ص 121، الغدیر: ج 11ص 5.

4- الغدیر: ج 11ص 5.

 

16. هم چنین ابوهریره درباره این دو بزرگوار حدیثی دیگر نقل می کند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خداوند متعال عرضه داشت:

اللهمَّ إنّی أُحبُّهُما فأحبَّهما، و أحبَّ من یُحبُّهُما؛(1)

خدایا! من این دو را دوست می دارم، تو نیز ایشان و دوستانشان را دوست بدار.

17. عبدالله بن مسعود نیز حدیث مهرورزی به امام حسن و امام حسین(علیه السلام) را این گونه نقل کرده که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آن دو بزرگوار به درگاه خدا، عرضه داشت:

اللهمَّ إنّی أُحبَّهُما فأحِبَّهُما، ومَن أحبَّهُما فقد أَحبَّنی؛(2)

بار الها! من این دو را دوست می دارم. تو نیز آن ها را دوست بدار و هرکس این دو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است.

18. در حدیث دیگری پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) محبت الهی خویش را درباره این دو بزرگوار به نمایش می گذارد و می فرماید:

بأبی هما و أ ُمّی، مَن أحبَّنی فَلیُحِبَّ هذین؛(3)

پدر و مادرم به فدای آن دو، هر کس مرا دوست می دارد باید این دو را دوست بدارد.

19. ابوهریره در مهرورزی به حسنین(علیه السلام) حدیث دیگری را این گونه نقل می کند: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مَن أحبَّنی فلیُحبَّ هذین؛(4)

هرکس مرا دوست می دارد، باید این دو را دوست بدارد.


1- ذخائر العقبی: ص 121.

2- نظم درر السمطین: ص 209.

3- نظم درر السمطین: ص 209.

4- شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی: ج 3 ص 76.

 

مهرورزی به علی مرتضی(علیه السلام)

20. در زمینه دوستی حضرت علی (علیه السلام)حدیثی را امّ سلمه نقل می کند. وی می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مَن أحبَّ علیّاً فقد أحبَّنی، و مَن أحبَّنی فقد أحبَّ الله؛(1)

هر کس علی را دوست بدارد در واقع مرا دوست داشته و هر که مرا دوست بدارد، در واقع خدا را دوست داشته است.

مؤمن پرهیزکار

21.در حدیث دیگری آمده است: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لا یُحبُّنا أهل البیت إلاّ مؤمنٌ تقیٌ ؛(2)

ما اهل بیت را جز مؤمن پرهیزکار دوست نمی دارد.

22. در این زمینه سلمان فارسی حدیث جالبی نقل می کند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لا یُؤمن رجُلٌ حتّی یحبَّ أهل بیتی بحُبّی؛

هیچ مردی ایمان ندارد مگر آن که به دوستی من، اهل بیت مرا دوست بدارد.

وقتی عمر بن خطّاب این سخن زیبا را شنید، به پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: علامت دوستی با اهل بیت شما چیست؟

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی مرتضی (علیه السلام)دست زد و فرمود:

حُبُّ هذا؛ (3)

دوستی با این رادمرد.


1- شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی: ج 1 ص 167،ذخائر العقبی : ص 65.

2- ذخائر العقبی: ص 18، بحار الانوار: ج 36 ص 323 حدیث 178.

3- نظم درر السمطین: ص 233، ینابیع المودّه: ج 2 ص 364.

 

23. عباس بن عبدالمطّلب نیز در این زمینه حدیثی نقل کرده است. وی می گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

والَّذی نفسی بیده، لا یَدخُلُ قلب امرئٍ الإیمان حتّی یُحبَّهُم لله و لقرابتی؛(1)

سوگند به آن که جانم به دست اوست، ایمان در درون قلب کسی وارد نمی شود. مگر این که اهل بیت مرا برای خدا و به خاطر خویشاوندی که با من دارند، دوست بدارد.

کشتی نجات

24. در حدیث زیبای دیگری ابو سعید خدری، ابوذر غفاری و زبیر می گویند:

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ، کَمِثْلِ سَفِینَهِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ. إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُم مَثَلُ بَابِ حِطَّهٍ فی بنی اسرائیل مَن دَخَلَهُ غُفِرَ لهُ؛(2)

به راستی اهل بیت من، هم چون کشتی نوح (علیه السلام)هستند که هر کس سوار آن کشتی شود، نجات می یابد، و هرکس از آن تخلّف کند، غرق می گردد. همانا اهل بیت من، در میان شما، به سان«باب حطّه ی : دروازه ی آمرزش» بنی اسرائیل هستند، هرکس داخل آن دروازه شد، آمرزیده گشت.

جدایان از خدا

25. ابوذر غفاری و عبدالله بن عمر می گویند: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی (علیه السلام)این گونه فرمود:

مَنْ فَارَقَنِی فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ وَ مَنْ فَارَقَکَ یا عَلِیُّ! فَقَدْ فَارَقَنِی؛(3)

هر کس از من جدا شود در واقع از خدا جدا گشته و هرکس از تو – ای علی ! – جدا شود در واقع از من جدا گشته است.


1- کنز العمّال: ج 12 ص 97 حدیث 34160، ینابیع المودّه: ج 2 ص 475 حدیث 328.

2- ینابیع المودّه: ج 1 ص 93 حدیث 3.

3- تاریخ مدینۀ دمشق: ج 42 ص 307، ذخائر العقبی : ص 66.

 

علی (علیه السلام) محور دوستی و دشمنی

26. ابوذر غفاری می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت علی مرتضی(علیه السلام) فرمود:

یا علیُّ! من أحبَّکَ فقد أحبَّنی، و من أبغضک فقد أبغضنی؛(1)

ای علی! کسی که تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته و آن کسی که تو را دشمن بدارد در واقع مرا دشمن داشته است.

27. سلمان فارسی می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی مرتضی (علیه السلام)فرمود:

مُحِبُّکَ مُحِبِّی وَ مُبْغِضُکَ مُبْغِضِی، و مُبْغِضِی مُبْغِضُ الله؛(2)

دوستدار تو دوستدار من، دشمن تو،دشمن من و دشمن من، دشمن خداوند است.

28. عبدالله بن عمر می گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

أَلَا وَ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مِنْ نَسَبِی، مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی؛(3)

آگاه باشید! که علی بن ابیطالب از خویشاوندان من است. هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هرکس با او دشمنی نماید، با من دشمنی کرده است.

29. انس بن مالک می گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم فرمود:

أیّها الناسُ! من أحبَّ علیّاً فقد أحبَّنی، و من أحبَّنی فقد أحبَّ الله، و من أبغض علیّاً، فقد أبغضنی، و مَن أبغضنی فقد أبغض الله؛(4)

ای مردم! هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هرکس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. و هرکس علی را دشمن بدارد مرا دشمن داشته، و هر کس مرا دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است.


1- نظم درر السمطین: ص 103.

2- الغدیر: ج 3 ص 350.

3- العمده: ص 298،بحار الانوار: ج 25،ص 248، شرح احقاق الحق: ج 16ص 614 به نقل از المناقب ابن مغازلی: ص 108.

4- ر.ک : المعجم الکبیر: ج 23 ص 380، تفسیر فرات کوفی: ص 545.

ص:30

روز رستاخیز و چهار پرسش مهم

30.ابوذر عفاری و ابو برزه حدیثی را در روز رستاخیز چنین نقل می کنند:

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لَا تَزُولُ قَدَمَا ابنُ آدم یَوْمَ الْقِیَامَهِ، حَتَّی یُسْئَلُ عَنْ أَرْبَعٍ: عَنْ عُمُرِهِ ، ما عمِل به، وَ عَنْ مَالِهِ مِمّا اکتَسَبَهُ وَ فِیمَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ...؛(1) فرزند آدم در روز رستاخیز قدم از قدم بر نمی دارد تا درباره ی چهار چیز از او بازخواست شود:

1.از عمرش؛ با آن چه کرد؟

2.از مالش، آن را از کجا آورد؟

3.از مالش، آن را چگونه صرف کرد؟

4.از محبّت ما اهل بیت ...

دو امانت گران بها

31. عدّه بسیاری از راویان، حدیث ثقلین نقل کرده اند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن حدیث گران بها فرمود:

إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ: کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛(2) من دو چیز گرانبها در بین شما می گذارم : کتاب خدا و عترتم اهل بیتم.

هرگز این دو از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

32. جابر بن عبدالله انصاری حدیث ثقلین را به گونه ای دیگر نقل می کند. طبق این نقل پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

إِنِّی قد تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی؛(3)

به راستی من در میان شما، چیزهایی را باقی گذاشتم که اگر به آنها چنگ زنید هرگز گمراه نمی شوید؛ آن ها کتاب خدا و عترت من اهل بیت من هستند.


1- کفایۀ الطالب: ص 183، ر.ک: شرح احقاق الحق ج 7 ص 236.

2- ذخائر العقبی: ص 16، ر. ک: الغدیر: ج 10ص 278.

3- ر. ک: الغدیر: ج 3 ص 80.

ص:31

منافق کیست؟

33. حضرت علی (علیه السلام)می فرماید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود:

لا یُحبُّک إلاّ مؤمنٌ، و لایُبغِضُکَ إلاّ مُنافقٌ؛(1)

جز مؤمن تو را دوست نمی دارد و جز منافق، تو را دشمن نمی دارد.

آخرین سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

34. درباره خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام)روایتی را عمر بن خطّاب و پسرش عبدالله این گونه نقل می کنند:

آخرین سخنی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به هنگام رحلتش گفت این بود که فرمود:

اُخلُفونی فی أهل بیتی؛(2)

بعد از من، با اهل بیتم خوشرفتاری کنید.

سفارش مهم

35. عمّار یاسر سفارش مهمی را از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند. آن حضرت فرمود:

أُوصِی مَنْ آمَنَ بِی وَ صَدَّقَنِی بِوَلَایَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، مَنْ تَوَلَّاهُ فَقَدْ تَوَلَّانِی، وَ مَنْ تَوَلَّانِی فَقَدْ تَوَلَّی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، و من أحبَّهُ فقد أحبَّنی، و من أحبَّنی فقد أحبَّ الله؛(3) من، کسانی را که به رسالتم ایمان آورده و آن را تصدیق کرده اند به ولایت علی بن ابیطالب وصیّت می کنم. هر کس او را ولیّ خود بداند. مرا ولیّ خود دانسته، و هرکس مرا ولیّ خود بداند، خدای متعال را ولیّ خود دانسته است و هرکس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هرکس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است.


1- ر.ک: الغدیر: ج 3 ص 184.

2- مجمع الزوائد: ج 9 ص 163، المعجم الاوسط: ج 4 ص 157، ینابیع المودّه : ج 2 ص 438، ر.ک: شرح احقاق الحق: ج 24ص 426.

3- تاریخ مدینۀ دمشق: ج 42 ص 239، کنز العمّال: ج 11 ص 610 حدیث 32953.

 

36.عبدالله بن حنطب نیز حدیثی در فضیلت حضرت علی (علیه السلام)نقل می کند. بنابراین حدیث پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را مورد خطاب قرار داد و فرمود:

یا أَیُّهَا النَّاسُ! أُوصِیکُمْ بِحُبِّ ذِی قُرْنیهَا: أَخِی وَ ابْنِ عَمِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فإنّه لَا یُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَّا مُنَافِقٌ،مَنْ أَحَبَّهُ فَقَدْ أَحَبَّنِی، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَقَدْ أَبْغَضَنِی؛(1)ای مردم! شما را به دوستی «ذوالقرنین»(2) این امّت وصیّت می کنم؛ او برادر و پسر عموی من، علی بن ابیطالب است. زیرا او را جز مردم با ایمان دوست نمی دارد و جز منافق با او دشمنی نمی ورزد. هرکس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و هرکس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است.

برتری های والا

37. ابو برزه می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در برتری امیرمؤمنان علی (علیه السلام)فرمود: از خدای متعال شنیدم که درباره علی (علیه السلام)فرمود:

... إنَّ علیَّاً رایۀُ الهدی، و إمام أولیائی، و نور من أطاعنی، و هو الکلمۀ الّتی ألزمتها المتقین، من أحبَّهُ أحبَّنی، و من أبغضهُ أبغضنی...؛(3)

... به راستی علی، نشانه ی هدایت و پیشوای دوستداران من است. او، روشنی پیروان من ، و همان کلمه ای است که پارسیان همواره با آن هستند، هر کس به او مهر ورزد به من مهر ورزیده و هر کس با او دشمنی کند با من دشمنی کرده است.

دوستدار خدا

38. یَعلَی بن مُرَّه می گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره مهرورزی به امام حسین (علیه السلام)فرمود:

حسینٌ منّی و أنا مِن حسینٍ، أحبَّ اللهُ من أحبَّ حسیناً؛(4)

حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست می دارد کسی را که حسین را دوست بدارد.


1- الغدیر: ج 3 ص 186.

2- گفتنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در سخنی دیگر علی (علیه السلام) را به ذوالقرنین تشبیه کرد و فرمود: و إنَّک لذُوقرنیها؛ تو ذوالقرنین این امّت هستی. ر.ک : المستدرک علی الصحیحین: ج 3 ص 123، المجازات النبویه: ص 87، بحار الانوار: ج 39 ص 43.

3- نظم درر السمطین : ص 114، مطالب السئول: ص 128.

4- مسند احمد: ج 4 ص 172، سنن ابن ماجه: ج 1 ص 51، ترمذی : ج 5 ص 224، المستدرک الصحیحین : ج 3 ص 177.

 

جایگاه ویژه اهل بیت (علیهم السلام)

39.سلمان فارسی حدیثی را درباره جایگاه والای آل محمّد (علیهم السلام) نقل می کند. بنابر آن حدیث پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

أَنْزِلُوا آلَ مُحَمَّدٍ(علیهم السلام) مَنْزِلَهَ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، بمَنْزِلَهَ الْعَیْنین مِنَ الرَّأْسِ وفإنَّ الْجَسَدَ لا یهتدی إلاّ بالرأس، و إنَّ الرأسَ لا یهتدی إلاّ بالْعَیْنین؛(1)

آل محمّد (علیهم السلام) را به سان سر نسبت به بدن، و دو چشم، نسبت به سر بدانید؛ چرا که جسد بدون سر هدایت نمی گردد و سر، بدون دو چشم راه نمی یابد.

چرا آزار؟!

40. ابن عباس، ابو سعید خدری و دُرَّه، دختر ابولهب می گویند: روزی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

ما بالُ رجالٌ یُؤذونی(2) فی أهل بیتی؟ و الّذی نفسی بیده، لا یُؤمنُ عبدٌ حتّی یُحبُّنی، و لا یُحبُّنی حتّی یُحبُّ فی ذویّ؛(3)

چرا مردمی مرا در خصوص اهل بیتم آزار می دهند؟ سوگند به نام آن که جانم به دست اوست، هیچ بنده ای ایمان ندارد مگر آنگاه که مرا دوست بدارد و مرا دوست نمی دارد مگر وقتی در راه خوشنودی من، خویشانم را هم دوست بدارد.

البیته در این زمینه احادیث بسیاری نقل شده است که به آگاهی ما در اهمیّت مهرورزی به اهل بیت طاهرین(علیهم السلام) در اسلام می افزاید، آن را از ضروریّات دین به شمار می آورد، از نظر عقلی آن را واجب و لازم می داند و در ردیف محبّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می شمارد.

آیا مهرورزی حدّ و مرزی دارد؟

با عنایت به آن چه گذشت، روشن شد که حدّ و مرز قائل شدن به محبّت و مهرورزی؛ به گونه ای که مسلمانان از آن حدّ، تجاوز نکنند امری نابخردانه، غیر معقول و دور از منطق است.


1- مجمع الزوائد: ج 9 ص 172، المعجم الکبیر: ج 3 ص 46.

2- در برخی از مصادر آمده «یؤذوننی».

3- نظم درر السمطین: ص 233، سبل الهدی و الرشاد: ج 11 ص 9، شرح احقاق الحق: ج 33 ص 190. گفتنی است که ما این احادیث را با سندها و طریق های مربوطه، در مسانید کتاب بزرگ خودمان الغدیر نقل کرده ایم، همه را تصحیح نموده ایم و آن گاه به شرح حال راویان آن پرداخته ایم.

زیرا روشن شد که از سویی محبّت و مهرورزی در اصل، حدّ، اندازه و مرتبه اش به آگاهی حدود آن، میزان انگیزه ها، علّت ها و عوامل آن در نزد اهل بیت (علیهم السلام) بستگی دارد و از سویی دیگر ما بایستی به ارزش آن علّت ها و عوامل احاطه پیدا کنیم.

به راستی کجا؛ آری کجا، چنین احاطه ای برای ما دست می دهد؟

کجا می توانیم به فضایل این خاندان از همه ی جهات آگاهی یابیم و به آنها احاطه داشته باشیم؟

بدیهی است که مردم در معرفت و شناخت به همه ی برتری های آن بزرگواران یکسان نیستند. پی بردن به حقیقت همه ی آنها از حدّ امکان بیرون است و ما به هیچ وجه و هیچ گاه بدان راه پیدا نمی کنیم و هرگز، علم و دانش هیچ دانشمندی- در هر مرتبه ای که باشد- به پایان آن نمی رسد؛ بلکه هر انسانی هر اندازه بینش و دانش داشته باشد از درک و احاطه به همه ی آن فضایل از همه ی جهات ناتوان خواهد بود.

بنابراین، حق جوی محترم! اگر برای نمونه پاره ای از آن جهات بی شماری را که موجب محبّت و وِلای خالصانه به آن بزرگواران است در نظر بگیری و بخواهی حقّ هر کدام از آن ها را بدون کم و زیاد به جا آوری و و با ترازوی عدل و دادگری سالم و بدون عیب بسنجی، حقیقت بر تو آشکار خواهد شد و در آن هنگام، از مسیری که با حدّ و مرز قائل شدن به مهرورزی اهل بیت (علیهم السلام) پیموده ای، برخواهی گشت؛ چرا که چاره ای جز برگشت نخواهی دید.

نگاهی دیگر به فضایل بی کران اهل بیت (علیهم السلام)

این بحث را با طرح چند پرسش پی می گیریم و نگاهی کوتاه به فضایل بی پایان خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) داریم.

اینک خواننده ی حق جو! با من همراه شو و در آن چه می بینی، داوری کن!

به راستی به هنگام ارزیابی فضایل و برتری ها چه چیزها می تواند همسنگ فضایل بی کران اهل بیت (علیهم السلام) قرار گیرد؟

با عنایت به فضایل این خاندان ما چه قدر می توانیم به آنان مهر ورزیم؟

نظر و دیدگاه تو خواننده حق جو درباره ی مهرورزی به این خاندان چیست؟

پیوند با پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)

خاندان رسالت از سویی از حیث نسب و سبب با پیامبر گرامی اسلام حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) پیوند خورده اند و از سوی دیگر، تردیدی نیست که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برترین خلق خدا در آفرینش از گذشتگان و آیندگان است.

در حدیث صحیح و متواتری نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

کُلَّ سَبَبٍ و نَسَبٍ مُنقطعٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِلَّا سببی و نَسَبِی؛(1)

هر پیوند سببی و نسبی، در روز رستاخیز گسستنی است مگر پیوند سببی و نسبی من.

بدیهی است که در هر دین و آیینی، به نزدیکان و منسوبان پادشاه و سلاطین و زعما احترام می نمایند و آن ها را گرامی می دارند.

مهرورزی خدا و رسول او

خداوند متعال و پیامبر او، اهل بیت (علیهم السلام) را دوست می دارند. آنان، محبوب ترین آفریدگان خدا، در نظر خدا و رسول او هستند، آن سان که در حدیث رایَت آمده است، آن جا که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَهَ غَداً رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ؛(2)

فردا پرچم را به رادمردی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست می دارد و خدا و رسول او نیز، او را دوست می دارند.

البته این گونه مهرورزی در حدیث «طیر؛پرنده بریان» و دیگر احادیث نیز مطرح شده است.(3)

بهره مندی از دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

مؤمنانی که اهل بیت (علیهم السلام) را دوست بدارند از دعای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بهره مند خواهند شد. طبق احادیث بسیاری پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره علی مرتضی (علیه السلام) به درگاه خدا این گونه عرضه داشت:


1- ذخائر العقبی : ص 6و 170، تاریخ بغداد: ج 10 ص 270، انساب الأشراف : ص 190.

2- ر.ک: صفحه 39 همین کتاب.

3- بنابر حدیث«طیر؛ پرنده بریان» پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به خدا عرضه داشت: اللهم ائتنی بأحب خلقک إلیک یأکل معی من هذا الطیر؛ خدایا! محبوب ترین خلقت را نزد من بفرست تا همراه من از این پرنده تناول نماید. این حدیث را بسیاری از دانشمندان شیعه و سنی نقل کرده اند. از جمله ترمذی در سنن: ج 6ص 84 حدیث 3731،هیثمی در مجمع الزوائد:ج 9 ص 125، ابن مغازلی در مناقب الامام علی (علیه السلام) : ص 171 حدیث 200. برای آگاهی بیشتر ر. ک: الغدیر: ج 3 ص21.

اللهمّ والِ من والاه، و انصُر من نصرهُ، و أعن من أعانهُ، و أحبَّ من أحبَّهُ؛(1)

خداوندا! ولیّ کسی باش که او را ولیّ خود گرداند، یاری کن کسی را که او را یاری کند، یاور باش به آن که یاور او باشد و دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد.

پاداش رسالت

مسلمانان صدر اسلام بر این امر اتّفاق نظر دارند که بنابه تصریح قرآن کریم، دوستی اهل بیت (علیهم السلام) پاداش رسالت پیامبراست . خداوند متعال به پیامبر خویش می فرماید:

((قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی))؛(2)

بگو: هیچ پاداشی در برابر تبلیغ رسالت از شما درخواست نمی کنم؛ جز دوستی نزدیکانم (اهل بیتم).

روز رستاخیز و پرسش از مهرورزی

در روز رستاخیز قدم به قدم از انسان درباره مهرورزی و دوستی اهل بیت (علیهم السلام) می پرسند، همان گونه که خداوند متعال می فرماید:

((وَقِفُوهُم إنَّهم مسئُولُونَ ))؛(3)

آنان را نگاه دارید که باز پرسی شوند.

ابو سعید خدری در روایت مرفوعه ای در ذیل این آیه می گوید:

در روز رستاخیز قدم به قدم، از انسان درباره ولایت علی (علیه السلام) می پرسند.

مفسّر بزرگ اهل سنّت، واحدی در ذیل این آیه ی کریمه می نویسد:


1- مجمع الزوائد: ج 9 ص 106، ر.ک : الغدیر: ج 1 ص 25.

2- سوره شورا آیه 23.

3- سوره ی صافات آیه 24.

 

در روایتی که در ذیل این آیه نقل شده، آمده است: منظور از بازپرسی،پرسش از ولایت علی و اهل بیت (علیهم السلام) است. زیرا خداوند به پیامبر خود امر فرمود تا اعلام دارد که او را در برابر تبلیغ رسالت از ایشان، هیچ پاداشی جز دوستی اهل بیت (علیهم السلام) نمی خواهد. از این رو معنای این آیه چنین می شود :

از مردم پرسیده می شود : آیا به حقیقت، اهل بیت (علیهم السلام) را دوست داشتید و حقّ ولایتشان را به شایستگی؛ آن گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کرده بود، به جا آورید، یا آن را از بین برده و بدان بی توجه بودید؟

در غیر این صورت بازخواست شده و مورد کیفر قرار خواهند گرفت... (1)

دانشمند دیگری که این روایت را نقل کرده ابن حجر هیتمی است. وی پس از نقل روایت مرفوع ابوسعید خدری و دیدگاه واحدی می نویسد:

منظور واحدی از بیان «آن گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وصیت کرده بود» روایات بسیاری است که در این زمینه نقل شده است(2)

گفتنی است که گروهی از نویسندگان بزرگ، این حدیث و گفتار واحدی را نقل کرده اند و عدّه ای از آنان پس از نقل آن دو، به ذیل حدیث صحیح و متواتر ثقلین استشهاد نموده اند. آن جا که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

واللهُ سائلُکُم کیف خَلَّفتمونی فی کتابه و أهل بیتی؟(3)

خداوند از شما باز خواست خواهد کرد که بعد از من، با کتاب او و اهل بیت من چگونه رفتار کردید؟

ابو المظفّر شمس الدین یوسف معروف به سبط ابن جوزی نیز در کتاب تذکرۀ الخواص به این موضوع پرداخته و می نویسد:

مجاهد در ذیل این آیه می گوید: موضوع پرسش، از محبّت علی (علیه السلام) است.(4)

آلوسی دانشمند و مفسّر دیگری از اهل سنّت در تفسیر روح المعانی در ذیل این آیه ی شریفه پس از نقل اقوالی می نویسد:

بهترین دیدگاه این است که پرسش از عقاید و اعمال باشد که در رأس آنها کلمه ی لا أله ألاّ الله و از بزرگترین آنها ولایت علی (علیه السلام) است... (5)

جمال الدین زرندی حنفی نیز در کتاب نظم درر السمطین پس از نقل گفتار ابوالحسن واحدی چنین می نگارد:


1- ر.ک : الغدیر: ج 1 ص 310 و 378.

2- الصواعق المحرقه: ص 89.

3- ر.ک : صفحه 59 از همین کتاب.

4- تذکرۀ الخواص: ص 10.

5- تفسیر روح المعانی: ج 23 ص 80.

همه ی مجتهدان و پیشوایان حدیث در زندگی خود بهره ی وافر و افتخاری درخشان، نسبت به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) داشته اند. هم چنان که خداوند متعال به آن امر کرده فرموده است:

((قُل لَّا أَسئَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فیِ الْقُرْبیَ))؛(1)

بگو: من هیچ گونه اجر و پاداشی از شما بر این رسالت در خواست نمی کنم ؛ جز دوست داشتن نزدیکانم.

همه آنان در دین مداری بر این خاندان اعتماد نموده اند، به ولایتشان تمسّک جسته اند و خود را به ایشان منسوب کرده اند.

آن گاه زرندی به چگونگی مهرورزی هر یک از پیشوایان علم و حدیث به اهل بیت (علیهم السلام) می پردازد و سخنانی را که آنان در خصوص محبّت و ولایت آن بزرگواران داشته اند، نقل می کند(2)

همسنگان قرآن کریم

آن سان که در حدیث ثقلین آمده؛ حدیثی که شیعه و سنّی بر آن اتّفاق نظر دارند، خاندان رسالت (علیهم السلام) همسنگ قرآن کریم هستند. در آن حدیث آمده است:

... لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ النبی الْحَوْضَ؛(3)

... هرگز قرآن و عترت از یکدیگر جدا نمی شود، تا در کنار حوض کوثر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شوند.

بنابراین، خاندان رسالت (علیهم السلام) پیشوایان هدایتند و مَثَل آنان در نجات انسان از وادی گمراهی و سرگردانی و نادانی، به سوی زندگی سعادتمند، مَثَل قرآن کریم است.

معیار ایمان

دوستی اهل بیت (علیهم السلام) معیار ایمان است، چرا که در حدیث صحیح آمده است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی مرتضی (علیه السلام) فرمود:


1- سوره شورا آیه 23.

2- نظم درر السمطین : ص 109.

3- ر. ک : ینابیع المودّه: ج 1 ص 95، کتاب الاربعین (ما حوزی) : ص 67.

 

لا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ؛(1)

جز مؤمن تو را دوست نمی دارد و جز منافق با تو دشمنی نمی کند.

البته در این زمینه احادیث صحیح و معتبر دیگری نیز نقل شده است(2)

آری، این همان ولایتی است که بیش از صد هزار صحابه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی (علیه السلام) را بدان تهنیت و مبارک باد گفتند. عمربن خطّاب در آن روز این گونه تهنیت گفت:

بَخْ بَخْ! یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَۀٍ؛(3)

به به! ای پسر ابوطالب، مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن شدی.

این، همان ولایتی است که عمر بدان اعتراف کرد. حافظان بزرگ اهل سنّت همچون دار قُطنی، ابن سمّان، محبّ طبری و دیگران نقل کرده اند که دو عرب بادیه نشین، در جریان دعوایی نزد عمر آمدند. عمر، به علی (علیه السلام) گفت: ای ابالحسن! میان این دو داوری کن!

علی (علیه السلام) بین آنها داوری کرد. یکی از آنان به طعنه گفت: آیا این بین ما حکم می کند؟!

عمر از جای پرید و گریبان او را گرفت و گفت :

وَیحَک ما تدری مَن هذا؟ هذا مولای و مولی کلِّ مؤمنٍ، و من لم یکن مولاه فلیس بمؤمنٍ؛(4)

وای بر تو ! نمی دانی این کیست؟ این مولای من و مولای هر مؤمنی است. کسی که این مرد مولایش نباشد، مؤمن نیست.

ولایت فراگیر

ولایت اهل بیت (علیهم السلام) فراگیر است و بدون استثنا همه ی مردم را در بر می گیرد؛ مردمی که اولیا، علما، صدّقیان، شهیدان، پیشوایان و صالحان با آن ها زندگی می کنند.


1- ر.ک: صفحه ی 59 از همین کتاب.

2- ر. ک : ذخائر العقبی: ص 18، الصواعق المحرقه: ج 2 ص 500.

3- ر. ک : الغدیر:ج 1 ص 11، 222، 223.

4- الریاض النضره: ح 3 ص 110، ذخائر العقبی: ص 68، الصواعق المحرقه: ص 107.

 

برای آگاهی از اهمیّت و عظمت امر ولایت به این روایت توجّه کنید! حاکم نیشابوری در کتاب معرفۀ علوم الحدیث روایتی را این گونه نقل می کند: عبدالله بن مسعود می گوید:

روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

یا عبدالله! أتانی ملکٌ فقال: یا مُحَمَّدُ! سَل من أرسلنا مِن قبلک من رُسُلنا علی ما بُعثوا؟

ای عبدالله! فرشته ای نزد من آمد و گفت: ای محمد! از پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم، بپرس، به چیز مبعوث شده اند؟

از فرشته پرسیدم: به چه چیز مبعوث شده اند؟

گفت:

علی ولایَتِکُم و ولایۀ علیِّ بن أبی طالبٍ (علیه السلام)؛(1)

به ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام).

در این زمینه حدیث زیبایی را ابو نعیم اصفهانی با سند خود چنین روایت می کند: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

هنگامی که مرا به آسمان بردند، گذارم با جیرئیل به آسمان چهارم افتاد. در آن جا خانه ای از یاقوت سرخ دیدم. جبرئیل گفت: این بیت المعمور است. برخیز ای محمّد! و خدا را نمازگزار!

پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در ادامه فرمود:

خداوند در آن جا همه ی پیامبران را جمع کرد و آن ها را پشت سر من برای نماز صف بستند و به نماز ایستادند و به من اقتدا کردند. من برای آنان امام جماعت شدم و به نماز مشغول شدم. بعد از آن که سلام نماز را دادم و نماز به پایان رسید، شخصی از ناحیه ی پروردگارم آمد و گفت:

یَا مُحَمَّدُ! رَبُّکَ یُقْرِؤُکَ السَّلَام و یقول لک: سَل الرُسُل علی ما اُرسلتم من قبلک؟

ای محمّد! پروردگارت به تو سلام می رساند و می فرماید: از پیامبران بپرس که پیش از تو، به چه چیزی مبعوث شده بودند؟

گفتم: ای پیامبران الهی! پروردگارم پیش از من شما را به چه چیزی مبعوث کرده بود؟


1- معرفۀ علوم الحدیث: ص 96.

 

گفتند:

علی نُبوَّتِکَ و ولایۀ علی بن أبی طالبٍ(علیه السلام) ؛(1)

بر نبوّت تو و ولایت علی بن ابی طالب (علیه السلام).

البتّه این ولایت، همان گونه که همه امّت اسلام را بدون استثنا در بر می گیرد، تمامی احوال و همه ی شئون مردم را نیز در بر می گیرد. بنابراین هرانسانی در هر مقام و شخصیتی باشد، ذرّه ای از حالات او در این ولایت پوشیده نیست؛ با این که اختلاف احوال از نظر اختلاف عوامل مهرورزی و دشمنی بسیار است با این حال، همه ی این عوامل در مقابل این ولایت، بی اساس هستند.

عنوان نامه اعمال مؤمن

دوستی اهل بیت (علیهم السلام) سر لوحه ی مؤمن است. خطیب بغداد حدیثی را به صورت مرفوع این گونه آورده است: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

عُنوانُ صحیفۀ المؤمن، حُبُّ علیِّ بن أبی طالب (علیه السلام) ؛ (2)

عنوان و تیتر نامه عمل مؤمن، مهرورزی به علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.

نجات دهندگان امّت

اهل بیت (علیهم السلام) کشتی نجات امّت هستند. در حدیث صحیح و ثابت شده سفینه آمده است که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

مَثلُ أَهْلُ بَیْتِی فیکم، سَفِینَهِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ؛(3) مَثَل اهل بیت من در میان شما؛ هم چون کشتی نوح است، هر کس بر آن سوار شد ، نجات یافت، و هر کس از آن تخلّف ورزید، غرق گشت.


1- ر.ک : شرح احقاق الحق: ج 2 ص 300.

2- ر. ک : الغدیر: ج 10 ص 278.

3- ر. ک : صفحه 55 از همین کتاب.

پذیرش دعا در گرو صلوات

پذیرش دعای هر دعا کننده ای به صلوات بر اهل بیت (علیهم السلام) بستگی دارد. در روایت صحیحی به طور مرفوع، نقل شده که حضرتش فرمود:

مَا مِنْ دُعَاءٍ إِلَّا وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ السَّمَاءِ حِجَابٌ حَتَّی یُصَلِّیَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ فإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ انْخَرَقَ الْحِجَابُ فَدَخَلَ الدُّعَاءُ ،وَ إِذَا لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ رَجَعَ الدُّعَاءُ؛(1)

هیچ دعایی نیست مگر این که میان آن دعا و آسمان پرده ای است. این پرده پاره نمی شود و این دعا بر آسمان بالا نمی رود، تا آن که دعا کننده بر رسول خدا و خاندان او، صلوات بفرستد، که اگر چنین نکند دعایش بر می گردد.

صلوات راستین

به طور کلّی، صلوات بر حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) مشروط است که با صلوات بر خاندان آن حضرت توأم باشد و نباید در هیچ شرایطی بین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندانش در صلوات، جدایی افتد؛ چه در تشهّد نمازهای واجب و چه در موارد دیگری که صلوات در آن مستحب است.

در این زمینه در کتاب های صحیح، مسند و سنن احادیث معتبری از طریق امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، کعب بن عجره، ابو مسعود انصاری، عبدالله بن مسعود، ابو سعید خدری، ابوهریره، طلحۀ بن عبیدالله، زید بن خارجه، عبدالله بن عبّاس، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ثابت، ابو حمید ساعدی و عبدالله بن عمرو نقل شده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونگی صلوات بر او را، به صحابه ی نخستین، یاد می داد و در همه ی این احادیث آمده که آن حضرت در صلوات، نام خود را با نام خاندانش توأم می نمود.

از طرفی، در کمتر حکمی از احکام اسلامی هم چون حکم چگونگی صلوات بر محمّد و خاندان او (علیهم السلام) این همه احادیث وارد شده است.

برخی دانشمندان، روایات صلوات، متون گوناگون و چگونگی آن را جمع آوری کرده اند که به بیش از 50 مورد می رسد که در 46 حدیث، صلوات بر آن حضرت با صلوات بر خاندانش توأم ذکر شده است.

افزون بر این، پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از صلوات بَتراء نهی کرد و فرمود:


1- این روایت را ابو عبدالله حسین بن یحیی قطّان بغدادی در گذشته سال 334 هجری قمری در جزوه ای که- بحمدالله- نزد ما موجود است از استادش حسن بن عرفه که مردی صدوق و مورد وثوق بود روایت کرده و راویان آن، همه موثق هستند.

 

لا تُصلّوا عَلَیَّ الصَّلاۀ البتراء؛

بر من، با صلوات بتراء درود نفرستید.

گفتند صلوات بتراء کدام است؟

حضرت فرمود:

تقولون : «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ » و تُمسکون. بل قولوا: « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ»؛ (1)

این که فقط بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ » و از ذکر آل خود داری کنید. بلکه بگویید: « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ».

با این حال، در میان اهل سنّت مرسوم شده که در نمازها، خطبه ها و کتابهایشان بر پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات بتراء می فرستند و در مواردی که صلوات بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مستحب است که در مجموع افزون بر 50 مورد می شود، همواره چنین می گویند: «صلّی الله علیه و سلّم».

بدون تردید چنین امر بدعت نکوهیده و زشتی است که با سنّت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دستور صریح آن حضرت و تعلیمی که به اصحابش داده ، مخالفت دارد.

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره تأکید می نمود و با تلاش پی گیر، امّت را تشویق می کرد که این گونه صلوات را سنّت خود قرار دهند.

بدیهی است که سخن آن حضرت باطل و بیهوده نبود؛ زیرا که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

((وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی*إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی* عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی))؛(2)

او هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید. آن چه می گوید جز وحیی که بر او نازل شده، نیست. گفتارش وحی کسی است که دارای قدرت عظیم است که (جبرئیل از جانب خدا) او را تعلیم می دهد.

بنابراین، کسی که از آن حضرت پیروی کند هدایت یافته و هر که از دستورش روی بر تابد، هلاک گشته است.


1- ر.ک: الغدیر: ج 2 ص 303.

2- سوره نجم آیات 3-5.

 

شگفتا از رفتار کشنده ی اهل سنّت که بر مخالفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پافشاری می کنند و سنّت ثابت و مؤکّد آن حضرت را ترک می نمایند و این شیوه را عادت و سنّت دیرینه ی خود، قرار می دهند و همواره بر صلوات ابتراء اصرار می ورزند و بدین وسیله، بدعت را سنّت جاری قرار می دهند.

چنین موضوعی از موضوعاتی است که پیامبر بزرگ ما حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیش از حد می آزارد، پناه بر خدا.

مهرورزی و پذیرش اعمال

محبّت و مهرورزی به اهل بیت و وِلای آن بزرگواران(علیهم السلام)، شرط عمومی پذیرش همه ی اعمال، طاعات و مستحبّات (نماز، روزه، حجّ و زکات...) است. به این موضوع در احادیث بسیاری تصریح شده است(1)

مدح و ثنای الهی

خدای متعال در قرآن کریم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن بیان احادیث، به مدح و ثنای اهل بیت (علیهم السلام) پرداخته اند؛ مدحی که مخصوص آن بزرگواران است و هیچ انسانی را آن گونه ثنا نگفته اند.

دراین باره بیش از هزاران روایت در فضایل و مناقب همه اهل بیت (علیهم السلام) و یک یک آنان، نقل شده؛ به طوری که در روایتی ابن عبّاس می گوید: نزدیک به سی هزار روایت در این زمینه نقل شده است(2)

انگیزه های ذاتی مهرورزی

البته از سویی انگیزه های ذاتی مهرورزی و محبّت، نظیر پاک زادی، قداست اصل و شرافت حسب و نسب که در این خاندان موجود است موجب مهرورزی به این خاندان است؛


1- ر. ک: الغدیر: ج 2 ص 301-305.

2- ر. ک : کفایۀ الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب (علیه السلام) : ص 253.

 

و از سویی دیگر آنان دارای امتیازاتی هم چون علم، حکمت، اخلاق برجسته، زهد، پارسایی، پرهیزکاری، ویژگی های ارزشمند روحانی و برجستگی های اخلاقی، رفتاری و برتری ها، فضایل و کمالات بی شمار و امتیازات انسانی دیگری هستند که کسی اندازه ی آن همه امتیاز را نمی داند .

آری، افزون براین موارد، برای دوستی و مهرورزی به اهل بیت (علیهم السلام) انگیزه ها و موجبات دیگری نیز وجود دارد که هر کدام از آن ها به تنهایی عامل نیرومندی است که دل ها، دوستی آنان را تا ژرفای خود راه دهند و همه ی انسان ها متوجه آنان گردند.

ستارگان ایمنی بخش

پیش از همه این ها، همین فضیلت و برتری جلوه گر است که اهل بیت (علیهم السلام) برای ساکنان زمین، امان از چندگانگی و اختلاف و فرا رسیدن عذاب الهی هستند.

وه که چه فضیلت و برتری بزرگ و چه منقبت و ویژگی والایی است!

آری، همه ی انسان ها از همه ی طبقات در زیر پرچم ایمنی بخش خاندان پاک پیامبر(علیهم السلام) زندگی می کنند و همه وامدار منّت وجودِ آنان و برکات حیات ایشان هستند که زمین و آسمان به وسیله ی آنان ثابت و بر جای مانده و به برکت ایشان آفریدگان روزی می خورند.

از این رو آن گاه که زمین از وجود آن بزرگواران خالی شود، خواهد لرزید و ساکنانش را فرو خواهد برد و روز موعود رستاخیز برای زمینیان فرا خواهد رسید.

بخوان و دوباره بخوان؛

چرا که گروهی از دانشمندان و حافظان حدیث، هم چون مُسدِّد بن مسرهد اسدی بصری، ابن ابی شیبه، ابو احمد فرضی، ابو عمرو بن ابوعرزه، ابویعلی موصلی، ابوالقاسم طبرانی، حکیم ترمذی، محبّ طبری، ابن عساکر دمشقی و عدّه ای دیگر، حدیثی را به صورت مرفوع از سلمۀ بن اَکوَع نقل کرده اند. سلمه می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

النُّجومُ أمانٌ لأهل السماء، و أهلُ بیتی أمانٌ لأُمّتی؛(1)

ستارگان، ایمنی بخش آسمانیان و اهل بیت من، ایمنی بخش امّت من هستند.

علی عزیزی بولاقی دانشمند اهل سنّت در کتاب السراج المنیر در شرح این حدیث چنین می نگارد:

منظور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از اهل بیت، علمای اهل بیت (علیهم السلام) است. البته احتمال دارد منظور همه اهل بیت باشد؛ چرا که وقتی خدای تعالی، دنیا را به خاطر آن حضرت آفریده باشد، دوام و ماندگاری اهل بیت او، قرار داده است.(2)

حفنی از دیگر دانشمندان اهل سنّت در این باره می گوید:

مقصود پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از عبارت اهل بیت من ذریّه و فرزندان آن هستند که به سبب وجود آنان، بلا از امّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برداشته می شود ...

در این زمینه احمد بن حنبل شیبانی امام حنبلی ها نیز حدیثی را به صورت مرفوع از انس بن مالک روایت کرده است. انس می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

النُّجومُ أمانٌ لإهل السماء، و أهلُ بیتی أمانٌ لأهل الأرض ، فإذا ذهب أهلُ بیتی جاء أهلُ الأرض من الآیات ما کانوا یوعدون؛

ستارگان موجب ایمنی آسمانیان و اهل بیت من، موجب ایمنی اهل زمین هستند. آن گاه که اهل بیت من از زمین رخت بر بندند، آن نشانه هایی که خداوند وعده داده، بر زمینیان فرو خواهد آمد.

احمد بن حنبل در ذیل این حدیث می نویسد:

خداوند زمین را به خاطر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آفرید و پایداری آن را به دوام و ماندگاری اهل بیت و عترت او (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار داد.

احمد حنبل حدیث دیگری را از حضرت علی (علیه السلام) به صورت مرفوع چنین نقل می کند: حضرت علی (علیه السلام) فرمود: رسول خدا فرمود:

النُّجومُ أمانٌ لإهل السماء، و أهلُ بیتی أمانٌ لأهل الأرض ، فإذا ذهب أهلُ بیتی ذهب أهلُ الأرض؛(3)


1- ر. ک : ذخائر العقبی: ص 17، نظم درر السمطین: ص 234، الجامع الصغیر: ج 2 ص 680، کنز العمّال: ج 12 ص 96و 101و 1082، کشف الخفاء: ج 2 ص 327، مسند ابویعلی: ج 13 ص 360.

2- سراج المنیر فی شرح جامع الصغیر: ج 3 ص 416.

3- شرح احقاق الحق: ج 24 ص 342، به نقل از المناقب نوشته احمد بن حنبل.

 

ستارگان برای آسمانیان ایمنی بخش هستند و اهل بیت من برای زمینیان. وقتی اهل بیت من از زمین رخت بربندند، اهل زمین از میان خواهند رفت.

حاکم نیشابوری نیز حدیثی را از ابن عبّاس به صورت مرفوع، روایت کرده است. ابن عبّاس می گوید: پیامر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: النُّجومُ أمانٌ لإهل الأرض من الغرق و أهلُ بیتی أمانٌ لأُمّتی من الاختلاف؛(1)

ستارگان برای اهل زمین از غرق شدن در امان هستند و اهل بیت من، امان امّت من از اختلافند.

شیخ محمّد صبّان مصری شافعی در کتاب اسعاف الراغبین بعد از نقل این حدیث می نویسد:

احتمال دارد که آیه ی شریفه قرآن کریم به این معنا اشاره دارد، آن جا که می فرماید: ((وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِیهِمْ))؛ (2)

(ای پیامبر!) تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنان را مجازات نخواهد کرد.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق این آیه شریفه، اهل بیت خود را در جایگاه امان بودن برای اهل زمین، در جایگاه خود قرار داده است؛ چرا که در برخی از احادیث آمده که اهل بیت(علیهم السلام)، از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و آن حضرت از اهل بیت(3)

البته ابن حجر هیتمی درکتاب الصواعق المحرقه این آیه را از آیاتی به شمار آورده که در شأن اهل بیت (علیهم السلام) نازل شده است. وی آن گاه می افزاید:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به چه معنایی در خاندان خویش اشاره کرده و آن ها را برای اهل زمین امان دانسته است، آن سان که آن حضرت نیز برای اهل زمین امان است. البته در این زمینه احادیث بسیاری نقل شده است ...(4)

حاکم نیشابوری حدیث دیگری را در این باره از ابو موسی اشعری به صورت مرفوع نقل کرده است. ابو موسی می گوید: پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

النُّجومُ أمانٌ لإهل السماء، و أهلُ بیتی أمانٌ لأهل الأرض ، فإذا ذهبتِ النُّجوم، ذهب أهلُ السماء، و إذا ذهب أهلُ بیتی، ذهب أهلُ الأرض؛

ستارگان امان آسمانیان و اهل بیت من، امان زمینیان هستند. وقتی ستارگان نابود شوند، اهل آسمان نیز نابود می شوند و آن گاه که اهل بیت من از زمین رخت بر بندند، اهل زمین نیز نابود می گردند.


1- المستدرک علی الصحیحین: ج 3 ص 149.

2- سوره ی انفال آیه 33.

3- ر. ک : شرح احقاق الحق : ج 18 ص 553.

4- الصواعق المحرقه: ج 2 ص 445. ر. ک : شرح احقاق الحق ک ج 9 ص 297.

 

حاکم نیشابوری حدیث دیگری را با متن متفاوتی این گونه آورده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

النُّجومُ أمانٌ لإهل السماء، فإذا ذَهَبَت أتاها ما یوعدون، و أنا أمانٌ لأصحابی ما کنت، فإذا ذهبتُ أتاهم ما یوعدون، و أهلُ بیتی أمانٌ لأُمّتی، فإذا ذهب أهل بیتی، أتاهم ما یوعدون؛(1)

ستارگان، امان اهل آسمان هستند. آن گاه که ستارگان از بین بروند. وعده ای که به اهل آسمان داده شده، رخ خواهد داد. من برای اصحاب خود ایمنی بخشم تا زمانی که در میان آن ها هستم، وقتی از میانشان بروم آن چه وعده داده شده، به آنها خواهد رسید. خاندان من نیز امان امّت من هستند. وقتی خاندان من از میان امّت بروند آن چه که به امّت وعده داده شده، رخ خواهد داد.

حدیث دیگری را در این مورد شیخ الاسلام محمّد حموینی شافعی از ابوسعید خُدری به صورت مرفوع نقل می کند. ابو سعید خُدری می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

أهلُ بیتی أمانٌ لأهل الأرض، کَما أنَّ النُّجوم أمانٌ لأهل السماء؛ (2)

اهل بیت من برای اهل زمین ایمنی بخشند، آن سان که ستارگان برای اهل آسمان ایمنی بخشند.

ابن هجر هیتمی در الصواعق المحرقه به هنگام نقل حدیث سفینه می نویسد:

برخی از علما گفته اند: احتمال دارد منظور پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از اهل بیت، علمای اهل بیت (علیهم السلام) باشد؛ زیرا همان ها چون ستارگان،مشعل هدایتند و آن گاه که آنان از میان بروند آن چه به اهل زمین وعده داده شده، خواهد آمد.

این امر در زمان مهدی موعود تحقق خواهد یافت؛ هم او که عیسی (علیه السلام) پشت سر او به نماز می ایستد، دجّال در عصر او کشته می شود، آن گاه آیات الهی یکی پس از دیگری فرود می آید.

ابن حجر هیتمی در ادامه می نویسد:

به نظر من احتمال دارد مراد از اهل بیت، عموم اهل بیت باشد؛ زیرا خداوند متعال همه ی دنیا را به خاطر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آفرید و دوام و ماندگاری آن را به دوام و ماندگاری او و اهل بیت او قرار دارد؛ چرا که آنان در مواردی با پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برابرند.

هم چنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حقّ خاندانش فرمود:


1- المستدرک علی الصحیحین: ج 2 ص 448.

2- فرائد السمطین : ج 1 ص 45.

 

اللهمَّ إنَّهم منّی و أنا منهم؛

خدایا! ایشان، از من و من از ایشان هستم.

دلیل دیگر این که اهل بیت (علیهم السلام) پاره ی تن پیامبرند، چرا که مادرشان حضرت فاطمه (علیها السلام) پاره ی تن او بود. بنابراین، آنان، در امان زمینیان بودن قائم مقام او هستند... (1)

اهل بیت (علیهم السلام) ساخته پروردگار و مردم ساخته ی آنان

به نظر می رسد سخن امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز به همین معنا اشاره دارد، آن جا که می فرماید:

إنّا صنائعُ ربِّنا و الناسُ بعدُ صنائعُ لَنا؛(2)

ما ساخته و پرداخته پروردگارمان هستیم و بعد از آن، مردم ساخته و پرداخته ما هستند.

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح این سخن والا می نویسد:

این سخن، سخن بزرگ و ارزشمندی است. از هر سخن دیگر عالی تر و معنایش از هر معنا برتر است؛ چرا که ساخته و پرداخته پادشاه کسی است که پادشاه او را به خود اختصاص داده و قدر و منزلتش را بلند کرده است. بنابراین، معنای سخن امیرمؤمنان علی (علیه السلام) چنین خواهد بود: هیچ شخصی نعمتی بر ما ندارد، بلکه فقط خدای تعالی به ما نعمت ها را ارزانی داشته است. پس بین ما و خدا هیچ واسطه ای نیست و مردم همگی دست پرورده ی و ساخته ما و ریزه خوار خوان نعمت ما هستند و ما واسطه ی بین آنان و خدا هستیم.

این مقام والایی است که ظاهرش همان بود که گفتیم و باطنش این است که اهل بیت (علیهم السلام) بندگان خدا هستند و مردم همه بندگان آنان هستند(3)

شاهد این سخن، گفتار عمر بن خطّاب است که به سبط پیامبر حضرت سید الشهداء امام حسین (علیه السلام) گفت: آیا بعد از خدا، کسی جز شما، مو در سر رویانید؟(4)


1- الصواعق المحرقه: ج 2 ص 447.

2- نهج البلاغه: ص 386.

3- شرح نهج البلاغه: ج 3 ص 451.

4- این روایت را، محمد بن سعد، دارقطنی، ابن عساکر دمشقی، حافظ گنجی، ابن حجر عسقلانی در الاصابه:ج 2 ص 15 و دیگران، نقل کرده اند.

 

آری، اگر برای اهل بیت (علیهم السلام) ویژگی دیگری جز این نبود، همین برای انگیزه محبّت و مهرورزی به آن ها کافی بود. چون خصوصیّت به تنهایی بر هر چیزی که محبّت انسان را به خود جلب کند، می چربد و بر همه ی آثار و پدیده های جهان هستی برتری دارد.

بنابراین، به همین ویژگی است که ولایت و سر پرستی آن بزرگواران بر مؤمنان مسلّم گشته است.

به سخن دیگر، همین ویژگی است که اهل بیت (علیهم السلام) را از جان، مال، همسر، فرزند و پدر، دوست داشتنی تر قرار داده است.

یکی از وجوهی که در قرآن کریم ولایت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) را به وسیله ی کلمه ی حصر «إنّما» کنار ولایت خدا و رسول او قرارداده، همین ویژگی است، آن جا که می فرماید:

((إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ))؛(1)

ولیّ و سر پرست شما تنها خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آورده اند؛ همان آنهایی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع، زکات می پردازند.

گفتنی است که تمام دانشمندان بزرگ تفسیر، فقه و حدیث، اتّفاق نظر دارند که این آیه ی شریفه در حق حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است(2)

کوتاهی در مهرورزی

کوتاه سخن این که با عنایت به همه ی جهات انگیزه مهرورزی به اهل بیت (علیهم السلام)، ناگزیریم اقرار کنیم که محبّت و مهرورزی ما از آن مقداری که آن جهات اقتضا دارد، کمتر است؛ بلکه هزاران مرحله از حدود آن جهات مربوط به آنان، دورتر است؛ چرا که علم ودانش ما توان درک و احاطه به کنه و حقیقت آن جهات را ندارد و ما از آن جهات و کمالات، جز اندکی، آگاهی نداریم.

از طرفی، اطلاعاتی که در این باره داریم میان ما و شناسایی حقیقت آنان، هزاران فرسنگ فاصله است.

آری، کجا و چگونه ممکن است ما بر حقیقت صفات و ویژگی های اهل بیت (علیهم السلام) و مقام والای آنان با مرتبه پایینی که داریم، آگاه شویم؟


1- سوره ی مائده آیه 55.

2- برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر. ک : الغدیر: ج 3 ص 156-163.

 

برای مثال، آیا یک نادان درس ناخوانده، می تواند حقیقت علم، آغاز، مقدار، پایان، اصول، فروع، مراتب، راه ها و مباحث آن را درک نماید؟

آیا ممکن است چنین فرد نادانی، وابستگی علمی و دانش را به جهان مادّه و جهان های ملکوتی ادراک نماید؟

آیا چنین شخص نادانی می تواند به دانش کسی که علم الکتاب نزد اوست، دست یابد؟

علم ودانشی که به امّ الکتاب و سر چشمه ی وحی بیان گر، منتهی می گردد.

علم ودانشی که به عین الیقین؛ واقعیّتی که هیچ گاه تردید، وهم، گمان و خیال به آن راه ندارد، می رسد.

آیا چنین شخص نادانی می تواند به دانش کسی دست یابد که فرشته با الهام های قلبی و القای شنوایی با او سخن می گوید؟!

خاندان رسالت (علیهم السلام) کسانی هستند که قرآن کریم می فرماید:

((وَ عَلیَ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یَعْرِفُونَ کُلَّا بِسِیمَئهُمْ))؛(1)

و بر اعراف، مردانی هستند که هر کس را از چهره و سیمایش می شناسند(2)

آری، نسبت علم و دانش ما، با علم و دانش آل محمّد (علیهم السلام) این گونه است و همین نسبت و جایگاه، در ویژگی های روحی، رفتار و جایگاه والای ایشان نیز برقرار است.

به راستی ما تاکنون در این جهان هستی با انسانی روبررو نشده ایم که خدای تعالی، دانش به همه ی جهان هستی را به او داده باشد.

البته تنها ما نیستیم که به چنین کسی دست نیافته ایم، بلکه، دنیا نیز چنین فردی را نشان ندارد؛ کسی که از همه موهبت های الهی اهل بیت (علیهم السلام) آگاه باشد و به عوامل محبّت و مهرورزی، ریشه های ولایت و شئون خلافت و امامت آنان احاطه داشته باشد و بتواند ارزش و مقدار آن ها را ارزیابی کند و به حدّ و اندازه ی آن برسد.


1- سوره اعراف آیه 46.

2- برای آگاهی بیشتر در این زمینه ها به مجلدات کتاب الغدیر مراجعه شود که این مطالب از طریق سنّت ثابت شده به طور کافی و مفصّل، بیان گردیده است.

ص:52

ادّعای غلو ممنوع

بنابر آنچه گفتیم، وقتی شما نتوانید به یک یکِ این جهات ذکر شده و ده ها جهات دیگر احاطه و معرفت یابید، حقیقت و مقدار آن، ناشناخته می ماند و ویژگی های آن نیز روشن نمی گردد؛ پس چگونه ادّعا می کنید که فلان مقدار از محبّت ومهرورزی ناشی شده از آن جهات، غلوّ و از اندازه بیرون است؟

بلکه با توجّه به مطالب گذشته نسبت به غلوّ، سخنی پوچ بی پایه و بی معنا ست؛ چرا که گفتیم که غلوّ، به معنای تجاوز از حدّ است و جز در مواردی که حدّ و اندازه آن ها معلوم است، معنا ندارد.

ما کجا می توانیم انگیزه های محبّت در خاندان پیامبر (علیهم السلام) را اندازه گیری کنیم و مقدار آنها را روشن نماییم ؟! قرآن کریم می فرماید:

((قُلْ هَلُمَّ شهَدَاءَکُمُ الَّذِینَ یَشهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَاذَا))؛(1)

بگو: گواهان خود را که گواهی می دهند خداوند، این ها را حرام کرده است، حاضر کنید.

افزون بر آن، درباره ی فضیلت اهل بیت (علیهم السلام) همچون علم، اراده، قدرت، تصرّف در نفوس، رضا، خشم، حِلم، عفو، رحمت، بخشش، کرم و دیگر فضایل هر چه گفته شود و هر اندازه ثنا گوی آن بزرگواران، در این اوصاف و ویژگی ها مبالغه کند، از حدود و امکان آنها تجاوز نکرده است و بین صفات واجب خدای متعال و صفات ممکن، هرگز وجه شباهت و همانندی نیست و سنخیّتی وجود ندارد.

بنابراین، کی، کجا و چگونه می توان ذاتی مطلق را با عَرَضی محدود و مقیّد، مقایسه کرد و سنجید؟

چگونه می توان بین صفات واجب را که به هیچ کیفی (چگونگی) و هیچ اَینی (کجایی) در نمی آید، با صفات و ویژگی های موجود ممکنی که به هزار کیف و اَین، مقیّدند، مقایسه کرد؟

چگونه می توان صفات واجب را که عین ذات او ست، با صفات ممکن که اکتسابی است، سنجید؟

و چگونه می توان صفات واجب ازلی و ابدی را با صفات ممکن حادث و متغیّر مقایسه کرد؟

بنابراین با همه ی این تفاوت هایی که بین صفات واجب و صفات ممکن وجود دارد، هرگز شرک و غلوّ تصوّر نخواهد شد.


1- سوره انعام آیه 150.

 

آری، غلوّ به یکی از این دو راه شکل می گیرد:

1. اعتقاد به این که اهل بیت (علیهم السلام) به چه چیزی وصف می شوند که خدا، چنین وصفی را بر آنان قرار نداده است. مانند اعتقاد به خدایی آنان و این که خداوند، امر عالم را به ایشان واگذار کرده و خود کنار رفته است.

2. اعتقاد به این که صفات اهل بیت (علیهم السلام) قیدهای امکانی نیستند و آن صفات از آن بزرگواران سلب شده اند.

اما چنین نیست و خدای متعال از آن چه ستمگران می گویند، بالاتر و والاتر است. پناه می بریم به خدا از این که در زمره ی نادانان باشیم.

آن چه گذشت نگاهی کوتاه به محبّت و مهرورزی ما بود که این محبّت و مهرورزی به اهل بیت (علیهم السلام) مو به مو با سنّت و سیره ی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مطابق و با عقل، منطق صحیح و دانش بی آلایش به اوهام، موافق است که به راستی اگر ما در این مهرورزی کوتاهی نکرده باشیم، هیچ گونه غلوّ و افراطی در آن نیست.

Share