دو تذکّر ضروری

دو تذکّر ضروری

اشاره

 

تذکّر اول- شفاعت ربطی به شرک ندارد

گاه ممکن است بعضی تصور کنند که به شفاعت گرفتن، از موجبات شرک شمرده می شود، چنان که در سخن خدای تعالی آمده است:
وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ (یونس: 18)
و به جای خدا، چیزهایی را می پرستند که نه به آنان زیان می رساند و نه به آنان سود می دهد. و می گویند: «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند.
و دیگر سخن خدای متعال که فرمود:
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی (زمر: 3)
و کسانی که به جای او دوستانی برای خود گرفته اند [به این بهانه که:] ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند.
باید دانست اعتقاد به شفاعت از امور مسلّم دین حنیف اسلام به شمار می آید. قرآن کریم نیز در چندین آیه، عقیده به شفاعت را بیان داشته است؛ از جمله:
یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا (طه: 109)
در آن روز، شفاعت [به کسی] سود نبخشد، مگر کسی را که [خدای] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید.

همچنین در باره شفاعت کردن فرشتگان می فرماید:
یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ (انبیا: 28)
آنچه را فراروی آنان و آنچه را پشت سرشان است، می داند و جز برای کسی که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمی کنند و خود از بیم او هراسانند.
به این ترتیب، روشن می شود که اعتقاد به شفاعت، هیچ ارتباطی به شرک ندارد.
اما درباره این آیات شریفه که به آن استدلال کرده اند: وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ و وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی باید گفت شرکی که نزد آنها ایجاد شده بود، از ناحیه اعتقادِ آنان به شفاعت نبوده بلکه به دلیل پرستش موجوداتی غیر از خداوند متعال بود. شفاعتی که در این دو آیه از آن سخن به میان آمده است، اعتقاد آن مردم درباره کسانی است که گمان می کردند فرزندان خدا هستند و امری زاید بر عبادت آنها بوده است؛ چون آنها خیال می کردند اگر فرزندان خدا را عبادت کنند و آنها را گرامی بدارند، با این کار، به خدای بزرگ یا خدای پدر نزدیک می شوند و رضایت او را جلب کنند. سپس این کار موجب قبول شفاعت آن خدایان نزد خدای بزرگ تر در به کارگیری قدرت هایی می شود که مخصوص خدای بزرگ است. این دو آیه اصلًا ناظر به روابط دیگری نیست که آنها با آن خدایان داشته اند؛ کارهایی از قبیل حاجت خواستن از آنها با این اعتقاد که آنها را در کارهایی که به خدای بزرگ تر اختصاص ندارد، به خودی خود و مستقل از آن خدا، قادر به رساندن سود و زیان می دانستند.

 

تذکر دوم: توسل ربطی به شرک ندارد

حقیقت توسل این است که بنده به خدا توجه کند و او را بخواند و در دعای خود، صفات بلند و والای خداوند را ذکر کند که به برآورده شدن حاجتش مربوط می شود، مانند وسعت دامنه رحمت و آمرزش خدا و به چنین صفاتی متوسل شود. گاه نیز به جایگاه خاصی که پیامبران و صالحان نزد خدای متعال دارند، توسل می جوید. در صحیح بخاری آمده است که عمر بن خطاب به عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر اکرم (ص) توسل پیدا کرده و گفته است: «خداوندا، پیش از این به پیامبرت متوسل می شدیم و تو ما را سیراب می کردی. حال به عموی پیامبرت توسل می جوییم؛ ما را سیراب کن».(1)
بنابراین، دست یازیدن به وسایلی که موجب قرب و نزدیکی به خدای متعال می شود، از بدیهیات و مسلّمات دین است. خداوند عزوجل عباداتی را به ما آموخته و کارهایی را برای ما تشریع فرموده است که با انجام دادن آنها به او نزدیک می شویم که با یک عبارت کلی در قرآن کریم از آنها سخن گفته است:

1- «اللّهُمَ إنَّا کُنَّا نَتَوَسَّلُ إلَیْکَ بِنَبِیِّنَا فَتُسْقِینَا، وَإنَّا نَتَوَسَّلُ إلَیْکَ بِعَمِّ نَبِیِّنَا فَاسْقِنَا». صحیح بخاری، ج 1، ص 342.

ص94
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (مائده: 35)
ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا پروا کنید و وسیله ای برای تقرب به او بجویید و در راهش، جهاد کنید. باشد که رستگار شوید.
از جمله این وسایل، نماز، روزه، حج، بوسیدن حجرالاسود، بار سفر بستن به مساجد سه گانه و زیارت قبر پیامبر اکرم (ص) و دعا کردن در کنار قبر آن حضرت است. خداوند متعال، خواندن پیامبر اکرم (ص) در هر مکانی را برای ما تشریع فرموده، بلکه سلام بر آن حضرت را در هر کجا باشیم، برای ما امری مشروع دانسته است.
هر مسلمانی می تواند با سلام کردن به خاتم رسولان (ص) و به دست آوردن پاسخ آن حضرت، وسیله ای برای نزدیکی خود به خدا فراهم کند؛ زیرا روح آن حضرت- چنان که در حدیث صحیحی که قبلًا بیان کردیم- به بدن مبارکش باز می گردد و جواب سلام را خواهد داد.
همه این کارها موجب نزدیکی انسان به خداست و در توحید ریشه دارد و هیچ ارتباطی به شرک پیدا نمی کند، مگر اینکه این توسل کننده قصد کند رسول خدا (ص) یا آن صاحب قبر را بپرستد و عبادت کند و این چیزی است که هیچ مسلمانی که به شهادتین اقرار دارد، در دام آن نخواهد افتاد.
ممکن است این توسل ها به بحث سنت و بدعت ربط پیدا کند؛ یعنی هر توسلی که از نظر شرعی به اثبات رسید، سنت است و هر توسلی که از نظر شرعی، ثابت نشد، بدعت محسوب می شود. در هر حال، چه از نظر شرعی، ثابت شده باشد یا ثابت نشده باشد، هرگز نمی توان آن را در بحث توحید و شرک داخل کرد.
«ابن تیمیه» در اینجا عبارت جامعی دارد که بر ارتباط نداشتن بحث شفاعت و توسل به شرک و توحید صراحت دارد وی در کتاب خود «قاعده جلیله فی التوسل والوسیله» می نویسد:
علمای اسلام و ائمه دین، دعاهای شرعیه را بیان داشته و دعاهایی را که بدعت است، ترک کرده اند. پس شایسته است از این روش پیروی شود. این باب دارای سه مرتبه است:
اول- اینکه غیر خدا را چه از انبیا یا صالحان باشد، درحالی که مرده یا غایب است، بخوانند و بگویند: ای سرور، ای فلانی مرا دریاب ... یا بر دشمنم پیروز کن ... اینها همه شرک است و بسیاری از مردم در قسمتی از آن واقع می شوند.
دوم- اینکه به مرده یا غایبی از انبیا و صالحان گفته شود: نزد پروردگارت برای ما دعا کن یا فلان چیز را برای ما از خدا بخواه ...، هیچ عالمی شک نمی کند که این مرحله هم جایز نیست و از بدعت هایی محسوب می شود که هیچ کس از گذشتگان امت به آن عمل نمی کردند ....
سوم- اینکه گفته شود خدایا، تو را به فلان کس یا به مقام فلان کس قسم می دهم و امثال اینها که گفتیم امثال ابوحنیفه و ابویوسف و دیگران آن را نهی شده دانسته اند و نیز گفتیم که مشهور نیست چنین عملی از صحابه سر زده باشد .... (1)

1- قاعدةجلیلة فی التوسل والوسیلة، صص 164- 168.

چنان که دیدید، «ابن تیمیه» تنها یک قسمت را که خواندن میت به صورت مستقیم باشد که گویا او را قادر بر برآوردن حوایج بدانند، موجب شرک دانسته است. دو احتمال دیگر یعنی طلب شفاعت از غیر خدا در مرتبه دوم و توسل جستن به مقام و منزلت کسی نزد خدا در مرتبه سوم را در بحث بدعت و سنت داخل می داند. نخستین احتمال را قطعاً بدعت می شمارد، ولی در بدعت بودن دومی تردید کرده است.
سخن پایانی امیدوارم نهادهای دست اندرکار آموزش و پرورش جوانان در مدارس، به خطرناک بودن این گونه افکار که اینک در کتاب های درسی آنان وجود دارد، التفات پیدا کنند و به سرعت و بدون اتلاف وقت، آنها را حذف کنند و به آرا و نظرهای نادِر و باطلِ و کسانی که پشت این افکار ایستاده اند، گوش نسپارند. چه خوب است شیوه ما در زندگی بر اساس میانه روی، شنیدن نظرهای طرف مقابل، تحمل مخالف و انتشار دوستی و محبّت میان مسلمانان باشد. این است خیری که باید نسل های آینده را بر اساس آن تربیت کرد؛ زیرا آنان خشت های وطن صلح و محبت هستند

Share