سرمقاله

يکى از شاخصه‌هاى پر اهميت در پيشرفت اسلام، اخلاق نيک و کلام دلربا و پرجاذبه رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) با انسان ها بود، در قرآن مجيد، به نقش اخلاق پيامبر (صلي الله عليه و آله) در پيشرفت اسلام و جذب دل ها تصريح شده است، آن جا که مى خوانيم: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غليظ القلب لانفضوا من حولک»[1]؛ اى رسول ما! به خاطر لطف و رحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان گشته اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى شدند. از اين آيه استفاده مى شود که نرمش و اخلاق نيک، يک هديه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از اين موهبت الهى محرومند؛ اهميت اخلاق به قدرى است که پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) فرموده اند:
« انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»[2]؛
من براى کامل کردن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.
از اين روايت فهميده مى شود که حداقل يکى از مهم ترين اهداف دين، تربيت اخلاقى انسان هاست. همچنين از ايشان نقل شده است که «الاسلام حسن الخلق» و نيز «الخلق الحسن نصف الدين[3]» و نيز «اکمل المؤمنين ايماناً احسنهم خلقاً[4]» اين روايات از اهميت اخلاق براى انسان ها حکايت مى کنند. اهميت اخلاق براى دنياى انسان ها نيز در روايات مورد توجه بوده است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرموده اند:
من حسنت خليقته طابت عشرته[5]؛ کسى که اخلاقش نيکو باشد زندگانى اش گواراست.
اين سخنان اهميت اخلاق را نشان مى دهند. علم اخلاق راهنماى انسان هاست تا به آثار سودمند اخلاق نيک هدايت شوند و چگونگى يافتن آنها را بشناسند و به مکارم اخلاق بگروند و اعمال نيکو را پيشه خود سازند. انبياء راهنماي انسان در مسير کمال هستند. اگر انسان بى نياز از راهنمايى اخلاقى بود، يکى از اهداف بزرگ انبياء هدايت اخلاقى مردم نبود. انسان بدون هدايت دين نمى تواند به کمال مطلوب اخلاق دست يابد و به همين دليل، پيامبران براى هدايت اخلاقى انسان ها مبعوث شده اند.
هدف غايى حيات انسان، کمال است؛ و علم اخلاق با شناساندن افعال درست و نشان دادن فضايل و رذايل، انسان را براى رسيدن به کمال راهنمايى مى کند. بنابراين هدف نهايى اخلاق، کمک به تحقق هدف حيات انسان است.
کسى که از رفتار اخلاقى درستى بهرمند است کمتر دچار گناه مى شود و اضطراب حاصل از احساس گناه او را نمى آزارد؛ و همين آسودگى موجب احساس خرسندى مى شود و او را براى تلاشي سازنده به سوى اهداف زندگى آماده مى کند. کسى که رفتارش از لحاظ اخلاقى صحيح است اعتماد ديگران را جلب مى کند و فرصت هاى بيشترى براى فعاليت اجتماعى و اقتصادى به دست مى آورد. انسان هاى خوش اخلاق روابط خانوادگى و شغلى موفق ترى دارند و موفقيت هاى بيشتر، در آنان احساس رضايت از زندگى و نشاط براى کوشش بيشتر را به وجود مى آورد.
انسان بدون مربى يا به هلاکت خواهد افتاد و يا حداقل کمال متناسب با استعدادهاى خويش را در نخواهد يافت. از امام زين العابدين(عليه اسلام) روايت شده است که: هلک من ليس له حکيم يرشده؛[6] کسى که حکيمى او را راهنمايى نکند، هلاک مى شود. بنابر اين، انسان به جهاتى نيازمند مربى اخلاق است:
از جهت شناخت کمالات وجودى خود و ارزش ها و تکاليف اخلاقى؛
از جهت يافتن انگيزه حرکت و حفظ آن؛
از جهت هدايت عملى و به کار بردن شناخت ها در مقام عمل.
در اين خصوص، انبياء و انسان هاى کامل و پيروان حقيقى وحى مربيان انسان هستند و انگيزه حرکت را در انسان پديد مى آورند و تقويت مى کنند. آنان اسوه ها و الگوهايى هستند که اميد به رسيدن به کمال را در انسان پديد مى آورند.
در اين مختصر برآنيم تا با استمداد از الگوها و اسوه هاي قرآني و بررسي سيره انبياء عظام و اولياء الهي بويژه اهل‌بيت (عليهم السلام) و معرفي شجره‌اي کم نظير از علماء عامل و صالحان عارف به سيره اهل‌بيت (عليهم اسلام) و پرداختن به روش عملي آنها پنجره‌اي نو بر پويندگان خلق نيکوي محمدي (صلي الله عليه و آله) بگشاييم. اميد است مشتاقان اين طريق وسالکان اين راه، با ارشادات و راهنمايي‌هاي خود ما را در ارتقاء و تعالي بخشيدن به اين نشريه ياري فرمايند.
اللهم عجل في فرج مولانا صاحب الزمان (عليه السلام).

--------------------------------------------------------------
[1] سوره آل عمران، آيه159.
[2] بحار، ج 67، ص 372.
[3] همان، ج 71، ص 385.
[4] همان، ص 373.
[5] غرر الحکم، ح5378.
[6] بحار، ج 78، ص 158.

Share