دست نياز هستى و نسيم امنيت و آرامش

انبيا صباى صلح اند و مايه آرامش، آنجا که منزل گيرند کيفر الهى برخيزد و آن زمان که نسيم رحمت گونه، خاک را نوازش کرد و آهنگش در آسمان پيچيد و جهان ديده بر روى پيامبر رحمت (صلي الله عليه و اله) گشود، خشم و عذاب هاى خداوندى که بر پيشينيان روا بود، مانند دگرگونى انسان به حيوانات و زير و رو شدن زمين، دامان برکشيد.
جاذبه و گرايشى که بر کوه هاست، همه به برکت وجود رسول رحمت و خاندان پاکش (عليهم السلام) باشد.
خورشيد هر روز از کرانه کبودينه بر مى خيزد و واپسين آن در کرانه ديگرش پنهان مى شود و لحظه به لحظه زندگي مى بخشد، سوسو زدن ستاره گان، جايگاه و حرکت هماهنگ و خَلق زيبايى هايشان، همه بازتاب آن کانون هاى نور است، بلکه بودِ هر آفريده اى پرتو نور ايشان است. اگر زمين آنى از حجت تهى شود ناآرام و مضطرب گردد و دهان باز کند و اهل خويش را فرو برد. چهره خورشيد، تاريک و گرمايش به سردى گرايد. اختران با هم ستيزه جويند و فرو ريزند و طومار زندگى براى هميشه در هم پيچيده شود، و به راستى چنين باشد، زيرا تمام آفريدگان، لشگر و در فرمان زمامداران خويشتن يعنى اهل البيت هستند و زمانى که دست فرمانده بر سر زيردستان، سايه نيفکند سرگردان شوند و از نظم بيرون روند و هلاک گردند. بنابراين آفريدگان براى ادامه زندگى و بقا نيازمند آن جلوه هاى رحمت و بخشايندگى هستند.
حضرت دوست در شب معراج به رسولش فرمود: امت هاى پيشين اگر چيزى را مى آموختند و فراموش مى کردند، درهاى کيفر بر آنان گشوده مى شد که اين از امت تو بر داشته شد و اگر آنان کارى را فراموش کنند و يا رفتارى را به اشتباه انجام دهند، به پاس و احترام تو عذاب نمى کنم. اگر خطائى از پيشينيان سر مى زد به حساب مى آمد و بر آن عذاب مى شدند، ولى به سبب جايگاه بلندت نزد من، آن را از پيروانت برداشتم.[1]
امام صادق از پدرش امام باقر(عليهماالسلام) گزارش کند که على بن الحسين (عليهماالسلام) فرمود: آنسان که ستاره گان براى ساکنان زمين مايه امنيت اند، ما نيز براى ساکنان زمين امنيت و آسايش آريم. به واسطه ما آسمان به زمين بر خورد نکند. آنچه در آنجا پراکنده و سرگردان است به زمين نرسد و آن را متلاشى نکند. به برکت ما خاک مضطرب نگردد و اهلش را گرفتار امواجش نسازد. به سبب ما باران و رحمت خداوندى بر بندگان فرو فرستاده مى شود و خاک، خير خود را آشکار مى کند و اگر ما نبوديم زمين ساکنانش را به کام خود مى گرفت.[2]
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود: محمد و على پدران اين مردم اند، کجى هايشان را راست کنند، اگر از آن دو فرمان برند، از عذاب جاودانه رهايشان سازند و اگر بر ولايتشان استوار بمانند، نعمت هاى جاودانه روزى شان گردد.[3]
از امام رضا سؤال شد، آيا زمين بدون امام و پيشوا، سالم مى ماند؟ پاسخ فرمود: اگر چنين شود زمين اهل خود را فرو برد.[4] و در روايت ديگرى فرمود: اگر روى زمين از امام خالى شود ساکنانش را فرو گيرد و به سبب گناهانشان به سخت ترين عذاب ها، کيفر داده شوند، خداى دانا ما را بر زمين حجت قرار داد و براى اهل آن مايه امان و امنيت هستيم تا ما در ميان مردم هستيم، آنان در آسايش و در امان اند و زمين کسى را نبلعد و چون خواست خدا بر آن شود که خاکيان را بر خود واگذارد، نابود سازد و نگاهى از رحمت به آنها نکند، ما را از جمعشان بيرون کند، سپس کيفر و خشم خويش را فرو فرستد.[5]
و اينک در روزگار غيبت سپهر، دست نياز به سوى قطب عالم امکان گرفته و به فرمان وى در چرخش است و آن حضرت زيبايى آفرين و حيات بخش زمين و ساکنانش است؛ هر صبحدم خورشيد از نور تارکش، بيدار مى شود و شبانگاهان اختران به تماشاى سجده هايش چشم گشايند و زينت آراى آسمان باشند. کوه ها به قامت آن عزيز استوار گردند و زمين به صداى گام هايش رام و هموار شود. ابرها از شوق روى مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - بى  صبرانه ببارند و گياهان حصار خاک را بشکنند و در انتظارش سبز و خرم باشند. گويى زمين و زمان همه دست در دست هم داده اند تا دايره زندگى را بس دقيق و حريصانه بپيمايند و از وجود ايستاده ي از خاندان محمد (صلي الله عليه و آله) که راز حيات و مايه بقايشان است، بهره جسته و محو لقا و ديدارش شوند.
خداى هستي بخش، نخستين آدمى را با نقش محبت مهر زد و آخرين کس از آدميان به آن نام نامى و مبارک خواهد بود و در اين ميان زمين هيچ گاه از حجت تهى نبوده و نخواهد بود. حضرت ايزدى هر زمان به پاس حجت و امامى که خود برگزيده، عذاب را از خاکيان دور ساخته و چنانچه بر امتى کيفر الهى رقم خورد آن حجت خدا صحنه را خالى کند و مهاجرت نمايد.مانند حضرت نوح و لوط که فرشتگان، قاصدان کيفر و عذاب قوم آنان و حاملان دستور خدايى بلند مرتبه بودند تا از ميان قوم و از سرزمينشان هجرت کنند و آنگاه که بيرون شدند، عذاب الهى کافران را فرا گرفت تا آن زمان که باران رحمت الهي خاتم پيامبران را به خاکيان هديه داد و بدين سبب کيفرهاى بسيارى از زمينيان برداشته شد و نبوت احمدي و امامت جانشينان بر حقش آرامش را براى هميشه به اهل زمين ارزاني کرده چرا که از دودمان پاک آن حضرت پيوسته کسى بر گهواره خاک تکيه زند و حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - اکنون اساس و بنيان آرامى و آرامشى است که بر ملک و ملکوت حکمفرماست، يعنى تپش قلب جهان افروز و نفس گرم و محمدى اش به همگان حق حيات و زندگانى مى بخشد و چه نيازى بزرگ تر و برتر از اين. بنابراين هر کس و هرچيزى، بود و دارايىِ خويشتن را وامدار و مديون آن تحفه آفرينش است و در اين گستره آيات قرآنى و روايات متواتر که به يقين، اهل البيت فرمودند، بسيار است و عقل بشرى نيز به جز اين داورى نکند.
امام سجاد (عليه السلام): اگر بر زمين حجتى از سوى خدا نباشد، زمين آنچه بر روى خود دارد به کام خود گيرد و هر چه بر آن است نابود گردد، زمين لحظه اى از حجت خالى نمى ماند.[6]
جابر از امام باقر (عليه السلام) پرسيد: براى چه به پيامبر و امام نيازى هست؟ فرمود: تا آفرينش در پرتو وى سالم بماند، خداى سبحان به برکت آن نبى يا امام، عذاب را از خاکيان برمى دارد زيرا خداوند فرمود: «و ما کان الله ليعذبهم و انت فيهم»(سوره انفال آيه33) و نبى اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: ستارگان، مايه امنيت براى ساکنان آن اند و خاندان من سبب امان براى اهل زمين. اگر اهل بيتم در روى زمين نباشند، آنچه براى مردم ناخوشايند است، فرا مي رسد. به واسطه اين خاندان، بندگان روزى خورند و شهرهايشان آباد گردد. به برکت آنان، آسمان ببارد، زمين خير خود را ظاهر سازد، گنه کاران مهلت يابند و در عذاب و کيفرشان شتاب نشود.[7]
امام زمان در نامه اى به نايبش، محمدبن عثمان، چنين نگاشته: «وانى لامان لاهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء» آن سان که ستارگان براى ساکنان آسمان مايه امان اند من نيز براى اهل زمين مايه امنيت هستم.[8]
آرى آفريدگان دستان تهى و نياز به سوى نور خدا - عجل الله تعالى فرجه الشريف - گشوده اند تا از آن عزيز، بقا و زندگى امروز و فرداى خويشتن را بخواهند و در کنار خان گسترده و سراسر نور وى ميهمان گشته و روزى خورند و هر پديده اى تمام هستى و دارايى اش را به برکت آن حضرت، دارد. بدينسان افلاک و آنچه در آن گزينش شده و آدميان و هر چه به آنان وابسته است، در ولايت و سرپرستى موعود دل ها؛ بلکه وى صاحب و مالک همه آنان است: النبى اولى بالمؤمنين من انفسهم. (سوره احزاب آيه6)

-----------------------------------------------------

[1] بحار، ج 17، ص 289؛ تاريخ نبيّنا صلى الله عليه وآله وسلم باب 2 کتاب الاحتجاج، ج 10، ص 41.

[2] همان، ج 23، ص 6، کتاب الإمامه، باب الاضطرار الى الحجة، ح 10.

[3] همان، ص 259، کتاب الامامه، باب 15، تاويل الوالدين ،ح 8.

[4] همان، ص 28، کتاب الامامه، باب الاضطرار الى الحجة، ح 39.

[5] همان، ص 37، کتاب الامامه، باب الاضطرار الى الحجة، ح 64.

[6] همان، ج 36، ص 368، کتاب الامامه باب الاضطرار الى الحجة، ح 10.

[7] همان، ج 23، ص 19، باب الاضطرار الى الحجة، ح 14.

[8] همان، ج 52، ص 92، تاريخ الامام الثانى عشر، باب 20.

Share