امام یا اصْلُ‏الانسان‏

امام یا اصْلُ‏الانسان‏

اوّل اجازه دهید ما تصوّر خود را از وجود مقدّس حضرت به طور مختصر روشن كنیم و سپس در اثبات وجود آن حضرت بحث كنیم.

با توجّه و دقّت به روایات مى‏رسیم به این‏كه امام، اصل‏الانسان است و مقام او مقام حقیقت انسانیت است و هر كس به اندازه‏اى كه به امام نزدیك است، در واقع به انسانیت نزدیك است. در كتاب شریف بحارالانوار در جلد 53 صفحه 178 در آخر توقیع شریف حضرت‏

______________________________
(1)- از جمله علماء اهل سنت كه ولادت امام‏زمان (علیه اسلام) را ذكر كرده‏اند، مى‏توان افراد زیر را نام برد. تاریخ ابن‏خلكان در قسمت ترجمه آن حضرت ابن‏حجر در «الصواعق» ص 100 و 114 محمدبن‏طلحه‏شافعى در «مطالب‏السئول» ص 89 طبع ایران- قندوزى در «

ینابیع‏المودّة

»- محمدبن‏یوسف‏گنجى در «كفایةالطالب»- محمدبن‏یوسف‏مذكور در «البیان فى اخبار صاحب‏الزّمان»- سبط ابن‏جوزى در «تذكرةالخواص» ص 204- عبدالوهّاب‏شعرانى در «الیواقیت» در مبحث شصت‏وپنجم- سویدى‏بغدادى در «سبائك‏الذّهب» ص 76- ابن‏اثیر در «الكامل» ج 7 ص 90 و تاریخ ابوالفداء» ج 2 ص 52 (نقل از امام‏شناسى، علامه‏طهرانى (رحمةالله علیه) ج 16 و 17 ص 222).

 

مبانى معرفتى مهدویت، ص: 52

حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشريف) مى‏فرمایند:

«... وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا»

؛ یعنى «ما امامان، ساخته و پرداخته پروردگارمان هستیم؛ و خلق، در مرتبه بعد، ساخته و پرداخته ما هستند». با دقّت در این حدیث، متوجّه مى‏شویم آن حضرت، ذات و حقیقتى است الهى و بقیه باید خود را به مدد آن ذات اصلاح كنند، مثل این‏كه هر كس خواست رطوبت و ترى به دست آورد، باید به ذاتِ آب رجوع كند كه مسلم آن آبْ ترى‏اش را از چیز دیگرى نگرفته، بلكه وجودى است كه عین رطوبت و ترى است و البته وجودش را از خداوند گرفته است. حال با ترسیم مختصر از تصوّر خود نسبت به مقام امام‏زمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) عرایض خود را مطرح مى‏كنیم:

بحث اوّل این است كه شما حتماً قبول دارید كه هر «مابالعرض» به «مابالذّات» منتهى مى‏شود، به اصطلاح مى‏گویند: «این قاعده امرى بدیهى است»؛ یعنى شما به طور بدیهى قبول دارید كه هر امرِ عرضى، ضرورتاً به یك امرِ ذاتى منتهى مى‏شود، مثلًا شورى آب، به عین شورى، یعنى نمك ختم مى‏شود. آبى كه شور است دو فرض دارد؛ یكى این‏كه آن آب، خودش عین شورى باشد، كه معناى این حرف آن است كه آبِ غیرشور در دنیا نباید وجود داشته باشد، ولى چون آبِ غیرشور هم یافت مى‏شود، بنابراین آب، عین شورى نیست. حالت دیگر این است كه چون خود آب، عین شورى نیست، پس شور بودنِ آب، باید به ذاتى كه عینِ شورى است ختم شود. این قاعده بدیهى را به این شكل تنظیم كرده‏اند كه:

«كُلُّ ما بِالعَرَضِ لابُدَّ انْ ینْتَهِی الی ما بِالذّات»

؛ یعنى هر آنچه «عرضى» است- مثل شورى براى آب، یا ترى براى زمین- حتماً به آنچه «ذاتى» است-

مبانى معرفتى مهدویت، ص: 53

مثل شورى براى نمك، یا ترى براى آب- منتهى یا ختم مى‏شود و خلاصه چیزى كه عرضى است باید به یك امر ذاتى ختم شود. یعنى عقل هر انسانى مى‏پذیرد كه هر شیرینى باید به عین شیرینى ختم شود و هر شورى باید به عین شورى ختم شود و هر ترى باید به عین ترى ختم شود.

Share