امام (علیه اسلام) چگونه مىآیند؟
سؤال شما این است كه آقا چطور مىآیند؟ جواب بنده این است كه همین كه ما آماده آمدن حضرت شویم، حضرت مىآیند. خوب حالا چطورى آماده شویم كه بیایند؟ همین كه متوجه باشیم، آنچه آمدنى است، این خصوصیات را دارد و دل به آن شرایط عالى ببندیم، و متوجه باشیم آنچه كه باید برود، همین وضع موجود جهان است و دل به آن نبندیم، در آن صورت آماده شدهایم. دل از یك طرف باید در گرو شرایطى باشد كه امامى معصوم كه امید همه انبیاء و اولیاء است در رأس امور باشد و از طرف دیگر با تمام وجود از وضع كفر جهانى متنفّر باشد و مواظب باشد هیچگونه دلبستگى به آن پیدا نكند.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 97
مشكلترین قسمتى كه تا امامزمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) نیاید براى بشر حل نمىشود، چگونه آمدن امامزمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) است. براى اینكه این مسئله روشن شود مثالى مىزنم، دیگر خودتان روى آن فكر كنید:
بنده یقین دارم كه هیچ كس حتّى خود امامخمینى (رحمةاللهعلیه) هم نمىدانستند كه شاه چگونه مىرود. كمونیستها كه اصلًا امیدى نداشتند؛ فكر مىكردند باید روسیه بیاید و شاه را ببرد. مذهبىهاى متوسط هم نسبت به سرنگونى نظام شاهنشاهى در شك بهسر مىبردند. انسانهاى مؤمنى هم كه به سنت الهى معتقد بودند، مىدانستند كه اگر مردم به واقع شاه را نخواهند و حق را بخواهند شاه مىرود؛ ولى هیچكس در این كشور نمىدانست چگونه و چهموقع شاه مىرود، و در آخر دیدید كه شاه رفت.
امامخمینى (رحمةاللهعلیه) مىدانستند كه زمان نابودى روسیه فرارسیده است و در نامه به گورباچف رئیس جمهور شوروى سابق نوشتند: «دیگر باید سراغ مكتب ماركسیسم لنینیسم را در موزه ها گرفت».
آیت الله جوادى آملى (حفظهالله) مىفرمودند:
«وقتى من پیام امامخمینى (رحمةاللهعلیه) را براى گورباچف مىخواندم، پیام را سطر به سطر مىخواندیم تا آن را به او تفهیم كنیم و مترجم هم ترجمه مىكرد و گورباچف هم دقیق گوش مىداد. وقتى به اینجا رسیدیم كه «براى همه روشن است كه از این پس كمونیسم را باید در موزههاى تاریخ سیاسى جهان جستجو كرد»، صورت گورباچف مثل تشتِ خون شد؛ هم از طرفى ادبش زیاد بود و مىخواست چیزى نگوید و هم از طرفى تحمل این خبر برایش سخت بود، چون این پیام
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 98
براى آنها توهین بزرگى بود، چراكه معنىاش این بود كه شما دیگر تمام هستید.»
امامخمینى (رحمةاللهعلیه) تا اینجا را مىفهمند كه استخوانهاى مكتب ماركسیسم لنینیسم خرد شدهاست، ولى نه گورباچف و نه امام (رحمةاللهعلیه) و نه بقیه مىدانستند چگونه این مكتب مىرود. فقط امام (رحمةاللهعلیه) مىفهمید كه زمانه، زمانه انكشاف نفى ماركسیسم لنینیسم است.
آنچه تأكید داریم این است كه:
با شناختِ عالم
بقیةاللّهی
، خودش، خودش را به صحنه مىآورد.[1]
این است كه شما باید مواظب باشید خداى ناكرده در رابطه با ظهور حضرت مثل مسلمانهایى نشوید كه در رابطه با انقلاب اسلامى مىگفتند نمىدانیم اصلًا انقلاب مىشود و شاه مىرود یا نه و عملًا هم تا روزى كه شاه نرفته بود خودشان را براى یك نظام اسلامى آماده نكرده بودند. و امروزه هم همینها هستند كه هر روز در اثر تبلیغات دشمنان انقلاب فریب مىخورند. یك روز پنیر ارزان مىشود، مىگویند نه بابا! جمهورى اسلامى بد نیست، و یك روز كه پنیر گران مىشود مىگویند نه فایده ندارد، مىگویند رادیوهاى بیگانه گفتهاند تا دو هفته دیگر انقلاب اسلامى تمام است. بیست سال است در این حالت خوف و رجا در حال جان كندناند! چون نمىدانند این انقلاب چگونه و بر چه اساس و سنتى آمده است، فكر مىكنند یك حادثه عادى تاریخى است كه با یك حادثه عادى دیگر مىرود.
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 99
داستان حضرت طالوت را در قرآن دیدهاید به یهودىهایى كه بنا شد با جالوت بجنگند فرمود: یك نهرآبى جلویمان است خداوند ما را با آن نهر مىآزماید، هركس از آن بخورد از لشكر من نخواهد بود، و هركس از آن نخورد از من است، مگر آنكه با دست خویش یك مشت از آن برگیرد و بنوشد. اكثراً بدون توجه به سخن طالوت از آن نهر خوردند مگر عدّه كمى، پس سه گروه شدند؛ گروهى كاملًا آب خوردند تا سیر شدند؛ حضرت هم به آنها گفت برگردید. عده كمى هم اصلًا آب نخوردند، چون حضرت طالوت بهعنوان نایب پیامبرِ آن زمان گفته بود آب نخورید و یك عده هم یك مشت آب خوردند، چون حكم اولیه حضرت این بود كه آب نخورند و بعد یك مشت از آن را استثناء كرده بودند، اینها هم دنبال حضرت طالوت آمدند و حضرت هم ردشان نكرد.
موقع جنگ با جالوت كه شد و سختىهاى جنگ، خود را ظاهر كرد، آنها دو گروه شدند؛ یك عدهاى گفتند «لا طاقَةَ لَنا الیوْمَ بِجالوُتَ وَ جُنُودِه»[2] یعنى ما نمىتوانیم با جالوت و لشكریانش بجنگیم. اینها همانهایى بودند كه یك كمى آب خوردند و همه ضربه را هم همینها زدند چون روحیه لشكر را سست كردند. عدهاى هم با یك روحیه سرشار از ایمان و استوارى گفتند
«كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِیرةً بِإِذنِ الله»
یعنى این حرفها چیست؟ چه بسیار اتفاق افتادهاست كه به اذن خدا عدّه كمى بر عدّه كثیرى غلبه كردهاند، پس ما مىتوانیم بجنگیم. اینها همان كسانى بودند كه از آن نهر اصلًا آب نخورده بودند هرچند كم بودند، ولى
مبانى معرفتى مهدویت، ص: 100
معادلهشان در پیروزى و شكست این بود، كه ما مىخواهیم حق پیروز شود. كسانىكه آب خوردند گفتند ما دنبال تو آمدیم كه خوش بگذرانیم؛ جالوت را به قتل برسانیم و بهاصطلاح خودمان پول نفت را برداریم! چرا شاه و خواهرش پول نفت را بردارند؟ اینها فكر مىكردند انقلاب و اسلام براى ایناست كه جیبشان پر شود، اینها همیشه با انقلاب مشكل داشته وخواهند داشت. عدهاى هم این طرف و آن طرف مىافتند؛ كمى مذهبى و كمى بىدیناند. اینها هم براى خودشان مضرّاند و واقعاً خیلى از اینها
«خَسِرَ الدُّنْیا و الْآخِرَة»
مىشوند، و هم براى نظام اسلامى مضرّاند.
شما روى این قضیه كمى فكر كنید و مواظب باشید كه از آن مسلمانان نوع دوم انقلاب امامزمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) نشوید. جریان انكشاف ظهور حضرت، درست است كه خیلى سخت است، اما امكان فهمش هست و اگر درست فهمیدید یكطور دیگر با آن برخورد مىكنید. ما هم تا حالا چیزى نتوانستیم در رابطه با آن ظهور، خدمتتان بگوییم، فقط تلاش مىكنیم تا بلكه خودتان بتوانید در خودتان این عالم انكشاف ظهور را دریابید كه این شروع بسیار مباركى است.
[1] ( 1)- به نوشتار« معنى و عوامل ورود به عالم بقیة اللهى» رجوع فرمایید.
[2] ( 1)- سوره بقره، آیه 249.