3ـ رفتار اجتماعی طلبه

طلبه، باید در رفتار اجتماعی اش مراعات همه آن قواعد كلی و مقررات اخلاقی را بكند. هر رفتاری كه سبك تلقی شود، یا نفرت انگیز و چندش آور باشد، یا طلبه را به نااهلان شبیه گرداند و او را در موضع تهمت قرار دهد، یا مانع انجام دادن بهینه رسالت طلبگی باشد باید ترك شود. اكنون به تفصیل انواع این رفتارها را برمی رسیم:

رفتارهای حرام یا مكروه

از طلبه ـ كه منادی معارف اسلامی و مبلغ حلال و حرام الهی است ـ انتظار نمی رود كه در پای بندی به احكام و عمل به آنها كوتاهی كند:

«یـأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لاَ تَفْعَلُونَ»؛[1]
ای كسانی كه ایمان آورده اید! چرا چیزی می گویید كه انجام نمی دهید؟ نزد خدا سخت ناپسند است كه چیزی بگویید و انجام ندهید.

«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَـبَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»؛[2]
آیا مردم را به نیكی فرمان می دهید و خود را فراموش می كنید، با این كه شما كتاب [خدا] را می خوانید؟ آیا [هیچ] نمی اندیشید؟

«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُواْ التَّوْرَلـةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارَما بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ كَذَّبُواْ بِـٔایـتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لاَ یهْدِی الْقَوْمَ الظَّــلِمِینَ»؛[3]
مَثَل كسانی كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلّف گردیدند] آن گاه آن را به كار نبستند، همچون مَثَلِ خری است كه كتاب هایی را بر پشت می كشد. [وه] چه زشت است وصف آن قومی كه آیات خدا را به دروغ گرفتند. و خدا مردم ستمگر را راه نمی نماید.

انجام دادن هر كار حرام یا مكروهی در منظر دیگران علاوه بر تنزل روحی و دوری از خدا، باعث سلب اعتماد به روحانیت و كاهش ضریب تأثیر سخن او خواهد بود؛ یعنی باور دینی مردم را تضعیف كرده، نفوذ كلام این صنف را كاهش می دهد و موجب تزلزل اعتقادی آنان خواهد شد.

اگر ما از زی روحانیت و زی طلبگی خارج بشویم، اگر روحانیون از آن زی كه مشایخ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمه هدی علیهم السلامداشته اند، خارج شوند، خوف این است كه یك شكستی به روحانیت بخورد، و شكست به روحانیت شكست به اسلام است. اسلام با استثنای روحانیت محال است كه به حركت خودش ادامه بدهد. اینهایند كه اسلام را معرفی می كنند و به پیش می برند و از اول هم همین طور بوده ... .[4]

رفتارهایی مانند غیبت، دروغ، نگاه به نامحرم، قسم نابجا، سیگار كشیدن، زیاد سوگند خوردن، تحقیر دیگران، تجاوز به حقوق مردم، عدم رعایت حق الناس، بی نظمی و وقت ناشناسی، خلف وعده، بی اعتنایی به امانت، تخلف در رانندگی، و ... از این قبیل است. هم چنین بی اعتنایی به وقت نماز و حضور در بازار یا اقدام به خرید و فروش، مقارن زمان اذان و نیز صحبت كردن در میان مراسم سخنرانی یا روضه به گونه ای كه آشكار و زننده باشد، نمونه های این موضوع به شمار می رود. علاوه بر این، با توجه به نقش الگویی روحانیت، عدم پای بندی به ضوابط شرعی موجب شكسته شدن قبح آن در نظر مردم می شود و راه بی توجهی و بی مبالاتی را بازمی گرداند و توجیه موجهی برای طفره از تقید به قوانین شرعی پدید می آورد.

در همین موضع لازم است به رفتارهای ناشی از وسواس نیز اشاره كرد. تكرار عبارات نماز، غلظت مخارج حروف، دقت بی جا در طهارت و نجاست، طول دادن نابجای وضو و تطهیر، نجس پنداشتن همه جا و پرهیز از آن و ... رفتارهای غیرمشروعی است كه موجب الگوسازی نابجا برای مردم یا وهن منزلت صنفی روحانیت می شود و لازم است حتماً از آن پرهیز گردد.

رفتارهای خلاف ادب برای طلبه و غیر طلبه

ادب ـ آن گونه كه بزرگان تعریف كرده اند ـ به كیفیت و هیئت نیكوی رفتار گفته می شود[5]؛ یعنی اگر بتوان یك رفتار را به صورت های مختلفی انجام داد، آن صورتی كه از همه نیكوتر است مقرون به ادب است. برای مثال، غذا را به شیوه های متنوعی می توان خورد؛ اما آرام خوردن، خوب جویدن، نشسته بودن، به اندازه خوردن، و ... كیفیت غذا خوردن را زیباتر می نماید و به همین جهت، این امور از آداب غذا خوردن شمرده شده اند. وقتی كه می توان عملی را زیباتر و با صورتی شایسته تر انجام داد، اگر به صورت پست و غیر زیبا اكتفا شود، عرف نمی پسندد و انسان را متهم به خلاف ادب یا رفتار سبك می سازد. این داوری به جهت آن است كه شخص در انتخاب صورت غیر نیكو بدسلیقه عمل كرده و راحتی خود را مقدم دانسته است.

با این توضیح، در این جا مراد از رفتارهای سبك و خلاف ادب، رفتارهایی است كه عرف نمی پسندد و به صورت عمومی برای همه انسان ها ـ طلبه باشند یا نباشند ـ زیبنده نیست. این رفتارها، رفتارهایی است كه با زی ایمانی منافات دارد و هر مسلمان مقیدی باید از آنها بپرهیزد، طلبه نیز، هم به عنوان یك فرد مؤن و هم به عنوان یكی از اعضای نهاد روحانیت باید از آنها اجتناب كند، تا هم اعتبار فردی و هم اعتبار صنفی و هم اعتبار صنف خود را مخدوش نسازد.

چنان چه پیش از این هم گفته شد، برخی از این رفتارها از آن جهت كه نشان تنبلی و بی ارادگی و لَختی و لش مزاجی است، بد شمرده می شود؛ مانند خمیازه كشیدن، چرت زدن، كشیدن پا هنگام راه رفتن، دراز كردن پا، پا روی پا نهادن و به رو خوابیدن.

برخی نیز دلالت بر كودك منشی و رشدنایافتگی دارد؛ مانند سوت زدن، سرگرمی های بیهوده و وقت گیر مانند جدول روزنامه و بازی های رایانه ای، بازی كردن با ریش[6]، گرداندن تسبیح و زنجیر، بازی كردن با دسته كلید و تلفن همراه، استعمال كلمات ركیك و ناسزا یا سبك مانند برخی تكیه كلام های رسانه ای، غذاخوردن در خیابان و ... . پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود:

الْأَكلُ فِی السُّوقِ دِنَاءَةٌ؛[7] غذا خوردن در بازار (نشان) پستی و بی مقداری انسان است.

بعضی برخاسته از اسارت هوای نفس و غلبه شهوت است؛ مانند تند غذا خوردن، زیاد خوردن، زیاد خوابیدن، لودگی، مسخرگی و دلقك بازی برای خنداندن دیگران، زیاد شوخی كردن[8] (خصوصا در مسائل جنسی) قهقهه و ... .

برخی نیز دیگران را وحشت زده یا آزرده خاطر می گرداند؛ مانند داد زدن، عطسه بلند، اهانت و تمسخر.

بعضی انسان را در معرض اتهام قرار می دهد؛ مانند مصافحه و معانقه با همسر در ملأ عام.

برخی نیز، بدان جهت كه نفرت انگیز یا بدصورت است، مورد مذمت عرفی قرار گرفته است؛ مانند انگشت در بینی كردن، آب دهان انداختن، بالا كشیدن آب بینی، خاراندن مكرر بدن، آروغ زدن، تیك ها و پرش های تكراری كه در چهره یا كلام نمایان باشد، پاك كردن عرق صورت با آستین قبا یا گوشه عبا و مخلوط كردن پلو و ماست، یا ماست و آب گوشت.

از جلوه های ویژه حضرت امام رحمه الله این كه در مجلس عزای امام حسین علیه السلام دو دستمال همراه خود داشتند: یكی، برای پاك كردن اشك چشم و دیگری برای پاك كردن آب بینی. پخش این صحنه از سیمای جمهوری اسلامی، تحسین برانگیز و اعجاب آور بود و بسیاری را به كرنش در مقابل ادب، دقت و ظرافت ایشان وامی داشت.

ضروریات زندگی

اموری كه میان مردم متعارف است و جزو ضروریات زندگی متوسط جامعه به شمار می رود مثل غذا خوردن و خریدِ نیازمندی های متعارف، برای روحانی سبك و زشت نیست؛ هرچند از طلبه عجیب پنداشته شود. در این امور بی جهت نباید به پسند و ناپسند موهوم مردم توجه كرد. پیامبران خدا با همه عظمت و شأن خود به این امور می پرداختند و از انتظار یا اعتراض بی جای مردم بیم نداشتند:
«وَ قَالُواْ مَالِ هَـذَا الرَّسُولِ یأْكُلُ الطَّعَامَ وَ یمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ»؛[9]
و [به تعجب] گفتند: این چه پیامبری است كه غذا می خورد و در بازارها راه می رود؟!

«وَ مَآ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَیمْشُونَ فِی الْأَسْوَاقِ»؛[10]
و پیش از تو پیامبران [خود] را نفرستادیم جز این كه آنان [نیز] غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند.

در میان كتاب های روایی شیعه، گزارش هایی از كیفیت حضور امامان معصوم در حمام وجود دارد.[11] حمام رفتن یك نیاز ضروری است و حضور در آن، هرگز نشان سبكی و بی ادبی نیست.

از همین مقوله است همراهی با خانواده، بغل گرفتن فرزند، استفاده از ساعت مچی، سوار شدن بر موتور برای طلاب جوان، ورزش، حضور در استخر و ... .

در این جا، یك مقوله دیگر را نیز باید ذكر كنیم؛ طلبه مانند هر كس دیگری ممكن است دچار رویدادهای طبیعی شود. این اتفاق ها نباید برای او بسیار درشت و تحمل ناپذیر تلقی شود و بر انجام وظایفش تأثیر منفی گذارد؛ مثلاً ممكن است بدون هیچ گونه كوتاهی و تنها در اثر یك حادثه غیر منتظره، در راه رفتن به مسجد عمامه از سرش بیفتد. این موضوع نباید مانع از حضور او در نماز جماعت شود. یا ممكن است در میان نماز، وضوی او باطل شود، این موضوع نباید او را چنان سرافكنده كند كه در انجام وظیفه متوقف و متحیر گردد. طلبه هم یك انسان معمولی است و این گونه رویدادها به صورتی كاملاً متعارف در زندگی هر كسی پدید می آید. مردم نیز این واقعیت را درك می كنند و موجه می شمارند.

مباحات خلاف شأن

برخلاف رفتارهای خلاف ادب كه برای طلبه و غیر طلبه زشت و مذموم به شمار می رود، پاره ای دیگر از رفتارها تنها برای طلبه محل پرسش است و موجب تنزل ارج و قدر صنفی او می گردد. گویا از صنف روحانیت انتظار پرداختن به این امور نمی رود.

این رفتارها در ذات خود حرمت یا زشتی ندارد؛ اما موجب پایین آمدن شأن طلبه و مانع انجام قوی رسالتش می شود. این رفتارها برای طلبه به عنوان یك شخص بد نیست؛ اما برای طلبه با وصف طلبه كه به دنبال ایفای نقش اجتماعی ویژه ای است و مأموریت سترگی دارد مناسب نیست و دون شأن او به شمار می رود. یعنی اگر طلبه بخواهد رسالت فرهنگی خود را بهتر انجام دهد، بهتر است آنها را ترك كند؛ زیرا انجام دادن رسالت طلبگی نیازمند ارج و قیمت و احترام ویژه ای فراتر از سایر اقشار است. ممكن است یك كاسب یا معمار در نظر دیگران محترم دیده نشود، اما در انجام وظیفه خود بسیار موفق باشد؛ اما روحانیت برای ادای وظیفه خود باید محترم باشد و نیاز به آبروی صنفی و اعتبار اجتماعی دارد. به همین جهت باید از اموری كه این اعتبار و منزلت را می كاهد در حد امكان پرهیز كند و حرف شنوی و حسن ظن مردم را بی جهت مخدوش نسازد.

برخی از این رفتارها عبارت اند از: غذا خوردن در كوچه، خیابان و بازار، تقلید صدای حیوانات، سوارشدن چرخ فلك، مسافركشی، فروشندگی و تجارت، حمل كردن مقدار زیادی بار یا چند كیسه بزرگ كالا در خیابان، دو لباسی، حضور با دمپایی و بدون جوراب در مجالس، حضور با لباس زیر در جمع های صمیمی، نگاه به نامحرم هرچند حلال باشد، خرید لباس های خاص زنانه، خرید جارو و همراه داشتن آن در منظر عمومی، نام بردن از همسر و خواهر در ملأ عام، قدم زدن با همسر و گفت وگوی صمیمی در خیابان و پارك، به كول گرفتن فرزند یا یك بسته بار، ابراز احساسات و اعجاب در مواجهه با محصولات صنعتی پیشرفته یا خانه های مجلل و كاوش درباره قیمت آنها، دویدن در خیابان، تند رانندگی كردن، گوش كردن موسیقی به صورت آشكار حتی موسیقی حلال، كف زدن در مجالس، لخت شدن برای سینه زدن در عزای امام حسین علیه السلام، چشمك زدن و برخی اشاره های دست و پا، زیاد چانه زدن با فروشندگان، امانت گرفتن فیلم سینمایی از ویدئو كلوپ، فیلم برداری یا عكس برداری در ملأ عام، استفاده از زنگ های خاص برای موبایل، بد نشستن و لم دادن، همراهی با گروه های منحرف، عكس گرفتن با خانم ها و ... .

سوار شدن موتور یا رانندگی برای پاره ای از شخصیت ها همین حكم را دارد؛ گرچه برای توده روحانیان خصوصا طلاب جوان این گونه نیست.[12] هم چنین یكی از اموری كه در شرایط فعلی موجب وهن روحانیت و تنزل نگاه مردم می شود، ملبّس شدن طلاب كم سن و سال و كم سواد است.

از اموری كه شأن طلبه را در نظر دیگران پایین می آورد، این است كه گمان شود طلبه همواره بی كار و رها است. اگر طلبه هر دعوتی را بپذیرد، هر مراجعه ای را بلافاصله پاسخ گوید، در موارد زیادی بی كار دیده شود، در نشست های گعده و خنده شركت كند، در مغازه ها به بطالت بنشیند، صبح دیر از خواب بیدار شود یا كار روزانه را آغاز كند و خلاصه حساب و كتاب خاصی در برنامه كاری اش دیده نشود، ارج و اعتبار خود را از دست خواهد داد. طلبه باید برنامه كاری منظم و كاملی داشته باشد. هیچ اشكال ندارد كه اگر درس یا كاری دارد برای رسیدگی به مراجعات، فرصت دیگری تعیین كند یا از پذیرش دعوت میهمانی عذر آورد یا صله ارحام، عیادت مریض و احوال پرسی از دوستان را كوتاه گرداند. همان گونه كه مردم از یك پزشك یا یك مدیر انتظار ندارند كه در همه مراسم و جلسات آنان شركت كند و زندگی او را مهم، جدی و با برنامه می شمارند، طلبه نیز باید دارای برنامه جدی و زندگی منظمی دیده شود و عذرش در كوتاه كردن برنامه های جانبی موجه باشد. طلبه نیز مانند یك كاسب یا كارمند جدی، باید هر روز صبح زود به درس و بحث یا كار صنفی خود مشغول شود و در نظر مردم، خانواده یا دوستان خود، فردی مصمم، قاطع، متین و بااراده بنماید.

تمام رفتارهای كودكانه كه برخاسته از هوس های زودگذر و فاقد غرض عقلایی و حكمت است نیز، همین گونه موجب تنزل شأن روحانی و روحانیت می شود؛ مانند آدامس جویدن، تخمه شكستن، خوردن چیزهای خاصی مثل ساندویچ، پفیلا، پفك، یا آلاسكا در مجلس عمومی، بازی های كامپیوتری، حل جدول روزنامه، ایستادن جلوی ویترین مغازه ها خصوصا اسباب بازی فروشی، نگاه كردن فیلم های سینمایی (كمدی، تخیلی و...) و تعریف كردن آن، دنبال كردن نتایج مسابقات فوتبال، بازی كردن، لطیفه گویی فراوان، ارسال برخی پیام های كوتاه كم محتوا، همراه داشتن جانوران و سرگرم شدن به آن، رفتن به طبیعت در مراسم سیزده فروردین، شكلك درآوردن و تقلید رفتار دیگران.

بدون شك اقدام به هیچ یك از رفتارهای بالا حرام یا زشت نیست و حتی ممكن است در شرایط خاصی ضرورت یا مصلحت نیز داشته باشد. هرگاه كه وظیفه یا ضرورت اقتضا كند، طلبه برای انجام این امور باید آمادگی كامل داشته باشد و ابا و استنكافی از خود نشان ندهد[13]؛ اما در شرایط عادی كه ضرورت خاصی وجود ندارد، سعی در پرهیز از این رفتارها داشته باشد. در روایتی آمده است:
عَبد اللَّهِ بن خالد الكنَانِی قَالَ استَقبَلَنِی أَبُو الحَسَنِ علیه السلام وَ قَد عَلَّقْتُ سَمَكةً فِی یدِی فَقَالَ اقذِفهَا إِنَّنِی لَأَكرَهُ لِلرَّجُلِ السَّرِی أَن یحْمِلَ الشَّی ءَ الدَّنِی بِنَفسِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّكم قَومٌ أَعدَاؤكم كثِیرَةٌ عَادَاكمُ الخَلقُ یا مَعشَرَ الشِّیعَةِ إِنَّكم قَد عَادَاكمُ الْخَلقُ فَتَزَینُوا لَهُم بِمَا قَدَرتُم عَلَیهِ؛[14]
عبد اللّه  بن خالد كنانی می گوید: ماهی ای تهیه كرده بودم و در دست آویخته و به همراه می بردم. در این حال امام كاظم علیه السلام مرا دید و فرمود: رهایش كن. من دوست ندارم كه یك فرد شریف نام دار چیز پستی را به دست خود حمل كند. سپس فرمود: ای جماعت شیعه! شما گروهی هستید كه دشمنان فراوان دارید. مردم با شما دشمن اند. پس تا آن جا كه می توانید برای آنان خود را بیارایید.

مشابه این موضوع را معاویه بن وهب نیز، از امام صادق علیه السلام نقل كرده است:
مُعَاوِیة بن وَهبٍ قَالَ رَآنِی أَبُو عَبدِ اللَّهِ علیه السلام بِالمَدِینَةِ وَ أَنَا أَحمِلُ بَقلا فَقَالَ إِنَّهُ یكرَهُ لِلرَّجُلِ السَّرِی أَن یحمِلَ الشَّی ءَ الدَّنِی فَیجتَرَأَ عَلَیهِ؛[15]

امام صادق علیه السلام مرا در حالی كه مقداری سبزی با خود می بردم در مدینه دید و فرمود: برای یك فرد شریف نام دار شایسته نیست كه كالای پستی را با خود حمل كند؛ زیرا بر او جرأت پیدا می كنند.

توجه به تعلیلی كه در این دو حدیث بیان شده است، بسیار آموزنده است. در روایت اول، امام كاظم علیه السلام می فرماید: چون شیعیان دشمن دارند باید ابهت و جلال خود را در مقابل دشمن پاس دارند و انجام كارهای پست، این جلال و شكوه را از آنان می گیرد و آنان را از اجرای بهینه وظایف خود باز می دارد. در روایت دوم نیز، امام صادق علیه السلام به شأن اجتماعی كسی مانند معاویه بن وهب توجه كرده و به او تذكر داده اند كه انجام كارهای پست مردم را بر او گستاخ و جری می گرداند و ضریب تأثیر اجتماعی او را پایین می آورد.

بدیهی است در شرایطی كه این علت وجود نداشته باشد هر كس موظّف است كارهای شخصی خود را به دست خود انجام دهد. در توصیف اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است:
كانَ لایمْنَعُهُ اَنْ یحْمِلَ حَاجَتَهُ مِن السوق اِلی أهلِهِ؛[16] پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به دست خود مایحتاج خود را از بازار به سوی خانواده اش حمل می نمود.

بسیاری از عالمانِ بنام نیز، همین شیوه را دارند و در تأمین نیازهای شخصی و خانوادگی خود از دیگران كمك نمی گیرند و این تواضع كه به تأسی از رفتار پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله شكل گرفته موجب جلب اعتماد مردم و محبوبیت آنها نیز شده است. در روایتی آمده است:

نَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِلَی رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ قَدِ اشْتَرَی لِعِیالِهِ شَیئاً وَ هُوَ یحْمِلُهُ. فَلَمَّا رَآهُ الرَّجُلُ اسْتَحْیا مِنْهُ. فَقَالَ علیه السلام اشْتَرَیتَهُ لِعِیالِك وَ حَمَلْتَهُ إِلَیهِمْ. أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ لاَ أَهْلُ الْمَدِینَةِ لَأَحْبَبْتُ أَنْ أَشْتَرِی لِعِیالِی الشَّی ءَ ثُمَّ أَحْمِلَهُ إِلَیهِمْ؛[17]

امام صادق علیه السلام مردی از اهل مدینه را دید كه برای خانواده اش چیزی خریده و آن را حمل می كند. وقتی چشم او به امام افتاد، خجالت كشید. حضرت فرمود: برای خانواده ات خریده ای و می بری. به خدا قسم! اگر مردم مدینه نبودند (و در میان آنها شناخته شده نبودم) دوست داشتم كه من هم برای خانواده ام چیزی خرید كنم و برای شان ببرم.

امام صادق علیه السلام فرمود:
مَنْ رَقَعَ جَیبَهُ وَ خَصَفَ نَعْلَهُ وَ حَمَلَ سِلْعَتَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِنَ الْكبْرِ؛[18]
هركه پیراهن خود را وصله كند، و كفش خود را پینه زند، و بار خود را به دوش كشد، از كبر در امان است.

با توجه به احادیث گذشته روشن می شود كه این حدیث مربوط به شرایطی است كه این امور در نظر عرف مذموم تلقی نشود، یا درباره كسی است كه اعتبار اجتماعی اش زیاد نیست. محدث بزرگ، شیخ حر عاملی در تفسیر این احادیث می گوید:
أَقُولُ هَذَا مَحْمُولٌ عَلَی عَدَمِ كوْنِ هَذِهِ الْأَشْیاءِ فِی الْعُرْفِ مِنَ الْأُمُورِ الدَّنِیةِ بِالنِّسْبَةِ إِلَی ذَلِك الشَّخْصِ أَوْ مَخْصُوصٌ بِغَیرِ الرَّجُلِ السَّرِی.[19]

بنابراین، ضمن این كه روحانیت باید بی تكلف و بی آلایش باشد، باید اعتبار و پرستیژ صنفی خود را پاس دارد و به گونه ای عمل نكند كه فرد او در نظر جامعه خُرد، پست، حقیر و ضعیف، یا صنف روحانیت به عنوان قشری كم ارزش، بی مقدار و دون پایه تلقی شود. امام امت، كسی از روحانیان را در میوه فروشی در حالی دیده بودند كه با عبا و قبا بر زمین نشسته و میوه سوا می كند. این صحنه موجب وهن شخصیت روحانی ایشان و تضعیف جایگاه او بود. ایشان آرام تذكر داده بودند كه این جا قم است!

پیامبر اكرم ـ اسوه مهربانی و اخلاق كه كارهای شخصی خود را به دست خود انجام می داد ـ به تعبیر امام علی علیه السلام از هیبت و جلالت خاصی برخوردار بود و این رفتارها باعث خرد شدن عظمت و شخصیت او در میان جمع نبود.[20]

بنابراین، هر كاری كه باعث سبكی شأن طلبه در نگاه مردم شود و او را در ایفای نقش اجتماعی و رسالت خود ضعیف گرداند، اخلاقا برای طلبه جایز نیست. شأن طلبه در نگاه مردم، باید در خدمت اهداف دین و تأثیرگذاری اجتماعی قرار گیرد. اگر با بی ملاحظگی و لاابالی گری این جایگاه از بین برود، زمینه خدمت از بین می رود و ادای وظیفه دشوار می گردد. پس اگر گفته می شود كه فلان رفتار خلاف شأن طلبه است، منظور این است كه آن رفتار جایگاه طلبه را در نظر مردم پست می گرداند و مانع پیش رفت كار طلبه می گردد.

تشخیص مصداق این رفتارها نیاز به دقت فراوان دارد و نمی توان به صورت قالب بندی شده و كلیشه ای، به معرفی نمونه های آن پرداخت:

الف) طبیعی است میان طلبه ملبّس و طلبه غیرملبّس در مصادیق این رفتارها تفاوت چشم گیری وجود دارد. طلبه ملبّس، نماد روحانیت تلقی می شود و به صورت مستقیم انتساب به دین یافته است؛ اما طلبه غیرملبّس انتساب رسمی به دین ندارد و از او انتظار مستقیم برای انجام رسالت های حوزوی نمی رود. گویا برای كسب آمادگی و تجهیز كامل در این مسیر هنوز فرصتی در اختیار دارد.

ب) شرایط سنی نیز، در تشخیص مصادیق و كشف نمونه ها تأثیر دارد. هرچه سن بالاتر رفته باشد، شأن و جایگاه طلبه در دیده مردم افزایش می یابد و انتظارات آنان بیشتر می گردد. طلبه جوان هرچند ملبّس باشد، به اندازه روحانی سال خورده، در معرض دقت و خرده گیری نیست.

مثلاً كشتی گرفتن با جوانان و شركت در بازی فوتبال آنان برای یك طلبه بسیار جوان شاید اشكالی نداشته باشد، اما برای یك روحانی مسن و جاافتاده، سبك و خلاف شأن به شمار می رود.

نباید گمان شود كه این گونه برنامه ها چون موجب انس و صمیمیت و رفاقت می شود مطلوب است؛ زیرا انس و صمیمیت و رفاقت، موضوعیت ندارد و تنها برای انتقال بهینه پیام دین ارزشمند است. این گونه رفتارها ـ كه در سیره پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام سابقه ندارد ـ روحانی را در حد مخاطب و هم سطح او تنزل می دهد. از آن به بعد سخن روحانی، نه سخن یك عالم دین و كارشناس معارف اسلامی كه سخن یك كشتی گیر، فوتبالیست یا رفیق به شمار می رود و تأثیر لازم را نخواهد داشت. یعنی با این رفتارها روحانی، از كاركرد ویژه خود ساقط شده و به كاری نمی آید. روحانی هرگز كشته و مرده احترام و دست بوسی نیست؛ اما مأمور به وظیفه ای است كه باید از عهده آن به خوبی برآید و آن را به خوبی انجام دهد. اگر این انس و رفاقت مانع از انجام آن مأموریت گردد بی شك نامطلوب است. نباید به روحانی به چشم یك رفیق گعده نشین نگاه شود. بلكه جایگاه روحانی در میان مردم باید جایگاه یك عالم و كارشناس دین باشد و سخن او نافذ و مؤر دیده شود.

به هر حال نه طلبه جوان ادای بزرگسالان را در آورد و نه روحانی سالمند به شیوه جوانان ظاهر شود.

 شیئان عجیبان هما ابرد من یخ!
شیخ یتصابی و صبی یتشیخ

ج) نگاه مردم در مناطق مختلف، متفاوت است. شاید مردم قم و مشهد به جهت انس فراوان با روحانیت، از مشاهده برخی رفتارها شگفت زده نشوند و دریافت منفی نداشته باشند؛ اما مردم مناطق دیگر انتظار ویژه ای از روحانی دارند و رفتارهایی به مراتب كوچك تر را برنمی تابند.

د) مخاطبان نیز در این تعریف تأثیرگذارند. حضور روحانی در جمع جوانان با حضور او در میان سال مندان متفاوت است. جوانان از شكستن قالب های كلیشه شده و رایج لذت می برند و نه تنها استنكار و استیحاش ندارند، كه از آن استقبال نیز می كنند؛ اما بسیاری از بزرگ ترها، از برهم زدن هنجارهای ذهنی خود برآشفته می شوند و به سرعت قضاوت منفی می كنند. برای مثال، درآوردن عبا و عمامه در جمع جوانان نوعی ابراز محبت و صمیمیت تلقی می شود؛ اما ممكن است در میان بزرگ ترها حمل بر بی قیدی و بی احترامی شود. بی شك، تعداد جمعیت حاضران نیز در این قضاوت تأثیر دارد.

ه) محیط حضور طلبه نیز، در شكل دهی نگاه مردم مؤر است. رفتار یك طلبه در ورزشگاه، كوه، كنار استخر یا در مسافرت با رفتار او در محراب مسجد و كلاس مدرسه در نظر مردم متفاوت است. هر یك از این محیط ها مقتضای خاصی دارد كه به خوبی باید شناخته و رعایت شود.

رفتارهای دال بر خود بزرگ پنداری، برتری جویی و امتیازخواهی

روحانی كه وظیفه تعلیم و تربیت دینی مردم را بر عهده دارد، از جایگاه و شأن ویژه ای برخوردار است و مورد احترام و تجلیل نیز قرار می گیرد. این احترام و تجلیل نباید مایه غرور و تكبر شود. روحانی هرگز نباید خود را برتر از نوع مردم و مستحق امتیاز ویژه بداند. رفتارهایی كه به نوعی نشان از این رذیلت اخلاقی دارد، بسیار مذموم و ناپسند است؛ رفتارهایی مانند عدم رعایت نوبت، عدم رعایت قانون عمومی، متقاعد كردن پلیس برای جریمه نكردن و گذشت از تخلف او با استفاده از شأن طلبگی، درخواست ملاحظه بیشتر، دریافت وام ویژه، بی توجهی به حضور دیگران و حقوق آنان، بی اعتنایی به مردم، گلایه دایم و شكایت مستمر، توقع احترام، انتظار سلام یا دعوت به بالای مجلس و ... .

امام علی علیه السلام از خرید لباس از فروشنده ای كه ایشان را شناخت و می خواست تخفیف ویژه ای بدهد انصراف داد و از فروشنده دیگری به طور ناشناس تهیه كرد.[21] امام خمینی رحمه الله نیز، با دیدن گوشت خوبی كه خادم شان خریده بود، او را نهی كرد از این كه از قصابی گوشت بخرد كه او را به عنوان خادم ایشان می شناسد؛ زیرا قصاب ملاحظه ایشان را خواهد كرد و بهتر از آن چه به توده مردم می دهد، برای ایشان خواهد گذاشت. در نتیجه، چربی بیشتری برای سایرین خواهد ماند.

از جمله نكته های قابل ذكر، رویارویی با احترام های فوق العاده مردم به روحانیت است. مردم متدین براساس علاقه ای كه به دین و روحانیت دارند، گاهی در ابراز ارادت به روحانی سنگ تمام می گذارند. این محبّت یقیناً از جانب مردم پسندیده و شایسته است و از اخلاص، صفا و احساس مسئولیت آنان سرچشمه می گیرد؛ اما روحانی مجاز نیست همه این احترام ها را بپذیرد، بلكه باید مراعات جوانب دیگر را هم بكند. مثلاً كسی به جهت احترام و تجلیل طلبه را در میان صف مقدم گرداند یا مالك یك اتومبیلِ مدل بالا از سر عشق و اخلاص اصرار می ورزد كه امام جماعت محل را به منزل برساند. اگر سوار شدن به آن اتومبیل در شرایط عادی مناسب شأن روحانی نباشد و بازتاب اجتماعی نامطلوبی برجای گذارد، او موظّف است به صراحت و با صمیمیت از پذیرش این محبت عذر آورد و مناسب است دلیل این امتناع را هم برای مردم تبیین كند؛ زیرا پذیرش این محبت تنها ملاحظه حال یك نفر است. اما نپذیرفتن آن، ملاحظه احوال یك جامعه، و در تعارض این دو، مراعات حال جامعه بر ملاحظه حال افراد، تقدم دارد. از همین قبیل است: قبول بوسیدن دست، پذیرش هدایای ویژه، دعوت به مجالس پرتشریفات و ... .

موضوع مهم دیگری كه باید در این جا بدان اشاره كرد، جلال و جبروت علمایی و اسطقسّی فوق اسطقسات! وانمودن است. تظاهر به علمیت، استفاده از كلمات قلمبه، اصطلاحات عربی نامأنوس، تكیه كلام های آخوندی، و لفظ قلم سخن گفتن خصوصا در محاورات عادی، و اشاره مكرر به مباحث علمی و فنی در بسیاری از موارد تكلف آمیز و نشان نوعی خودبزرگ بینی و برتری جویی است. آورده اند كه شخصی در میان كوچه جوانی را دیده و با طنین سنگین و آوای رسایی گفته بود: صبحكم اللّه  بالخیر و العافیه و السرور. جوان بی چاره كه از این همه عبارت عربی جز نام خدا هیچ نفهمیده بود، ترسان و لرزان دست و پای خویش گم كرده و به دنبال پاسخ آبرومندی در خزانه واژگان خود جست و جو می كرد. در نهایت پس از شرمساری فراوان و واهمه و انفعال بسیار، برای رهایی از فشار آوار آن همه بزرگی و علمیت خجلت زده در پاسخ گفته بود: سمع اللّه  لمن حمده، اللّه  اكبر!

این رویه علاوه بر این كه نشان نوعی تظاهر است، بی شك موجب گسست از مردم و به منزله حجابی است كه مانع از ابلاغ پیام دین و ادای وظیفه طلبگی می گردد. طلبه باید مانند پیامبران به لسان قوم با آنها سخن گوید و از فضل فروشی و وانمود این كه شما در سطح ما نیستید، الفبای ما را نمی فهمید و پشیزی ارزش ندارید! به شدت پرهیز كند. در این موارد عمل ما از سلیقه عرفی بسیار فاصله گرفته و مصداق شهرت، مذموم گشته است.

البته، باید توجه كرد كه تحصیل حوزوی، طلبه را با ذخایر واژگانی و ادبیات نوینی آشنا می سازد كه در موارد فراوانی به صورت ناهشیار فاصله زبان او با مردم زیاد می شود؛ اما شاید مراقبت و توجه به این موضوع تا اندازه ای مانع از ابراز آن گردد. ارتباط زیاد با توده مردم نیز، زمینه حفظ زبان عرفی را فراهم می آورد.

پاره ای از طلاب از سخنرانی های ساده، نوشتن مقاله های ساده و مفید، یا بیان احكام شرعی در سخنرانی پرهیز دارند و گمان می كنند این كارها، پرستیژ اجتماعی و كلاس آنان را پایین می آورد. شهید مطهری كه در نوشتن كتاب داستان راستان از سوی كسانی با همین منطق مورد انتقاد قرار گرفته بود، این موضوع را یك بیماری و انحراف بزرگ از تعالیم عالیه اسلام می داند.[22]

مشكل دیگر این كه برخی در اداره ها و مشاغل، به دنبال پست و منصب تلاش یا گاهی منازعه می كنند، برخی نسبت به ذكر عنوان حجه الاسلام و المسلمین یا آیه اللّه  از خود حساسیت نشان می دهند، ... همه این رفتارها نشان از دنیاطلبی و برتری جویی دارد. كسانی كه به دنبال این امور اعتباری دنیوی باشند، از بركات و نعمات سرای آخرت محروم خواهند ماند:
«تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَادًا وَ الْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»؛[23]
آن منزلگاه آخرت را برای كسانی قرار می دهیم كه در زمین به دنبال برتری و فساد نیستند، و سرانجام [خوش] برای پرهیزگاران است.

امام علی از قول حضرت عیسی علیه السلام فرمود:
الدُّنیا دَاءُ الدِّینِ وَ العَالِمُ طَبِیبُ الدِّینِ فَإِذَا رَأَیتم الطَّبِیبَ یجُرُّ الدَّاءَ إِلَی نَفسِهِ فَاتَّهِمُوهُ وَ اعلَمُوا أَنَّهُ غَیرُ نَاصِحٍ لِغَیرهِ؛[24]
دنیا، آفت و درد دین است و عالِم، طبیب دین. هرگاه دیدید كه طبیب، درد و آفت را به سوی خود می كشد، به او بدگمان شوید و بدانید كه او دل سوز دیگران نیست.

امام صادق علیه السلام می فرماید:
إِذَا رَأَیتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَی دِینِكمْ فَإِنَّ كلَّ مُحِبٍّ لِشَی ءٍ یحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ علیه السلام لاَ تَجْعَلْ بَینِی وَ بَینَك عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیا فَیصُدَّك عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِك قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِی الْمُرِیدِینَ إِنَّ أَدْنَی مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاَوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ؛[25]
اگر عالمی را دوستدار دنیا یافتید، او را در كار دین خود متهم سازید؛ زیرا هر دوستدار در بند چیزی است كه آن را دوست می دارد. خدا به داود وحی فرمود كه میان من و خودت عالم فریفته دنیا را واسطه قرار مده كه تو را از راه دوستی ام بگرداند، كه ایشان راه زنان راه بندگان جویای من اند، و من كمتر كاری كه با ایشان كنم این است كه شیرینی مناجاتم را از دل شان برمی كنم.

رفتارهای لازم

دسته دیگر از رفتارها، رفتارهایی است كه طلبه باید انجام دهد و ملاحظه شأن و رتبه خود را در آن نكند.

گرچه طلبه برای ادای رسالت خود نیاز به جایگاه اجتماعی دارد و باید از رفتارهایی كه موجب وهن منزلت او می گردد، خودداری كند؛ اما در مواردی كه یك مصلحت اهم وجود دارد، طلبه هرگز نباید از اقدام به این امور طفره رود. در این جا، به برخی از این موارد اشاره می كنیم: ورزش[26]، هل دادن ماشین در راه مانده، كمك به سال خوردگان و رساندن بار آنان به منزل، تواضع برای مردم و قیام به احترام آنها، جمع كردن سفره، گرفتن دست ناتوان، احترام به والدین و بوسیدن دست پدر و مادر، بوسیدن فرزند، كفش داری و خدمت و جارو كردن حرم ائمه اطهار علیهم السلام، روضه خواندن، سینه زدن در مجلس عزای اهل بیت، ارتباط با مستمندان، ملاطفت با كودكان، ابتدا به سلام، سلام به كودكان، سوار كردن دیگران در وسیله نقلیه شخصی و رساندن آنان، گذشت از حق و پرهیز از جر و بحث و جدال، پوشیدن لباس نظامی در جنگ، اعتراف به اشتباه و عذرخواهی، دفاع از مظلوم، دفاع از حق و مقابله با باطل، رسیدگی به ارحام و همسایگان و معاشرت با آنها، پذیرفتن دعوت مردم، تحویل گرفتن مردم و لبخند به چهره آنان، جواب سلام گرم و بامحبت، گرفتن هدیه، عذرخواهی از اشتباه، انجام دادن امور شخصی، پرهیز از دستور دادن به دیگران[27]، علم آموزی[28]، مشورت خواستن[29]، اعتراف به جهل و گفتنِ كلمه نمی دانم و....[30]

از این بالاتر، این كه طلبه با آینده نگری، برای كمك به دیگران و راه انداختن كار مردم آمادگی لازم را از قبل فراهم آورد. برای مثال، كمی بنزین، كپسول كوچك آتش نشانی، سیم رابط باطری، تسمه پروانه یدكی، گالن آب، طناب بكسل، و ... در ماشین خود داشته باشد، به این نیت كه كار دیگران را راه بیندازد. یا كارت تلفن، پول خرد، دستمال كاغذی، بلیت اتوبوس، قلم و كاغذ و ... به همراه داشته باشد، تا در موقع نیاز مشكل دیگران را برطرف سازد. یا با روی خوش گوشی همراه خود را در اختیار دیگران قرار دهد ... و همواره برای حل مشكل دیگران پیش قدم و آماده باشد. در روایتی آمده است:
زاذان قال رَأَیتُ عَلیا علیه السلام یمسِك الشّسوعَ بِیدِه ثُمَّ یمُرُّ فی الأَسواقِ فَیناوِلُ الرجلَ الشسعَ وَ یرشِدُ الضّالَّ وَ یعینُ الحَمّالَ عَلی الحَمولَةِ وَ هُوَ یقرأ هذه الآیة: «تِلْكَ الدَّارُ الْأَخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لاَ یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلاَ فَسَادًا وَ الْعَـقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» ثُمّ یقولُ هذه الآیةُ أُنزِلَت فی الوُلاةِ وَ ذَوی القُدرةِ منَ النّاسِ؛[31]
زاذان می گوید: امام علی علیه السلام را دیدم كه تعدادی بند كفش در دست دارد و در بازار قدم می زند. هر كس كه نیازمند باشد، به او بند كفش می دهد. گم شده را راهنمایی می كند. باربران را در بردن بار كمك می نماید. و این آیه را می خواند: «آن سرای آخرت را برای كسانی قرار دادیم كه در زمین برتری و فساد نمی جویند» آن گاه می فرماید: این آیه درباره زمام داران و توان گران نازل شده است.

طلبه باید در تأمین نیاز مردم، و در مواجهه با درخواست ها و مراجعات آنان ـ چه در امور دینی و چه در امور اجتماعی و عرفی ـ و در حل مرافعات آنان، بی حوصلگی نشان ندهد، و از بذل توان و اعتبار خود دریغ نكند، بلكه با رویی خوش و چهره ای گشاده، آن چه از دستش برمی آید، به كار گیرد.

امام علی علیه السلام می فرماید:
إنّ حَوائِجَ النّاسِ إلیكُم نِعمةٌ مِنَ اللّه  عَلَیكُم فَاغتَنِموها و لا تَملّوها فَتَتَحوّلَ نِقَما؛[32]
نیازمندی مردم به شما، نعمتی از جانب خدا بر شما است. آن را مغتنم بشمارید و از آن ملول و خسته نشوید كه تبدیل به نقمت خواهد شد.

هم چنین فرمود:
إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِی الْأَرْضِ یسْعَوْنَ فِی حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الاْمِنُونَ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ مَنْ أَدْخَلَ عَلَی مُؤمِنٍ سُرُوراً فَرَّحَ اللَّهُ قَلْبَهُ یوْمَ الْقِیامَةِ؛[33]
خداوند در زمین بندگانی دارد كه در رفع نیاز مردم تلاش می كنند. آنان در روز قیامت در امان اند. هر كس مؤمنی را شاد كند، خدا در روز قیامت دلش را شاد می گرداند.

روایت شده است:
مَن كَثُرت نِعَمُ اللّه  عَلَیهِ كَثُرَت حَوائِجُ النّاسِ إلیهِ فَإن قامَ فیها بِما أَوجَبَ اللّه  سُبحانَه عَلَیهِ فَقَد عَرَّضَها للدّوامِ وَ إن مَنَعَ ما أَوجَبَ اللّه  سُبحانَه فیها فَقَد عَرَّضَها للزَّوالِ؛[34]
هر كس كه نعمت خدا بر او بیشتر باشد، حاجت و نیاز مردم به او بیشتر می شود. پس اگر مطابق آن چه خدا واجب گردانده در حل مشكلات مردم اقدام كند، نعمت الهی را پایدار ساخته است و اگر اقدام نكند، نعمت را در معرض از بین رفتن قرار داده است.

متأسفانه برخی ـ به ویژه طلاب شاغل و صاحب منصب و معروف ـ برای تقلیل این مراجعات و رهایی از دردسر آن، میان خود و مردم فاصله می اندازند، این احتجاب و فاصله به شدت نهی شده است. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
أیمَا وَالٍ احتَجَبَ عَن حَوَائِجِ النَّاسِ احتَجَبَ اللَّهُ عَنهُ یومَ القِیامَةِ وَ عَن حَوَائِجِهِ؛[35]
هر كارگزاری كه از درخواست های مردم حجاب گیرد، خداوند در روز قیامت از او و نیازهایش حجاب می گیرد.

امام عصر (عج) به سید ابوالحسن اصفهانی چنین نوشته است:
ارخَص نَفسَكَ، وَ اجعَل مَجلِسَكَ فی الدِّهلیزِ، وَ اقصُد حَوائِجَ النّاسِ، نَحنُ نَنصُرُكَ؛[36]
خود را پایین آور، مجلس خود را در دهلیز (در دست رس عموم) قرار ده، در رفع نیاز مردم تلاش كن، ما هم تو را یاری می كنیم.

شهید بهشتی رحمه الله در این باره می فرماید:
روحانی، كسی است كه در میان مردم و در متن مردم زندگی می كند، و كار می‌كند. مردم از او سؤالات می كنند. دائما در تماس مستقیم با مردم است. اگر منبری، واعظ و سخنران است، میان همین مردم و توده ها سخنرانی می كند، سخنرانی اش به یك قشر معین مربوط نیست. به همه مربوط است. سخنرانی هم [این] نیست كه بیاید حرفش را بزند و برود، یا همان وقت با مردم است یا شب مردم می آیند درِ خانه اش و با او معاشرت دارند. روحانی و مردم مثل ماهی می ماند و آب. روحانی با مردم و در مردم زنده است. بدون مردم و دور از مردم نمی تواند رسالتش را ایفا كند. علاوه بر این، روحانی در جامعه ما یك نقش دیگر را هم خود به خود بر عهده دارد و آن، خدمت بی منت به مردم است. مردم ما ـ بخواهیم یا نخواهیم ـ از روحانی محله شان انتظار دارند اگر گرهی در كارشان پیدا می شود، قدم جلو بگذارد و گره گشایی كند. اگر مشكلی پیدا می شود، حل كند. یادم می آید در نجف آباد اصفهان، یك عالم مردمی فعال و محبوب به نام مرحوم حاج شیخ ابراهیم رحمه الله زندگی می كرد. خوب یادم می‌آید آن وقت ها ما طلبه جوانی بودیم و دوست می داشتیم این الگوهای خوب را بشناسیم. از آنها چیز یاد بگیریم ... ایشان گاهی مثلاً ساعت دوی بعد از نیمه شب یك كسی می‌آید در خانه‌اش را می زند. آقا چیه؟ با زنم دعوایم شده. ریش سفیدهای فامیل نتوانستند دعوا را حل كنند، كار بالا گرفته، ناچار شدیم به شما زحمت بدهیم. لطفاً بیایید و بین ما صلح بدهید. آقای حاج شیخ ابراهیم با كمال خوش رویی و با كمال خوش حالی می رود آن جا می نشیند، می گوید: یك چای درست كنید با هم بخوریم. می نشیند تا صبح اختلاف اینها را حل می كند و نماز می خواند و می رود. بسیاری از روحانیت آماده برای خدمات مردم زندگی می كنند، بدون این كه ساعت معین داشته باشند. همیشه در اختیار مردم هستند. این خصلت اساسی یك روحانی است.[37]

نكته دیگر این كه، طلبه باید به تأسی از پیامبران الهی در دفاع از حق و در بیان حق ـ خصوصا در مقابل مستكبران ـ بسیار صریح و جسور باشد؛ حتی اگر مردم آن را نپسندند یا تلخ شمارند. خدای متعال از قول پیامبران بزرگ خویش جملاتی را نقل می كند كه در نگاه نخست خلاف ادب متداول میان مردم است؛[38] مثلاً حضرت نوح خطاب به قوم خود فرمود:
«وَ لَـكِنِّی أَرَلـكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ»؛[39] من شما را مردمی نادان می بینم.

حضرت هود علیه السلام می فرماید:
«إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ»[40]؛ «قَدْ وَقَعَ عَلَیكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَ غَضَبٌ أَتُجَـدِلُونَنِی فِی أَسْمَآءٍ سَمَّیتُمُوهَآ أَنتُمْ وَ ءَابَآؤُ كُم مَّانَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَـنٍ» ؛[41]
شما دروغ گویید.راستی كه عذاب و خشمی (سخت) از پروردگارتان بر شما مقرر گردیده است. آیا درباره نام هایی كه خود و پدران تان [برای بت ها ]نام گذاری كرده اید، و خدا بر [حقانیت] آنها برهانی فرو نفرستاده، با من مجادله می كنید؟ پس منتظر باشید كه من هم با شما از منتظرانم.

حضرت لوط علیه السلام فرمود:
«بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ»؛[42] شما مردمی تجاوزكارید.

حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید:
«أُفٍّ لَّكُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ»؛[43] اف بر شما، و بر آن چه به جای خدا می پرستید! آیا عقل نمی ورزید؟

حضرت موسی علیه السلام در جواب فرعون فرمود:
«لَقَدْ عَلِمْتَ مَآ أَنزَلَ هَـؤُلاَءِ إِلاَّ رَبُّ السَّمَـوَ تِ وَ الْأَرْضِ بَصَآلـءِرَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّكَ یـفِرْعَوْنُ مَثْبُورًا»؛[44]
قطعاً می دانی كه این نشانه ها را كه باعث بینش ها است، جز پروردگار آسمان ها و زمین نازل نكرده است، و راستی ای فرعون! تو را تباه و مطرود می پندارم.

ادب، رعایت نیكوترین شیوه در انجام دادن كار است. از این رو، در دفاع از حق، اگر امكان انتخاب شیوه نیكوتری وجود داشته باشد، لازم است كه از آن استفاده شود؛ اما در مواجهه با باطل بهترین شیوه، صراحت لهجه و بیان آشكار است. این گونه سخن گفتن، مراعات جانب حقیقت و رعایت ادب حق است كه مطلوبی از آن برتر و گرامی تر وجود ندارد؛ گرچه با روح مداهنه و تسامح عرفی، و خضوع و تملق برای مفسدان و مستكبران ناسازگار است و برخی از منافع فردی را به خطر می اندازد.

هم چنین از جمله آداب شرعی ویژه كه برخاسته از عبودیت و تربیت انسانی است، مساوات میان غنی و فقیر، زن و مرد، حاكم و محكوم، امیر و مأمور، سلطان و رعیت و لغو امتیازهای اجتماعی بی بنیاد است. خداوند متعال می فرماید:
«لاَ تَمُدَّنَّ عَینَیكَ إِلَی مَا مَتَّعْنَا بِهِی أَزْوَ جًا مِّنْهُمْ وَ لاَ تَحْزَنْ عَلَیهِمْ وَ اخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِینَ»؛[45]
و به برخورداری هایی كه ما به دسته هایی از كافران داده ایم چشم مدوز، و بر ایشان اندوه مخور، و بال خویش برای مؤنان فرو گستر [و در مقابل آنان سخت متواضع باش].

هم چنین می فرماید:
«فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِی مَا نَرَلـكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَ مَا نَرَلـكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِی الرَّأْی وَ مَا نَرَی لَكُمْ عَلَینَا مِن فَضْلِم بَلْ نَظُنُّكُمْ كَـذِبِینَ * قَالَ یـقَوْمِ أَرَءَیتُمْ إِن كُنتُ عَلَی بَینَةٍ مِّن رَّبِّی وَءَاتَـلـنِی رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِی فَعُمِّیتْ عَلَیكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَ أَنتُمْ لَهَا كَـرِهُونَ * وَ یـقَوْمِ لاَ أَسْـٔلُكُمْ عَلَیهِ مَالاً إِنْ أَجْرِی إِلاَّ عَلَی اللَّهِ وَ مَآ أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّهُم مُّلَـقُواْ رَبِّهِمْ وَ لَـكِنِّی أَرَلـكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ * وَ یـقَوْمِ مَن ینصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ * وَ لاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِی خَزَآلـءِنُ اللَّهِ وَ لاَ أَعْلَمُ الْغَیبَ وَ لاَ أَقُولُ إِنِّی مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِی أَعْینُكُمْ لَن یؤْتِیهُمُ اللَّهُ خَیرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنفُسِهِمْ إِنِّی إِذًا لَّمِنَ الظَّــلِمِینَ»؛[46]
پس، سران قومش كه كافر بودند، گفتند: ما تو را جز بشری مثل خود نمی بینیم، و جز جماعتی از فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمی بینیم كسی تو را پیروی كرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلكه شما را دروغ گو می دانیم. گفت: ای قوم من! به من بگویید، اگر از طرف پروردگارم حجّتی روشن داشته باشم، و مرا از نزد خود رحمتی بخشیده باشد كه بر شما پوشیده است، آیا ما شما را در حالی كه بدان اكراه دارید، به آن وادار كنیم؟ و ای قوم من! بر این رسالت، مالی از شما درخواست نمی كنم. مُزد من جز بر عهده خدا نیست. و كسانی را كه ایمان آورده اند طرد نمی كنم. آنان پروردگارشان را دیدار خواهند كرد؛ ولی شما را قومی می بینم كه نادانی می كنید. و ای قوم من! اگر آنان را برانم، چه كسی مرا در برابر خدا یاری خواهد كرد؟ آیا عبرت نمی گیرید؟ و به شما نمی گویم كه گنجینه های خدا پیش من است، و غیب نمی دانم، و نمی گویم كه من فرشته ام، و درباره كسانی كه دیدگان شما، به خواری در آنان می نگرد، نمی گویم خدا هرگز خیرشان نمی دهد. خدا به آن چه در دل آنان است، آگاه تر است [اگر جز این بگویم] من در آن صورت از ستم كاران خواهم بود.

دیگر از اموری كه طلبه باید انجام دهد و ملاحظه شأن خود را در آن نكند، توجه به مسائل سیاسی ـ اجتماعی و آگاهی از جریان های موجود است. طلبه باید آگاهی های زمان خود را به اندازه ای بالا برد كه هم خود فریب نخورد و از لوابس محفوظ ماند و هم بتواند مردم را از انحراف حفظ كند. برخی گمان می كنند اطلاع از اخبار و حوادث سیاسی روز و پی گیری جریان های اجتماعی با زی طلبگی منافات دارد. امام امت می فرمود:

مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست كه مرجع و مجتهدش بگوید: من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی كنم. آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از كیفیت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیكته شده آنان و درك موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه داری و كمونیزم كه در حقیقت استراتژی حكومت بر جهان را ترسیم می كنند، از ویژگی های یك مجتهد جامع است. یك مجتهد باید زیركی و هوش و فراست هدایت یك جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی كه در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد. حكومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حكومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و كامل اداره انسان از گهواره تاگور است.[47]

شاگردان حضرت امام در شرایطی كه خواندن روزنامه و اطلاع از حوادث سیاسی برای طلبه زشت و خلاف شأن شمرده می شد، به ارشاد ایشان پی گیر رویدادهای روز بودند و می كوشیدند با شرایط موجود جامعه آشنا شوند:
تا سال 1341 ... روحانیون سیاسی، خیلی محدود و معدود بودند. اكثریت قاطع روحانیت آنها بودند كه از سیاست كناره گیری داشتند. نشانه تقوای بیشتر و عدالت كامل تر و صرف نظر كردن بیشتر از دنیا، برای یك روحانی این بود كه كاری به سیاست نداشته باشد ... ورود به سیاست همان و تنزل از درجه روحانیت همان! سال 1341 یك روحانی جامع الشرایط كه در مكارم و ارزش های والای او جای سخن نبود، ... این تابو را از بین برد. گفت: روحانی باید اسلام را بیان كند، اسلام را تبلیغ كند، به مردم خدمت كند، در متن جامعه بماند، موعظه كند، با انحرافات مبارزه كند؛ ولی مطلب به این جا تمام نمی شود، روحانی باید پیش تاز و پیش گام در مبارزات سیاسی گسترده، و نیرومند، ... باشد تا یك روحانی تمام عیار باشد. علی وار، حسین گونه، پیامبروار باشد. مگر نه این كه روحانی می گوید: من جانشین پیامبرم؟ مگر نه این كه می گوید: من نایب امام زمان (عج) هستم؟ پس چگونه می تواند خود را از مسئولیت های سنگین سیاسی و مبارزاتی بركنار بداند؟ روحانی باید مرد سیاست و مبارزه نیز باشد. آن شخصیت والایی كه توانست این نقطه عطف تاریخی را برای تكامل نقش روحانیت در جامعه ایفا كند، امام بود.[48]

در همین راستا، باید اشاره كرد كه ورود روحانیت به مشاغل اجتماعی ـ چه كارهایی مانند قضاوت كه شرعا بر عهده روحانیت است، چه كارهایی مانند تأسیس دفترخانه، یا هم كاری در عقیدتی سیاسی ها كه ترجیحا روحانی باید انجام دهد و چه كارهایی كه برای روحانی و دیگران مشترك است مانند استادی دانشگاه و معلمی ـ نیز، لازمه زی طلبگی است و نباید خلاف شأن، پنداشته شود:

روحانیون و علما و طلاب باید كارهای قضایی و اجرایی را برای خود یك امر مقدس و یك ارزش الهی بدانند و برای خود، شخصیت و امتیازی قایل بشوند كه در حوزه ننشسته اند، بلكه برای اجرای حكم خدا راحتی حوزه را رها كرده و مشغول كارهای حكومت اسلامی شده اند. اگر طلبه ای منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت درامور مسلمین را خالی ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث، مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هوای اجتهاد و درس خوش كند، در پیشگاه خداوند بزرگ، یقیناً مؤخذه می شود و هرگز عذر او موجه نیست. ما اگر امروز به نظام خدمت نكنیم و استقبال بی سابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت.[49]

رفتار ویژه طبقات ثروتمند و مترف

فاصله گرفتن از حد توده مردم و قرار گرفتن در صف اشراف و مترفین، برای طلبه و رسالت طلبگی بسیار زیان بخش است. رفتار ویژه طبقات مرفه و ثروتمند از قبیل تهیه كالاهای گران بها، ترتیب مجالس مهمانی پرخرج، پذیرایی های سنگین و سفره های رنگین، شركت در مجالس خاص ثروتمندان و مترفان[50]، استفاده از وسایل نقلیه گران قیمت، همراه داشتن مقدار زیادی پول و نمایاندن آن، مصرف فراون مواد مصرفی، مدگرایی، تغییر مكرر دكوراسیون، احترام ویژه به ثروتمندان و ... با زی طلبگی سازگار نیست.

این رفتارها علاوه بر این كه نشان دنیاجویی و ناساز با توصیه به قناعت است، روحانیت را متهم به دنیاگرایی و زهدنمایی می كند، موجب برآوردن آه سرد حسرت از نهاد مستمندان و تهی دستان می گردد و با اصل اخلاقی انصاف در تضاد است.

استفاده طلبه از اسباب متعارف میان توده مردم و همراهی اقتصادی با سطح متوسط مردم، برای شأن صنفی اش بسیار لازم و حیاتی است. روحانی نباید مدت زمانی را كه منتظر تاكسی یا وسایل نقلیه عمومی می شود اتلاف عمر و تضییع وقت به شمار آورد. كمترین فایده این انتظار، پیوند او با توده مردم و جلوه مردمی روحانیت است كه چه بسا اثر نهایی آن در ایفای رسالت حوزوی، از ساعت ها سخنرانی و ده ها مقاله بیشتر باشد.

زمانی كه می خواستند برای آیه اللّه  مشكینی به عنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه شهر قم وسیله نقلیه ای تهیه كنند، ایشان پرسیده بود: ماشینی كه متوسط مردم می توانند سوار شوند چیست؟ در آن زمان سواری پیكان اتومبیل رایجی بود كه توده مردم از آن استفاده می كردند. ایشان فرموده بود: من وسیله ای بالاتر از این نمی توانم سوار شوم.

وقتی سخن از توده مردم می رود، مراد ما جمعیت هشتاد درصدی متوسط مردم است كه در تنظیم حیات خود از اسباب ویژه مترفین محروم اند؛ اما زندگی تنگ و پرفشاری نیز ندارند. در مقابل این گروه، دو جمعیت ده درصدی دیگر قرار گرفته اند. گروه اول، شامل ثروتمندان و اشراف است كه از امكانات مادی فراوان برخوردارند و احساس محدودیت كمی دارند و گروه دوم، مستمندان و تهی دستان كه در تأمین ضروریات زندگی خویش درمانده و پایین تر از تراز عمومی به سر می برند.

اهمیت این موضوع از تأكیدهای فراوان عالمان ربانی بیشتر نمایان می شود. امام خمینی رحمه الله و رهبر معظم انقلاب آیه اللّه  خامنه ای بارها روحانیت را به پرهیز از اسارت زخارف دنیوی توصیه كرده اند:
من اكثر موفقیت های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در ارزش عملی و زهد آنان می دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، كه باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست.[51]

آنهایی كه منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی كردند ... . ما اوایلی كه آمدیم قم، ... شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی، مرحوم آشیخ مهدی و عده دیگری، و شخص نافذ آن جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی و مرحوم آمیرزا محمد ارباب؛ همه اینها را من منزل های شان رفتم. آن كه ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن كه زاهد بود، در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل او بود، زندگی اش یك زندگی ای بود كه مثل سایر طلبه ها، اگر كمتر نبود، بهتر نبود، كمتر هم بود. مرحوم آمیرزا محمد ارباب كه من رفتم مكرر منزل شان، یك منزلی داشت دوسه تا اتاق داشت، خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همین طور، سایرین هم همین طور. وقتی انسان در آن محیط واقع می شد كه اینها را می دید، همین دیدن اینها و وضع زندگی آنها برای انسان ... درس بود.[52]

آخرین نكته ای كه در این جا ضمن تشكر از علما و روحانیون و دولت خدمت گزار حامی محرومان باید از باب تذكر عرض كنم و بر آن تأكید نمایم، مسئله ساده زیستی و زهدگرایی علما و روحانیت متعهد اسلام است كه من متواضعانه و به عنوان یك پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانی خود می خواهم كه در زمانی كه خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است واداره كشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محول فرموده است، از زی روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا كه دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز كنند و برحذر باشند، كه هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان بالاتر ازتوجه به رفاه و حركت در مسیر دنیا نیست.[53] اعتبار تاریخی و جاری حوزه و روحانیت، به نوع نگرش ایشان به دنیا و مادیات باز می گردد. جامعه، از روحانی انتظار دارد كه مظاهر دنیا، چشم و دلش را مشغول ندارد و او را در كمند خود، اسیر نگرداند. عالمان دین، هماره با سطح زندگی بسیار معمولی تر از متوسط جامعه می زیستند و جامه قناعت و مناعت را بر تن می داشتند و ایمان مردم را به تاراج نمی دادند.

برادران عزیز، طلاب و فضلا! بدانید كه آبروی ما در بین ملت خودمان و در جهان، به بی اعتنایی ما به زخارف دنیوی است.[54]

اكثریت علمای دین، جزو قشرهایی بودند كه زندگی آنها، زندگی پایین تر از متوسط بود ... . علما، این را شأن خودشان می دانستند كه از اسراف، دوری كنند در عرف روحانیون و علما، همواره این حرف بوده كه فلان كار، باب زندگی ما نیست. بعضی از مظاهر كه شاید برای قشرهای دیگر معمولی بود، برای علما اسراف به حساب می آمد و می گفتند كه این مناسب زندگی ما نیست. همین روش، موجب محبوبیت علما در میان قشرهای گوناگون مردم بوده است.[55]

در شرایط كنونی، زهد و قناعت، تكلیفِ مضاعف است. در روزگار دوری از حكومت، پارسایی روحانیت، برای او اعتبار می آفرید، اینك اگر روحانی، با ارتباط و پیوندهای قدرت و یا غیر آن، از سطح زندگی معمولی جامعه فاصله بگیرد و نمای رفاه و اشرافیت را در زندگی خود نشان دهد، اجر و ارزش زهد تاریخی حوزه را نیز از بین خواهد برد. ناظران و نسل حاضر و آینده، آن زهد و قناعت را نه خصلتی انتخابی، بلكه شرایطی طبیعی و اجباری تلقی خواهند كرد و با بدبینی به آن خواهند نگریست. بنابراین، زیاده روی ها و تعلقات مادی روحانی تنها شخص او و جامعه روحانیت موجود را لكه دار نمی كند، بلكه ارزش تاریخی میراث ارجمند حوزه و روحانیت را نیز به خطر خواهد افكند:
امروز بیش از همیشه روحانیون بایستی از تنعمات و رفاه مادی پهلو تهی كنند. این تجافی، امروز برای ما وظیفه است؛ چون ما الگوییم. آن روز كه زیر شلاق بودیم، اگر بی اعتنایی و بی رغبتی نشان می دادیم، طبع ما بود ... . امروز، روزی است كه اگر روحانی، تمكنی هم در اختیارش قرار می گیرد، به اختیار خودش، از آن تمكن دست بكشد، این هم چیز اساسی است.[56]

امروز بیش از هر روز، تأثیر گذاری روحانی، به زهد و پارسایی اش وابسته است. جامعه، به روحانی ای كه تعلق به مظاهر دنیا، در زندگی و عمل او جلوه گری می كند، دل نمی بندد و دریچه روح و جان خود را به سوی او باز نمی كند؛ ممكن است سر به تعظیم خم كند و به ظاهر، ادب و حرمت نگه دارد؛ اما در دل، واژه ای به تكریم و تجلیل او نمی سراید و هیچ علقه ای به او احساس نمی كند. از این رو، روحانی باید بین تنعم و رفاه و عمل به تكلیف تبلیغی، یكی را برگزیند. او نمی تواند با یك دست، هر دو را بردارد و بریك قامت، هر دو لباس را بپوشاند:
برادران عزیز! از خودمان باید شروع كنیم. مردم به عمل ما نگاه می كنند. روحانی، آن وقتی سخن نافذ خواهد داشت كه عملاً نشان بدهد كه به زخارف دنیا بی اعتنا است و آن حرصی كه بر دل های دنیاداران و دنیامداران حاكم است، بر او حاكم نیست.[57]

زندگی ساده، قانعانه و به دور از اسراف، چهره خارجی و جلوه عملی زهد و پارسایی است؛ نماد بی تعلقی است و تمثال گذر از بند پیچ در پیچ و هزار توی مدزدگی و تجمل گرایی و در یك كلام، نمای درست رهایی و آزادی است. زندگی راحت و بی زرق و برق طلبگی، هماره مثال یك زندگی آسوده و بی تكلف بود. عشق برتر، جای محبت دنیای دون را می گرفت. كتاب و دفتر و میل به آگاهی و تعالی، جبران همه چیز بود:
به اتفاق اعضای شورای مركزی ائمه جمعه خدمت امام رفته بودیم ... . ایشان، نصایحی فرمودند ... . از مرحوم صاحب جواهر یك مثل زدند و فرمودند: اگر قرار بود صاحب جواهر فلان طور (به یك زندگی اشاره كردند) زندگی كند، یك صفحه هم نمی توانست بنویسد. بعد گفتند: آیا می دانید ایشان، جواهر را در چه شرایطی نوشته است؟ آن وقت ها در نجف، سرداب هم معمول نبود. ایشان، در اتاقی هم سطح زمین نشسته بود و پنجره اتاق را بالا زده بود، تا یك مقدار باد و نور بیاید آن وقت ها، پنجره ها كشویی بود كه گاهی هم پایین می افتاد. در چنین شرایطی، ایشان پای پنجره نشسته بود و جواهر را می نوشت امام می فرمودند كه نسیم، نسیم خنك نبود؛ بلكه نسیم نجف بود كه گرمای زیادی داشت.

من در فصل تابستان، در نجف نبوده ام؛ اما تابستان شبیه نجف را كه می گفتند شبیه نجف است، دیده ام. تابستان ایران شهر را به خاطر دارم كه باد آن، مثل گرمایی كه از تنور بلند می شود، صورت انسان را می سوزاند. اصلاً خود آن باد، آزار دهنده بود و انسان می گوید: خدا كند كه این باد قطع بشود!

مرحوم صاحب جواهر در چنان وضعیتی كنار پنجره نشسته بود، تا از آن نسیم به او بخورد و چنین كتاب با عظمتی را ـ آن هم در شش جلد ـ بنویسد. امام می فرمودند: اگر صاحبجواهر، فلان طور زندگی می كرد، نصف صفحه هم نمی توانست بنویسد.[58]

روحانیت شیعه با این خصلت شناخته شد، از روحانیت اشرافی مسیحی و برخی ادیان دیگر، تمایز یافت و اعتباری مردمی پیدا كرد؛ با مراعات غیر متظاهرانه، دل های بسیاری را در خانه های ساده و قانعانه زندگی خود اسیر كرد و علقه روحی، در آنان آفرید. دریغ است كه این احترام و حرمت، به تاراج رود و با فزون طلبی و زیاده خواهی، رشته های محبت در هم ریزد:
آراستن سرو، ز پیراستن است. زیبایی ما در بی پیرایگی ماست. محبوبیت روحانیت، در تجمل و اشرافیگری او نیست؛ در سادگی و بی پیرایگی اوست.[59]

و در كلام آخر بافت طبیعی حوزه، آمیخته با قناعت و سادگی است؛ اجتناب از مظاهر تنعم و تجمل است. اگر حوزه از این طبیعت به دور ماند و در دام زرق و برق فرو افتد، از مكانت و منزلت طبیعی خود هبوط خواهد كرد و باور ملی را در مورد حوزه و و روحانیت، دگرگون خواهد ساخت:
طبیعت حوزه، طبیعت قناعت و بی اهتمامی به ظواهر و خرج تراشی بیهوده و بی فایده است.[60]

برخی می گویند كه دارایی فراوان، لباس گران قیمت و ظاهری آراسته و شیك، تأثیر كلام و نفوذ روحانی را بیشتر می كند، در مقابل زهد و بی رغبتی اش به مظاهر دنیوی، یا عدم استفاده از كالاهای تجملی، او را در نظر مردم تحقیر می كند.

بی شك، ارزش انسان با لباس و خانه و دارایی او تعریف نمی شود؛ گرچه از نظر اهل دنیا و پول داران، آدم های بی تكلف گاهی حقیر پنداشته می شوند:
هرچه بروید سراغ این كه یك قدم بردارید برای این كه خانه تان بهتر باشد، از معنویت تان به همین مقدار، از ارزش تان به همین مقدار كاسته می شود. ارزش انسان به خانه نیست، به باغ نیست، به اتومبیل نیست. اگر ارزش انسان به اینها بود، انبیا باید همین كار را بكنند. انبیا سیره شان را دیدید چه جور بوده. ارزش انسان به این نیست كه انسان یك هیاهو داشته باشد، یك اتومبیل كذا داشته باشد، یك رفت و آمد زیاد داشته باشد. ارزش روحانیت به این نیست كه یك بساطی داشته باشد و یك دفتر و دستكی داشته باشد. فكر كنید ارزش انسان را به دست بیاورید، ارزش روحانیت را از دست ندهید.[61]

آن چیزی كه مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را به پا كردند و طاغوت را از میان بردند، كیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند كه آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست كرده اند و رفت و آمدهای شان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزی را كه نسبت به روحانیت در دل شان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان ... .

شما گمان نكنید كه اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه تان پیش مردم بزرگ می شود. آن چیزی كه مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، این كه زندگی شما ساده باشد؛ همان طوری كه سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤنین و ائمه ما زندگی شان ساده و عادی بود، بلكه پایین تر از عادی. آنها هم كه جمهوری اسلامی را به پا كردند، مردم عادی هستند، و كسانی كه بالابالاها نشسته اند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند. این مردم بازار و كشاورز و كارگران كارخانه ها و طبقات ضعیف ـ به حسب دنیا و قوی به حسب آخرت ـ هستند كه این توقع را دارند كه اگر خدای نخواسته، نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن برای ما تنها نیست، بلكه برای اسلام است.[62]

پول گرفتن

طلبه در قبال انجام وظایفی مانند سخنرانی، اقامه جماعت، نماز میت، خطبه عقد و ... نباید از مردم تقاضای پول كند، یا با آنان طی نماید؛ بلكه باید مانند پیامبران الهی به زبان حال و قال بگوید:
«فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِی إِلاَّ عَلَی اللَّهِ»؛[63]
هیچ پاداشی از شما نخواسته ام. پاداش من تنها بر خدا است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید:
مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ فَما لَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ نَصِیبٍ؛[64]
هر كس با عمل آخرت، دنیاطلبی كند، در آخرت بهره ای ندارد.

نه تنها طلب پاداش و اجرت، بلكه توقع احترام و تشكر[65] نیز، برای طلبه زیبنده نیست. طلبه با این خدمات اجتماعی به معامله با خدا برخاسته و ادای وظیفه شرعی كرده است. به همین جهت احترام و توهین مردم باید در نظرش مساوی باشد و به نفرین و صلوات آنان اعتنایی نكند. نباید تلاش طلبه جلوه كار، شغل و درآمدزایی پیدا كند؛ بلكه هدایتگری، دل سوزی و خدمت در وجود او باید موج زند.

بی شك، بسیاری از مردم، ارزش خدمات پربهای طلبه را درك می كنند و متناسب توان خود انجام وظیفه نموده و از او قدرشناسی می كنند. اما طلبه در مواجهه با این موضوع هرگز نباید خود را طلب كار و متوقع بنمایاند و هرگز نباید به گونه ای وانمود كند كه گویا منّتی بر سر مردم یا چشم داشتی از آنان دارد. طلبه باید كاملاً در خدمت مردم باشد و برای انجام وظایف صنفی و خدمات اجتماعی با گشاده رویی و آمادگی تام اعلام اشتیاق كند.

البته، اگر كسانی از باب ادای وظیفه و قدرشناسی هدیه ای به او دادند، دریافت آن، ناروا نیست؛ مشروط بر این كه در این دریافت بسیار ظریف و خوش سلیقه عمل كند. مثلاً هنگام گرفتن هدیه خود را حریص، ذوق زده و طلب كار نشان ندهد، بلكه نشانه های مناعت طبع و شرمندگی از این محبت، در چهره اش پدیدار شود.

جلال و احترام روحانی باید به عنوان یك گوهر ارزنده حفظ شود. از این رو، اگر ناشیانه، در میان جمع و به صورت آشكار وجه نقدی به او داده شد، بزرگ منشانه از گرفتن آن خودداری كند، و یا اگر آن وجه را می گیرد، بلافاصله پیش همان جماعت آن را هدیه دهد و خرج خود مردم و مسجد محل كند، تا محترمانه آنان را از اشتباه خود پشیمان سازد و به آنان روش درست را بیاموزد. طلبه باید مكرّر این نكته را ابتدا برای خود و سپس برای مردم گوشزد كند كه من یك خدمت گزار مردم و درصدد ادای وظیفه هستم و پاداش من با خدا است. هرگز غصه روزی خود را نخورد و از این كه مانند پیامبران الهی بی مزد و منت و خالصانه قدم برمی دارد، احساس افتخار و عزت كند. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
المُستَأكلُ بِدینِهِ، حَظُّهُ مِن دینِهِ ما یأكلُهُ؛[66]
آن كس كه با دین خود روزی می خورد، بهره اش از دینش همان است كه خورده است.

حمزه بن حمران می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم كه می فرمود:
مَنِ استَأْكلَ بِعِلمِهِ افتَقَرَ. فَقُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِدَاك إِنَّ فِی شِیعَتِك وَ مَوَالِیك قَوماً یتَحَمَّلُونَ عُلُومَكم وَ یبُثُّونَهَا فِی شِیعَتِكم، فَلاَ یعْدَمُونَ عَلَی ذَلِك مِنهُمُ البِرَّ وَ الصِّلَةَ وَ الإِكرَامَ! فَقَالَ علیه السلام: لَیسَ أُولئك بِمُستَأْكلِینَ. إِنَّمَا الْمُستَأْكلُ بِعِلمِهِ الَّذِی یفتِی بِغَیرِ عِلمٍ وَ لاَ هُدًی مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِیبطِلَ بِهِ الْحُقُوقَ طَمَعاً فِی حُطَامِ الدُّنیا؛[67]
هر كس با علم خود روزی خورد، نیازمند گردد. خدمت حضرت گفتم: فدایت گردم در میان شیعیان و دوستان شما كسانی هستند كه واجد علوم شما هستند و آن را در میان شیعیان انتشار می دهند. در مقابل از برّ و صله و احسان مردم نیز بی نصیب نمی مانند. حضرت فرمود: اینان منظور من نبودند. منظور من كسانی است كه بدون دانش كافی و هدایت الهی نظر می دهند و حقوق را باطل می سازند، تا به حطام ناچیز دنیا برسند.

بر اساس این آموزه شریف جعفری علیه السلام، اصل دریافت هدایا و احسان مردم اشكالی ندارد؛ اما كسی كه چشم انتظار اكرام دیگران است اگر برای رسیدن به آن، حق و باطل را به هم درآمیزد، از مسیر درست خارج شده است.

رفتار با زنان

در بخش های پیش دانستیم كه طلبه، از سوی مردم زیر ذره بین دقت قرار دارد و خرد و كلان رفتارهای او به صورت دقیق موشكافی، تحلیل و الگوبرداری می شود. در این میان، رفتار با زنان ـ محرم یا نامحرم ـ بسیار حساسیت دارد و روحانی باید در آن بسیار ظریف و خوش سلیقه عمل كند.

برای نمونه، نگریستن به چهره زنان نامحرم و دقت در شمایل آنان، زیبنده هیچ مرد مؤنی ـ خصوصا طلبه ـ نیست. خدای متعال الگوی نگاه كردن را در جامعه اسلامی چنین تصویر كرده است:
«قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْ وَ یحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَ لِكَ أَزْكَی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُم بِمَا یصْنَعُونَ * وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ»؛[68]
پیامبر! به مردان با ایمان بگو كه چشم های خود را [از نگاه به نامحرمان] فرو گیرند و پاك دامنی ورزند، كه این برای آنان پاكیزه تر است؛ زیرا خدا به آن چه می كنند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو كه چشم های خود را فروگیرند و پاك دامنی ورزند.

از این جهت، انتظار می رود طلبه، از نگاه مستقیم به نامحرمان، خیره شدن و زل زدن پرهیز كند، دیده خود را به زیر افكند و نوعی حریم و حایل ـ كه حاكی از حیا و عفت چشم است ـ میان او و زنان وجود داشته باشد.

به همین ترتیب، برای طلاب جوان، سلام كردن به زنان و دختران جوان شایسته نیست. امام صادق علیه السلام می فرماید:
كانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یسَلِّمُ عَلَی النِّسَاءِ وَ یردُدنَ عَلَیه السَّلام وَ كانَ أَمِیرُ الْمُؤِنِینَ علیه السلام یسَلِّمُ عَلَی النِّسَاءِ وَ كانَ یكرَهُ أَن یسَلِّمَ عَلَی الشَّابَّةِ مِنهُنَّ وَ یقُولُ أَتَخَوَّفُ أَن یعْجِبَنِی صَوتُهَا فَیدخُلَ عَلَی أَكثَرُ مِمَّا أَطلُبُ مِنَ الأَجر؛[69]
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر زنان سلام می كرد و زنان نیز جواب سلام او را می گفتند. امام امیر المؤمنین علیه السلام نیز بر زنان سلام می كرد؛ اما خوش نداشت كه بر زنان جوان سلام كند و می گفت: می ترسم كه از صدای شان خوشم آید و بیش از اجری كه [از سلام] می طلبم، بر من گناه نوشته شود.

سخن گفتن فراوان با زنان نامحرم، شوخی كردن و صمیمی شدن بیش از حد با آنان نیز، علاوه بر ضرر روحی كه برای خود طلبه دارد و او را در معرض فریب شیطان قرار می دهد، در منظر مردم بسیار زشت و زننده است و ممكن است حمل بر معانی خاصی شود. به همین جهت، لازم است طلبه ـ به ویژه طلاب جوان ـ نهایت سنگینی و جدیت را در مواجهه با زنان به كار گیرند و از زیاده گویی و مزاح بپرهیزند. البته، زنان كهن سال از این قاعده استثنا خواهند بود.[70]

شركت در مجالس زنانه نیز، به همین ملاك باید بررسی شود. استقبال طلاب جوان از حضور در مجالس زنانه ـ خصوصا مجالس زنان جوان ـ خوش آیند نیست و او را در معرض تهمت قرار می دهد. طلبه باید ـ ثبوتاً و اثباتاً ـ مراقب پاكی خود باشد.

درباره رفتار با همسر و محارم در معابر عمومی (سخن گفتن، قدم زدن، بوسیدن، مصافحه، معانقه و...) پیش از این، به مناسبتی دیگر سخن گفته ایم.

در همین جا باید از ازدواج موقت و ازدواج مجدد نیز یاد كرد. این گونه ازدواج ها از نظر فقه جعفری جایز و حلال است؛ اما بدون شك ضرورتی در تجربه همه امور حلال وجود ندارد. پرداختن به چنین اموری در غیر موارد خاص، موجب اتهام روحانیت به لذت جویی، دنیاطلبی، شهوت پرستی، عدم تسلط بر هواهای نفسانی و سلب اعتماد از روحانیت می گردد.

رفتارهای نمایانگر رذایل اخلاقی

هر رفتاری كه برخاسته از یك رذیلت اخلاقی و نمایانگر آن باشد، بد است؛ حرص، دنیادوستی، شهوت رانی و بدگمانی از صفات رذیله است. هر كار یا سخنی كه نمایانگر و تداعی كننده این صفات باشد، یا ابراز آن تلقی شود، بد است؛ مانند پرخوری[71]، چشم چرانی یا تقاضای اجرت برای انجام وظایف، حتی به شوخی. هم چنین هر عملی كه نشانه تنبلی، بی قیدی، سستی و بی ارادگی باشد، فاصله انسان را از خودسازی و انسانیت نمایان می كند. این گونه رفتارها صرف نظر از این كه ریشه درخت رذیلت را در جان انسان مستحكم می گرداند ـ یعنی ثبوتاً بد است ـ در نظر اجتماع، صورت خوش آیندی ندارد و اثباتاً ناشایسته است؛ زیرا:
اولاً، شأن فرد را پایین می آورد؛ یعنی شخص را در نظر عرف محكوم و تحقیر می سازد و او را به كم بهرگی از فضایل اخلاقی متهم می كند.
ثانیاً، موجب تشبه به افراد بی قید و منحرف می گردد و عمل آنان را موجه می نمایاند. بی توجهی به این امور ـ خصوصا برای طلبه كه منادی اخلاق و انسانیت است و باید با زبان و عمل درس دین و معنویت آموزد ـ علاوه بر خدشه در اعتبار فردی، موجب كاهش اعتبار صنفی است.

توصیه های شرعی خلاف عرف

امروزه پاره ای از توصیه هایی كه در منابع دینی نقل شده، مورد بی مهری عرفی قرار گرفته و خلاف هنجارهای رایج دیده می شود. برخی از این توصیه ها بدین شرح است: حنا زدن[72]، سرمه كشیدن[73]، تراشیدن سر[74]، رهاكردن و آویختن رشته ای از عمامه تحت الحنك[75]، پوشیدن كفش زرد[76] و ... . اگر این توصیه ها، توصیه های مطلق باشند و فرض كنیم كه اختصاص به زمان و مكان و شرایط خاص نداشته باشند[77]، این سؤال پیش می آید كه آیا این توصیه ها مقدم اند، یا توصیه به پیروی از عرف؟ و در تزاحم این دو چه باید كرد؟ آیا نباید توصیه های شرعی را با استقامت و به مرور رواج داد؟ آیا نباید در راه اصلاح سلیقه عرف و ترمیم نارسایی آن اقدام كرد؟

برخی را عقیده بر آن است كه در این موارد باید توصیه های شرعی را به هر قیمتی پاس داشت.[78] همان گونه كه پیش تر نیز اشاره كرده ایم، در مواردی كه عرف از طریق حق دور افتاده و راه ناصوابی پیش گرفته است، مسلمانان ـ خصوصا عالمان دین ـ وظیفه دارند برای اصلاح اجتماع، به بت شكنی و سنت ستیزی اقدام كنند؛ اما بی تردید، ممكن است این وظیفه در كنار وظایف دیگر مبتلا به تزاحم گردد، زیرا همه توصیه های شرعی در یك سطح نیستند: برخی دارای اهمیت درجه یك و پاره ای دارای اولویت درجه دو و سه هستند. در تزاحم این توصیه ها، نباید بر اولویت های پایین تر اصرار ورزید. امیرمؤنان، علی علیه السلام وقتی با بدعت های خلفای پیش از خود مواجه شدند، حفظ انسجام مسلمین را ترجیح داده و از اصلاح و ترمیم آن چشم پوشی كردند؛ در صورتی كه آن بدعت ها، نه ترك یك امر مستحب، كه ارتكاب حرام بین و مورد نهی صریح پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بود:
عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلاَةِ فِی رَمَضَانَ فِی الْمَسَاجِدِ. قَالَ لَمَّا قَدِمَ أَمِیرُ الْمُؤمِنِینَ علیه السلام الْكوفَةَ أَمَرَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی علیه السلام أَنْ ینَادِی فِی النَّاسِ لاَ صَلاَةَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی الْمَسَاجِدِ جَمَاعَةً. فَنَادَی فِی النَّاسِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِی علیه السلام بِمَا أَمَرَهُ بِهِ أَمِیرُ الْمُؤمِنِینَ علیه السلامفَلَمَّا سَمِعَ النَّاسُ مَقَالَةَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی، صَاحُوا وَا عُمَرَاهْ! وَا عُمَرَاهْ! فَلَمَّا رَجَعَ الْحَسَنُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤمِنِینَ قَالَ لَهُ مَا هَذَا الصَّوْتُ؟ فَقَالَ یا أَمِیرَ الْمُؤمِنِینَ النَّاسُ یصِیحُونَ وَا عُمَرَاهْ وَا عُمَرَاهْ! فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤمِنِینَ قُلْ لَهُمْ صَلُّوا.[79]

از این رفتار امیر مؤمنان علیه السلام استفاده می شود كه مراعات تحمل جامعه و نوع رویارویی آنان در انجام وظایف شرعی ضروری است؛ یعنی اگر فرض كنیم كه عرف در اظهار نظر خود محق نیست و به ناحق انتظاری از كسی دارد یا داوری درباره كسی می كند، دو احتمال وجود دارد: یا این كه، آن امر ناحق مفسده فراوانی دارد و تغییر آن بر مصالح دیگر مقدم است كه در این صورت باید مانند ابراهیم خلیل علیه السلام سنت شكنی كرد. یا این كه، مصلحت تغییر آن در مقابل مصالح دیگر رنگ می بازد؛ در این صورت اصرار بر آن، خلاف شرع خواهد بود. به بیان دیگر، هزینه ای كه در مقابل این درگیری با عرف و اصلاح اجتماعی پرداخته می شود، باید با بهره عاید از آن متناسب و مقرون به صرفه باشد.

 

[1] صف 61: آیه 2و3.

[2] بقره 2: آیه 44.

[3] جمعه 62: آیه 5.

[4] صحیفه امام، ج 18، ص 13.

[5] ر. ك: المیزان، ج 6، ص 256، بحث فی الادب.

[6] امام حسن مجتبی علیه السلام در پاسخ سؤال پدرش كه نادانی و ناتوانی چیست؟ از جمله عرضه داشتند: العبث باللحیه؛ بازی كردن با ریش تحف العقول، ص 225.

[7] همان، ص 48.

[8] إِیاك وَ المِزَاحَ فَإِنَّهُ یذْهِبُ هَیبَةَ الرَّجُلِ وَ مَاءَ وَجْهِه وسائل الشیعة، ج 12، ص 113 آفة الهیبة المزاح (غرر الحكم، حدیث 4462) كثرة المزاح تسقط الهیبة(همان، حدیث 4467) مطایبه و شوخی گرچه موجب انس میان مردم و ایجاد طراوت و نشاط است، اما اگر از حد در گذرد انسان را سبك می كند و حرمت او را از بین می برد.

[9] فرقان 25: آیه 7.

[10] همان، آیه 20.

[11] از جمله ر. ك: كافی، ج 6، ص 496، باب الحمام.

[12] از شهید مطهری نقل شده در شرایطی كه طلاب از موتورسواری ابا داشتند و بدین جهت در رنج و زحمت و معطلی قرار گرفته بودند، فرمود: ای كاش من یك موتور داشتم تا روزی یكی دو ساعت در خیابان های شهر قم موتورسواری می كردم و طلبه ها را از این مضیقه و رنج رها می ساختم.

[13] ازدواج پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با زینب بنت جحش كه همسر زید ـ پسر خوانده آن حضرت ـ بود، در شرایطی كه نظر توده مردم پسرخوانده را به منزله پسر می دانستند و ازدواج با همسر او را ازدواج با عروس تلقی می كردند، از مهم ترین مصادیق این موضوع است. خدای متعال به جهت مبارزه با یك تفكر جاهلی و نفی فرزندی از پسرخوانده پیامبر خود را مأمور به هنجارشكنی می كند و تبعات آن را بر عهده می گیرد. تفصیل این داستان را در كتاب های تفسیر ذیل آیه 37 سوره احزاب 33 مطالعه كنید.

[14] كافی، ج 6، ص 480.

[15] خصال، ج 1، ص 10.

[16] سنن النبی، ص 41.

[17] وسائل الشیعة، ج 5، ص 13.

[18] همان.

[19] همان.

[20] وَ كانَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَلالَهٌ وَ هَیبَه بحار الانوار، ج 43، ص 118.

[21] الغارات، ج 2، ص 714.

[22] داستان راستان، ج 1، مقدمه، ص شانزده.

[23] قصص 28: آیه 83.

[24] وسائل الشیعة، ج 20، ص 26.

[25] كافی، ج 1، ص 46.

[26] اهتمام رهبر انقلاب آیه اللّه  خامنه ای در تشویق زبانی و عملی مردم به ورزش و حضور مستمر در كوه در همین راستا است.

[27] مراعات شأن و آبروی صنفی نباید به تكبر و خودبزرگ پنداری بینجامد. انسان نباید خود را برتر از دیگران ببیند و انجام دادن امور شخصی خود را به توهم شأن و منزلت ویژه، از دیگران انتظار داشته باشد. انسان نباید دیگران را خدمت گزار خود بشمارد و زیر منت آنان قرار گیرد. شأن و كرامت آدمی در این است كه خود را وام دار كمك دیگران و نیازمند به خدمت آنان نشان ندهد و با استقلال كامل امور شخصی خود را اداره كند.

[28] لا تَدَعِ العلمَ لِثلاثٍ: رَغبةٍ فی الجَهل وَ زَهادَةٍ فی العِلمِ وَ استِحیاءٍ منَ النّاسِ؛ علم آموزی را به سه جهت ترك مكن: میل به نادانی، بی رغبتی به دانش، و شرم از مردم تحف العقول، ص 313 لایستَحِینَّ أحدٌ اذا لَم یعلم الشَّی ءَ ان یتَعلَّمَهُ؛ كسی كه چیزی را نمی داند از آموختن آن شرم نكند (نهج البلاغة، حكمت 82) لایستَحِی الشَیخُ اَن یتَعلَّم العِلمَ كَما لایستَحی ان یأكل الخُبزَ؛ هیچ بزرگی از علم آموزی نباید شرم كند؛ همان گونه كه از خوردن نان شرم نمی كند (الفردوس، ج 5، ص 73).

[29] یا بُنَی شاوِرِ الكبیرَ وَ لا تَستَحی من مُشاوَرةِ الصغیر؛ لقمان به فرزند خود می گوید: فرزندم! با بزرگ سالان مشورت كن و از مشورت با كوچك ها نیز شرم نكنالاختصاص، ص 338.

[30] لایستحِینَّ احدٌ اذا سُئِل عَمّا لایعلم ان یقولَ لا أَعلَمُ؛ كسی كه مورد پرسشی قرار می گیرد كه آن را نمی داند، نباید از گفتن «نمی دانم» شرم كند نهج البلاغة، حكمت 82.

[31] العمدة، ص 308.

[32] غرر الحكم، حدیث 10301.

[33] كافی، ج 2، ص 197.

[34] غرر الحكم، حدیث 8418.

[35] ثواب الاعمال، ص 261.

[36] كلمة الامام مهدی عج، ص 565.

[37] ولایت، رهبری، روحانیت، ص 314.

[38] ر. ك: المیزان، ج 6، ص 300.

[39] هود 11: آیه 29.

[40] هود 11: آیه 50.

[41] اعراف 7: آیه 71.

[42] اعراف 7: آیه 81.

[43] انبیاء 21: آیه 67.

[44] اسراء 17: آیه 102. المثبور ای الممنوع من الإیمان بالحق و المطرود الهالك.

[45] حجر 15: آیه 88.

[46] هود 11: آیه 31-27.

[47] صحیفه امام، ج 21، ص 289.

[48] ولایت، رهبری، روحانیت، ص 302.

[49] همان، ص 292.

[50] ر. ك: نهج البلاغة، نامه 45. نامه امام علی علیه السلام به عثمان بن حنیف و توبیخ او به جهت شركت در مجلس ثروتمندان.

[51] صحیفه امام، ج 21، ص 99.

[52] همان، ج 19، ص 251ـ252.

[53] همان، ج 20، ص 342ـ343.

[54] سخنرانی در جمع اساتید و طلاب حوزه علمیه مشهد 4/1/1365.

[55] سخنرانی در مراسم عمامه گذاری در مسجد مجد 5/12/1367.

[56] سخنرانی در جمع علما و روحانیون بیرجند 3/1/1366.

[57] سخنرانی در دیدار با روحانیون و وعاظ در آستانه ماه مبارك رمضان 23/12/1369.

[58] سخنرانی در دیدار اعضای دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم 5/12/1361.

[59] سخنرانی در جمع طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه 11/9/1366.

[60] سخنرانی در آغاز درس خارج فقه 21/6/1372. این قسمت از كتاب حوزه و روحانیت در آئینه رهنمودهای مقام معظم رهبری ج 2 نقل شده است.

[61] صحیفه امام، ج 19، ص 251ـ252.

[62] همان، ج 19، ص 317ـ318.

[63] یونس 10: آیه 72؛ هود 11: آیه 29و51؛ شعرا 26: آیه 109، 127، 145، 164 و 180 و سبأ 34: آیه 47.

[64] بحار الانوار، ج 67، ص 218.

[65] « لاَ نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَآءً وَ لاَ شُكُورًا» انسان 76، آیه 9.

[66] تحف العقول، ص 223.

[67] معانی الأخبار، ص 181.

[68] نور 24: آیه 30و31.

[69] كافی، ج 2، ص 648.

[70] « وَ الْقَوَ عِدُ مِنَ النِّسَآءِ الَّـتِی لاَ یرْجُونَ نِكَاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَن یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَـتِم بِزِینَةٍ وَ أَن یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» نور 24: آیه 60.

[71] بروز اخلاق زشت سورچرانی و شكم بارگی، حرص و ولع در خوردن غذا، میوه و شیرینی، خصوصا در مواقعی كه روحانی در تبلیغ میهمان دیگران است و طعام رنگین مجانی رسیده است، بسیار زننده و پردافعه است و اكیداً باید از آن پرهیز شود.

[72] ر. ك: وسائل الشیعة، ج 2، ص 75؛ باب استحباب خضاب الید بالحناء.

[73] ر. ك: همان، ص 98؛ باب استحباب الكحل للرجل و المرأه.

[74] ر. ك: همان، ص 105؛ باب استحباب حلق الرأس للرجل.

[75] ر. ك: مكارم الاخلاق، ص 245، باب التعمم تحت الحنك.

[76] ر. ك: وسائل الشیعة، ج 5، ص 69، باب استحباب لبس النعل الصفراء.

[77] همان طور كه حضرت علی علیه السلام درباره حنا زدن و تغییر رنگ مو فرمود: این توصیه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله مربوط به زمانی بوده كه دین داران اندك و جبهه مسلمین ضعیف بود؛ اما اكنون كه حوزه اسلام گسترش یافته است، هركس مطابق سلیقه خود عمل كند. وَ سُئِلَ علیه السلام عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ صلی الله علیه و آله غَیرُوا الشَّیبَ وَ لاَتَشَبَّهُوا بِالْیهُودِ فَقَالَ إِنَّمَا قَالَ رسول اللّه  صلی الله علیه و آله ذَلِك وَ الدِّینُ قُلٌّ فَأَمَّا الاْنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤ وَ مَا اخْتَارَ نهج البلاغة، حكمت 17.

[78] الثانی: قال فی الروضة و الروض و الذخیرة لا یقدح فی المروة فعل السنن و إن استهجنها الناس، كالكحل و الحناء و الحنك فی بعض البلاد، و إنّما العبرة بغیر الراجح شرعا. أقول: هذا مع قصد الامتثال و القربة، كما لعلّه ظاهر كلامهم لا شبهة فیه و أمّا إذا قصد بها غیره، فالظاهر أنّه كذلك أیضا، لوجوب اشتمالها للحسن الخالی عن القبح و المهانة قبل تعلّق الأمر و حصول القربة به و اختلاف الحسن و القبح باختلاف النیات فی غیر السنن ـ كما سمعت ـ لا یقاس به السنن، لوجوب ثبوت الحسن فیها قبل النیة، بل قبل الأمر، و إلّا لزم الدور. نعم، إذا كان معه نیة زائدة قبیحة ظاهرة یستهجن معها، كالریاء فی الحنك مثلا، أمكن القول بكونه معها خلاف المروّة. مشارق الأحكام، ص 190.

[79] تهذیب الاحكام، ج 3، ص 71؛ شیخ طوسی رحمه الله در این باره می گوید: لَمَّا رَأَی أَمِیرُ الْمُؤمِنِینَ علیه السلام أَنَّ الْأَمْرَ یفْسُدُ عَلَیهِ وَ یفْتَتِنُ النَّاسُ أَجَازَ وَ أَمَرَهُمْ بِالصَّلَاةِ عَلَی عَادَتِهِمْ. این حكایت مربوط به نماز مستحبی تراویح در ماه رمضان است كه پیامبر اكرم از آن نهی فرموده بودند؛ انَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله كانَ إِذَا صَلَّی الْعِشَاءَ الاْخِرَةَ انْصَرَفَ إِلَی مَنْزِلِهِ ثُمَّ یخْرُجُ مِنْ آخِرِ اللَّیلِ إِلَی الْمَسْجِدِ فَیقُومُ فَیصَلِّی. فَخَرَجَ فِی أَوَّلِ لَیلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِیصَلِّی كمَا كانَ یصَلِّی، فَاصْطَفَّ النَّاسُ خَلْفَهُ فَهَرَبَ مِنْهُمْ إِلَی بَیتِهِ وَ تَرَكهُمْ فَفَعَلُوا ذَلِك ثَلَاثَ لَیالٍ فَقَامَ فِی الْیوْمِ الرَّابِعِ عَلَی مِنْبَرِهِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیهِ ثُمَّ قَالَ أَیهَا النَّاسُ إِنَّ الصَّلَاةَ بِاللَّیلِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ النَّافِلَةَ فِی جَمَاعَةٍ بِدْعَةٌ وَ صَلَاةَ الضُّحَی بِدْعَةٌ أَلَا فَلَا تَجْتَمِعُوا لَیلًا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لِصَلَاةِ اللَّیلِ وَ لَا تُصَلُّوا صَلَاةَ الضُّحَی فَإِنَّ ذَلِك مَعْصِیةٌ أَلَا وَ إِنَّ كلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كلَّ ضَلَالَةٍ سَبِیلُهَا إِلَی النَّارِ ثُمَّ نَزَلَ وَ هُوَ یقُولُ قَلِیلٌ فِی سُنَّةٍ خَیرٌ مِنْ كثِیرٍ فِی بِدْعَةٍ تهذیب الاحكام، ج 3، ص 70.

Share