صوت و متن/ روضه امام سجاد علیه السلام - استاد فاطمی نیا

امشب شب شهادت آقا امام سجاد علیه السلام است. وقتی آدم آن خطبه را می خواند افتخار می کند. افتخار برای ما شیعیان است. آمد و گفت: اجازه می دهی روی تخت پاره ها بروم؟ یک نکته ای است اینجا خیلی علمی است تخته پاره را همه اتان می دانید. جوان ها منتظر نکته بعدی بشوید. حضرت اگر آن روز منبر می گفت، امروز یقه مان گیر بود. می گفتند امام سجاد علیه السلام به منبر یزید هم منبر گفته است. پس هر منبری دیگر احترام دارد اما نه! حضرت فرمود: تخته پاره. وقتی شروع کرد به صحبت یزید دستور می دهد یک اذان ریایی گفته شود حضرت ساکت می شود. سؤال اینجاست آقایی که منبر یزید را منبر نمی دانست اذان او را هم نباید اذان می دانست، پس چرا ساکت شد؟ جواب این است: حضرت تا نیمه اذان ساکت شد که بهره برداری از اذان بکند. وقتی بهره برداری اش را کرد. دیگر نگذاشت ادامه بدهند. بهره برداری اش چه بود؟ این بود، حضرت ساکت شد که مردم همه ساکت بشوند تا بافت اذان را بشنوند. انسجام اذان را بشنوند. ببینند در کنار اسم خدا اسم جد اینها گفته می شود. حضرت برای این ساکت شد وقتی که نام پیغمبر آمد رو کرد به مؤذن و گفت تو را به حق این پیغمبر دیگر ساکت باش. رو کرد به آن پلید گفت یزید! این اسمی که برده شد جد من است یا نه؟ اگر جد من است چرا پدرم را کشتی؟ امام زمان من از شما معذرت می خواهم قبل از اینکه دو سه جمله از خطبه جدت را بگویم می گویم این شیعیانت اینجا را تاریک کردند به یاد بقیع. چون امشب بقیع تاریک است. خدایا! در چنین شبی در بقیع نیستم که از خاکش برداریم و روی سرمان بریزم چرا؟ بقیع! ان شاء الله آن ها که مشرف شدند و نشدند همه مشرف بشوند. من سرزمینی مثل بقیع ندیدم. آقا آنجا سنگ گریه می کند. عجب سرزمینی است بقیع! چهار امام مظلوم قبورشان را خراب کردند. قبل از خطبه حضرت، شعر عالم نجفی را برایتان بخوانم. چقدر زیبا گفته است. آن عالم نجفی می گوید 
و لله افلاک البقیع فکم بها - کواکب من آل النبی غوارب 
حوت منهم ما لیس تحویه بقعة 

نقل به معنا می کنم. می گوید: زائر نگاه نکن که اینجا فرش و چراغ ندارد. می دانی اینها کی اند در اینجا؟ اینها ستارگان پیغمبرند که در اینجا غروب کردند. اینجا به یاد بقیع تاریک می شود. آقا روی تخته پاره ها رفت. دو سه جمله بیشتر نمی توانم بگویم. آخر این خبیث گفته بود: - گفتم اینها تلخ است ولی مجبورم - ما خارجی کشتیم. آقا از من، یادگار در ذهنتان باشد. یکی از اولیای خدا که من محضر او را دریافتم. ایشان از طرقی پی برده بود که این کلمه خارجی برایشان خیلی تلخ بود. بنابراین یک عده حضرت را نمی شناختند وقتی حضرت به سوی تخته پاره ها رفتند، نفسها در سینه ها حبس شده بود. چشم به آن صورت نازنین دوخته شده بود. خدایا! این جوان چی می خواهد بگوید؟! یک دفعه دیدند حضرت سجاد علیه السلام می گوید:(الحمد الله رب العالمین). نام پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر زبان آورد. بعد هم شروع کرد(ایها الناس! من عرفنی فقد عرفنی)(1). هر کس که مرا شناخته که شناخته. و من ذالذی لم یعرفنی فانی اعرفنی بحسبی و نسبی و هر کس مرا نشناخته نسب خود را برای او می گویم. مردم می دانید ما کی هستیم؟ یک جمله ای از دهان مبارکش آمد بیرون که مجلس دگرگون شد. فرمود: انا ابن النبی المصطفی. انا ابن علی المرتضی. انا ابن فاطمة الزهراء. انا ابن من دنی فتدلی قاب قوسین او ادنی اینجا مثل اینکه یک سؤال مقدری بود. حضرت به آن سئوال مقدر هم جواب داد. گویا در ذهن ها باشد که خب! فهمیدیم تو اولاد پیغمبری. از نسل او هستی. ولی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرزندان زیادی داشته است. تو کدام یک هستی؟ به آن سؤال مقدر جواب داد که مجلس دیگر بیشتر دگرگون شد. گفت: مردم!(انا ابن الحسین الشهید بکربلا) من فرزند همان حسینم که در کربلا شهید شد.

پی نوشت:
-------------------------

1) اللهوف ص: 157 
ثم ان زین العابدین ع أومأ الی الناس أن اسکتوا فسکتوا فقام قائما فحمد الله و أثنی علیه و ذکر النبی ص ثم صلی علیه ثم قال أیها الناس من عرفنی فقد عرفنی و من لم یعرفنی فأنا أعرفه بنفسی أنا علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب ع أنا ابن من انتهکت حرمته و سلبت نعمته وانتهب ماله و سبی عیاله أنا ابن المذبوح بشط الفرات من غیر ذخل و لا ترات أنا ابن خدعتموه و أعطیتموه من أنفسکم العهد و المیثاق و البیعة و قاتلتموه فتبا لما قدمتم لأنفسکم و سوأة لرأیکم بأیة عین تنظرون الی رسول الله ص اذ یقول لکم قتلتم عترتی و انتهکتم حرمتی فلستم من أمتی

Share