روضه های مصور| شب سوم محرم

روضه های مصور| شب سوم محرم

روضه های مصور| شب سوم محرم

قیام عاشورا مبارزه ای غریبانه بود. امام میداند به مجرّد این که جان از جسم مطهّرش خارج شود، عیالات بی پناه و بی دفاعش، مورد تهاجم قرار خواهند گرفت. گرگ های گرسنه، به دختران خردسال و جوانش حمله ور می شوند، دلهای آنها را می ترسانند؛ اموال آنها را غارت می کنند؛ آنها را به اسارت می گیرند و مورد اهانت قرار می دهند. | [رهبر معظم انقلاب اسلامی |۱۳۷۳/۳/۱۷]

- تصویرسازی: فاطمه طیوب

به خواب دیده ام؛ امشب قرار می آید
خزان عُمر مرا هم بهار می آید

شنیده ام به تلافیِ بوسه گودال
برای دلخوشی ام، بی قرار می آید

(احسان محسنی فر)

اندر احوال شهادت نازدانه شام

محلّ اقامت حضرت رقیه (سلام الله علیها) و سایر اسیران در شام خرابه اى بود که یزید به قصد زیر آوار ماندن و کشتن اهل بیت (علیهم السلام) ، آنان را در آن، جاى داد. شیخ صدوق (رحمه الله) مى گوید: این بازداشتگاه، زندانى بود که اسیران، در آن، از نظر سرما و گرما آزار مى دیدند. به طورى که صورت هاى شان پوست انداخته بود.

در کامل بهایى آمده است: «در میان اسیران، دخترکى بود چهار ساله. شبى از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین (علیه السلام) کجاست؟ در این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و تفحّص کرد. خبر بردند که حال  چنین است. آن لعین، گفت: "بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند." ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید: این چیست؟ ملاعین گفتند: سر پدر تو است. آن نازک دل بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حقّ تسلیم کرد.»

 سخن گفتن با سر پدر

در برخى از کتاب ها، نقل شده که دختر چهار ساله ى امام حسین (علیه السلام) با سر بریده ى پدر عزیزش چنین سخن مى گفت: «پدر جان! چه کسى تو را با خونت خضاب کرده است؟ پدر جان! چه کسى رگ هاى گردنت را بریده؟ پدر جان! چه کسى مرا در کودکى یتیم کرده است؟ اى پدر! چه کسى از یتیم نگه دارى کند تا بزرگ شود؟ اى پدر جان! چه کسى به فریاد این زنان بدون پوشش مى رسد؟ اى پدر! چه کسى دادرسى این زنان اسیر را مى کند؟

پدر جان! چه کسى نظر مرحمتى به سوى این چشم هاى گریان ما مى کند؟ اى پدر! کى به این زنان بى صاحب و غریب توجه خواهد کرد؟ پدر جان! ما پس از تو کسى را نداریم. داد از غریبى و بى کسى؟ اى پدر! کاش من فداى تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم. اى پدر جان! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمى دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد.»

غسّاله و بدن نیلگون

زن غسّاله، مشغول غسل دادن کودک امام حسین (علیه السلام) بود. ولى ناگهان دست از کار کشید. رو به زینب (سلام الله علیها) کرد و گفت: اى بانوى بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهى. او بر اثر کدام بیمارى از دنیا رفته است؟ زینب (سلام الله علیها) فرمود: چرا چنین سؤالى را مى پرسى؟ مگر در بدن او جراحتى دیده مى شود؟ گفت: تمام اندام این دختر کبود است. این کبودى، علامت کسالت مخصوصى مى باشد. زینب (سلام الله علیها) با چشمان گریان فرمود: اى زن غسّاله! این کودک هیچ گونه مریضى نداشت؛ این لکّه هاى کبود و پوست نیلگون، اثر تازیانه ى دشمن است که در راه کوفه و شام به او مى زدند. 

منابع:
کامل بهایى، ج ۲، ص ۱۷۹.
روضة الشهدا، ص ۴۸۴.
انوار الشهادة، ص ۲۴۴- ۲۴۵.
نفس المهموم، ص ۴۱۵.
معالى السبطین، ج ۲، ص ۱۷۱.
وسیلة الدارین، ص ۳۹۳.
الوقایع و الحوادث، ج ۵، ص ۸۱.

 

ما ملت امام حسینیم  
منبع : خانه طراحان انقلاب اسلامی

توجه : برای مشاهده تصاویر در ابعاد اصلی و بزرگ تر روی آن ها کلیک کنید.

برای دانلود و دریافت تصاویر از فایلهای با کیفیت بالای پیوستی استفاده نمایید.

برای دریافت تصویر، یک صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفرستید.

Share