مجموعه تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم

تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم
تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم

مجموعه تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم

وفات جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها

سن مبارک حضرت رقیه در لحظه ی وفات شهادت گونه اش، 3 یا 4 سال بوده است و برخی نیز آن را 5 سـال و 7 سال گفته اند. علّامه بیرجندی در «وقایع الشهور» و «ریاض القدس» وفاتش را در روز پنجم صفر سال 61 ق دانسته اند.[ ر.ک: ستاره درخشان شـام، ص 199] آنـچه خیلی دلخراش و جانسوز است، نحوه ی وفات و جان دادن رقیه است که در این جا به کیفیت وفات آن نازدانه اشاره می شود:

1: آنـچه در برخی کتاب ها همچون: نفس المهموم، دمعة الساکبه و... آمده، به این شرح است: امام حسین علیه السلام دختر خردسالی داشت که سن مبارکش 3 یا 4 سال بود. شبی از خواب پرید، در حالی که سخت پریشان به نظر می رسید، جویای پدر شد و پرسـید: «پدرم کجـاست که من هـم اکنون او را در خواب دیدم؟» بانوان وقتی این سخن را از او شنیدند گریستند و کودکان دیگر نیز ناله و زاری سردادند. چون صدای شیون آنان بلند شد، یزید از خـواب برخاست و پرسید: «این گریه و زاری از کجاست؟» پس از جستجو وی را از جریان با خبر کردند. آن ملعون گفت: «سـر پدرش را نـزد او بـبرید!»آن سر مقدس را در زیر سرپوشی قرار دادند و در مقابل او نهادند. کودک پرسید: «این چیست؟» گفتند: «سر پدرت حسین است.» دختر امام حسین علیه السلام سرپوش را بـرداشت، و چـون چشمش به سر مبارک پدر افتاد، ناله ای از دل کشید و بی تاب شد و گفت: «یا اَبَتاه! مَنْ ذَا الَّذِی خـَضَبَک بِدِمائِک؟ یا اَبـَتاهُ! مـَنْ ذَا الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَک؟ یا اَبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذِی اَیتَمَنِی عَلی صِغَرِ سِنِّی؟ یا اَبَتاهُ! مَنْ لِلْیتِیمَةِ حَتّی تَکبُرَ...؟ یا اَبَتاهُ؛ لَیتَنِی تَوَسَّدْتُ التـُّرابَ وَلا اَری شَیبَک مُخْضِباً بِالدِّماءِ؛ ای پدر! چه کسی تو را به خونت رنگین کرد؟! چه کسی رگهای تـو را برید؟! ای پدر! چه کسی مرا در خـردسالی یتـیم کرد؟! ای پدر! چه کسی یتیم تو را بزرگ خواهد کرد؟! ای پدر ای کاش من در خاک آرمیده بودم و محاسن به خون خضاب شده ی تو را نمی دیدم.» آن گاه لبهای کوچک خود را بر لبهای پدر نهاد و گریه شدیدی کرد و از هوش رفت. هـر چه تلاش کردند به هوش نیامد و این عزیز امام حسین علیه السلام در شام به شهادت رسید.[نـفس المـهموم، ص 456؛ معالی السبطین، ص170 والدمعة الساکبه، ص 141] محدث قمی اضافه می کند: «بعضی این خبر را به وجه ابسط نقل کرده اند و مضمونش را یکی از اعاظم رحمه الله به نظم آورده است و من در این مقام بـه هـمان اشعار اکتفا می کنم.»[منتهی الآمال، همان (چـاپ اسـلامیه)، ج 1، ص317]

مجموعه تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم

یکی نو غنچه ای از باغ زهرا / بجست از خواب نوشین بلبل آسا

به افغان از مژه خوناب می ریخت / نه خونابه که خون ناب می ریخت

بگفت: ای عمّه بابایم کجا رفت؟ / بُد این دم در برم، دیگر چرا رفت؟...

بگفتش دختر سلطان والا / که آن کس را که خواهی، هست اینجا

چو این بشنید خود برداشت سرپوش / چون جان بگرفت آن را در آغوش

...مرا در خردسالی دربدر کرد / اسیر و دستگیر و بی پدر کرد

همی گفت و سر شاهش در آغوش / به نـاگه گـشت از گـفتار خاموش

خدیو بانوان دریافت آن حال / که پر زد زآشیان آن بی پر و بال

از این غم شد بـه آل اللّه اطهار / دوباره کربلا از نو نمودار [منتهی الآمال، همان، ج 1، ص 317، با تلخیص]

مجموعه تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم

2: نقل طاهر دمشقی، که این نقل، نکات جانسوزی دارد و بدین سبب به مطلب، افزوده شد. طاهر بـن عـبدالله دمـشقی گوید که من ندیم یزید بودم و شب ها برای او صحبت می کردم [تا خوابش بـبرد].شـبی به من گفت: «امشب، وحشت[شدیدی] بر من غالب آمده و قلبم در تپش افتاده و دلم از غصّه و غم پر شـده اسـت و حـال نشستن و صحبت ندارم.» طاهر می گوید: «سر او را به دامن گرفتم تا خوابش بـرد و سـر نـورانی سیدالشهداء در طشت طلا مقابل ما قرار داشت. ساعتی گذشت که صدای گریۀ اسرا از خرابۀ شـام بـلند شـد. به طرف طشت نگاه کردم دیدم که از چشمهای امام حسین علیه السلام اشک جاری شده است. تعجب کردم! پس دیدم آن سر نـورانی بـه قدر چهار ذراع گویا بلند شد و لب های مبارکش به حرکت آمد و به آواز اندوهناک و ضـعیفی از آن دهـان مـعجزبیان بلند شد و گفت: «اللَّهُمَّ هؤُلاءِ اَوْلادُنا وَاَکبادُنا وَهؤُلاءِ اَصْحابُنا؛ خداوندا! اینان اولاد و جگرگوشه های ما و اینـها اصـحاب ما هستند.»طاهری گوید که از مشاهده این حال، وحشت و دهشت بر من غلبه کرد. شروع بـه گـریه کردم و بـالای قصر رفتم. دیدم تمامی اهل بیت اطهار علیهم السلام طفل صغیری را در میان گرفته اند و آن دختر، خاک بر سـر مـی ریزد و با ناله و فغان می گوید: «یا عَمَّتِی وَیا اُخْتَ اَبِی اَینَ اَبِی اَینَ اَبِی؛ ای عـمّه! و ای خـواهر پدر [بـزرگوار] من! پدر من کجاست؟! پدر من کجاست؟!» از آنها پرسیدم: «چه چیز باعث این همه نـاله و گـریه شـده است؟» گفتند: «طفل صغیر سید الشهداء پدرش را در خواب دیده و بیدار شده است و از ما پدر خـود را مـی خواهد. هر چه به وی تسلّی می دهیم آرام نمی گیرد.»طاهر می گوید نزد یزید برگشتم و دیدم از خواب بیدار شده است و از وحشت، مـانند بـرگ بید می لرزد. آن گاه، سر بریده به یزید رو کرد و گفت: «ای پسر معاویه! من در حق تـو چـه کردم که با این ظلم و ستم، اهل بیتم را در خـرابه جـا داده ای؟»«ثـُمَّ تَوَجَّهَ الرَأْسُ الشَّرِیفُ اِلَی اللَّهِ الْخَبِیرِ اللَّطِیفِ وَقـَالَ: اَللَّهـُمَّ[اِنْتَقِمْ] مِنْهُ بِما عامَلَ بِی وَظَلَمَنِی وَاَهْلِی «وَسَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا اَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُون»[سوره مبارکه شعراء/227]؛ آن گاه، آن سر مبارک و شریف به سـوی خـداوند خبیر و لطـیف تـوجّه و عـرض کرد: خداوندا! از یزید به کیفر رفتارش با مـن و ظـلمش به من و اهل بیتم انتقام بگیر؛ و به زودی ستمگران خواهند دانست به چـه جـایگاهی منتقل می شوند.»وقتی یزید این جملات را شنید بـدنش به لرزه درآمد و نزدیک بـود که بـندهایش از هم بگسلد. سپس از سبب گـریه اهـل بیت علیهم السلام پرسید، و دستور داد که سر بریده را به خرابه، نزد آن صغیره ببرند.اهل بـیت علیهم السلام وقـتی متوجّه آوردن سر بریده شدند هـمه بـه اسـتقبال آن سر شتافتند و بـا تـحویل گرفتن سر، پروانه وار، گـرد آن سـر، عزاداری برپا کردند. نگاه[رقیه] صغیره به سر مبارک افتاد. پرسید: «ما هذا الرَّأْسُ؟؛این سـر کیست؟» گـفتند: «این سر پدرت[حسین] است.» سپس آن مظلومه سـر مـبارک را از طشت بـرداشت و در بـر گـرفت و شروع به گریه کرد و گـفت: «پدرجان! کاش من فدای تو می شدم. کاش قبل از امروز کور و نابینا بودم! کاش می مردم و در زیر خاک می بودم و نمی دیدم مـحاسن مـبارک تو به خون خضاب شده اسـت! سـپس آن مـظلومه، دهـان خـود را بر دهان پدر نـهاد و آن قدر گریست که بیهوش شد. وقتی اهل بیت علیهم السلام او را حرکت دادند، دیدند که روح مقدسش از دنیا مفارقت کرده است. این مظلومه، همان رقـیه اسـت که مـزاری در خرابه شام به او منسوب است.[منتخب التواریخ، مـیرزا هـاشم خراسانی، انتشارات علمیه اسـلامیه، بـاب پنجم، ص 299 و ستاره درخشان شام، ص 211]

مجموعه تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم

شب غـریبان بـه شـام ویران سـحر نـدارد

چرا نـمیرد کسی که دیگر پدر ندارد

به صورت من به بازوی من بود نشانه

ز ضرب سیلی ز کعب نیزه و تازیانه

مجموعه تصاویر ویژه روز سوم ماه محرم

 

مطالب پیشنهادی : 

روضه سه ساله/ حضرت رقیه سلام الله علیها

آواتار / حضرت رقیه (سلام الله علیها)

توجه : برای مشاهده تصاویر در ابعاد اصلی و بزرگ تر روی آن ها کلیک کنید.

برای دانلود و دریافت تصاویر از فایلهای با کیفیت بالای پیوستی استفاده نمایید.

برای دریافت تصویر، یک صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفرستید.

Share