ولایت مهم ترین اصل در بازشناسی جامعه اسلامی و در حکم تار و پود آن است.همان جامعه ای که قرآن از آن به «امت وسط» تعبیر می نماید: «و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» {سوره بقره: .143} {و اینگونه شما را گروهی میانه گرداندیم تا گواهان مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد}.

این رابطه بر بنیان نظری روشن و مرزبندی شده ای استوار است که در آیه 33 سوره مبارکه احزاب به دقت بیان شده است: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» {سوره احزاب: .6} {پیامبر از خود مؤمنان به آنها نزدیکتر و سزاوارتر است}.

این معنای «اولویت» که به تصریح قرآن، ویژه پیامبر می باشد، به ائمه پس از وی نیز تعلق دارد.ابتدا به بررسی ولایت ویژه رسول الله « صلی الله علیه و اله و سلم» در این آیه مبارکه و پس از آن تعمیم این ولایت به ائمه و ولاة امر پس از پیامبر می پردازیم. «اولویت» یعنی مقدم داشتن اراده رسول الله « صلی الله علیه و اله و سلم» بر اراده شخصی مؤمنین.

این «مقدم داشتن» را به شکلی روشن از صیغه افعل التفضیل «اولی» که در آیه مبارکه آمده است، در می یابیم. یعنی هنگامی که اراده حاکم {پیامبر} با اراده محکوم {مردم} تزاحم و مخالفت پیدا می کند، اراده نبوی بر اراده مؤمنین تقدم پیدا می کند.این «ولایت» همان ولایت ویژه پیامبر بر مردم از سوی خداوند است، و کسی معنای دیگری جز همین «اولویت» برای ولایت پیامبر بر امت ذکر نکرده است.

این معنای «اولویت» جوهر و حقیقت «حاکمیت» است.اساسا حاکمیت یکنفر بر دیگری معنایی جز تقدم اراده حاکم بر اراده محکوم به هنگام تزاحم و تقابل، ندارد.از حدیث غدیر نیز همین معنا برداشت می شود.روز غدیر خم پیامبر خطاب به مؤمنین فرمودند: «الست اولی بکم من انفسکم؟» {آیا من بر شما از خودتان مقدم نیستم؟} مردم در جواب گفتند: «بلی» .پیامبر فرمود: «من کنت مولاه فهذ علی مولاه» {هر کس که من مولای اویم، این علی مولای اوست} از این سخن چنین برداشت می شود که همان ولایت ویژه پیامبر به ائمه مسلمین و اولی الامر پس از ایشان اختصاص دارد.بدیهی است ولایتی را که پیامبر به علی علیه السلام اعطا نمود، همان ولایتی است که خداوند تعالی در آیه شریفه «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» {سوره نساء: .59} به ایشان اعطا نموده بود.این همان ولایت و حق اطاعت است که در آیه کریمه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» {سوره فاطر: .34} برای خداوند، پیامبر و اولی الامر در یک ردیف ذکر شده است.

اولویت اراده حاکم بر اراده محکوم از مسائلی است که به هیچ روی تشکیک پذیر نمی باشد و حقیقت هر ولایتی همان «مقدم داشتن» اراده حاکم است.همچنین باید ذکر کرد که هیچ ولایتی ماهیتا با ولایت دیگر تفاوتی ندارد، تنها اختلافی که در میان ولایتهای مختلف وجود دارد از لحاظ شکل و گستره آن می باشد.بدین معنی که ولایتهای مختلف گاه از جنبه سلسه مراتب متفاوت می باشند و گاه از نظر گستره و حیطه شمول.تفاوت از جنبه سلسله مراتب در موارد زیادی مشاهده می شود، مثل حاکمان و والیانی که خود زیر دست حاکم یا والی بالاتری هستند .از نظر گستره نیز مانند ولایت مدیر یک مدرسه که تنها به محیط همان مدرسه محدود می گردد، یاولایت مدیر یک کارخانه که محدود به محیط همان کارخانه است، در مقایسه با ولایت والی شهر که بر همه محدوده هایی {مثل آن مدرسه و کارخانه} که در یک شهر وجود دارند، تعمیم دارد.

اما همه در یک حقیقت واحد اتفاق و یگانگی دارند و آن عبارت است از اولویت «ولی» در تصرف نسبت به «مولی علیه» و تقدم وی در این تصرف، در دایره ای که شرع مقرر کرده است.بنا بر این در ولایت تشریعی، هیچ تفاوتی بین ولایت پیامبر بر ائمه و والیان امر پس از ایشان جز در دو مسئله، وجود ندارد:

1: گستره و محیطی که ولی در آن حکم می راند.

2: رتبه ولایت.

ولایت در بیان قرآن کریم

ولایت الهی، سرچشمه ولایت ها

به بیان قرآن کریم در جهان هستی ولایت تنها از آن خداست.قرآن این حقیقت را در سلسله ای از آیات به شیوه ای جالب و منسجم بیان می دارد.در اینجا به بیان سیر اندیشه قرآنی پیرامون ولایت خدای تعالی می پردازیم:

1: قرآن بیان می دارد که اولا خداوند تعالی آفریننده هستی است و همه چیز در عالم وجود مخلوق اویند.به آیات زیر توجه کنید: «یا ایها الناس اذکروا نعمة الله علیکم هل من خالق غیر الله یرزقکم من السماء و الارض لا اله الا هو فانی تؤفکون» {سوره انعام: .102} {ای مردم، نعمت الهی را بر خود یاد آرید، آیا جز خدا آفریدگاری هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ هیچ خدایی جز او نیست پس چگونه بیراهه می روید؟}.

«ذلکم الله ربکم لا اله الا هو خالق کل شی ء فاعبدوه و هو علی کل شی ء وکیل» {سوره انعام: .79} {چنین است خداوند که پروردگار شماست، هیچ خدایی جز او نیست، آفریننده همه چیز است، او را بپرستید و او بر همه چیز نگهبان است}.

«انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا و ما انا من الشرکین» {سوره زمر: .5} {من پاکدینانه روی دل به سوی کسی می نهم که آسمانها و زمین را آفریده است، و من از مشرکان نیستم}. خداوند تدبیرگر این عالم پهناور است و هیچ چیزی در عالم هستی نیست مگر اینکه در برابر تدبیر او سر تسلیم فرو آورده است: «خلق السموات و الارض بالحق یکور اللیل علی النهار و یکور النهار علی اللیل و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمی» {سوره طه: 50 .49} {آسمانها و زمین را بحق آفریده است و شب را بر روز و روز را بر شب می گستراند، و خورشید و ماه را رام کرده است، همه تا سر آمدی معین سیر می کنند}.

«قال فمن ربکما یا موسی قال ربنا الذی، اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی» {سوره اعراف: .54} {گفت پروردگار شما کیست ای موسی؟ گفت پروردگار ما همان کسی است که هر چیزی را آفریده و سپس هدایتش کرد}.

«ان ربکم الذی خلق السموات و الارض فی ستة ایام ثم استوی علی العرش یغشی اللیل و النهار یطلبه حثیثا و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارک الله رب العالمین» {سوره مومنون: 89 .88} {همانا پروردگار شما کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز بیافرید سپس بر عرش استیلا یافت، شب را به روز که آن را شتابان می جوید می پوشاند، و خورشید و ماه و ستارگان رام فرمان اویند، آگاه باشید که خلق و امر از آن اوست، پاک و منزه است خداوندی که پروردگار جهانیان است}.

همچنین تسلط و محافظت عالم وجود از آن خداوند سبحان است: «قل من بیده ملکوت کل شی ء و هو یجیر و لا یجار علیه ان کنتم تعلمون سیقولون الله قل فانی تسحرون» {سوره هود: .56} {بگو اگر می دانید ملکوت همه چیز بدست کیست، و کیست که امان می دهد و در برابر او نتوان به کسی امان داد؟ می گویند از آن خداست.بگو پس چگونه فریب داده می شوید؟}.

«ما من دابة الا هو اخذ بناصیتها» {سوره مریم: 94 .93} {هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او حاکم بر هستیش می باشد}.

3: همه چیز مسخر او و خاضع و مطیع وی هستند: «ان کل من فی السموات و الارض الا اتی الرحمن عبدا لقد احصیهم و عدهم عدا» {سوره روم: .26} {هیچ موجودی در آسمانها و زمین نیست مگر اینکه بنده وار سر به درگاه خدای رحمان فرود می آوردبراستی همه را شماره کرده، حسابشان را دارد}.

«و له من فی السموات و الارض کل له قانتون» {سوره فرقان: .2} {هر که در آسمانها و زمین است از آن اویند و همگی فرمانبردار او}.

4: پادشاهی مطلق هستی از آن اوست و هیچ کس مزاحم و معارض او نیست، چیزی برای غیر او نیست و پادشاهی در عالم شریک او نیست: «الذی له ملک السموات و الارض و لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک» {سوره آل عمران: .26} {کسی که فرمانروایی آسمانها و زمین از آن اوست و فرزندی اختیار نکرده و در فرمانروایی شریکی ندارد}.

«قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء» {سوره زمر: .6} {بگو خداوندا ای فرمانروای هستی، به هر کس که خواهی فرمانروایی بخش و از هر کس که خواهی بازگیری و تویی که هر کس را که خواهی گرامی داری و هر که را خواهی خوار کنی}.

«ذلکم الله ربکم له الملک لا اله الا هو فانی تصرفون» {سوره انبیاء: .23} {اینچنین است خداوند، پروردگار شما، فرمانروایی از آن اوست، خدایی جز او نیست، پس چرا به بیراهه می روید؟}.

5: بنا بر این خداوند تعالی در تمامی هستی «ولی امر» مطلق است.در هر چه بخواهد، هر آنگونه که اراده کند تصرف می کند: «لا یسأل عما یفعل و هم یسألون» {سوره انعام: .14} {او در آنچه می کند بازخواست نمی شود و انسانها باز خواست می شوند}.

«قل اغیر الله اتخذ ولیا فاطر السموات و الارض» {سوره قصص: .70} {بگو آیا غیر از خداوند را سرور خود گیرم که آفریننده آسمانها و زمین است؟} «و هو الله لا اله الا هو له الحمد فی الاولی و الاخرة و له الحکم و الیه ترجعون» {سوره هود: .123} {و او خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در آغاز و در انجام، و حکم او راست و به سوی او باز گردانده می شوید}.

«و لله غیب السموات و الارض و الیه یرجع الامر کله» {سوره زخرف: 84} {و غیب آسمانها و زمین از آن خداست و همه کارها به سوی او باز گردانده می شود}.

«و هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله» {سوره انبیاء: 26 .27} {و او کسی است که در آسمانها خداست و در زمین خداست}.

«و قالوا اتخذ الرحمن ولدا سبحانه بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» {سوره یوسف: .40} {و گفتند که خدای رحمن فرزندی اختیار کرده است، منزه است او بلکه آنان بندگانی گرامی هستند که در سخن بر او پیشی نگیرند و به جز فرمان او کار نکنند}.

«ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم» {سوره نحل: .52} {حکم نیست مگر برای خداوند، فرمان داده است که جز او نپرستید، این دین استوار است}.

«و له ما فی السموات و الارض و له الدین واصبا أفغیر الله تتقون» {سوره آل عمران: .83} {آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست و دین پایدار از آن اوست، آیا از غیر خدا پروا می کنید؟} «افغیر دین الله یبغون و له اسلم من فی السموات و الارض طوعا و کرها و الیه یرجعون» {سوره آل عمران: .19} {آیا دینی جز دین الهی می جویند، حال آنکه هر کس که در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه تسلیم امر اویند، و به سوی او باز گردانده می شوید}.

«ان الدین عند الله الاسلام» {سوره توبه: .33} {دین در نزد خداوند همانا اسلام است}.

«هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون» {سوره انفال: .39} {او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند، هر چند مشرکان را خوش نیاید}.

«و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و یکون الدین کله لله» {سوره اعراف: .3} {و با آنان بجنگید تا آنکه فتنه ای باقی نماند و دین، همه دین خدا باشد}.

6: قرآن ولایت را از همه مخلوقات {ملائکه، جن، انسان} بدون اذن و فرمان الهی نفی می کند : «اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم و لا تتبعوا من دونه اولیاء» {سوره آل عمران: .64} {از آنچه از سوی پروردگارتان بر سوی شما نازل شده پیروی کنید و جز او را پیروی نکنید} .

«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله» {سوره هود: .20} {بگوی ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم، که جز خدای یکتا را نپرستیم، و برای او شریکی قرار ندهیم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند، به خدائی نگیرد}.

«و ما کان لهم من دون الله من اولیاء» {سوره کهف: .102} {و جز خدا [و به جای او] سروری ندارند}.

«افحسب الذین کفروا ان یتخذوا عبادی من دونی اولیاء» {سوره فرقان: .18} {آیا کافران پنداشته اند که بندگان من، غیر من کسی را سرور و مولی خواهند گرفت؟}.

«قالوا سبحانک ما کان ینبغی لنا ان نتخذ من دونک من اولیاء» {سوره عنکبوت: .41} {گفتند پاک و منزهی پروردگار ما، را نسزد که جز تو را سرور خود بگیریم}.

«مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت» {سوره شوری: .9} {مثل آنان که به جای خداوند سرورانی برگرفتند، مثل عنکبوت است}.

«ام اتخذوا من دونه اولیاء فالله هو الولی» {سوره نساء: .60} {آیا جز او را سرور خویش گرفته اند، حال اینکه تنها سرور خداوند است}.

7: خدای تعالی بندگانش را فرمان می دهد تا به طاغوت کفر ورزیده، آن را ترک کنند و با آن به جنگ برخیزند: «یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به» {سوره بقره: .256} {می خواهند به طاغوت داوری برند، حال آنکه به آنان دستور داده شده که به آن کفر ورزند} .

«فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی» {سوره مائده: .55} {پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان بیاورد، همانا به دستاویز محکمی آویخته است}.

8: خدای تعالی والیانی از سوی خود، بر مردم نصب می نماید و اذن به ولایت آنها می دهد و فرمان به اطاعتشان می دهد.ولایت آنها امتداد و دنباله ولایت خداوند می شود: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون» {سوره احزاب: .6} {همانا ولی شما خداوند است و پیامبر او و مؤمنانی که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند}.

«النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» {سوره بقره: .124} {پیامبر از خود مؤمنان به آنان نزدیکتر و سزاوارتر است}.

«قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین» {سوره نساء: .59} {فرمود من ترا پیشوای مردم قرار می دهم، گفت و به فرزندان من [نیز پیشوائی عطا می کنی ] فرمود عهد من به ستمکاران نمی رسد}.

«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» {از خداوند و پیامبر و اولی الامرتان اطاعت کنید}.

بنابراین ولایت حقه بر بندگان تنها از آن خداوند است، او سرچشمه هر ولایت مشروعی در زندگی انسان می باشد و هیچ ولایتی جز به اذن و امر او مشروعیت ندارد.