آفاقی که انقلاب اسلامی گشود

انقلاب اسلامی ایران

در روزگاری که جهان رو تباهی می رفت و با نهایت سرعت به  سوی حیوانیت سرازیر بود، روح خدا در قلب مشرق زمین دمیده شد و با فریاد بانگ فطرت، انسان ها را از خواب غفلت بیدار نمود تا بدانند دنیا نه برای غوطه ور شدن در امیال پوچ و بی ارزش که برای سیر به  سوی معبود است. این بود که حضرت روح الله(ره) هیبت تمدن های شرق و غرب را در هم کوبید و سنگ بنای تمدن اسلامی را پس از قرن ها آمال علما و دانشمندان بزرگ شیعه بنیان نهاد. خمینی کبیر(ره) فرصت بزرگی را ایجاد کرد تا اسلام در همه ی شریان های فردی و اجتماعی مردم جاری شود تا از قِبَل آن مدینه ای فاضله پدید آید و مقدمات ظهور منجی عالم بشریت(عج) فراهم شود.
امام راحل ریشه ی هرز حکومت 2500 ساله ی ملوکانه را کند و نهال انقلاب اسلامی را کاشت؛ نهالی که ریشه در اولین تحول علمی فقهی در عرصه ی فقه حکومتی داشت و آن چیزی نبود، جز تبیین دقیق و جامع نظریه ی ولایت مطلقه ی فقیه. اگر حضرت امام(ره) بدون نظریه ی "ولایت فقیه" اقدام به کنار زدن طاغوت می نمود، انقلابی به این عظمت پدیدار نمی گشت و در نگاهی خوش بینانه ـ اگر نگوییم امکان داشت مثل حرکت هایی همچون مشروطه نافرجام بماند ـ باید گفت، نهایت چیزی که برای ما حاصل می شد، یک حکومت دموکرات همچون بسیاری از کشورهای دیگر بود؛ چیزی که با تمدن نوین و اصیل اسلامی  فاصله ی بسیاری دارد.
تشریح پازل اهداف انقلاب
متأسفانه جریانات پس از انقلاب ازجمله دسیسه های پی درپی دشمنان و همچنین جنگ تحمیلی فرصت استفاده ی بیشتر از امام عزیز در عرصه ی فقاهت را از ما گرفت؛ اما خلف صالح وی دقیقاً با همان تفکرات ناب اسلامی بر مسند ولایت فقاهت نشست و به تبیین سیر حرکتی انقلاب اسلامی تا تحقق تمدن نوین اسلامی پرداخت. امام خامنه ای پازل 5 تکه ای این آرمان را این گونه تشریح ساخت؛ 
«ما یک انقلاب اسلامی داشتیم، بعد نظام اسلامی تشکیل دادیم، مرحله ی بعد تشکیل دولت اسلامی است، مرحله ی بعد تشکیل کشور اسلامی است، مرحله ی بعد تشکیل تمدن بین الملل اسلامی است.»  
البته منظور از دولت تمامی قوا هستند نه  فقط قوه ی مجریه. ایشان تصریح داشتند ما در مرحله ی سوم هستیم؛ یعنی هنوز دولت و تمام قوای حکومتی، آن گونه که باید اسلامی نگشته است. طبیعی است این مهم از عهده و توان همگان بیرون است، مگر فقهای اسلام شناس یا به دیگر سخن حوزه ی علمیه، زیرا فقط حوزه ی علمیه است که می تواند راه صحیح اسلامی شدن ارکان مختلف را ترسیم کند؛ از جمله سیستم اقتصاد اسلامی، مدیریت اسلامی، قضاوت اسلامی و ... .
این را نیز باید توجه داشته باشیم که حکومت اسلامی باید زمام فرهنگ و تربیت جامعه را به  سوی اسلامی شدن ریل گذاری کند، وگرنه جامعه یا رو به تباهی و روزمرگی خواهد رفت یا اینکه دست به  سوی فرهنگ غرب خواهد گشود که این هم با فرهنگ و ایمان ما همخوانی ندارد. به  طور مثال دانش آموزی که از 7 تا 18 سالگی به آموزش وپرورش سپرده می شود، اگر حوزه ی علمیه مبانی تعلیم و تربیت اسلامی را تبیین نکرده باشد، همین می شود که اکثر غالب دانش آموزان فارغ التحصیل با روح اسلام بیگانه اند، زیرا زیرساخت مبانی تعلیم و تربیت ما کپی از مدل غربی است. اینجاست که فاجعه ی علوم انسانی غربی رخ می نماید و ضرورت اسلامی سازی این علوم عیان می گردد.
بازتولید علوم انسانی که حرکت فرهنگ جامعه مبتنی بر آن خواهد بود و بدون آن نمی توان علیه هجمه های بی امان فرهنگ غرب ایستادگی کرد، با وجود اینکه بسیار از سوی مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفته است، تا امروز نتوانسته متولد و بانی شالوده ریزی تمدن اسلامی شود. همین امر باعث شده در برابر تولیدات مضر علوم و فرهنگ غربی نقشی منفعل داشته و پس از مسمومیت پی چاره جویی و درمان بیفتیم؛ و حال  آنکه به  مقتضای عقل، پیشگیری بهتر و کم هزینه تر از درمان است.
قریب به 40 سال از انقلاب اسلامی می گذرد و شاهد هستیم گستاخان و یاوه گویان با جسارت تمام نظام اسلامی را ملامت می کنند: که مگر شما نبودید که می گفتید اسلام پاسخگوی تمام عرصه ها و نیازهای بشری است؛ پس چرا بعد از چهار دهه انقلاب، خبری از علوم انسانی اسلامی، بانکداری اسلامی و... نیست؟
متأسفانه کوتاهی حوزه ی علمیه باعث منزوی شدن این نهاد بزرگ که حکم مغز متفکر نظام اسلامی را دارد گشته و برنامه ریزان کلان جامعه مجبورند در طرح ریزی اهداف مملکت از مدل های بیگانه استفاده نمایند.
اشکال کار کجاست؟
مقام معظم رهبری: «(از قرن نوزدهم) … حوزه ها از واقعیت زندگی و حوادث دنیای خارج و تحولات عظیمی که به وقوع می پیوست، بی خبر ماندند و به یک سلسله مسائل فقهی و غالباً فرعی محدود شدند. مسائل اصلی فقه – مثل جهاد و تشکیل حکومت و اقتصاد جوامع اسلامی و خلاصه فقه حکومتی – منزوی و متروک و «نسیاً منسیّا» شد و به مسائل فرعی و فرع الفرع و غالباً دور از حوادث و مسائل مهم زندگی، توجه بیشتری شد. این، ضربه ای بود که به حوزه های علمیه وارد آمد و دست سیاست ها هم از این استفاده کرد و با تبلیغات و روش های شیطنت آمیز، هر چه توانستند حوزه ها را از تحولات زندگی دورتر کردند». 
انقلاب عظیم اسلامی فرصت های بسیاری برای تحولات عظیم علمی فرهنگی پدید آورد تا جان جامعه را از معارف الهی سیراب و نقشه ی حرکت دنیا و آخرت آنان را ترسیم کند؛ اما عدم تحول حوزه علمیه با وجود تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری باعث شد اتفاقات مورد انتظار میسر نشود و حتی در هجمه ی تهاجم فرهنگی دشمنان منفعل باشیم؛
مقام معظم رهبری: «اين را هم به شما عرض بكنم، اين درس فقه و اصول و استدلال و خارج، جزو اوجب واجبات است؛ اما اين جواب آن(تهاجم فرهنگی دشمن) را هم نمی دهد. نه این که اگر گفتيم اين جواب آن را نمی دهد، يكى بگويد آقا شما با درس خارج و با فقه استدلالى مخالفيد؛ نخير، بنیه ی اصلى و استخوان بندی حوزه، فقه است؛ در اين شكى هم نيست؛ بايد هم اين استدلال و اين دقت و اين فقاهت روزبه روز قوی تر بشود؛ اما جواب آن كار را اين فقاهت شما نمی دهد؛ نه خود فقاهت می دهد، نه مقدماتش.» 
لزوم توجه متولیان حوزه 
من احساس می کنم این وضعیت را بسیاری از بزرگان حوزه درست توجه نمی کنند. مسائلشان مسائل دیگری است. کارشان کار دیگری است، حساسیت هایشان اصلاً ربطی به حساسیت های ما که وسط میدان هستیم ندارد. بالاخره وقتی کسی رفت وسط میدان و دشمن را دید و تیر خورد وقتی نقل می کند باور نمی کنند. 
معیار قوت و ضعف نظام اسلامی
آنچه مشهود است، اینکه قوت و ضعف نظام اسلامی به حوزه ی علمیه منوط است؛ هر چقدر حوزه علمیه بتواند دروس خود را متناسب با نیازهای جامعه تدوین و در اهداف بلندمدت خود سعی کند، پایه های علمی فرهنگی نظام را ارتقا بخشد؛ قوت نظام اسلامی اعتلا خواهد یافت، زیرا این نظام هر چه دارد از اسلامیت خود است و اسلامیت محقق نمی شود، مگر به دستان توانمند فقهای بزرگوار اسلام شناس.

 

منبع: تابناک

 

Share