وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده

انجمن‌ها: 

وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده

وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده

ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو
پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده

ای مستجاب الدعوه ام طوری دعا کردی
که در دهان زینب آمینِ دعا مانده

محجوب من، حرف تو را می‌خواندم از چشمت
آن هم که پشت پلک مجروح تو جا مانده

ما هر دوتا مشگل گشا هستیم اما تو
آنقدر مجروحی که این مشگل گشا مانده

حال علی بدتر نباشد بهتر از تو نیست
من مانده ام با این غرور زیر پا مانده

هر بار که میبینمش صدبار میمیرم
حق دارم آخر روی چادر رد پا مانده

داری نفس را نیمه نیمه می‌کشی، پیداست
یک استخوان دنده از باقی جدا مانده

تا صبح مثل زخم تو خون گریه میکردم
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده

Share