سعید بیابانکی

خیال کرده شفیعی کدکنی شده است / شاعر : سعید بیابانکی

 چه روزگار عجیب و غریب و باحالی است

ما میوه های مصری و چینی نخواستیم / شاعر : سعید بیابانکی

 آداب پایتخت نشینی نخواستیم

گیرم دماغ گنده ی خود را عمل کنی / شاعر : سعید بیابانکی

تا بچه ای، معلم و مامان و دیگران

لاجرم در مملکت هم خط قرمز لازم است / شاعر : سعید بیابانکی

هی شعرتر انگیزد خاطر که حزین باشد / شاعر : سعید بیابانکی

 شادی روزگار یعنی کشک
خاطر بی غبار یعنی کشک

در قم و یزد و گرمسار و طبس
شُرشُر آبشار یعنی کشک

بیا که زخم زبان های دوستان کاری است / شاعر : سعید بیابانکی

بیا که روز مبادای ما رسید از راه / شاعر : سعید بیابانکی

 چقدر پنجره را بی بهار بگذاری

هزار بادیه مجنون نی سواری تو / شاعر : سعید بیابانکی

هزار بادیه مجنونِ نی سواری تو

این سواران کیستند انگار سر می آورند / شاعر : سعید بیابانکی