شعر دفاع مقدس

آنها آتش شدند ما دود شدیم / شاعر : امید مهدی نژاد

آنها هیزم شدند، ما عود شدیم

شکست آیینه ها را که بشکند خود را / شاعر : امید مهدی نژاد

شکست و آینه شد بیقراریِ خود را

نبودی ببینی اما / شاعر : یوسف رحیمی

در فتح و دلاوري نخستين شهر است

امشب شب قدر است اگر قدر بدانی / شاعر : یوسف رحیمی

جز ردّ قدم‌های تو اینجا اثری نیست

خبر دهید به آن ها که ناامید شدند / شاعر : سعید بیابانکی

جاده مانده است و من این سر باقی مانده / شاعر : سعید بیابانکی

پدر من به تنهایی ادبیات پایداری بود / شاعر : سعید بیابانکی

دور تا دور حوض خانه ی ما

آه ای خنده سیاه و سفید / شاعر : سعید بیابانکی

نوزده سال مثل برق گذشت

چقدر قمری بی آشیان درآوردیم / شاعر : سعید بیابانکی

میان خاک، سر از آسمان درآوردیم

بگذر که این جاده خطر داشته باشد / شاعر : مرتضی امیری اسفندقه