امام؛ قدسی ترین مطلوب

انسان کامل

بسم الله الرّحمن الرّحیم

امام؛ قدسی ترین مطلوب

سلام بر حسین«علیه السلام» و ارواحی که در کنار آن حضرت به فداکاری پرداختند تا راه اُنس با خدا همواره گشوده بماند.

1- امام قدسی ترین مطلوب است و باید فدای او شد و اشک راه توجه به آن مطلوب مقدس است. حضرت باقر«علیه السلام» می فرمایند: «يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِين‏» ابا خالد! نور امام در دل مؤمنين درخشان‏تر از نورخورشيد است در روز و سوگند به خدا آن ها دل هاى مؤمنين را منور مى‏كنند.

انسان کامل از آن جهت که واسطه ی فیض بین ارض و سماء است به منزله ی جان این جهان  می باشد و ارواح امت به منزله ی اعضاء او. اعضای ما هرکاری را که انجام دهند جان ما با خبر است. امام به عنوان جانِ جانان از احوالات تک تک افراد امت با خبرند و در همین رابطه قرآن فرمود: «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏»[1]پس انسان کامل به منزله ی دُرّ است و جان ما به منزله ی صدف و از آن جهت که پیامبر«صلی الله علیه وآله» و امام«علیه السلام»از هویت ما جدا نیستند و از جان ما عزیزترند، اگر ما «او» نیستیم و «او» هم ما نیست، چرا فدای او شویم؟

می فرمایند: در حوادث تلخ با مال تان از جان تان حمایت کنید ولی با جان تان از دین تان حمایت کنید، چون «دین» در قلب ما است و اصیل ترین بُعد ما می باشد و باید در حفظ آن حتی جان را فدا کرد و فدای امام شدن در راستای حفظ جانان است برای حیات جان، و اصحاب کربلا متوجه چنین قاعده ای شدند. (این یکی از رازهای کربلا است).

2- امام نور قلب انسان است و اصلِ اصیل هرکس امام معصوم است، و لذا باید یک لحظه از توجه به او غافل نبود. اصحاب کربلا با این نگاه معنی فداشدن برای امام را فهمیدند و فهماندند و امامان فرمودند: با معرفت به مقام امام و اشک و عزا برای امام حسین«علیه السلام» نظر به قدسی ترین مطلوب محفوظ می ماند تا در موقع احتضار با رسول خدا و ائمه«علیهم السلام» آن ملاقاتِ خاص را شروع کنیم و ادامه دهیم. اشک بر حسین«علیه السلام» نشان می دهد ما مقدس ترین مطلوب خود را حسین«علیه السلام» قرار داده ایم.

3- در راستای حفظ ارتباط با قدسی ترین مطلوب، طلب و تمنّای ما طوری تغییر می کند که به عالم ایمانی شوق پیدا می کنیم و جایگاه رجوع دائمی به حضرت سیدالشهداء«علیه السلام» از یک طرف و پشت کردن به کفر دوران از طرف دیگر معنی پیدا می کند، چه پشت کردن به کفر اموی که در لباس اسلام خود را نمایان می کرد و چه پشت کردن به کفر فتنه ی طرح شده ی پیچیده ی سال 88 که عده ای به تعبییر مقام معظم رهبری«حفظه الله علیه»: «حاضر می شوند به مصلحت یک کشور، به حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند، کاری می کنند که سردمداران غربی و دشمنانِ درجه ی یک ملت ایران به هیجان می آیند و سر شوق می آیند و از آن ها حمایت می کنند».[2] به تعبیر امام سجاد«علیه السلام»: «سَهَّلْتَ لَهُم طَرِيقَ الْغَي‏» راه طغیانگری را برای مستکبران آسان کردند . پس راز فروافتادن در چنین انحرافی را باید در بیرون افتادن از شوق عالم ایمانی جستجو کرد که با غفلت از قدسی ترین مطلوب پیش می آید و با گریه بر حسین«علیه السلام»شوق عالم ایمانی در انسان زنده می ماند و مسیر خروج از جهنم به سوی بهشت هموار می گردد زیرا بهشت از نور سیدالشهداء«علیه السلام»خلق شده، بهشت رجوع به حق و پشت کردن به همه ی باطل ها است. آری بنا به تعبیر امام خمینی«رضوان الله علیه»: «گريه كردن بر شهيد؛ زنده نگه داشتن نهضت است‏»[3] و قرارگرفتن در آن نهضت.

4- نهضت کربلا فرهنگ جامعی است که همچون نور بر هر قسمت از آن نظر شود سایر ابعاد آن نیز در منظر انسان قرار می گیرد و بر این مبنا از زاویه ای خاص به کربلا نظر می کنیم به امید آن که سایر زوایا نیز بر قلب ما تجلی کند.

قال الرّضا«علیه السلام»: «فَعَلَى مِثْلِ الْحُسَيْنِ فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ- فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَيْهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَام‏»[4] بر مانند حسين بايد گريست اين گريه گناهان بزرگ را بريزد و یا حضرت سجاد«علیه السلام»می فرمایند: «أَيُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ«علیه السلام»دَمْعَةً- حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ- بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِي الْجَنَّةِ غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَابا». هرگاه چشم شخص مؤمنى براى شهادت امام حسين«علیه السلام»بقدرى پر از اشك شود كه به گونه‏هاى صورتش بچكد، خدا او را دائماً در غرفه‏هاى بهشتى جاى خواهد داد.

با توجه به این که گریه برای حسین«علیه السلام»راه قرارگرفتن در کنار حسین«علیه السلام»را در مقابل ما می گشاید، چه کنیم که به درجه ی گریه کنندگان بر حسین«علیه السلام»برسیم؟ در جواب باید گفت: ابتدا باید راز حرکتِ امام حسین«علیه السلام» را بشناسیم. و متوجه باشیم مقصد اصلی این حرکت «اسْتَنْقَذَنَا بِهِ مِنَ الْجَهَالَة» بیداری ما از جهالت است، سپس با توجه به این که نور امام در قلوب مؤمنین موجود است. سعی کنیم با رعایت حرام و حلال الهی حبّ امام را در خود کشف کنیم.[5] زیرا رعایت حرام و حلال خدا یک نوع سنخیت

با جان امام معصوم در انسان ایجاد می کند.

5- روح حسینی روح «رضا» در شدیدترین مصیبت ها است عرضه داشتند: «صبراً علی قضائک لا معبوداً سواک، یا غیاث المستغیثین» و مقام او مقام « يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة » شد و نتیجه ی آن « فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي‏ وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏» گشت و او را در عبودیتی خاص جای دادند و لذا حسین«علیه السلام» راهی را نمایان فرمود که چگونه باید در جنت خاصِ خدا قرار گرفت و آن راه این بود که برای حفظ اسلام از تحمل هر مصیبتی استقبال باید کرد تا درجه ی عبودیت خاص و جنت خاص به انسان بدهند و توجه به چنین هدفِ خاصی با اشک برای امام حسین«علیه السلام» هموار می گردد. به حسین«علیه السلام» نظر کنید و به عبودیت خاصی که راه حسین«علیه السلام» بر جان شما می گشاید و با اشک بر حسین«علیه السلام»طلب چنین راهی را داشته باشید تا شما هم بتوانید بگویید «مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه ی دار می روند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته می شوند؟ بگذار دنیای پست مادی با ما چنین کند ولی ما به وظیفه ی اسلامی خود عمل می کنیم».6]

6- روح حسینی روح جمع بین گریه و صبر است.

هم در هنگام آخرین وداع وقتی سکینه دوید و جامه ی پدر را گرفت، حضرت نشستند و او را به دامن گرفتند و اشک های خود را با آستین پاک کردند، ولی از عزم خود کوتاه نیامدند و هم وقتی با جسد حضرت ابالفضل«علیه السلام» روبه رو شدند شدیداً گریه کردند و از عزم خود کوتاه نیامدند و هم وقتی حضرت زینب«علیهاالسلام» را از گریه و جزع تسلی می دادند، خودشان اشک ریختند و از عزم خود کوتاه نیامدند، و اشک برای امام حسین«علیه السلام»سبب یگانگی با روح آن حضرت می شود. روحی که معاویه به سعیدبن العاص در موردش نوشت: «و انظر حسينا خاصة، و هو ليث عرين‏» مواظب حسین باش، او شیر بیشه ی شجاعت است.

7- معاویه به امام حسین«علیه السلام» در اعتراض به این که چرا دعوت سعیدبن العاص را جهت بیعت با یزید نپذیرفته، نامه می نویسد که « كارهاى تو به آگاهى من رسيده است. گمان نمى‏كنم كه تو آن كارها را انجام داده باشى. تو با هر كسى كه بيعت كنى مردم به او اقبال مى‏كنند و آن نيز تنها به خاطر ارزش و برترى و جايگاه توست كه خداوند آن را بالا برده است. تقواى الهى پيشه كن.» و امام«علیه السلام» در جواب او می نویسند: «نامه‏اى را دريافت كردم، در آن يادآور شده بودى، كارهاى من به اطلاع و آگاهى تو رسيده است. ای معاويه! طرفداران تو گروه شيطان هستند، گروه تو از دين بيرون رفتگانند .«قلت: لا ترد هذه الأمة في فتنة، و إني لا أَعْرِفُ فِتْنَةً أَعْظَمَ مِنْ وَلَايَتِكَ عَلَيْهَا» گفته بودى مردم را داخل فتنه نكنم، ولى من فتنه‏اى بزرگ‏تر از امارت و حكومت تو نمى‏شناسم. گفته بودى، به خودت و دينت و امت محمد«صلی الله علیه وآله» نگاه كن، «و إني و الله ما أعرف أفضل من جهادك، فإن أفعل فإنه قربة إلى ربي، و إن لم أفعله فأستغفرالله» ولى به خدا سوگند، هيچ چيزى را برتر از جهاد با تو نمى‏دانم كه اگر آن را انجام دهم فقط قصدم قربت به خداوند است، و اگر آن را ترك گفته‏ام از خداوند بجهت اين گناه استغفار مى‏كنم‏. بدان، خداوند هرگز كسانى را كه تو به ظن و گمان خود آنان را كشتى فراموش نخواهد كرد. همچنين كار تو را كه مى‏خواهى كسى را كه شراب مى‏نوشد و با سگ بازى مى‏كند، به عنوان خليفه مسلمانان معين كنى. من سرانجام تو را بجز اين كه عذاب خداوند را در پى خواهد داشت نمى‏بينم، تو با اين كار دنياى خود را نابود و رعيت را نيز ضايع مى‏كنى».

ارادت به این روحیه یک نحوه اتحاد و بالتّبع اشک به همراه دارد و انسان توانسته قدسی ترین مطلوب خود را که نمایش صبر و عاطفه است پیدا کند.

8- وقتی یزید با دست خود عملاً کلید نهضت امام حسین«علیه السلام» را رقم زد و به ولیدبن عتبه نوشت: «خُذِ الحسین و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر اَخْذاً شدیاً لیست فیه رُخصَةً حتی یبایعوا. والسلام»؛ حسین و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر را با شدت تمام جلب کن و هیچ فرصتی به آن ها مده تا این که بیعت کنند. حضرت کنار قبر رسول الله«صلی الله علیه وآله» آمدند و در شب اول با حضرت درد و دل نمودند و مشکلاتِ پیش آمده را گفتند و در شب دوم تا صبح کنار قبر مبارک رسول خدا«صلی الله علیه وآله» به مناجات گذراندند و عرضه داشتند: «اللّهم! انّ هذا قبر نبيّك محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و انا ابن بنت نبيّك، و قد حضرنى من الامر ما قد علمت اللّهم! انّى احبّ المعروف، و انكر المنكر، و أسألك يا ذا الجلال و الاكرام بحقّ هذا القبر و من فيه الّا اخترت لى ما هو لك رضا و لرسولك رضا». بار خدايا! اين آرامگاه منوّر پيامبرت محمّد است و من فرزند دخت فرزانه او. براى من رخدادى در حال رخ گشودن است كه خود بدان آگاهى. بار خدايا! من ارزشها را دوست مى‏دارم و از ضدّ ارزشها بيزارم و آنها را رد مى‏كنم. بار خدايا! اى صاحب شكوه و اى ارزانى دارنده كرامت‏ها! تو را به حرمت اين قبر و صاحبش سوگند مى‏دهم كه آنچه مورد خشنودى تو و پيامبرت مى‏باشد برايم پيش آورى. امام در این مناجات در عین آن که اصول کلی حرکت خود را با خدای خود در میان گذاردند تقاضا کردند راهی را به حضرت بنمایاند که موجب رضای او و رضای رسولش باشد و از این طریق نهضت خود را شروع کردند تا شیعیان بتوانند ترکیبی از اشک و حماسه را بفهمند و با آن زندگی کنند.

والسلام.

 

منبع: لب المیزان
-----------------------------------
پی نوشت:
[1] - امام باقر«علیه السلام»می فرمایند: «إنَّ رسول الله«صلی الله علیه وآله» کان هو الإمام»، رسول خدا«صلی الله علیه وآله» امام بود.
[2] - مقام معظم رهبری«حفظه الله» در عید غدیر سال 89.
[3] - صحيفه ی امام، ج‏10، ص: 314.
[4] - بحار الأنوار ، ج‏44، ص: 284.
[5] - حضرت صادق«علیه السلام» فرمودند:« مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ ع وَ حُبَّ زِيَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَيْنِ وَ بُغْضَ زِيَارَتِه‏» كسى كه خداوند خير را براى او اراده كرده باشد در قلبش محبّت امام حسين«علیه السلام»را قرار داده و در دلش محبت زيارت آن جناب را مى ‏اندازد و كسى كه خداوند سوء و بدى را برايش بخواهد در قلبش بغض امام حسين«علیه السلام»قرار داده و در دلش بغض زيارت آن حضرت را مى ‏اندازد.
[6] - حضرت امام خمینی«رضوان الله علیه»، 2/1/68.

Share