سیری در زندگی امام صادق علیه السلام

روح الله حبيبيان
 امام صادق علیه السلام

اشاره

هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری، در خانه پیشوای پنجم، حضرت امام محمدباقر علیه السلام و «امّ فروه»، ششمین حجت خداوند بر زمین، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام ، به دنیا پلک گشود و از این میلاد پرخیر و برکت، نه فقط مدینه آن روز، که قلب همه دوست داران اهل بیت خورشید، به ویژه شیفتگان و عاشقان مکتب جعفری، سرشار از شادمانی و سرور شد. پیشوای بزرگی به دنیا آمد که عظمت علمی اش، بر هیچ کس پوشیده نیست و شیعه و سنّی، عظمت علمی ایشان را می ستودند؛ از «ابوحنیفه» و «مالک» و «ابن حجر هیثمی» گرفته، تا «جابر بن حیان» و «هشام بن حکم» و «محمد بن مسلم» و... دانشگاه بزرگی را که تأسیس کرد، افزون بر اینکه شاگردان بزرگ و زیادی را به جامعه اسلامی هدیه کرد، مجال بسیار خوبی هم برای اتحاد جامعه اسلامی و مسلمانان آن زمان بود؛ به گونه ای که بزرگان اهل سنت همچون «ابوحنیفه» و «مالک» و دیگران، به شاگردی امام صادق علیه السلام افتخار می کردند. حتی این سخن از «ابوحنیفه» ـ از پیشوایان مشهور اهل سنت ـ معروف است که: «لَوْلا السَّنَتان، لَهَلَکَ نُعْمان؛ اگر آن دو سال نبود، نعمان یعنی ابوحنیفه هلاک می شد.» 

نمونه ایی از موضع گیری های هدایتگرانه امام صادق علیه السلام

یکی از ویژگی های بارز امام صادق علیه السلام ، مبارزه با بدعت ها و انحراف های پیش روی جامعه اسلامی بود. از جمله این انحراف ها، رواج مکتب قیاس در تشخیص احکام و وظایف شرعی بود که آن را بعضی از فقهای آن دوره پایه گذاری کردند. در تاریخ آمده است که روزی یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام به محضر ایشان رسید، حضرت به او فرمودند:
«شنیده ام که تو بر اساس قیاس فتوا می دهی؟
ـ آری!
ـ وای بر تو! اولین کسی که بر این اساس نظر داد، شیطان بود؛ وقتی که خداوند به او دستور داد به آدم سجده کند، گفت: «من سجده نمی کنم؛ زیرا مرا از آتش آفریدی و او را از خاک، و آتش گرامی تر از خاک است».
سپس حضرت برای اثبات بطلان قیاس، مثال هایی را آوردند:
ـ به نظر تو کشتن کسی به ناحق مهم تر است یا زنا؟
ـ کشتن کسی به ناحق.
ـ پس چرا برای اثبات قتل، دو شاهد کافی است؛ ولی برای ثابت کردن زنا چهار گواه لازم است؛ آیا این قانون اسلام با قیاس توافق دارد؟
ـ خیر!
ـ نماز مهم تر است یا روزه؟
ـ نماز!
ـ پس چرا بر زن حائض، قضای روزه واجب است، ولی قضای نماز واجب نیست؛ آیا این حکم با قیاس توافق دارد؟
ـ خیر!
... و به شیوه و با کمک مثال های مختلف، حضرت کوشیدند تا عالمانه و مستدل، او را متوجه انحراف روش و شیوه فکری اش کنند...».

یک جرعه آفتاب
در محضر پیشوای ششم، صادق آل محمد صلی الله علیه و آله

«مدت زندگی مردم، بیشتر با احسان و نیکوکاریشان تعیین می شود تا با عمر مقدرشان و بیش از آنکه به سبب فرا رسیدن اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش می میرند».
«هر که در طول روز، بیشترین دغدغه اش مسائل دنیا باشد، خداوند مُهر فقر را بر پیشانی او زده، کارش را پریشان می سازد و از دنیا به چیزی بیش از قسمت خود نرسد».
«دوستت را فقط بر اسراری آگاه کن که اگر دشمنت بر آن مطلع می شد، برای تو ضرری نداشت؛ زیرا دوست هم گاهی دشمن می شود».
«کسی که برادر مسلمانش نزد او آید و او گرامیش دارد، در حقیقت خدای تعالی را گرامی داشته است».
«هر که یک حاجت برادر مؤمنش را روا کند، خداوند صد هزار حاجت او را در قیامت برآورده می سازد».
«برای قلب مؤمن چیزی زیان آورتر از پرخوری نیست».
«هر کس در حال انتظار فرج امام مهدی علیه السلام بمیرد، همچون کسی است که با او در خیمه او باشد؛ بلکه بالاتر، مانند کسی است که در کنار پیامبر خدا جنگیده باشد».
«همه ایمان، عمل است و گفتار، بخشی از این عمل».
«هر کس که کار نیکش او را شادمان و کار بدش او را اندوهگین سازد، مؤمن است».
«مؤمن کسی است که درآمدش پاک و حلال باشد... زیادی مالش را انفاق کند و خود را از کلام اضافی نگاه دارد».
«سزاوار نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا می شود و او قادر به تغییر کارهای آن مجلس نیست».
«دل حرم خداست؛ پس جز خدا کسی را در حرمش جای مده».
«هر که می خواهد بداند چه منزلتی در نزد خدا دارد، ببیند منزلت خدا در نزدش چگونه است».
«هرگاه دو مؤمن به هم برسند، آن که دیگری را بیش تر دوست بدارد، برتر است».
«خداوند می فرماید: بنده من با چیزی بهتر از انجام دادن واجبات، محبوب من نمی شود».
«سه چیز فراموشی را می برد و حافظه را زیاد می کند؛ قرائت قرآن، مسواک و روزه».
«هر کس دین خدا را بزرگ شمارد، حقوق برادران دینی اش را هم ارج می نهد و هر که دین خدا را کم ارزش بداند، به حقوق برادرانش هم کم توجه است».

چراغ راه

«به قدری علوم از امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده که زبان زد مردم شده و آوازه آن، همه جا پیچیده است و از هیچ یک از افراد خاندان او، به اندازه ایشان علم و دانش نقل نشده است».
«.. در مجالس درس او تنها کسانی که بعدها مذاهب فقهی را تأسیس کردند شرکت نمی کردند؛ بلکه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست، در آن حاضر می شدند. «حسن بصری» مؤسس مکتب فلسفی «بصره» و «واصل بن عطاء» مؤسس مذهب معتزله، از شاگردان او بودند که از زلال چشمه دانش او سیراب می شدند».
ابوحنیفه (پیشوای فرقه حنفی): «من دانشمندتر از جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله ندیدم».
مالک (پیشوای فرقه مالکی): «مدتی در نزد جعفر بن محمد علیه السلام رفت و آمد می کردم. او را همواره در یکی از سه حالت دیدم: یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند. در علم و عبادت و پرهیزکاری، برتر از جعفر بن محمد علیه السلام هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب بشری خطور نکرده است».
ابن حجر هیثمی (از علمای اهل سنت): «به قدری علوم از او (امام صادق علیه السلام ) نقل شده که زبان زد مردم گشته و آوازه آن، همه جا پیچیده است و بزرگ ترین پیشوایان (فقه و حدیث) مانند یحیی بن سعید، ابن جُریح، مالک، سُفیان بن عُیَیْنَةْ، ابوحنیفه، شُعْبَه و ایوب سِجِسْتانی، از او روایت نقل کرده اند».
ابوبحر جاحظ (از دانشمندان مشهور اهل سنت در قرن سوم): «جعفربن محمد صلی الله علیه و آله ، کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است و گفته می شود که ابوحنیفه و همچنین سُفیان ثوری، از شاگردان اویند و شاگردی این دو تن در اثبات عظمت علمی او کافی است».

نظر شما چیه؟

آیا در مجالس درس امام صادق علیه السلام فقط علوم فقه و حدیث و تفسیر یا به تعبیر رایج، علوم اسلامی تدریس می شد یا علوم طبیعی هم مورد بحث قرار می گرفت؟
از نقل های تاریخی و شواهد بسیار، دانسته می شود که مجلس درس حضرت، تنها علوم رایج اسلامی را در برنمی گرفت؛ بلکه دانش های نوینی چون طب، فلسفه، نجوم، ریاضیات و... مورد بحث قرار می گرفت. بهترین نشانه این گوناگونی علمی، به جای ماندن شاگردان گوناگون و متبحر در علوم گوناگون است؛ افرادی چون زراره در فقه، مؤمن طاق و هشام بن حَکَم در کلام، اَبان بن تَغلب در لغت و ادبیات، جابر بن حیان در علم شیمی و طب، حَمْران در علوم قرآنی شاهدان این ادعایند.
آیا شاگردان درسی امام صادق علیه السلام همه از شیعیان و پیروان آن حضرت بودند، یا غیر شیعیان نیز امکان بهره گیری از محضر ایشان را داشتند؟
شاید بتوان گفت نه تنها شاگردان آن حضرت همه از شیعیان نبودند، بلکه بیشتر آنها از مذاهب دیگر بودند. چنان که گفته می شود آمار شاگردان ایشان، به حدود 4000 نفر می رسد و روشن است که از نظر جمعیتی، شیعیان، اقلیت بسیار کوچکی از جامعه اسلامی را در آن زمان تشکیل می دادند؛ پس طلاب و علاقه مندان به تحصیل علم در میان آنها نیز بسیار محدود بود و حتی در تاریخ آمده است که شاگردان امام صادق علیه السلام از نقاط مختلف همچون کوفه، بصره، واسط، حجاز و از قبیله های گوناگون مانند بنی اسد، مخارق، طیّ، سلیمه، غَطْفان، اَزْدْ، خُزاعه، خَثْعَمْ، مَخْزُوم، بنی ضَبّه، قریش، به ویژه بنی حارث و بنی الحسن بودند که بیشتر این قبیله ها از اهل سنت به شمار می رفتند.
بهترین نشانه این تنوع مذهبی، تصریح مورخان اهل سنت بر شاگردی بزرگان و امامان فرقه های اهل سنت در پیشگاه امام صادق علیه السلام است. «ابن حجر عسقلانی» می نویسد: «فقها و محدثانی همچون شُعْبه، سُفیان ثوری»، سُفیان بن عیینَة، مالک، ابن جریح، ابوحنیفه، پسر وی موسی، وهیب بن خالد، قطان، ابوعاصم از ایشان حدیث نقل کرده اند».
حتی ابوحنیفه که خود دو سال شاگرد محضر امام صادق علیه السلام بود، در جمله معروفی می گوید:
«اگر آن دو سال نبود، ابوحنیفه هلاک می شد».
آیا فعالیت های امام صادق علیه السلام ، منحصر در فعالیت های علمی بود؟
«تاریخ نشان می دهد فعالیت های علمی، بخشی از کارها و فعالیت های حضرت بوده و پیشوای ششم شیعه، به اداره امور شیعیان و سر و سامان دادن به جامعه شیعی نیز می پرداختند. افزون بر آن، فعالیت های سیاسی مشخصی را نیز دنبال می کردند. برای مثال، برای تبلیغ جریان اصیل امامت، نمایندگانی به مناطق مختلف می فرستادند و این نوع رفتارها، از جمله جدی ترین فعالیت هایی بود که دستگاه حاکم، با آن مقابله می کرد... حتی نحوه برخورد امام صادق علیه السلام با سران حکام عباسیان و نپذیرفتن پیشنهاد آنان برای همکاری و همراهی نیز یک تصمیم کاملاً حساب شده سیاسی بود؛ نه یک انزوای اجتماعی که از بررسی دقیق شرایط سیاسی و مواضع عباسیان به خوبی می توان بر آن آگاه شد».

آورده اند که...
مُفَضَّلِ بن عُمَر

وقت غروب آفتاب نزدیک بود؛ چیزی نمانده بود تا آرامش شبانه، همه مدینه را فراگیرد. تمام وجود «مُفَضَّلِ بن عُمَر» از اندوه و خشمی بی اندازه در تلاطم بود. دقایقی بیش نبود که از گفت وگوهایش با «ابن أبی العَوْجاء» بی دین خدانشناس در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله می گذشت. سخنان آن زندیق طبیعت گرا و منکر خدا و دین، و درماندگی مفضل از پاسخ دادن به یاوه سرایی های او، بی نهایت پریشانش کرده بود. اصلاً متوجه نشد کی به در خانه مولایش جعفر بن محمد علیه السلام رسید. هنوز سخنان دردمندانه اش به پایان نرسیده بود که متوجه لبخند آرامش بخش امام صادق علیه السلام شد.
به راستی این لبخند، همه آتش درونش را به گلستانی از امید مبدل کرد. حضرت با همان آرامش الهی اش فرمود: «برای تو از حکمت آفریدگار در آفرینش جهان و حیوانات و درندگان و حشرات و مرغان و هر جانداری از انسان و چهارپایان و گیاهان و درختان... بیان خواهم کرد؛ به حدی که عبرت گیرندگان از آن عبرت گیرند و بر معرفت مؤمنان افزوده گردد و ملحدان و کافران، در آن حیران بمانند! بامداد فردا نزد ما بیا...».
روز بعد، آن گاه که «مفضل» قدم از خانه امام بیرون می گذاشت، احساس می کرد آن قدر از دانش و معرفت انباشته شده که تاب تحمل آن را ندارد؛ اما بیش از همه، عظمت بزرگ مردی از خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله او را به حیرت افکنده بود؛ عظمت علمی مولایش امام صادق علیه السلام ».

خلیفه و پیک

پیک، از ترس به خود می لرزید. می ترسید وقتی خلیفه جوابی را که امام صادق علیه السلام به نامه او داده بود بخواند، از شدت خشم، او را نیز مجازات کند. امام در جواب نامه منصور دوانیقی، خلیفه عباسی که پرسیده بود: «چرا مانند دیگران به نزد ما نمی آیی؟» نوشته بود: «ما (از لحاظ دنیوی) چیزی نداریم که برای آن از تو بیمناک باشیم و تو نیز از لحاظ اخروی چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار باشیم. نه تو دارای نعمتی هستی که بیاییم و به خاطر آن به تو تبریک بگوییم و نه خود را در بلا و مصیبتی می بینی که بیاییم و تو را تسلیت دهیم؛ پس چرا نزد تو بیاییم؟
رنگ خلیفه از خواندن نامه دگرگون شد؛ ولی خویش را کنترل کرد و به کاتب گفت بنویس: «بیایید و ما را نصیحت کنید».
طولی نکشید که پیک این بار شرمنده و ترسان تر از پیش وارد شد. پاسخ امام این بود: «اگر کسی اهل دنیا باشد، تو را نصیحت نمی کند و اگر هم اهل آخرت باشد، نزد تو نمی آید».

 

منبع: اشارات - فروردین 1387، شماره 107 - میلاد امام جعفر صادق صلی الله علیه و آله

Share