زمزمه های فاطمی

میلاد حضرت زهرا سلام الله عليها

فاطمه می آید

آب زنید راه را هین که نگار می رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد
طبق طبق نور از آسمان ها به زمین می آید... هفت آسمان را با شقایق ها و رازقی ها آذین بسته اند. هلهله ای برپاست در میان ملائک که به یُمن قدوم مبارک «فاطمه» جام عشقش را نوشیده اند و مست عطر بهشتی اش شده اند. فاطمه می آید... مادرِ تمامی شقایق های عاشق، معنای جمال، مقصود و حبیبه خدا، همسر علی، مادر حسنین، ادامه نبی می آید... می آید تا زمین و زمینیان را با نور وجودی خود به عطر آسمانی ـ بهشتی دعوت کند و سجده های عاشقی را شرمنده خویش سازد و محراب را در مقابل قامت بلند بی همتایش به زانو درآورد. می آید تا «زن» معنا بگیرد... فاطمه می آید.

فاطمه جان

عطر شورانگیز غزل ها، طرحی از عطر توست فاطمه جان! جلوه آینه ها، از تصویر مبارک توست که در سینه دارند. بهار با همه دلبری اش، تمام زیبایی را از تو وام می گیرد. بانوی سپید شعر من، فاطمه جان! ملائک بال در بال، گستره آسمان را برای قدوم تو مهیا کرده اند. برگ های تمام درختان، به یُمن دیدار تو سبز گشته اند و سبزی و طراوت را به جهانیان تقدیم کرده اند. پیچکان عاشق با هر نگاه لبریز از آینه ات، عاشقانه می پیچند و بالا می روند. دریا، وسعت آبی روح پاک توست. نوای دل نشین تو، شکوفه های بهاری را به گل مبدّل می کند و رودخانه ها، نوای خوششان را از نغمه دل نواز صدای تو گرفتند. آدم به مباهات می نشیند که خدایش او را به مقام نام تو دیگر بار پذیرفت و در بهشت برین جای داد. موج ها نامت را بر صخره ها حک کرده اند و در خلوت خاموش کبوترها، طنین دل انگیز نام آسمانی توست که دیگر بار آن ها را به شور و شوق زندگی می رساند.

فاطمه، یعنی سلام خدا

فاطمه، آن بانوی بزرگی است که چلچله ها به تمنّای پاسخش، آمدن بهار را نوید می دهند. او که مهربانی را نثارمان می کند. همو که لاله ها در دشت مهربانی، از عشقش شور زندگی می گیرند. فاطمه، کوثر خدا و همتای علی است و واژه وفا با نام او معنی می یابد. فاطمه، آن پیغام وصلی است که کبوتران به باغ های روشن می برند. فاطمه، خورشید رسالت و قمر ولایت است. چشمه طهارتی است که جمال را معنا می کند و جلال را تفسیر. فاطمه، یعنی آفتاب از پسِ ابرهای سفید در آسمان آبی. فاطمه، یعنی عشق، یعنی مهر، یعنی زمزمه عشق در محراب مناجات. فاطمه، یعنی نگاه جست وجوگر در بقیع، یعنی نگاه آسمانی... فاطمه، یعنی سلام خدا.

بر ما ببخشای

فاطمه جان! ای اسوه خدایی، ای جلوه الاهی، ای عشق کبریایی! بر ما ببخشای کوتاهیِ کلام و زبانمان را در وصف جمال آسمانی ات. بر ما ببخشای فهمِ کوچکمان را از خانه گلی ات؛ خانه ای گلی، اما مهبط وحی، جایگاه فرشتگان عرش الاهی. وصف تو می گوییم، اما نه آن چنان که شایسته ات باشد، که تو بلندای خورشیدی در کنار قامت برافراشته ماه. آبی زلال سادگی را، راز گل یاس را، فوران دلدادگی و عشق را، در لبخند مهربانت می یابیم، اما وصفش را عاجزیم. بر ما ببخشای ای بانو، در ناتوانی قلم هایمان در وصف «رضای الاهی، در رضای تو». بر ما ببخشای که چشمان جست وجوگرمان، توان دیدن بلندای وجودت را ندارد، آن چنان که شایسته هستی. بر ما ببخشای که نگاه دریا گونه ات را، نوازش دستان سپید مهربانی ات را و عطر کلام آسمانی ات را تفسیر می کنیم، اما نه آن چنان که شایسته حبیبه خدا باشد.

طلوع اولین شعر اهورایی

فاطمه جان، ای طلوع اولین شعر اهورایی مان! تویی که در کوچه باغ باورمان جاویدانی. نگاه مشرقی و هستی بخشت، پیاله جانمان را از شور زندگی، شور با تو بودن و شور عشق و شیدایی تو لبریز و مالامال کرده است. صدای قدم هایت را می شنویم، آن گاه که از کوچه های بارانی چشمانمان به آهستگی عبور می کنی، گویی که بر حریر قدم می سایی. در جست وجوی دست توان بخش آفتابی ات، قد کشیده ایم و یافته ایم تو را که قوهای سپیدبال آرام دریایی، صبحشان را با تو تلاوت می کنند؛ تو را که آفاق پرواز همه پرندگان مهاجری و تجلّی هستی و مظهر ایمان تو را یافتیم که قد خمیده ات عرقِ شرم بر پیشانی نجیب تمامی تاک های قد خم کرده تاکستان ها نشانده بود. تو را یافتیم که علی علیه السلام در نگاه تو ذوب می شد، که خدا را به تو سوگند می داد و نبی صلی الله علیه و آله را که در سایه وجودی تو آرامش می یافت و به شوق دیدار تو، نگاه زهرآگین دشمنان را نادیده می گرفت.

مادر تمام خوبی ها

مادر تمام خوبی ها... فاطمه جان! تو نشان لطف خدایی برایمان، تویی که پنجره ها همه بیقرار توأند و کوچه ها در انتظار قدوم مبارکت. تویی که چشمانت همه حدیث و اعجاز است. تویی که وقتی دیگر بهانه ای برای بودن نیست، می آیی و هستی و بودن، و حتی بالاتر، زیستن و عشق را رنگی دیگر می بخشی. تو که عالم همه از نازِ قدوم تو آفریده شد. تو که کوته نظران دیوسیرت، عشقِ خداوند را در چشمان رمزآلود پیامبر ندیدند، آن هنگام که تو را می نگریست و باران عاشقی در آسمان چشمانش هویدا می شد. تو که مناجات با قامت آسمانی ات تفسیر می شد، آن هنگام که در محراب عشق، ترنّم دلدادگی سر می دادی. تو که جبرئیل حامل سلام خداوند برایت بود. تو که با عشقِ ولایت زیستن و با دردِ ولایت رفتن را به همگان آموختی. تو که پیوند نبوت و امامت و ولایت بودی. تو که دنیا از برای جلوه تمام وجودت کوچک بود. تو بهار جاودانی برای سال های زندگی مان.

فاطمه اختر گیتی فروز

فاطمه، آن فریادگر پاکی است که درک او، درک شب قدر است. تداوم بخش سلاله پاک محمدی که نامش برگرفته از «فاطر السموات» است. سرمنشأ رحمت و عنایت، شریف ترین مخلوق در بندگی خدا، اسوه شگفت طهارت، آموزگار خوب شهادت که برتر از تمام مردان عالم است. آن خورشیدی که بر تارک اسلام می درخشد. آن اختر گیتی فروزِ آسمانِ علم و دین که نخستین زن فدایی حریم امامت است. بانی کاخ ولایت و شیرزن میدان سیاست، که موجودی الاهی ـ جبروتی و البته یک زن است. آن نوباوه رسالت، حاصلِ باغِ نبوت، میوه بوستان هستی که تسلیم محض در برابر حکم خداوندگاری است و توسل به او، موجب استجابت دعاست. آن باغ یاسمین، آن دژ محکم ولایت و آن عشق کبریایی و بالاخره فاطمه ای که فاطمه است.

فرشتگان در خدمت توأند

ای ماندگارترین بانوی تاریخ، ای قسم خورده پرستش و پرهیزکاری، ای شیرازه مظلومیت، گوهر گنج کبریایی و شمیم ساحت پاک آل کسا، فاطمه جان! ای ناقه سوار روز قیامت، رمز مظلومیت شیعه ای و پشتوانه حقانیت علی. تو آن راز بقای اسلامی که صاحب والاترین مقام در بهشتی. ای اشتیاقِ همیشه بهشت، ای صلابت کوه، ای اطلس نجابت، ای نور طورسینا، ای مستوره یاسین، ای فضیلت کوثر، ای فدایی علی و ای کعبه ارباب یقین. دادخواه پیشگاه عرش در روز جزا و زبان گویای علی بر حقانیت غدیر تویی. تو آن اسوه همیشه بیدار و هشیاری که فرشتگان آسمان در خدمت توأند. درود همه پاکان گیتی، نثار خاک پای تو باد؛ ای مادر همگان.

ترازوی بی نقص ارزش ها

الگوی زنان جهان، فاطمه جان! مشکل گشای مرتضایی و وارث کل صفات احمدی. تو آن رشته پیوند میان بانوان و سروران زنان جهانی. ای چشمه زلال مادری، ای سرچشمه زلال معارف و ارزش های اسلامی، ای راهنمای شریعت محمدی، ای تمام نسخه انسانیت، تو ترازوی بی نقص ارزش هایی و نمونه بی بدیل همسرداری. ای دارالشفای دردمندان و ای احیاگر شخصیت زن، و روشنی بخش دل حیدری که دشمنی با تو، نشانه کفر است و دوستی با تو، دوستی با پیامبر. کلید قفل حاجات، مطیع ولایت، جلوه جاودان هستی، تویی آن مرّبی شیرزن کربلا، آینه تمام نمای اسلام که نامت از تعریف و معرّفی بی نیازت کرده است.

معّرف کمال زن

زهرا کوثر خداست. لیلة القدر خداست. جلوه جمال خداست و تفسیر جلال خدا. زهرا ادامه رسول اللّه صلی الله علیه و آله است و همتای علی علیه السلام . زهرا تلاوت بیداری است. سایبان شوق است. تولد بالغ تاریخ است و بهار سرشار دل های آشنا. زهرا معّرف نهایت کمال زن است و اوج عروج انسانی. چشمه غدیر در باغ دستان پرتوان او به بلوغی رسید و غدیریان، از دامان عصمت او به رویشی رسیدند. پیچیدگی برخورد و عمق نگاه زهرا، هم چون دشت نیست که نشسته تا آخرش را ببینیم و کرانه هایش را در آغوش نگاهمان بنشانیم؛ دریایی است بی کرانه، کوهی است به بلندای تاریخ و همین است که هرچه به قلّه اش نزدیک تر می شویم، چشم انداز بیشتری می بینیم، در حالی که بیش از یک سویش را ندیده ایم.

بوی درخت طوبی

فاطمه علیهاالسلام زهره زهرایی است که از نور عظمت الاهی خلق شده و آسمان و زمین آن چنان به نور وجودی اش روشنایی یافته که ملائکه به سجده افتادند و درباره عظمت آن نور از حضرت حق سؤال کردند. فاطمه علیهاالسلام حوراء انسیه ای که خداوند پیش از خلقت آدم ابوالبشر وی را از نور خویش آفرید و در زیر ساق عرش خود جای داد و پیوسته به تسبیح و تقدیس و تحلیل و تحمید حضرت حق اشتغال داشت. بزرگ بانویی که چون خداوند نور او، پدر، شوهر و دو فرزندش را آفرید، ولایتشان را بر ملائکه و سایر مخلوقات عرضه داشت، قبول کنندگانش از مقربان و منکرانش از کافران به حساب آمدند. یگانه بانویی که خود، پدر، همسر و فرزندان معصومش در خلقت، نوری اقدم و اشرف و اعلای بر خلقتِ نوری دیگران بوده اند. آن طاهره ای که رسول خدا هرگاه مشتاق بوی بهشت می شد، او را می بویید و بوی درخت طوبی را از فاطمه استشمام می کرد.

 

منبع: گلبرگ - مرداد 1383، شماره 53 - بانوی بانوان(ویژه تولد حضرت زهرا علیهاالسلام)

Share