نماز ظهر عاشورا / سریال «مختارنامه»

دریافت ویدئو
دانلود فایلاندازه
فایل ببینید| نماز ظهر عاشورا / سریال «مختارنامه»17.05 مگابایت
در این قطعه کوتاه ویدئویی از سریال مختارنامه، نماز ظهر عاشورای امام حسین علیه السلام و اهل بیت و یارانش را در صحرای خونین نینوا مشاهده می فرمایید.

نماز ظهر عاشورا :

نماز ظهر عاشورا در اصطلاح فقه اسلامی نماز خوف نامیده می شود. نماز خوف مثل نماز مسافر دو رکعت است نه چهار رکعت، یعنی انسان اگر در وطن هم باشد باز باید دو رکعت بخواند، برای اینکه مجال نیست، در آنجا باید مخفف خواند.
ابا عبدالله چنین نماز خوفی خواند ولی وضع ابا عبدالله یک وضع خاصی بود زیرا چندان از دشمن دور نبودند. لهذا آن عده ای که می خواستند دفاع کنند نزدیک ابا عبدالله ایستاده بودند و دشمن بی حیا و بی شرم حتی در این لحظه هم آنها را راحت نگذاشت.

در حالی که اباعبدالله مشغول نماز ظهر عاشورا  بود، دشمن شروع به تیر اندازی کرد، دو نوع تیراندازی، هم تیر زبان که یکی فریاد کرد: حسین! نماز نخوان، نماز تو فایده ای ندارد، تو بر پیشوای زمان خودت یزید، یاغی هستی، لذا نماز تو قبول نیست! و هم تیرهایی که از کمان‌هایشان پرتاب می کردند.

در هنگام نماز ظهر عاشورا یکی دو نفر از صحابه ابا عبدالله که خودشان را برای ایشان سپر قرار داده بودند، روی خاک افتادند. یکی از آنها سعیدبن عبدالله حنفی به حالی افتاد که وقتی نماز ابا عبدالله تمام شد، دیگر نزدیک جان دادنش بود. آقا خودشان را به بالین او رساندند. وقتی به بالین او رسیدند، او جمله عجیبی گفت.  عرض کرد: یا ابا عبدالله! اوفیت؟ آیا من حق وفا را بجا آوردم؟ مثل اینکه هنوز هم فکر می کرد که حق حسین آنقدر بزرگ و بالاست که این مقدار فداکاری هم شاید کافی نباشد. این بود نماز ابا عبدالله در صحرای کربلا.

نماز ظهر عاشورا

مطلب پیشنهادی: نماز ظهر عاشورا توسط امام حسین(علیه السلام) با وجود خطر جانی

نماز ظهر عاشورای امام حسین علیه السلام و اهل بیت و یاران باوفایش در صحرای خونین نینوا - بخشی از سریال تاریخی و ماندگار مختارنامه را به مدت 02:26 مشاهده می فرمایید.

نماز ظهر عاشورا

 ديوان عشق

خضری که چشمه ی لبش آب حیات داشت
کی حاجتی به خوردن آب فرات داشت

در کربلا، سرادق عصمت به پا نمود
آن کس که خیمه بر زبر کاینات داشت

مکشوف شد بر اهل بصیرت در این زمین
دیوان عشق، کآن همه ی معضلات داشت

آن استغاثه‏ ها، پی ارشاد خلق بود
نه چشم، بر سپاه و نه دل بر حیات داشت

ز آن جرعه ‏ای که کرد به روز ازل قبول
سکان عرش را حیران کرد و مات داشت

با بارش سهام بلا ز ابر فتنه بار
هنگام ظهر بانگ «اقیمواالصلات» داشت

(عارف بجنوردی)

Share