مقدمه

1- کتاب حاضر صورت بسط يافته ي سخنراني استاد طاهرزاده تحت عنوان «سلوک ذيل شخصيت امام خميني«رضوان الله عليه»» است که پس از آن که به صورت مکتوب در آمد در 17 جلسه توسط ايشان به طور مبسوط مورد بحث قرار گرفت و اينک تمامي اين جلسات پس از بازبيني توسط استاد، جامه ي کتاب در برگرفته است.

2- اين بحث در جمع عزيزاني مطرح شده که از طرفي دغدغه ي حرکت فرهنگي در جهان معاصر را دارند و از طرف ديگر مي خواهند اين حرکت را در ذيل انديشه  و شخصيت امام«رضوان الله عليه» محقق نمايند. لذا مخاطبين اصلي اين کتاب کساني هستند که مي خواهند با تفکر و تدبّري عميق به جايگاه شخصيت امام«رضوان الله عليه» نظر کنند و نيز کساني که همراه امام وارد صحنه ي نهضت و انقلاب اسلامي شدند و قصد بازخواني عميق تري از انقلاب و جايگاه امام«رضوان الله عليه» دارند.

3- کتابي که پيش رو داريد سعي دارد ما را متوجه مبادي تفکر نمايد و در همين راستا روشن مي کند مبادي تفکر بايد نه تنها يک تئوري مطمئنْ بلکه سيره و سلوک يک شخصيت قدسي باشد که مصداق کامل آن اهل البيت(علیهم السلام)اند که در توصيف آن ها در زيارت جامعه اظهار مي داريم: «مُحَقِّقٌ‏ لِمَا حَقَّقْتُمْ‏ مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُمْ» آن چه را شما حق مي دانيد، ما نيز حق مي دانيم و آن چه را شما باطل مي دانيد ما نيز باطل مي دانيم. و از اين طريق مبادي عقل نظري و عملي خود را امام معصوم قرارمي دهيم. در کتاب سعي شده روشن شود در حال حاضر در ذيل ائمه ي معصومين(علیهم السلام)، حضرت امام خميني«رضوان الله عليه» قراردارند و ما امروز از طريق شخصيت علمي و عملي ايشان مي توانيم مبادي عقل نظري و عملي جامعه ي خود را شکل دهيم و به آن وحدت قدسي که لازم داريم برسيم.

4- با شناخت شخصيت اشراقي حضرت امام که در چندين جلسه به آن پرداخته مي شود موضوعِ به دست آوردن مبناي لازم جهت تفکّر به ميان مي آيد و معلوم مي شود در چنين حالتي است که همه چيز معناي خود را پيدا مي کند. از يک طرف وحدت حقيقي و تفاهم لازم جهت ايجاد بسترِ تحقق تمدن اسلامي فراهم مي شود و از طرف ديگر مشکلات تاريخي ما درست تحليل مي گردد و راه کار هاي عبور از آن ها پيدا مي شود.

5- جاي  جاي کتاب به شخصيت اشراقي حضرت امام«رضوان الله عليه» پرداخته است. اول اين که معني شخصيت اشراقي چيست و ديگر اين که به چه دليل حضرت امام يک شخصيت اشراقي است و با نور قلب خود ملکوت خود را در معرض انوار الهي قرارداده و سوم اين که چگونه بايد افرادِ جامعه را تربيت کرد که بتوانند رابطه  اي اشراقي با حضرت امام داشته باشند و در ذيل پرتو شخصيت ايشان به جامعيت لازم برسند. البته با طرح اين مباحث عملاً ما متوجه معارف ارزشمندي خواهيم شد که نه تنها نگاهمان به حضرت امام تصحيح مي شود تا ايشان را صرفاً يک دانشمند ندانيم، بلکه با به دست آوردن چنين نگاهي بين شخصيت هاي علمي و انسان هاي اشراقي تفاوت قائل مي شويم و متوجه سنّت خداوند در پرورش زعماي دين خواهيم شد.

6- کتاب به تأسي از مقام معظم رهبري«حفظه الله» به شاخصه هاي اصول گرايي حقيقي پرداخته و به طور جدّي به راه کار هاي رسيدن به آن نوع اصول گرايي نظر کرده و روشن نموده امروز با نظر به شخصيت جامع حضرت امام در علم و عمل مي توانيم به آن اصول گرايي دست يابيم که مدّ نظر مقام معظم رهبري است. در تبيين شخصيت امام در کنار شخصيت فقهي ايشان، به جنبه هاي فلسفي و عرفاني ايشان نيز تأکيد نموده تا مسير آن سلوکي را که شايستگي قرارگرفتن در ذيل شخصيت حضرت امام را به انسان مي دهد، روشن کند.

7- راز تجلّي نور انقلاب اسلامي بر قلب مبارک حضرت امام، از نکات مهمي است که در کتاب بر روي آن بحث شده است و نویسنده روشن نموده چگونه مکتب حضرت امام شايستگي تحقق راه حل هايي را دارد که جهان امروز را از ظلمات مدرنيته آزاد  کند و به وحدت قدسي برساند و امکان تفکّر و تفاهم را به بشر امروز بر گرداند.

8- يکي از حساس ترين فراز هاي کتاب نظر به تفصيل درآوردن حقايق اجمالي است که موجب ظهور حقانيت آن حقايق مي شود و مردم مي توانند قدسي بودن آن ها را لمس کنند. اين مبحث روشن مي کند همان طور که ائمه ي معصومين(علیهم السلام) نقش تفصيل دادنِ وَحي محمدي(صلی الله علیه وآله) را داشتند، وظيفه ي نيروهاي معتقد به انقلاب است که خود را شايسته ي به تفصيل درآوردن حقيقت انقلاب اسلامي کنند، همان طور که مقام معظم رهبري«حفظه الله» عامل تفصيل انقلاب شدند و توانستند استعدادهاي انقلاب اسلامي را در مواطن مختلف ظاهر نمايند تا آن حقيقتِ اجمالي در مظاهر تفصيلي به رؤيت درآيد و مورد تصديق قرارگيرد.

9- اساسي ترين نکته  اي که در کتاب مدّ نظر قرارگرفته، «وجود» يا «حقيقت» است. در جلسات مختلف، زاويه هاي مختلفي نسبت به چگونگي رجوع به «وجود» باز شده است، زيرا مي توان گفت: شاخصه ي اصلي مکتب حضرت امام«رضوان الله عليه» رجوع به «وجود» و تأکيد بر اصالت وجود است تا از يک طرف به بهترين شکل به حضرت مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نظر شود و انقلاب اسلامي مسير رجوع به آن حضرت گردد و از طرف ديگر ماهيت غرب که از طريق سوبژکتيويته به «وجود» پشت نموده نيز روشن گردد.

10- در حال حاضر تجلّي نور مهدي(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آئينه ي انقلاب اسلامي، به کمک شخصيت اشراقي حضرت امام«رضوان الله عليه» به صحنه آمده و عدم رجوعِ کامل به انقلاب اسلامي عين ماندن در جاهليت و بي فکري است، و بي فکري همواره با تضاد و عدم وحدت هم آغوش است. پس اگر امروز به دنبال وحدت حقيقي در جامعه هستيم بايد به راه کارهاي قرارگرفتن در ذيل شخصيت اشراقي حضرت امام فکر کنيم و سراسر کتاب چنين عزمي را دنبال مي کند.

11- در آخر متذکر مي شويم که اين کتاب براي مخاطباني که با آثار استاد طاهرزاده از جمله مباحث «معرفت نفس» و «از برهان تا عرفان» و «غرب شناسي» و «آن گاه که فعاليت هاي فرهنگي پوچ مي شود»، آشنايي دارند بيشتر قابل استفاده  خواهد بود.

گروه فرهنگي الميزان

 

Share