انتظارِ منطقى، راه‏گشا است‏

انتظارِ منطقى، راه‏گشا است‏

شما خودتان فكر كنید. مگر راه دیگرى هم هست؟ مگر با این بخشنامه‏ها بدون نور توحید مى‏شود جامعه را اداره كرد؟ بخشنامه مى‏دهند كه مى‏خواهیم ببینیم كدام اداره بهتر كار مى‏كند و ملاك‏هاى عجیب و غریب هم براى آن تعیین مى‏كنند، به‏طورى كه بعضاً بدترین اداره و بدترین مدیر امتیاز مى‏آورند! باید آن نور توحید بیاید. شرطش هم این‏است كه به انتظارِ توحیدِ حضرت‏مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشريف) براى جامعه برنامه‏ریزى كنیم. حال چه حضرت حالا بیایند و چه بعد. این جهت‏گیرى تنها راه رفع مشكلات خواهد بود، راه دیگرى هم نیست.

بنده معتقدم كه حتى اگر به فكر ظهور مقدس امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشريف) نباشیم و بخواهیم كه جامعه را توحیدى كنیم، باید حتماً یك افق برین جلویمان باشد و جهت‏گیرى ما به‏سوى آن باشد تا فعالیت‏هایمان همین حالا هم فایده داشته باشد و خداوند آن افق برین را براى ما خلق كرده‏است. بنابر همین اصل است كه ائمه ما (علیهم السلام) مى‏گویند: كسانى كه در انتظار فرج‏اند، در

مبانى معرفتى مهدویت، ص: 117

زمان غیبت نجات پیدا مى‏كنند. مى‏فرماید:

«انْتِظارُ الْفَرَجِ افْضَلُ الْعِبادَة»[1]

یعنى انتظار فرج، افضل عبادات است. و نیز مى‏فرماید:

«انْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اعْظَمِ الْفَرَج»[2]

یعنى منتظر فرج بودن از بالاترین گشایش‏ها است. و یا مى‏فرمایند:

«انْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج»[3]

یعنى نفس انتظارِ فرج خودش یك نحوه فرج و گشایشى را به‏وجود مى‏آورد.

یعنى شما امروز به شرطى مى‏توانید درست زندگى كنید كه به فرج فكر كنید و با این حالت زندگى را ادامه دهید و جهت‏گیرى نظام به سوى آن عالم توحیدى باشد وگرنه كافر و بى‏نتیجه مى‏شوید. این است كه جامعه ما هم اگر فرهنگ امام‏زمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) را بشناسد و به آن جهت و به آن‏سو حركت كند، همین الآن هم مشكلاتش حل مى‏شود. اگر فرهنگ اجتماعى به خدا وصل باشد- كه از طریق انسان معصوم ممكن مى‏شود- شهرهایمان به آن آبادانى كه شدیداً به دنبالش هستیم مى‏رسد، و جهان چنین استعدادى را دارد و قولش را هم داده‏اند و ما باید منتظر باشیم و شروع كنیم. حال فكر كن وقتى انتظار فرج این‏همه بركت مى‏تواند داشته باشد، تحقق آن چه‏قدر بركت دارد.

مبانى معرفتى مهدویت، ص: 118

[1] ( 1)-« بحار الانوار»، ج 5، ص 317 و ج 52، ص 122.

[2] ( 2)- همان، ج 36، ص 386.

[3] ( 3)- همان، ج 52، ص 130.

Share