مرگ ویلیام جِیمز فیلسوف و روانشناس برجسته امریکایی (1910م)

26 اگوست
ویلیام جیمز,William James,گنجینه تصاویر ضیاءالصالحین

ویلیام جِیمز، فیلسوف و روانشناس شهیر امریکایى در یازدهم ژانویه 1842م در نیویورک به دنیا آمد. وی تحصیلات ابتدایى و متوسطه خود را در فرانسه گذراند و از ابتدای زندگی با زبان های متعددی آشنا شد. ویلیام در همین زمان به نقاشی روی آورد و با علاقه زیاد در گالری های هنری اروپا به مطالعه پرداخت؛ ولی معلمش او را از این کار باز داشت و وی را به کاری دیگر فراخواند. جِیمز پس از آن به تحصیل علوم طبیعی و سپس طب مشغول شد و علی رغم اخذ دکترای پزشکی، از طبابت صرف نظر نمود و به روان شناسی روی آورد. اما دیری نگذشت که از روان شناسی نیز چشم پوشید و به فلسفه پرداخت. ویلیام جِیمز در نهایتْ دریافت که رستگاری و نجات او در وجود خودش نهفته است از این رو اعلام کرد که به رغم رنج و دردم، زندگی خود را بر پایه کارها، رنج ها و ابتکارات خویش بنیان خواهم گذاشت. وی در سال های بعد، وقتش را صرف فراگیری و سپس بسط فلسفه اصالت عمل یا پراگماتیسم نمود. از نقطه نظر جِیمز، نجات و رستگاری انسانْ، متکی به اراده خود اوست. جهانْ، سراسر خوب نیست ولی اگر ما اراده کنیم می توانیم آن را بهتر سازیم. در همین سال ها، جِیمز به نگارش کتاب اصول روان شناسی پرداخت که نشان دهنده عطف توجه جِیمز از علم به فلسفه است. روان شناسی او، پیش از آنکه مطالعه نمودهای ذهن باشد، مطالعه انسان های زنده است. جِیمز اعلام داشت که مطالعه شور و وجدان آدمی باید تابع مطالعه سلوک و اخلاق آدمی بوده و روان شناسی باید در حکم مقدمه ای برای علم اخلاق باشد. به عبارت دیگر، ذهنْ، یک ابزار مادی نیست، یک وسیله روحی است. ذهنْ تنها ثبات اندیشه ها نیست، بلکه مولّد و آفریننده آنهاست. ذهنْ معلم و راهنمای ما به سوی دنیای آزادتر، آرام تر و بهتر است. این اندیشه، جِیمز را دوباره به فلسفه کوشش برای بهتر ساختن جهان می کشاند. وی با تصدیق اینکه جهان پر از شرّ و بدی است، می گفت: این همان چیز است که زندگی ما را با ارزش و قابل تحمل می سازد. زیرا وجود شر به ما گران بهاترین چیز را ارزانی داشته است و آن امید است. امید آن فعالیت اخلاقی است که ما را به مبارزه و در صورت امکان به غلبه بر شر و بدی برمی انگیزد. جِیمز می گفت: ما آن قدرت را داریم که جهان را بهتر سازیم زیرا دارای اراده آزاد هستیم. جِیمز معتقد است که این دنیا یک عنصر تام و تمام پرداخته نیست، بلکه ترکیبی از عناصر مجزّا و متضاد است. از سوی دیگر، جهانْ، نظم واحدی نیست بلکه نظمی متکثّر است. مجموعه ای از جریانات مخالف است که بعضی از آنها خوب و بعضی بد هستند. کار ما آن است که بر بدی ها غلبه کنیم و خوبی ها را تثبیت نماییم. در این میان، کم ترین موفقیت نیز، چنان شرافتی به تلاش های ما می دهد که هر گونه کوششی را ارزش مند می کند. در این فلسفه، جِیمز عنوان می کند: جنگیدن به خاطر خوبی، حتی اگر به نتیجه ای منتج نشود، شادی بخش است. این را نیز باید به خاطر داشت که در این جنگْ، خدا یار ماست. جِیمز دنیا را ترکیب و مجموعه ای از واقعیات می داند و حقیقت را انکار می کند. وی بر این عقیده بود که آنچه را ما حقیقت می نامیم تنها یک فرض است، فرضِ کارآمدی که ما را قادر می سازد تا اندکی از آشوب را به اندکی از نظم تبدیل کنیم. آنچه دیروز حقیقی بود امروز ممکن است حقیقت نداشته باشد و حقایق کهن چون ابزار کهنه ممکن است زنگ بزند و دیگر به کار نیاید. حقیقت نمی تواند در همه وقت و برای همه افراد وجود داشته باشد. به عقیده جِیمز، معنا و مفهوم زندگی، در مجادلات و منازعات ویرانگر میان انسان ها نیست بلکه در کوشش مشترک همه بشریت برای غلبه بر نیروهای شر و اهریمنی است. به عبارت دیگر، فلسفه عملی، دستگاه فلسفی خاصی نیست، بلکه در حقیقت روشی است برای به دست آوردن نتایج عملی. فلسفه اصالت عمل جِیمز، مجموعه ای از نظریات و دیدهاست و خصوصیت عمده آن، بی طرفی در میان عقاید و آرا است. از کتاب های معتبر جِیمز، اراده باور کردن، انواع تجارب دینی، فلسفه اصالت عمل و معنای حقیقت را می توان نام برد. ویلیام جِیمز سرانجام در 26 اوت 1910م در 68 سالگی درگذشت.

 

Share