رها کنندگان امام حسین (سلام الله علیه)

حجت الاسلام و المسلمین عدالت
امام حسین,سیدالشهدا,گنجینه تصاویر ضیاءالصالحین

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین ...
اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن ...

------------------------------------------
عمری به گریه خواندم ، از سوز دل خدا را
شاید دمی ببینم ، آن روی دلربا را
از اصل خویش دوری ، بیگانه ای وکوری
ای دیده گر نبینی ، دلدار آشنا را
ماهی که بر جمالش ، تاب نگاه ما نیست
آیا شود نوازد، با یک نگاه ما را
رفتار ما گدایی ، قانون او کرامت
آری کرامت او ،سلطان کند گدا را
کعبه ، مقام، زمزم ، گردند دور رویش
غرق صفا نماید، هم مروه و صفا را
ای بی تو اوفتاده ، در کار ما گره ها
از آستین برون آر ، دست گره گشا را
-----------------------------------------
رها کنندگان امام حسین (سلام الله علیه):
خاستگاه و پیشینه انحرافات در اسلام به دوران حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  باز می گردد؛ زیرا افرادی که از اعماق جان، اسلام واقعی را نپذیرفته بودند، در مناسبتهای گوناگون حقیقت درونی خویش را نمودار می  ساختند. در این انحرافات انگیزه  ها و اهداف گوناگونی نقش داشته است که به دو عامل مهم اشاره می شود:
1ـ دگرگونی در باورها:
پروردگار سبحان در قرآن کریم به دگرگونی اعتقادی و باورهای دینی بعضی از افراد اشاره می نماید(1). افزون بر آیات قرآن، در تاریخ نیز موارد بی شماری به ثبت رسیده است که برخی از آنها را یاد می کنیم:
1- بازگشت سیصد نفر از جنگ اُحد(2)
2-برخوردهای ناشایست در صلح حدیبیه(3)
3- هنگام نزول آیات حجاب(4)
4-طرح ترور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  هنگام بازگشت از تبوک، از سوی هشت تن از قریش و چهار تن از مردم مدینه، که نام برخی از آنان را پس از درگذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  در شمار زمامداران مسلمان می توان مشاهده کرد(5).
در این زمینه نمونه  های فراوانی نقل شده که برای اختصار به بیان مدارک آنها بسنده می کنیم(6).
----------------------------------------------------
2ـ حبّ مال و ثروت  اندوزی:
 یکی از انحرافات بشر همواره از مال دوستی و ثروت اندوزی او سرچشمه گرفته است. این مشکل، در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  نیز وجود داشته است که از جمله می  توان به شماری از اصحاب پیامبر همانند عباس بن مرداس(7)، سعد بن ابی وقاص(8)، معتَّب بن قشیر عمری(9)، ذوالثدیه(10) و حسان بن ثابت(11) اشاره کرد که در هنگام تقسیم غنایم جنگ حنین به اعتراض پرداختند و این روند هم چنان پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  نیز به گونه  های مختلفی ادامه یافت، تا اینکه حادثه عاشورا پیش آمد.
--------------------------------------------------------
آغاز ترک  کنندگان صحنه کربلا:
یکی از مطالبی که در برخی از مدارک متأخر و کتب مقاتل نقل شده(12)، این است که تعدادی از یاران امام حسین علیه  السلام در شب عاشورا کربلا را ترک کردند. این سخن به چند دلیل پذیرفته نیست:
دلیل اول: در مدارک معتبر تاریخی چنین مطلبی نقل نشده است، بلکه تنها در مدارک متأخر که اعتبار علمی چندانی ندارند(13) بدین مطلب اشاره شده است.
دلیل دوم: تاریخ نگارانی همچون طبری(14) و شیخ مفید، رفتن برخی از همراهان امام را در منزل زباله یاد کرده  اند(15).
 دلیل سوم: اعلان وفاداری و جان  نثاری یاران امام علیه السلام در شب عاشورا، نادرستی مطالب یاد شده را ثابت می نماید(16).
--------------------------------------------------
سرشناسان کوفه که امام حسین (علیه  السلام) را رها کردند
آنچه یاد کردیم در مسیر راه امام به کربلا روی داده است. اما در کوفه از سران و اشراف و افراد سرشناس آن شهر کسانی بودند که امام را دعوت کردند، ولی در کربلا رها ساختند و آن بزرگوار را یاری ننمودند که به طور اجمال به معرفی تنی چند از آنان می پردازیم:
1ـ شریح بن حارث قاضی. وی اهل یمن بود و به دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  شتافت و مسلمان گردید و در سال 22 ق از سوی عمر به کار قضاوت گماشته شد. شریح از کسانی است که با امام حسین علیه  السلام مکاتبه داشت و هفتاد نفر از بزرگان کوفه در حضور وی سوگند یاد کرده بودند تا امام را یاری کنند. مرحوم شیخ عبدالنبی عراقی می گوید: شریح با وعده صد هزار دینار زیر بار نرفت تا فتوای حلال بودن خون امام حسین علیه السلام را صادر نماید، اما ابن زیاد با ترفند شوم خود او را فریفت؛ چرا که دستور داد پنجاه هزار دینار به منزل شریح ببرند. سپس خود نیز به منزل وی رفت و پولها را در برابر چشمان شریح به نمایش درآورد و از این راه دل شریح را به دست آورد. هنگامی که شریح آن پولها را دید تسلیم شد و فتوای قتل امام حسین علیه  السلام را صادر کرد. شریح حدود شصت سال قضاوت کرد و سرانجام در زمان حجاج کناره گرفت و در سال 87 ق در 120 سالگی از دنیا رفت(17).
-----------------------------------------------------
2ـ عمر بن سعد بن ابی وقاص. وی از جمله افرادی است که امام حسین علیه السلام را به کوفه دعوت کرد، ولی روز سوم محرم الحرام سال 60 ق همراه چهار هزار نفر وارد کربلا شد، و نخستین کسی بود که به سوی خیمه  های امام تیراندازی کرد، امام حسین علیه  السلام را به شهادت رسانید، و اهل بیت آن حضرت را اسیر کرد و به کوفه آورد. هنگامی که عمر بن سعد به کوفه آمد، مردم از او کناره گیری می کردند و این ذلت و خواری را تا سال 65 ق تحمل کرد، تا اینکه به دست مختار به مجازات رسید(18)
---------------------------------------------
3ـ ساربان. وی نیز یکی از افرادی است که در کربلا از امام حسین علیه السلام فاصله گرفت. نام او را بجدل بن سلیم و برخی بریدة بن وائل نوشته اند. وی با اینکه از امام علیه السلام جدا شده بود، شب یازدهم محرم به قتلگاه باز گشت و به منظور به دست آوردن انگشتر، انگشت امام را جدا کرد؛ اما بر اثر همین جنایت دستانش خشک و صورتش سیاه و سبب عبرت همگان گردید(19).
-----------------------------------------------
4ـ عمرو بن حجاج. وی کسی است که در نامه اش به امام نوشت، درختان سبز شده، میوه ها رسیده، ما منتظر آمدن شما هستیم، اما با پیروزی عبیداللّه  بن زیاد در کوفه، در شمار افرادی قرار گرفت که مردد بودند، ولی سرانجام در کنار عمر بن سعد حاضر شد و فرماندهی چهار هزار نفر از سپاهیان کوفه را برعهده گرفت که از فرات محافظت می کردند، تا آب به دست امام و یارانش نرسد. وی در سخنانش خطاب به سپاهیان کوفه می  گفت: در جواز قتل حسین تردیدی به خود راه ندهید؛ زیرا او با یزید مخالف است و از دین بیرون رفته است! هنگامی که پیکر خونین امام بر زمین افتاد، عمرو بن حجاج پای در میدان نهاد تا امام را به شهادت رسانَد؛ اما هنگامی که چشم امام به او افتاد، باز گشت. شمر از او پرسید: چرا باز گشتی؟ پاسخ داد: وقتی بر حسین علیه  السلام نگریستم، چشمان او همانند دیدگان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود(20)
----------------------------------------
. 5ـ شبث بن ربعی. وی نیز از کسانی بود که امام حسین علیه السلام را به کوفه دعوت کرد، اما هنگامی که پسر زیاد بر کوفه مسلط گردید، شبث به او پیوست و در شمار فرماندهان وی به کربلا آمد. شبث در صفین همراه علی علیه  السلام و از افراد مذاکره کننده با معاویه بود و با معاویه به مجادله پرداخت و در جنگ نهروان نیز از فرماندهان سمت چپ سپاه علی علیه السلام بود و حضوری فعال داشت، اما هنگامی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، به شکرانه شهادت امام مسجدی ساخت که به نام وی نیز شهرت داشت(21).
-------------------------------------------------------
6ـ شمر بن ذی الجوشن. شمر یکی از همراهان علی علیه  السلام در جنگ صفین بود، اما پس از مدتی اندک دچار انحراف و سقوط فکری و عقیدتی گردید، به گونه ای که یکی از فرماندهان سمت راست سپاه کوفه شد. و چنان سرسپرده پسر زیاد گشت که حاضر بود در این راه هر جنایتی را انجام دهد! بدین سان با نیروهای تحت فرمان خود به خیمه امام نزدیک شد، و بر آن بود تا خیمه ها را با ساکنانش به آتش بکشد، اما به دلیل دفاع دلیرانه از سوی یاران امام به ویژه زهیر بن قین و یارانش، شمر و سپاهیانش مجبور به عقب  نشینی گردیدند. در صبح عاشورا نیز هنگامی که شعله  های آتش از میان خندق حفر شده پیرامون امام علیه  السلام زبانه کشید، شمر بانگ برآورد: ای حسین، آتش دنیا به تو روی آورد، تو شتاب کردی، چون آتش دوزخ در انتظار تو می باشد! امام فرمود: گویا شمر است؟ گفتند: آری. حضرت فرمود: ای فرزند بزچران، تو به آتش دوزخ سزاوارتری. پس از حادثه کربلا، شمر گرفتار دست انتقام الهی شد، سپاهیان مختار او را گرفته، نزد مختار آوردند، و به دستور وی به سزای اعمال پلیدش رسید.(22)
------------------------------------------------------------
7ـ هرثمة بن سلیم. وی از یاران علی علیه السلام در صفین بود، اما روز عاشورا در کنار پسر سعد قرار گرفت. هرثمه در آن روز با دیدن درختی، به یاد خاطره ای افتاد، و این یادآوری سبب دگرگونی درونی وی گردید. و با جدا شدن از سپاه کوفه، روز عاشورا سوار بر اسب خود به دیدار امام آمد و خاطره خود را بازگو کرد و گفت: هنگامی که همراه علی علیه  السلام از صفین بر می گشتم، ایشان در همین مکان، پس از نماز صبح مشتی خاک برگرفت و با صدای بلند فرمود: «خوشا به حال تو ای خاک! گروهی از تو برانگیخته می شوند که بدون حساب وارد بهشت می گردند. آن گاه امام حسین علیه  السلام پرسید: اکنون از حامیان پسر سعد هستی یا از یاران ما؟ هرثمه گفت: از هیچ یک! اکنون در اندیشه اهل و عیال خود هستم! امام فرمود: پس با سرعت از این سرزمین بیرون برو؛ زیرا کسی که در اینجا باشد و صدای ما را بشنود و ما را یاری نکند، در دوزخ جای خواهد داشت. هرثمه نگونبخت و بی سعادت، در این نقطه حساس، راه بی تفاوتی را پیش گرفت و از آن سرزمین با سرعت گریخت، تا جان خود را حفظ نماید!.»(23)
---------------------------------------------------------------
8ـ عبیداللّه  بن حر جعفی. وی از هواداران عثمان و در صفین در کنار معاویه حاضر بود. هنگامی که امام حسین علیه  السلام در راه خیمه او را دید، حجاج بن مسروق جعفی را نزد وی فرستاد، عبیداللّه  گفت: من از کوفه بیرون آمدم؛ زیرا نمی خواستم وقتی امام وارد آنجا می شود من در شهر باشم. به خدا سوگند، دوست ندارم او مرا دیدار کند، یا من او را ببینم. حجاج باز گشت و پیام او را به امام رسانید. امام نزد وی رفت، ولی عبیداللّه  عذر آورد و همراهی امام را نپذیرفت! آن حضرت فرمود: پس از این سرزمین فاصله بگیر، تا بانگ مرا نشنوی، و گر نه کیفر خواهی دید. از این رو، از امام جدا شد، گر چه بعدها پشیمان گشت و به کربلا آمد. و در آنجا گریست، اما هنگامی که مختار قیام کرد با وی همراه شد؛ هر چند تا پایان کار با وی نیز همراهی ننمود، تا اینکه در زمان مصعب بن زبیر پس از غارتهای فراوانی که انجام داد، در سال 68 ق خود را در فرات افکند و به زندگی خود پایان داد!(24)
 

---------------------------------------------------------
منابع:
 1- توبه / 101 و 73.
 2- عاملی، محسن، اجتهاد در مقابل نص، ترجمه علی دوانی، تهران، غدیر، 1351 ش، ص 494؛ آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه، 1362 ش، ص 311.
 3- ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 2، ص 320؛ حلبی، علی، السیرة الحلبیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج 3، ص 23.
 4- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، قم، مکتبة المرعشی، 1403 ق، ج 8، ص 366 و 368؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتب العربی، 1387 ق، ج 10، ص 127.
 5- السیرة الحلبیه، ج 2، ص 337؛ اعلام الوری، ص 75؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 21، ص 193.
 6- السیرة النبویه، ج 2، ص 513؛ تاریخ پیامبر اسلام، ص 633؛ الغدیر، ج 8، ص 244؛ نمری، عبدالبر، الاستیعاب، مصر، مکتبة المثنی، 1328 ق، ج 1، ص 251؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف،بیروت، دارالفکر، 1417 ق، ج 5، ص 27.
 7- ابن ابی الحدید، ابو حامد، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاء الکتب العربیه، 1378 ق، ج 2، ص 20.
 8- السیرة النبویه، ج 4، ص 494.
 9- تاریخ پیامبر اسلام، ص 607.
 10- السیرة النبویه، ج 4، 139.
 11- همان، ج 4، ص 141.
 12- ملبوبی، باقر، الوقایع و الحوادث، دارالعلم، 1341 ش، ج 2، ص 183-181؛ حائری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، رضی، 1363 ش، ج 2، ص 62؛ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، تهران، ارشاد، 1374 ش، ج 2، ص 481.
 13- تهرانی، محمد محسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، نجف، مطبعة الغری، 1357 ق، ج 24، ص 372.
 14- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، مصر، قاهره، 1358 ق، ج 4، ص 300.
 15- الارشاد، ص 213؛ بحارالانوار، ج 45، ص 393.
 16- ابن قولویه، جعفر، کامل الزیارات، تصحیح امینی، نجف، مرتضویه، 1356 ق؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 317.
 17- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 28؛ ابن اثیر، علی، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، بیروت، 1390 ق، ج 2، ص 517.
 18- بحارالانوار، ج 45، ص 378؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 309.
 19- بحارالانوار، ج 45، ص 311؛ معالی السبطین، ج 2، ص 61.
 20- ابن اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار الصادر، 1385 ق، ج 4، ص 21، 27 و 236؛ اردکانی، ابو فاضل، ماهیت قیام مختار، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، ص 484.
 21- الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 286-245؛ ملبوبی، الوقایع و الحوادث، ج 2، ص 263. 22- الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 54؛ بحارالانوار، ج 45، ص 4؛ قمی عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، سنایی، بی تا، ماده شمر.
 23- بحار الانوار، ج 45، ص 255 و ج 32، ص 33 و 419؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 169؛ سفینة البحار، ماده هرثم.
 24- تاریخ طبری، ج 4، ص 307؛ زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالملایین، 1389 ق، ج 4، ص 192.

Share