خطای راهبردی در شبیه‌ سازی صلح امام حسن«علیه‌ السلام»

استاد اصغر طاهرزاده
صلح امام حسن(علیه السلام)

نرمش قهرمانانه که مدّ نظر مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» است به این مفهوم است که گاهی عقب نشینی لازم است امّا نه برای فرار از دست حریف، بلکه برای پیداکردن راه کارِ از سرِ راه برداشتنِ دشمن و پیروزشدن و لذا نرمش قهرمانانه را نباید با نرمش منفعلانه یکی بگیریم.

باسمه تعالی
وقتی مسلّم است که راه تکامل هر قومی از درون آن قوم گشوده می شود و در این راستاست که راز پیروزی ها و شکست های خود را واقع بینانه می نگرد و از سنت هایی که عامل پیروزی آن است غافل نمی گردد و وقتی نگاه تاریخ مندانه به حادثه ها موجب می شود تا پدیده های تاریخی را از همه ی زوایای ممکنه بنگریم و گمان نکنیم حادثه ها منقطع از همدیگر در تاریخ ظهور می کنند، می توان نگاه تاریخیِ همه جانبه ای به شخصیت حضرت امام مجتبی«علیه السلام» انداخت و با نگاه پدیدارشناسانه به این حادثه ی مهم نگریست،. در این نوشتار نگاهی هرچند مختصر در این شرایط تاریخی به خوانندگان عزیز ارائه می شود به امید آن که شروع مبارکی باشد تا اندیشمندان این مرز و بوم با نگاه های خود زوایای آن حرکت فوق العاده عمیق را مدّ نظرها قرار دهند و مردم از سرمایه ای این چنین گرانسنگ بی بهره نمانند.
آن چه تا حال در مورد امام حسن«علیه السلام» گفته شده ارزشمند است ولی چون در راستای رفع اتهام از آن امام عزیز بوده که چرا با معاویه صلح کردند، مسلّم کافی نیست و سنت تاریخی ما دعوت ژرف تری را به صحنه آورده تا در تاریخ جدیدی که با انقلاب اسلامی شروع شده کمک کار ما باشد. بهترین راهنما برای فهم شرایط تاریخی آن حضرت، سخن خود حضرت است آن جا که به معاویه می فرمایند: « وَ لَوْ وَجَدْتُ‏ أَنَا أَعْوَاناً مَا بَايَعْتُكَ يَا مُعَاوِيَة»[1]  اگر یارانی داشتم که در جنگ مرا یاری می کردند هرگز خلافت را به تو ای معاویه واگذار نمی کردم . ایشان خطاب به مردم می فرمایند: «به خدا سوگند اگر ناگزیر شوم زمامداری مسلمانان را به معاویه واگذار کنم یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنی امیه هرگز روی خوش و شادمانی نخواهید دید».[2] آیا این سخن، سخنی سرنوشت ساز برای امروز ما نیست تا بفهمیم امور خود را به کدام فکر و فرهنگ باید واگذار کنیم؟ مگر نه آن است که سرآغاز دیگری که ما باید بدان بپیوندیم، بازگشت به روزگاری است که بر ما گذشته است؟
امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» از یاران امام حسن«علیه السلام» که باعث تحمیل صلح به آن حضرت شدند به عنوان افراد خائن نام می برند تا ما نگاه مان به صلحِ آن حضرت با معاویه مرتجعانه نباشد، بلکه دست شستن از غفلت ها و تغافل ها باشد.
راه ارتجاع یعنی مسدودکردن راه تفکر و پُرگویی و کم شنیدن، و راه تفکر یعنی شناختن درست تاریخی که در آن به سر می بریم و از این لحاظ می توان گفت تفاوت شرایط کنونی ایران با زمان امام حسن«علیه السلام» از زمین تا آسمان است و ما به لطف خدا و از برکت انقلاب اسلامی، نه تنها از نظر نظامی، ارتش و سپاه و بسیج قوی بلکه مردمی هوشیار و وفادار به نظام در صحنه  داریم که به خوبی رهبری انقلاب را درک می کنند. کجای شرایط ما مشابه شرایط امام حسن مجتبی«علیه السلام» است که گفته شود از امام حسن«علیه السلام» یاد بگیریم که چگونه صلح کنیم؟! در حالی که آن صلح خائنانه بود و خائنین، آن صلح را به امام تحمیل کردند.[3]
نرمش قهرمانانه که مدّ نظر مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» است به این مفهوم است که گاهی عقب نشینی لازم است امّا نه برای فرار از دست حریف، بلکه برای پیداکردن راه کارِ از سرِ راه برداشتنِ دشمن و پیروزشدن و لذا نرمش قهرمانانه را نباید با نرمش منفعلانه یکی بگیریم.
در آن زمان معاویه روز به روز نیرومندتر شد و به عنوان یک نیروی طاغی و یاغی علیه امام حسن«علیه السلام» که به عنوان خلیفه ی مسلمین در صحنه اند قیام کرد. بسیاری از اصحاب امام حسن«علیه السلام» به حضرت خیانت کردند، و کوفه با وجود منافقین در آن، وضع ناهنجاری پیدا کرده بود که معلول علل و حوادث تاریخی زیادی از جمله وجود خوارج بود.
مردمی که تعلیم و تربیت ندیده و اسلام را نشناخته و به عمق تعلیمات اسلام آشنا نیستند و تازه از دیگران هم بیشتر ادعای مسلمانی می کنند، مشکل دوران امام حسن«علیه السلام» است. در کوفه چند دستگیِ آزاردهنده ای پیدا شده بود، از طرفی همه اعتراف داریم دست کسی که پایبند به اصول اخلاق و انسانیت و دین و ایمان نیست، بازتر است از دست کسی که مقید به آموزه های دینی است. معاویه در کوفه پایگاه بزرگی را با پول ساخته بود. جاسوس هایی را مرتب به کوفه می فرستاد که از یک طرف پول های فراوانی را بین مردم پخش می کردند و وجدان های افراد را می خریدند، و از طرف دیگر شایعه پراکنی  می کردند و روحیه ها را خراب می نمودند. در چنین شرایطی اگر امام حسن«علیه السلام» ایستادگی می کردند در نهایتِ امر، شکست از آن امام بود.
فرض کنیم ما در تاریخ خود با چنین معاویه ای روبه رو بودیم؛ آیا حکیمانه ترین عمل جز آن بود که حضرت امام حسن«علیه السلام» انجام دادند؟ و از آن مهم تر آیا فهم موقعیت امام حسن«علیه السلام» کمک بزرگی به ما نیست که نگذاریم جامعه ی ما به آن موقعیت دچار شود که تبلیغات معاویه آن چنان در جامعه مؤثر بیفتد؟! و خطر بزرگ تر آن  نیست که در یک خطای راهبردی، با شبیه سازیِ جامعه ی انقلابیِ خود با جامعه ی کوفه با دست خود زمینه ی تسلیم خود را فراهم کنیم؟!
معاویه در مقابل امام فقط از جنبه ی سیاسی پیروز شد و در این راستا معلوم گشت که او یک مرد صد در صد سیاسی است که در ذیل تفکر حزب اُموی همین که مسند خلافت و قدرت را تصاحب کرد تمام مفاد قرارداد صلح نامه را زیر پا می گذارد و به هیچ کدام از مفاد آن  عمل نمی کند و وقتی به کوفه آمد صریحاً گفت: مردم کوفه! من در گذشته با شما نجنگیدم برای این که شما نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج کنید، زکات بدهید، «وَلکن لِآمُرَ عَلیْکُم» من جنگیدم برای این که امیر و رئیس شما باشم.
امام حسن«علیه السلام» کناره گیری کردند تا ماهیت اُموی ها که بر مردم مخفی و مستور بود آشکار گردد و قیامی که بناست بعداً انجام گیرد از نظر تاریخ، قیام موجهی باشد. لذا اگر امام حسن«علیه السلام» بعد از معاویه زنده بودند و در همان موقعیتی قرار می گرفتند که امام حسین«علیه السلام» قرار گرفتند، قطعاً قیام می کردند.
حضرت علی«علیه السلام» در اواخر عمر از اصحاب با وفایشان که در صفین کشته شدند یاد کردند و فرمودند: «أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْن‏؟»[4] كجا هستند برادران من كه بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند؟ كجاست عمّار؟ و كجاست پسر تيهان؟ (مالك بن تيهان انصارى) و كجاست ذو الشّهادتين؟ و بعد گریستند. این خطابه را در نماز جمعه خواندند و مردم را دعوت کردند که برای جنگ با معاویه حرکت کنند. نوشته اند هنوز جمعه دیگر نرسیده بود که ضربت خوردند و شهید شدند. این موقعیت که حضرت علی«علیه السلام» از یاران با وفایشان یاد می کنند و از بی وفایی مردم کوفه گلایه دارند، به امام حسن«علیه السلام» منتقل شد. مردمی که در«ساباط» آمدند و با نیزه به پای حضرت زدند. امام حسن«علیه السلام»  لشکر را با تعدادی اندک در نخیله ی کوفه جمع کردند و خودِ حضرت راه افتادند و به نخیله ی کوفه رفتند. ده روز آن جا بودند، فقط چهارهزار نفر جمع شدند.
آن هایی که معاویه را شناخته بودند به این صورت شناخته بودند که درست است آدم بدی است اما حاکم خوبی است، اگر او حاکم شود هیچ فرقی میان مردم کوفه و غیر کوفه نخواهد گذاشت، مخصوصاً معروف شده بود به حلم و بردباری. معاویه عموما از خود یک نوع حلم سیاسی  بروز می داد به همین جهت  هرگز او را به عنوان یک حاکم جائر نمی شناختند، تنها به عنوان یک مرد جاه طلب شناخته شده بود نه بیش از آن. معاویه را از نظر این که چگونه حاکمی است واقعاً دوران صلح امام حسن«علیه السلام» شناساند.
عده ای که با صلح امام حسن«علیه السلام» مخالف بودند آمدند نزد امام حسین«علیه السلام» که ما این صلح را قبول نداریم، آیا بیاییم با تو بیعت کنیم؟ ایشان فرمودند: نه، هرچه برادرم حسن کرده من تابع همان هستم. از نظر تاریخ، مسلّم این است که امام حسین«علیه السلام» صد در صد تابع امام حسن«علیه السلام» بودند، یعنی کوچک ترین مخالفتی از امام حسین«علیه السلام» نسبت به این صلح ابراز نشده. وقتی امثال سليمان صُرد خزاعى و بعضى از افراد دلسوز بعد از شهادت امام حسن«علیه السلام» به حضرت امام حسین«علیه السلام» پيشنهاد مقابله با معاويه را ‏كردند در پاسخ ‏فرمودند: «هذا ما لا يكون و لا يصلح»؛[5] قيام بر ضد معاويه در چنين شرائطى نه امكان دارد و نه صلاح است. خصوصيات و ويژگى‏هاى معاويه روشن مى‏كند چرا مصلحت نبود كه در زمان معاويه قيامى صورت گيرد. زيرا خون مردم ريخته مى‏شد بدون آن‏كه نتيجه‏اى به دنبال داشته باشد.
   دسیسه‏ های حزب امویان با گسیل جاسوسان شام و بدبین ‏نمودن قبایل و مردمِ نواحی نسبت‏ به سبط پیامبر و استفاده ی مؤثر از زر و سیم و خریدن بزرگان قبایل کوفه کار را به عدم اطاعت و سست عنصری و تنبلی یاران امام کشاند و عرصه را بر آن حضرت تنگ نمود. همان سست عنصری و تنبلی که پدر بزرگوارشان را نیز در تنگنا قرار داده و آن حضرت بارها زبان به انتقاد از یاران خود گشوده بودند تا آن جا که می فرمایند: «سوگند به خدا دوست دارم معاویه درباره ی شما با من داد و ستد کند مانند داد و ستد صراف (که یک دینار طلا می‏دهد و ده درهم نقره می‏گیرد) او نیز ده نفر از شما را از من بگیرد و یک نفر از لشکریانش را بدهد»[6]
امام حسن«علیه السلام» در چنان وضعی چاره را در صلح با معاویه یافتند و با توجه به این امر اولاً: باید مواظب بود جامعه گرفتار چنین ورطه ای نشود، ثانیاً: حکمت امام حسن«علیه السلام» را در چنین شرایط تاریخی از یاد نبرد.
به گواهی ده ها سند تاریخی، امام تمام تلاش خود را برای کنار زدن معاویه از تخت حکومت به کار بستند و در این راه گزینه نبرد نظامی را نیز مورد توجه قرار دادند؛ لکن ضعف اراده ی شیعیان و قلّت فرمانبران مطیع، مانع از تحقق این امر گردید. سرانجام و در شرایطی که گروهی از سران سپاه امام«علیه السلام» در خفا با معاویه مکاتبه کرده و حتی وعده دستگیری و تسلیم امام حسن«علیه السلام» را نیز داده بودند، امام«علیه السلام» نسبت به جان خود و اندک شیعه مخلص که تضمین کننده بقای اصل اسلام در آینده بودند، احساس خطر کرده، با قبول «صلح مشروط» علاوه بر حفظ جان ایشان، موجبات فرو افتادن پرده از چهره واقعی معاویه و امویان نزد مردم را مهیا ساختند.
با توجه به آنچه گذشت شبیه سازی  موقعیت امروزه با آن زمان، اشتباهی استراتژیک است و پیامی جز دست بسته بودن مسئولان کشور به دشمن حیله گر نمی فرستد. دشمنی که گمان کند مدیران کشور خود را در شرایط صلح امام حسن«علیه السلام» می دانند، چرا نباید خود را در جایگاه و موقعیت معاویه ببیند؟
جای تعجب است که یکی از تلخ ترین حوادث صدر اسلام که باید "درس عبرت" امت اسلامی و خصوصاً خواص جامعه اسلامی باشد به عنوان "الگویی" برای رفتار خواص و امت ترویج و تشویق می شود تا آن ها هم، امام شان را به تنگنا برند و مجبورش کنند از حکم جهاد و مقاومتش عقب نشینی کند و راه تعامل با ظالمان جهان را در پیش گیرد.
اگرچه پذیرش صلح تحمیلی برای امام حسن«علیه السلام»» در شرایط خیانت یاران، برای آینده اسلام و امت از سوی امام معصوم بهترین انتخاب بود، اما تاریخ از اصحاب امام حسن«علیه السلام» و کوفیانِ دنیاطلب و سست عنصر که فریب معاویه را خوردند، و امام شان را به محاق بردند، همیشه به بدی یاد خواهد کرد. اساساً حادثه ی تلخ صلح امام حسن«علیه السلام» و پذیرش حکمیت از سوی امام علی«علیه السلام، برای «عبرت» امت اسلامی است نه برای «الگو گرفتن» که پس از آن همیشه با کم کاری و سستی و غفلت و دنیاطلبی کاری کنند که امام شان مجبور به عقب نشینی و پذیرش ظلم شود.
  مسلّم نه حادثه ی صلح امام حسن«علیه السلام»، برای ملت ایران افتخار است و نه ملت ایران، مردم کوفه اند، و نه در میان یاران مقام معظم رهبری، زمامدارانی چون عبیدالله بن عباس ها و اشعث ها وجود دارند.
آن هایی که صلح حسنی را به ماجرای امروز مذاکرات ما تشبیه می کنند و دل به وعده های استکبار جهانی بسته اند، خوب است بدانند که معاویه به هیچ یک از بندهای آن صلح نامه عمل نکرد و همان طور که حسن بن علی«علیه السلام» پیش بینی کرده بود، کوفیان سازش کار و عافیت طلب، از صلح با معاویه به هیچ آسایشی در دنیا دست نیافتند و ننگ ابدی را در کوتاهی از فرمان جهاد امام شان پذیرا شدند. اگرچه تدبیر الهی امام حسن«علیه السلام»، کلیت اسلام و معدود یاران انقلابی ایشان را حفظ کرد تا در کربلا پرده از چهره ی کریه خاندان اُموی کنار زنند.
تنهاترین سردار
اگر آنچه بر حسن بن علی«علیه السلام»، آن تنهاترین سردارِ اسلام گذشت را خوب در تاریخ مطالعه کنیم هرگز آرزوی تحقق آن را نخواهیم کرد. وقتی از تنهاترین سردار سخن می گوییم، از امامی سخن می گوییم که در بحبوحه ی جنگ توسط یکی از یارانش ترور می شود و به شدت از ناحیه ی رانِ پا مجروح می گردد، جمعی از یارانش به خیمه ی امام حمله می کنند، اموال خیمه را غارت می کنند و حتی جانماز از زیر پای حضرت می کشند. وقتی از تنهاترین سردار سخن می گوییم از امام غریبی می گوییم که آن گونه در تاریخ نقل شده است: امام حسن«علیه السلام» عبیداللّه بن عباس را كه از خویشان امام و از نخستین افرادى بود كه مردم را به بیعت با امام تشویق كرد، با دوازده هزار نفر به «مسكن» كه شمالى ترین نقطه در عراق هاشمى بود به عنوان فرمانده ی لشکر اعزام فرمود. امّا وسوسه هاى معاویه او را تحت تأثیر قرار داد و مطمئن ترین فرمانده ی امام را، معاویه در مقابل یك میلیون درم كه نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود كشاند. در نتیجه ، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهى نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند. پس از عبیداللّه بن عباس، نوبت فرماندهى به قیس بن سعد رسید. لشكریان معاویه و منافقان با شایعه ی کشته شدن آن حضرت، روحیه ی سپاهیان امام حسن«علیه السلام» را ضعیف نمودند. عده اى از كارگزاران معاویه كه به مدائن آمدند و با امام حسن«علیه السلام» ملاقات كردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را به وسیله ی امام«علیه السلام» در بین مردم شایع كردند. از طرفى یكى از خوارج تروریست نیزه اى بر ران حضرت امام حسن«علیه السلام» زد، به حدّى كه استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. به هر حال وضعى براى امام«علیه السلام» پیش آمد كه جز صلح با معاویه، راه حل دیگرى نماند.
آری! این گونه بود که حسن بن علی«علیه السلام»، تنهاترین سردار لقب گرفت، تلخ ترین حوادث تاریخ اسلام رقم خورد و حسن بن علی«علیه السلام» پذیرای صلح تحمیلی معاویه شد و در همین زمینه فرمودند: «من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى‏ جنگیدم تا کار یکسره شود.»
این ها همه نشان می دهد که هرگز نباید شرایط کشور و مذاکرات اخیر را با این بخشِ دردناک و عبرت آموز تاریخ اسلام مقایسه کنیم، ما با مقاومت و عزّت، شرایط و نتیجه را حتماً به نفع خود رقم می زنیم و با رهبر شجاع و دانایی زندگی می کنیم که در عید فطر امسال فرمودند: «امریکا تسلیم ایران را مگر به خواب ببیند... سیاست ما در مقابل امریکای مستکبر هیچ تغییری نخواهد کرد». واقعیت این است که اگر قرار است درباره ی صلح امام حسن«علیه السلام» و یا هر واقعه ی تاریخی دیگر تفسیری ارائه شود لازم است که زمینه های شکل گیری واقعه مطرح شود و سپس آن را با شرایط حال مقایسه کنیم.
در همین چارچوب مهم است بدانیم: اولاً: صلح چگونه شکل گرفت؟ ثانیاً: مفاد صلح، عزّت آفرین بود یا نه؟ ثالثاً: نتیجه ی آن صلح چه شد؟ همه ی این ابعاد را باید با هم تحلیل و تفسیر کرد. حضرت در شرایطی قرار گرفتند که برخی منابع تاریخی روایت می کنند تنها 17 نفر برای ایشان باقی مانده بود.
 چهار نکته در این ماجرا مهم است: 1- این که حضرت امام حسن مجتبی«علیه السلام» از کوفه که حرکت کردند برای نوشتن صلح به مدائن نرفتند بلکه عازم نبرد با معاویه به عنوان نماد نفاق در جامعه اسلام بودند. 2- ضعف حامیان امام و سپاهیان حضرت و نیز فتنه معاویه شرایط را به سمت صلح برد. 3- مفاد صلح به نحوی نگارش شد که در نهایت چهره ی معاویه و بنی امیه را رسوا کند و در نهایت نیز چنان شد. 4- صلح امام حسن«علیه السلام» با نمایاندن چهره ی نفاق بنی امیه، زمینه ساز واقعه ی عاشورا و نهضت و قیام امام حسین«علیه السلام» شد و به قول شیخ راضی آل یاسین «کربلا پیش از آن که حسینى باشد حسنى بود.»[7] براین اساس این که شرایط امروز ما را با صلح امام حسن«علیه السلام» تطبیق می کنند، جای بحث جدّی دارد.
با توجه به تبعیت و سلامت دولتمردان در اجرای الزامات و مصالح نظام و نیز حمایت بیش از 80 درصدی مردم از تصمیمات نظام - مطابق نظرسنجی های مختلف از جمله نظرسنجی اخیر دانشگاه های تهران مریلند- جمهوری اسلامی در شرایط ضعفِ در تصمیم گیری که بر امام حسن«علیه السلام» تحمیل شد، قرار ندارد. البته می توانیم از صلح نامه ی عزّتمندانه امام حسن«علیه السلام» که در شرایط ضعف صورت گرفت چنین درس بگیریم؛ حال که در شرایط قوت قرار داریم باید فقط توافقی عزّتمندانه و مطابق منافع ملی را امضا کنیم.
نتیجه آن که تفکر در سیره ی اولیاء الهی بر قدرت اندیشیدن انسان جهت مواجهه با مسائل زمانه اش می افزاید و اتفاقاً اگر زمانه ی امام حسن«علیه السلام» درست شناخته نشود ممکن است وقتی که نباید تن به صلح تحمیلی بدهیم، با دست خود، خود را گرفتار نماییم.
موضع گیری  امام حسن«علیه السلام» در آن شرایط تاریخی یکی از بزرگ ترین محصولات تفکر بشر برای فهمیدن مقولات و قواعد فراگیرِ حاکم بر زندگی است، که هرکس زمانه ی خود را طوری پاسداری کند تا طمع دشمن جهت نفوذ در جبهه ی خودی شکل نگیرد.
هر متفکری در ذیل تجربه های تاریخی خود تفکر می کند و مقطع تاریخی مقابله ی امام حسن«علیه السلام» با معاویه یکی از مهم ترین مقاطع تاریخی جهان اسلام برای تفکر و فهم معانی جدید از تاریخی است که امروز، ما در آن به سر می بریم و درنتیجه نخواهیم برای حلّ مسائل خود آن ها را به عقب برگردانیم و از ورود به انقلابی که روبه روی ما است از داشتن روحیه ی انقلابی خودداری کنیم.
با نظر به سیره ی امام حسن«علیه السلام»  در تاریخی که گذشت، به مرحله ی جدیدی از آگاهی در تاریخ خود می رسیم برای بسط یافتن و بالیدن در این زمانه، زیرا باید بیش از هرچیز با خودِ زمانه پیوند داشت و به محظوظ شدن آن چه در این زمان در حالِ وقوع است، اندیشید.

منبع: لب المیزان
...........................
پی نوشت ها:
 [1] - بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏44، ص: 23
[2] - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیأ الکتب العربیه، 1961 م، ج 16، ص 28.
[3] - آقای رئیس جمهور اخیرا در تاریخ 11 تیرماه  در جمع استانداران با اشاره به ماجرای صلح امام حسن مجتبی«علیه السلام» فرمودند: «امام حسن«علیه السلام» می خواهند به ما یاد بدهند که باید به مصلحت امت و خواست مردم و جامعه توجه کرد و به نفع امت و جامعه اسلامی تصمیم گرفت...شجاعت در مراحل و مقاطع مختلف و در برابر شرایط گوناگون تاریخی معنای خاص خود را دارد و امام حسن مجتبی«علیه السلام» آن تصمیم سخت را اتخاذ کردند و ما هم باید راه و مسیر امام حسن مجتبی«علیه السلام» را دنبال کنیم.» در بدو ورود به صحبت های اخیر دکتر روحانی با دو موضوع روبه رو هستیم. نخست، چیستی صلح امام حسن مجتبی«علیه السلام»، دوم، الزامات توجه به جملات و تعابیری که مقامات کشور این روزها به کار می برند با توجه به شرایط حساس مذاکرات هسته ای.
[4] - نهج البلاغه، خطبه ی 182
[5] - انساب الاشراف، ج 3، 151.
[6] - نهج البلاغه ی فیض الاسلام، خطبه ی 96
[7] - به کتاب «صلح امام حسن«علیه السلام»؛ پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه ی تاریخ» نوشته ی «شیخ راضی آل یاسین و ترجمه ی حضرت آیت اللّه خامنه ای است، رجوع شود.

Share