ابعاد عرفانی مهدویت

ابعاد عرفانی مهدویت

 ابن عربی اهمیت وساطت انسان را در فیض وجودی تا آنجا می داند که اگر انسان کامل عالم را ترک نماید، امر به عالم آخرت انتقال می یابد و عالم از کمالات خالی می گردد. و در نهایت جامعیت انسان باعث توانایی او در تصرف و خلقت می گردد تا آنجا که در بین اسماء الهی، اسم اعظم حاوی همه اسماء و معدل مقتضیات اسماء جلال و جمال و در نتیجه متصرف در آنهاست، پس به طور خلاصه انسان کامل معنی و مایه شرافت عالم هستی است

ابعاد عرفانی مهدویت
نگرش عرفانی امام خمینی به مسئله مهدویت ریشه در دیدگاههای عرفانی امام خمینی به عنوان یک عارف شیعی پیرو عرفان ابن عربی دارد، یعنی هم برگرفته از تعالیم اسلام با گرایش شیعی آن است که در آن امام هم دارای شأن دینی و هم شأن عرفانی است. زیرا او حجت حق، انسان کامل، عالم به دین و دنیای مؤمنان و رابط فیض حق برای بندگان می باشد که این امر در عرفان اسلامی به زبانی دیگر، بالاخص در عرفان ابن عربی نمودار می گردد. بنابراین از دیدگاه امام خمینی، حضرت مهدی انسان کاملی است که صاحب ولایت مطلقه الهی، تداوم بخش رسالت انبیاء، حجت حق بر روی زمین و نیز صاحب ولایت باطنی بر بندگان می باشد.
 الف: انسان کامل
 در عرفان اسلامی دارای جایگاه برجسته ای است تا آنجا که برخی، عرفان را بعد از توحید یعنی شناخت خدا، شناخت موحد یعنی انسان می دانند، از این رو بحث انسان کامل یکی از مهمترین مسایل عرفان است. زیرا انسان کامل، کاملترین مظهر هستی است که به صورت الهی خلق شده است، یعنی عالم اصغر است که روح عالم اکبر می باشد. لذا انسان و به ویژه انسان کامل آینه و مظهر حق و صفات اوست، تا آنجا که رؤیت تفصیلی حق در عین رؤیت اجمالی او به نحو وحدت در کثرت و کثرت در وحدت، در انسان کامل متفاوت است با رؤیت حق به لحاظ وحدت صرف به نحو اجمال در وجود منبسط یا به لحاظ کثرت صرف به نحو تفصیلی در عالم.[1]
 با این وصف، عارفان ویژگیهای چندی را برای انسان کامل در نظر گرفته اند که از جمله آنها می توان به جامعیت، وساطت در فیض وجودی و اعطای معارف و کمالات، خلافت و تصرف، غائیت و اختیار اشاره کرد. در این میان، جامعیت انسان هم از حیث اسماء و هم از حیث مراتب عالم است، از حیث اسماء، انسان کامل به صورت رحمان خلقت یافته و آیینه جامع صفات الهی و مظهر اعتدال جمال و جلال ربوبی است، از حیث مراتب عالم، انسان از آن جهت عالم صغیر است که واجد ویژگیها و ابعاد همه نشئات سابق و لاحق بر خویش است.[2] ویژگی وساطت او، همان میانجی بودن او بین حق و خلق از حیث افاضه وجودی و اعطای معارف و کمالات است. ابن عربی اهمیت وساطت انسان را در فیض وجودی تا آنجا می داند که اگر انسان کامل عالم را ترک نماید، امر به عالم آخرت انتقال می یابد و عالم از کمالات خالی می گردد.[3] و در نهایت جامعیت انسان باعث توانایی او در تصرف و خلقت می گردد تا آنجا که در بین اسماء الهی، اسم اعظم حاوی همه اسماء و معدل مقتضیات اسماء جلال و جمال و در نتیجه متصرف در آنهاست، پس به طور خلاصه انسان کامل معنی و مایه شرافت عالم هستی است.
با این وصف یکی از ویژگیهای اولیه حضرت صاحب از دید عرفانی انسان کامل بودن و حجت حق بودن او است، زیرا در دیدگاه دینی شیعه و به تبع آن امام خمینی، پیامبر اکرم و سپس ائمه اطهار و از جمله حضرت مهدی مصادیق واقعی و حقیقی انسان های کامل بر روی زمین هستند که دارای مقام خلیفه الهی خدا می باشند. از این رو امام خمینی در عظمت وجودی انسان کامل می گوید: «تعین اسم جامع و صورت آن عبارت از عین ثابت انسان کامل و حقیقت محمدیه(صلی الله علیه وآله وسلم) است. چنانچه منظور تجلی عینی فیض اقدس فیض مقدس است. و مظهر تجلی مقام واحدیت مقام الوهیت است. و مظهر تجلی عین ثابت انسان کامل روح اعظم است و سایر موجودات اسماییه و علمیه و عینیه مظاهر کلیه و جزئیه این حقایق و رقایق است.»[4]
 امام خمینی سپس بیان می دارند که انسان کامل با این عظمت وجودی تنها کسی است که خداوند به او اسم اعظم را بیاموخت و تنها او بود که توانست ظرفیت وجودی تحمل امانت الهی را داشته باشد، که همان ولایت مطلقه عرفانی می شود و از این ولایت مطلقه به فیض مقدس تعبیر می شود. در نظر امام تجلی تام حقیقت اسم اعظم بر پیامبر و اهل بیت او بوده است زیرا تنها آنها انسانهای کاملی بوده و هستند که کاملترین مظهر خداوند و مجلای جمیع شئون الهی و خلیفه واقعی خدا و مقام ظهور اسم اعلای خداوند می باشند. از این رو امام خمینی می گوید: «در میان ابنای بشر جز حقیقت محمدی صلی الله علیه و آله و اولیای آن حضرت که در روحانیت با ایشان متحدند کسی یافت نمی شود که این اسم به تمام حقیقتش و [بدان گونه که هست] بر او تجلی کند.»[5]
 از این رو می توان به قطع و یقین حضرت صاحب را، که اکنون حی و حاضر است، مصداق واقعی انسان کامل و خلیفه الهی بر روی زمین دانست که امام خمینی نیز به این مسئله به صراحت اعلام کرده و گفته است که: «والعصر ان الانسان لفی خسر، عصر هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدی ـ سلام الله علیه ـ باشد یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم و ائمه هدی و در عصر ما حضرت مهدی ـ سلام الله علیه ـ است.»[6]
 بنابراین می توان گفت حضرت مهدی بواسطه اینکه آخرین امام از سلسله امامت و ولایت می باشد او انسان کامل زمان ما است که ولایت در او و با او خاتمه می یابد. یعنی همان طور که نبوت با حضرت رسول خاتمه یافت ولایت نیز با حضرت مهدی خاتمه می یابد. بطور کلی می توان گفت که از دیدگاه امام خمینی خلقت ائمه اطهار و نیز حضرت مهدی با خلقت پیامبر اکرم[علیهم السلام] از یک نور واحدی بوده است. یعنی حضرت مهدی نیز مثل سایر ائمه و پیامبر اکرم دارای جایگاه انسان کامل، خلیفه خدا و ولایت مطلقه الهی در روی زمین است که این نشان دهنده جایگاه رفیع ایشان در هستی می باشد.
 ب: ختم ولایت
 ویژگی دیگری را که در عرفان برای انسان کامل در نظر می گیرند، که از دیدگاه دینی شیعه برای حضرت صاحب است، ولایت او می باشد. ولایت دارای ابعاد عرفانی خاص خود است. در عرفان ولایت به ولایت عامه و خاصه تقسیم می شود، نیز به ولایت بالذات بالعرض تقسیم می شود و این دومی به ولایت مطلقه و ولایت مقیده تقسیم می شود. از دید عارفان اسلامی ولایت، عامتر از نبوت و رسالت است، بنابراین هر نبی ولی است اما هر ولی نبی نیست، هم چنین، ولایت باطن و اساس نبوت و رسالت است، از این رو ابن عربی معتقد است انبیاء و رسولان، ظهورات حقیقت انسان کامل کونی وجودی اند که از آن به حقیقت محمدیه تعبیر می شود.
 در عرفان اسلامی، بواسطه حقیقت ختم نبوت، اندیشه ختم ولایت نیز وجود دارد، از این رو به نظر عارفان شیعه و بسیاری از عارفان، ختم ولایت مطلقه، امام علی بن ابیطالب و ختم ولایت مقیده، فرزند ایشان امام مهدی است.[7]
 از این رو در اندیشه شیعی، ضمن تأکید بر ولایت عرفانی و دینی حضرت صاحب، بر ارتباط این ولایت با امامت دینی نیز تأکید شده است. زیرا در این اندیشه امامت تداوم بخش نبوت از ابعاد گوناگون آن است یعنی امامت مقامی دینی و سیاسی است که بعد از نبوت وظیفه هدایت دینی و سیاسی جامعه به عهده آن است. از این رو جایگاهی را که امامت دارد می توان از آن به ولایت تعبیر کرد. از این رو ولایت مقام الهی است که از آن امام می باشد و حقیقت آن ظهور الوهیت می باشد به گفته امام خمینی:
 «حقیقت خلافت و ولایت، ظهور الوهیت است و آن اصل وجود و کمال آن است و هر موجود حظی دارد و لطیفه الهیه در سرتاسر کائنات از عوالم غیب تا منتهای شهادت بر ناصیه همه ثبت است.»[8]
 به بیان دیگر ولایت عبارت از فیض منبسط مطلق است که خارج از همه حدود و تعینات است که از آن به وجود مطلق تعبیر می شود. از این رو امام خمینی بر آن است که ولایت در معنای عمیق الهی، آن شعبه ای از توحید است و اهمیت آن در مقامات عرفانی تا آنجاست که ولایت تعین اول از تعینات اوست و مصداق آن ولایت احمدی علوی می باشد. بنابراین امام خمینی حقیقت خلافت های ظاهری را هم به ولایت برمی گرداند و می گوید: «این خلافتی که پیرامون مقام و قدر و منزلتش (مطالبی) شنیدی، همان حقیقت ولایت است، زیرا که ولایت عبارت از قرب یا محبوبیت، یا تصرف یا ربوبیت و یا نیابت است و اینها همه حق (و واقعیت) این حقیقت، و دیگر مراتب ظل و سایه آنند و این خلافت رب، ولایت علویه(علیه السلام) است که با حقیقت خلافت محمدیه(صلی الله علیه وآله وسلم) در نشئه امر و خلق متحد است.»[9] 
امام خمینی صاحبان واقعی این ولایت عرفانی و باطنی را پیامبر اکرم و ائمه اطهار[علیهم السلام] می داند، زیرا بر آن است که پیامبر اکرم و ائمه اطهار[علیهم السلام] از نور واحد آفریده شده اند و دارای اتحاد وجودی با هم هستند. از این رو همه آنها و نیز حضرت صاحب الزمان دارای این ولایت هستند. به بیان دیگر پیامبر و اهل بیت ایشان از دید امام خمینی بهانه خلقت و آفرینش بوده اند که شناخت حق تعالی و نیز سعادت خلق و تنها از طریق آنها امکان پذیر است، چرا که آنها راههای متصل کننده آسمان الوهیت و زمینهای مخلوقاتند و ولایت در ایشان ظاهر گشته و نبوت و رسالت در آنان نهفته است.[10] با این وصف می توان گفت ائمه اطهار[علیهم السلام] صاحبان ولایت به معنای اخص و واقعی، و حضرت مهدی، صاحب ختم ولایت می باشد از این رو امام خمینی درباره ولایت ایشان می گوید:
«همان طوری که رسول اکرم به حسب واقع حاکم بر جمیع موجودات است، حضرت مهدی همان طور حاکم بر جمیع موجودات است، آن خاتم رسل است و این خاتم ولایت، آن خاتم ولایت کلی بالاصاله است و این خاتم ولایت کلی به تبعیت است.»[11]
 از این رو امام خمینی حضرت صاحب را دارای جایگاه واسطه فیض و عنایات حق می داند که خداوند در این زمان مواهب خود را به واسطه او بر خلایق ارزانی می دارد. تا آنجا که از دید امام خمینی حضرت صاحب دارای سلطه و احاطه بر جمیع تغییرات و تبدیلات عالم طبیعت است. یعنی تعیین و تدوین سرنوشت هستی در زمانه حاضر در ید قدرت اوست که این بواسطه دارا بودن قدرت ولایت الهی می باشد. و بواسطه این قدرت، او می تواند در تدبیر طبیعت تغییراتی را ایجاد نماید. به گفته امام خمینی هر یک از جزئیات طبیعت را خواهد بطیتی الحرکه کند و هر یک را خواهد سریع کند، و هر رزقی را خواهد توسعه دهد و هر یک را خواهد تضیق کند، و این اراده حق است و ظل و شعاع اراده ازلیه و تابع فرامین الهی است.[12]
---------------------------------------------------------
پی نوشتها:
 1. دکتر سعید رحیمیان، مبانی عرفان نظری، سمت، 1383 ـ چاپ اول، ص 225 ـ 230.
 2. ابن عربی، فصوص الحکم، تصحیح عفیفی، تهران، انتشارات الزهراء، 1366، ص 54 و 144.
 3. ابن عربی، نقش الفصوص، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ص 1 و 2.
 4. امام خمینی، مصباح الهدایه، همان، ص 22 ـ 21.
 5. امام خمینی، شرح دعای سحر، همان، ص 77 ـ 76.
 6. صحیفه امام، ج 8، ص 327.
 7. رحیمیان، همان، ص 242.
 8. امام خمینی، آداب الصلوه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1370، ص 141.
 9. امام خمینی، مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1373، ص 36. 10. رک به: امام خمینی، شرح دعای سحر، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1374، ص 4ـ3.
 11. صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1378، ج.م، ص 249.
 12. امام خمینی، آداب الصلوه، همان، ص
327

Share