جايگاه فقه شيعه

فقه

مقدمه
«فقه» دستور و مقررات زندگي در ابعاد مختلف آن است؛ به همين دليل بايد به نحوي تدوين شود كه جوابگوي نيازهاي هر عصري باشد. كامل‌ترين برنامة حيات بشري از سوي خداوند متعال به وسيله پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ارسال گرديده و فقيهان الهي در عصر غيبت به فراخورِ خود اين مقررات و احكام را استنباط نموده‌اند. به دست آوردن صحيح قوانين و احكام الهي است كه فقه را به عنوان ابزار استنباط، ‌ارزشمند نموده و جايگاه آن را مشخص مي‌سازد. براي اين كه جايگاه «فقه شيعه» را روشن نمائيم، ابتدا معناي لغوي و اصطلاحي فقه و سپس كمال دين اسلام و در پايان، برتري فقه شيعه را بيان مي‌نماييم.

معناي لغوي فقه
«اكثر لغت نويسان فقه را به معناي ادراك و فهم مطلب تفسير نموده‌اند.»[1]

معناي اصطلاحي فقه
فقه در اصطلاح فقيهان، عبارت است از «علم به احكام شرعيه از راه ادلّه تفصيلي آنها».
شهيد ثاني مي‌فرمايد:
«فقه در لغت به معناي فهم و در اصطلاح «علم به احكام شرعيه كه از راه ادلّه تفصيلي آنها به دست مي‌آيد استعمال مي شود».[2]
ارزش و جايگاه هر علمي به اندازه اهميت موضوع آن است؛ هر علمي كه مرتبط با خداوند متعال و اسماء و صفات و افعال و شناخت سفيران و جانشينان آنان و حقايق واصلة به ايشان باشد، از شريف‌ترين و بافضيلت‌ترين علوم، خوانده مي‌شود و علم فقه به دليل عهده‌دار بودن ترسيم راه حيات و زندگي، در ابعاد گوناگون و بيان عبادات و مناسك و حرام و حلال الهي و نظام ازدواج و ميراث و كيفيت قضاوت و حلّ خصومت‌ها و منازعات، و در يك كلام، چگونگي نزديكي به خداوند متعال و جلب رضايت او، داراي جايگاهي بس عظيم وبزرگ است و تنها راه دقيقِ فردي و اجتماعي و سياسي و اقتصادي است؛ زيرا فقه در هر زمينه‌اي داراي حكم است و چيزي در عالم نيست، مگر اين كه يكي از احكام خمسه «واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباح» شامل آن مي‌شود و برنامه‌اي است كه انسان از قبل از تولد تا بعد از وفات به آن نيازمند است و بدون آن كمال بشري به دست نمي‌آيد. «شريعت محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه افضل شرايع و خاتم اديان، نام گرفته «ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النّبيين و كان الله بكل شيء عليما».[3] لازم است، ‌از تمام جهات كامل باشد و چيزي از نيازهاي بشري را فروگذار نكرده باشد و بايد بشر را از تعليمات غيرآسماني بي‌نياز گرداند؛ به اين دليل: خداوند متعال مي‌فرمايد:
«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا».[4]
و ظاهر اين آيه اين است كه خداوند متعال، دين خود را از جميع جوانب كامل گردانيده، همان طوري كه اين دين از جهت معارف و عقايد كامل و غني است، از جهت بيان وظايف و احكام و بقاء اين شريعت، تا قيامت، كمال دارد و موجبات سعادت و خوشبختي انسانها را براي هميشه تضمين مي‌نمايد و دليلي ندارد كه آيه را مربوط به جهت خاصي بدانيم؛ زيرا اگر اسلام در عقايد و معارف الهيه كامل باشد، امّا در بيان راه رسيدن به كمال، برنامة روشني نداشته باشد، ناقص است؛ همانطور كه اگر اسلام نتواند در تمام اعصار به نيازها، پاسخ مثبت دهد، نيز ناقص است. در بيانات گهربار معصومين ـ عليهم السّلام ـ نيز به كمال دين در جهت پاسخگويي به جزئي‌ترين مسائل تصريح شده است.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند:
«انّ عندنا صحيفة فيها مايحتاج اليه حتي انّ فيها ارش الخدش».[5]
و در روايت ديگري مي‌فرمايند:
«ما من امر يختلف فيه اثنان الّا وله اصل في كتاب الله عزّوجل و لكن لا تبلغه عقول الرجال».[6]
احاديث به اين مضمون درمجامع روايي ما زياد است.
امام خميني (ره) مي‌فرمايند:
«فقه تئوري واقعي و كامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است».[7]
شهيد مطهري (ره) مي‌فرمايد:
«اسلام مكتبي است جامع و واقع‌گرا، در اسلام، به همه جوانب نيازهاي انساني اعم از دنيايي تا آخرتي، جسمي يا روحي، عقلي و فكري، يا احساسي و عاطفي، فردي و اجتماعي، توجه شده است.»[8]

برتري فقه شيعه
شيعه به واسطه بهره‌مندي از علوم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ كه مفسران كتاب الهي و وارثان علم پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستند و حدود 250 سال به صورت مستقيم از اين سرچشمه‌هاي جوشان علم، فروعات زيادي را سؤال نموده و معضلات بسياري را حل نموده‌اند، داراي فقهي قوي و جامع و پويا است، در حالي كه فقه اهل سنّت از چنين جايگاهي برخوردار نيست. زيرا آنچه فقه را از اعتبار ساقط مي‌كند، استقلال در فهم آيات الهي و سنّت پيامبر است، بدون اينكه رموز و اشارات كتاب و سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دانسته شود، همين محروميت از علوم امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ و عدم آشنايي به زبان كتاب الهي و سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اهل سنن را به قياس و استحسان و قواعد ظنيه ديگر كشانده است؛ زيرا از طرفي كمال دين اسلام قابل انكار نيست و از سويي، حكم جديد و روشن در حوادث و نيازهاي نو در كتاب و سنّت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيافته‌اند، البته انچه ما ادعا مي‌كنيم، توان و استعداد فقه پوياي شيعه، با توجه به مفتوح بودن باب اجتهاد و غناي اين فقه از جهت استفاده از منبع جوشان علم الهي و خاندان رسالت و امامت است. به نظر مي‌رسد با توجه به گسترش ابواب فقه و طرح شبهات جديد و نياز به طرح مسائل مستحدثه و استخراج حكم آن‌ها فقه شيعه براي شكوفايي و پويايي بيشتر نياز به پرورش فقيهاني وارسته و آشنا به شرايط زمان و مكان دارد، تا با استفاده از منابع غني و تكيه بر اندوخته‌هاي سلف صالح، گام به جلو بردارند و ضمن حفظ فقه جواهري در مسير حلّ معضلات فقهي قدم بردارند. انشاء الله.

[1] . الاصول العامه للفقه المقارن، محمد تقي حكيم، موسسه آل البيت.
[2] . تمهيد القواعد، ص 32، شهيد ثاني (965 هـ .ق)، مكتب الاعلام الاسلامي. [3] . احزاب، 40. [4] . مائده، 3. [5] . بحار الانوار، ج 26، ص 25. [6] . اصول كافي، ج 1، ص 60، حكومت 6، دار التعاريف بيروت. [7] . صحيفه نور، ج 21، ص 98. [8] . مجموعه آثار، ج 2، ص 63، شهيد مطهري، صدرا.

كاظم سپاسي آشتياني

Share