تعریف خانواده و ابعاد مختلف آن ( بخش اول )

خانواده و ابعاد مختلف آن

به نظر کارپردازان امور تربیتی، کانون خانواده بسان یک مرکز تعلیم و تربیت غیررسمی، اصول و آداب زندگی را از راه غیر مستقیم به فرزندان ارائه می دهد. به عقیده آنان، خانه همواره در کنار مدرسه از عوامل مؤثر در فرایند تعلیم و تربیت مطرح بوده و کارایی خود را نیز نشان داده است.

شاید به نظر برسد که مفهوم «خانواده» از مفاهیمی بسیار روشن و همه فهم است، به گونه ای که عامه مردم، اعم از کوچک و بزرگ و باسواد و بی سواد، همه آن را می فهمند و نیازی به تعریف آن نیست، ولی آن قدرها ساده هم نیست. وقتی به منابع واژه شناسی مراجعه کنیم، می بینیم تعاریف گوناگونی از آن شده و صاحب نظران بر اساس تخصص و نیازشان، هر کدام تعریفی از «خانواده» ارائه داده اند. برخی خانواده را یک سازمان اجتماعی دانسته، بعضی روابط خویشاوندی و همخونی را اساس تشکیل خانواده تلقّی کرده اند، عده ای دیگر عامل اقتصادی، و گروهی نیز عوامل روانی و جنسی را سبب پیدایش آن قلمداد کرده اند.(2) به هر صورت، همان گونه که از منابع دیگر هم برمی آید، منظور از «خانواده» در این گفتار، مجموعه ای از افرادی است که یکجا در کنار هم زندگی می کنند و معیار همزیستی و همبستگی آن ها دو چیز است: قرابت یا زوجیت.(3) بنابراین، خانواده های والدینی، تک والدینی یا بدون والدین یا برادران و خواهرانی که با هم زندگی می کنند نیز مشمول این بحث خواهند بود.

ابعاد خانواده در اندیشه نظریه پردازان علوم انسانی
خانواده جایگاه رفیع و بلندی در انظار اندیشمندان جهان داشته است و آن را از جنبه های گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. هر رشته از علوم انسانی به فراخور نیاز خود، به تکاپو در مسائل خانواده پرداخته و گوشه ای از امور مربوط به آن را بررسی کرده است. هرچند بررسی همه ابعاد خانواده از دیدگاه های مختلف کاری است بسیار گران و در این مقال نمی گنجد، اما به برخی از جهات آن در اندیشه های نظریه پردازان علوم انسانی می توان اشاره ای گذرا داشت:

الف. تاریخ
تمامی تاریخ نگاران و سیره نویسان بر این باورند که خانواده کهن ترین گروهی است که به اقتضای نیاز طبیعی، عاطفی و اجتماعی بشر شکل گرفته و سابقه ای به درازای سابقه زیست بشر بر روی زمین دارد؛(4) چرا که انسان مدنی الطبع است و ناگزیر باید در اجتماع زندگی کند؛ چون خداوند انسان را آفرید و ساختمان بدنی او را به گونه ای شکل داد که ضمن برخورداری از توانایی های گوناگون از نظر جسمی و عاطفی، همواره احساس نیاز به دیگران در او زنده باشد. همین احساس درونی باعث می شود که اجتماع کوچکی به نام «خانواده» در عرصه زندگی شکل بگیرد و تعدادی از افراد ـ دست کم دو نفر ـ یک جا زندگی کنند؛ نیازهای جسمی و روانی انسان در محیط خانواده تأمین می شود و روح تعاون و همکاری میان اعضای آن در همان محیط به وجود می آید.(5)
پس از تشکیل نخستین هسته خانواده در زمین، که طبق متون دینی و تاریخی، شخصیت آدم و حوا بنیان گذار آن بودند، مراحل گوناگونی بر نهاد خانواده سپری شده و به موازات تحولات اجتماعی، دست خوش تغییر و تحول فراوان گشته است. دانش تاریخ عهده دار بررسی ابعاد خانواده و سیر تکاملی آن است که چگونه خانواده بادیه نشین تبدیل به شهرنشین شد، یا چه عواملی موجب گردیدند که خانواده هسته ای جایگزین خانواده سنّتی گردد. به هر حال، سیر تحولات خانواده از موضوعات مهم مطالعاتی در علم تاریخ است و بدین روی، تاریخ نویسان به بررسی آن می پردازند. 

ب. جامعه شناسی
جامعه شناسان از دیرباز به تجزیه و تحلیل خانواده پرداخته و آن را به عنوان یک نهاد اجتماعی همواره مطمح نظر داشته اند. خانواده از منظر جامعه شناسی، اساسی ترین نهاد اجتماعی است که در شکل گیری ساختار کلان جامعه و افزایش بهره وری آن نقش بسزا دارد. چون بافت اجتماعی به نوعی تحت تأثیر تحولات خانوادگی قرار دارد و هرگونه انحرافی در فضای خانواده ها لزوما در جامعه منعکس می شود. در مقابل، خانواده نیز در برابر تغییرات جامعه از خود واکنش نشان می دهد. از این رو، می توان گفت: میان خانواده و جامعه یک رابطه دو سویه برقرار است و هر کدام بر دیگری تأثیر می گذارد.
امروزه گرایشی در حوزه جامعه شناسی پدید آمده که ابعاد خانواده و جنبه های گوناگون آن را مورد بررسی قرار می دهد. این گرایش با مطالعات جامعه شناسانه فرد ریک لوپلی (Freede Ric le Play) فرانسوی و ویلهم هایرنش ریل (Wilhelm Heinrich Riehl) آلمانی پدید آمد و سپس با تحقیقات سایر جامعه شناسان مانند دورکیم (Emile Durkheim) و مارکس (Karl
Marx) توسعه یافت و تکمیل گردید.(6)
از آن رو که خانواده نقش عمده ای در تربیت نیروی فعّال جامعه دارد و می تواند با افزایش بازدهی جامعه به توسعه اقتصادی و اجتماعی کمک کند، جامعه شناسان به بررسی مسائل مربوط به آن علاقه مند شده اند. رویکرد جامعه شناسی خانواده براساس نظریه «کارکرد گرایی»(7) ساختار خانواده، نقش هریک از اعضاء، روابط میان اعضا، جمعیت و شاخص های رشد یا کاهش آن، انواع خانواده از نوع گسترده و هسته ای، تأثیرات متقابل جامعه و خانواده و امثال آن را مورد مطالعه قرار می دهد.(8) 

ج. حقوق
دانش حقوق یکی از دانش های علمی ـ کاربردی رایج و پر رونق در سراسر دنیاست و به مسائل خانواده توجه جدّی نموده و آن را به عنوان یک نهاد مدنی ـ حقوقی مورد تحقیق قرار داده است. حقوق دانان قوانین متعددی برای سامان دهی امور خانواده تدوین کرده اند تا در صورت لزوم، مورد اجرا قرار گیرند و احیانا از فروپاشی نظام خانواده جلوگیری نمایند. حقوق هر یک از اعضای خانواده، ارث، نکاح، طلاق، نفقه اولاد و همسر از جمله موضوعاتی هستند که از نظر حقوقی مورد رسیدگی قرار می گیرند.(9) حقوق بیش از دیگر حوزه های علوم انسانی کاربرد دارد و با زندگی عملی مردم در ارتباط است. دادسراهای عمومی و خصوصی و زیر مجموعه های آن از مراکزی هستند که به اجرای عدالت در جامعه می پردازند. دادگاه های ویژه دعاوی خانوادگی امروزه از ازدحام بیشتری برخوردارند و در آنجا قضات متعددی به حل و فصل مسائل خانوادگی مشغولند. در هر کشوری قوّه قضاییه با تلاش پیگیر خود، مجری قانون در محیط اجتماعی و خانوادگی است. بدین روی، حقوق خانواده یکی از مهم ترین مباحث حقوق مدنی هر کشور می باشد.

د. اقتصاد
اقتصاد دانان نیز به نوبه خود، مسائل خانواده را از نظر دور نداشته و آن را به عنوان یک واحد تولید و مصرف مورد توجه قرار داده اند. خانواده در تقویت بنیه مالی کشور و استوار نگه داشتن آن نقش مهمی ایفا می کند؛ چراکه خانواده ها نخستین گروه های اقتصادی را تشکیل می دهند و نیروی کار در مزارع و کارگاه ها را آن ها تأمین می کنند، به ویژه خانواده های گسترده و سنّتی که اغلب در روستاها زندگی می کنند و تقریبا همه اعضای آن ها، اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ، به تولید اشتغال دارند؛ مانند کشاورزی و دامداری، تولید و توزیع و مصرف که از محورهای اصلی در علم اقتصاد هستند و هر سه محور ارتباط مستقیمی با نهاد خانواده دارند. بنابراین، خانواده از یک سو، جایگاه تربیت نیروی فعّال کاری است و از سوی دیگر، یک واحد مصرف کننده محسوب می شود که باید درآمد ملّی به صورت عادلانه بین خانواده ها تقسیم گردد.(10)
از نظر اقتصاد سیاسی، دولت عهده دار تأمین نیازهای اساسی خانواده هاست و حکومت وظیفه دارد که مسکن و معیشت عمومی مردم را تأمین نماید. دولت باید شرایطی را به وجود آورد که خانواده ها قدرت خرید کافی داشته باشند و بتوانند مایحتاج اولیه خود را بدون هیچ مشکلی فراهم سازند. آنچه در این زمینه مؤثر است، توزیع عادلانه امکانات است که باید با مدیریت درست انجام گیرد. چه بسا مشکلات اقتصادی که در اثر سوء مدیریت در نظام توزیع کالاهای مصرفی به وجود می آیند.(11) 
امروزه یکی از مباحث عمده اقتصادی در مورد خانواده مسئله «رشد جمعیت» است که اغلب کشورهای جهان، بخصوص کشورهای در حال توسعه، با آن روبه رو هستند و شیوه های گوناگونی برای مهار جمعیت به کار بسته اند. از جمله اقداماتی که تا حدی در این زمینه موفق بوده، اجرای برنامه های پیش گیری از بارداری بانوان است. تبلیغات صورت گرفته در این رابطه توجه خانواده ها را به خود جلب نموده و در عمل نیز تأثیر فراوان بر جای گذاشته است. دلیل این امر شاید این باشد که مهار زاد و ولد به خاطر کاستن از تکالیف بارداری و تربیت فرزند با آسایش و رفاه زنان سازگارتر است و به همین دلیل مورد استقبال گسترده قرار گرفته است. با این وصف، آنان می توانند با راحتی و آسایش بیشتر زندگی کنند. به هر صورت، خانواده به دلایل متعددی، چه در مباحث نظری و چه در مباحث عملی، مرکز توجه اقتصاددانان قرار گرفته است. 

ه . روان شناسی
هرچند رویکرد روان شناسی به تجزیه و تحلیل رفتار آدمی می پردازد و سعی دارد ضمن تشخیص رفتارهای نابهنجار، علل بروز آن ها را شناسایی کند و به درمان بیمار بپردازد، اما در عین حال، خانواده را نیز از زوایای گوناگون مورد مطالعه قرار می دهد؛ چرا که خانواده به عنوان یک نظام باز،(12) دایم در حال تحول و دگرگونی است؛ داده هایی را از خارج می گیرد و چیزهایی را به بیرون می دهد. خانواده از منظر روان شناختی، برای حفظ تعادل خود، همیشه در دو جنبه «درون سازی» و «برون سازی فعّال» است؛ یعنی در عین سازگاری با تحولات اجتماعی، همه اعضای خود را از نظر جسمی و روحی به رشد مطلوب می رساند. طبیعی است که مسائل رشد به لحاظ کمّی و کیفی در روان شناسی بررسی می شوند.(13)
رویکرد خانواده درمانی از گرایش های نسبتا جدید در دانش روان شناسی است که از زاویه های گوناگون به بررسی مسائل خانواده می پردازد. یکی از نظریه های رایج در حوزه خانواده درمانی، نظریه «سیستمی» است. این نظریه، خانواده را موجودی می داند متشکّل از اجزای به هم پیوسته که اولاً، اعضای آن تابعی هستند از رفتار سایر اعضای خانواده، و ثانیا، خانواده مانند هر نظام دیگری متمایل به تعادل است. اگر عضوی از خانواده دچار نابهنجاری شود، باید در ارتباط با سایر اعضای آن درمان گردد؛ زیرا از این نظر، هر عضوی وابسته به محیط خود و دیگر عناصر تشکیل دهنده آن نظام است.(14) بر اساس نظریه «سیستمی»، پیدایش عضو جدید یا کاهش عضو قدیم، مستلزم فشار بر اعضای سابق خانواده است. این امر ایجاب می کند که خانواده به گونه ای جوابگوی تعییرات درونی و بیرونی باشد که خود را با شرایط جدید منطبق سازد.(15) به هر حال، دانش روان شناسی به بررسی زاویه های گوناگون خانواده پرداخته، راهکارهای مناسبی را برای پیش گیری یا درمان رفتارهای نابهنجار ارائه می دهد. 

و. علوم سیاسی
حکما و اندیشمندان بزرگ، اعم از مسلمان و غیرمسلمان، از روزگاران قدیم سیاست را به دو نوع «سیاست مُدُن» (شهرها) و «سیاست منزل» تقسیم کرده اند. بدین سان، خانواده و امور مربوط به آن، خود در قلمرو علوم سیاسی قرار می گیرد و باید مورد توجه نظریه پردازان دانش سیاست قرار گیرد؛ چرا که نهاد خانواده، کوچک ترین واحد اجتماعی و نمونه تمام عیاری است از یک جامعه بزرگ. همان گونه که جامعه کلان نیاز به رئیس، مدیر و برنامه ریزی دقیق دارد، خانواده نیز نیازمند سرپرست و برنامه ریزی است. اگر سرپرست در خانواده نباشد، اعضای آن دچار تحیّر و سردرگمی می شوند و این سردرگمی به هرج و مرج اعضای آن و در نهایت، فروپاشی نظام خانواده منجر خواهد شد؛ چنان که این مسئله در سطح جامعه و نظام سیاسی کشور نیز قابل پیش بینی است. از این رو، خانواده به عنوان یک واحد سیاسی همواره مورد مطالعه کارشناسان مسائل سیاسی بوده است.
عامل دیگری که باعث جلب توجه صاحب نظران امور سیاسی به نظام خانواده شده این است که کانون خانواده نقش مؤثری در تربیت نیروی سیاسی ـ اجتماعی دارد. اگر نگاهی به گذشته و حال جوامع بیندازیم، به روشنی درمی یابیم که سیاست مداران بنام تاریخ در محیط خانواده ها پرورش یافته و از همان جا شایستگی های لازم را برای اداره امور جامعه کسب کرده اند. همچنین خانواده در حفظ اقتدار ملّی و استقلال یک ملت سهم بسزایی دارد. تاریخ نشان می دهد که ملت هایی همیشه قوی و پرتوان بوده اند که از نظر خانوادگی، بنیاد محکم تری داشته اند. در مقابل، انحطاط و شکست هر ملتی از زمانی آغاز شده که اصول خانوادگی در آن ملت رو به ضعف رفته اند. از اینجاست که فرهیختگان دانش سیاسی همواره نهاد خانواده را به عنوان یک شاخص سلامت و قدرت حیات سیاسی ـ اجتماعی جامعه معرفی می کنند و اینکه هرگونه ضعفی در نظام خانواده بر دوام و بقای حیات ملّی تأثیر می گذارد. به نظر بسیاری از کارشناسان، توسعه سیاسی و اقتدار ملّی یک کشور تا حد زیادی وابسته به استحکام نظام خانواده است.(16)
امروزه نیز سیاست مداران جهان در تمام دنیا از حیات فرهنگی و اقتصادی خانواده ها به شدت حمایت می کنند. این کار به لحاظ سیاسی ـ اجتماعی می تواند تحلیل های گوناگونی داشته باشد. «عمل به وظیفه» یکی از نگرش هایی است که به این مسئله می نگرند. براین اساس، تأمین نیازهای اساسی و فراهم ساختن وسایل آسایش و رفاهی حق ملت بر دولت است. زمام داران سیاسی جامعه بر اساس وظایف دینی و ملّی خود، باید به احتیاجات مردم بپردازند؛ چون درآمد ملّی و سرمایه عمومی کشور در اختیار رهبران جامعه قرار دارد و باید صرف معیشت خانواده ها گردد. 
نگرش دیگر این است که خانواده ها در پیدایش و استمرار قدرت نقش اساسی دارند و بدین دلیل، مورد حمایت کارگزاران سیاسی قرار می گیرند، به ویژه هنگام تعویض قدرت و برگزاری انتخابات وعده های بیشتری از ناحیه گروه های سیاسی به مردم داده می شود. بدین سان، خانواده، چه در گذشته و چه در آینده، مورد توجه کارشناسان مسائل نظری و عملی دانش سیاسی بوده است.

ز. علوم تربیتی
کارشناسان امور تربیتی بیش از هر چیز به عنوان یک نهاد تربیتی به خانواده می نگرند. فضای گرم خانواده مناسب ترین جای پرورش استعدادها و توانایی های نسل جدید است؛ محیطی سرشار از مهر و محبت، عواطف و احساسات پاک، و کودک از همان روزهای نخست زندگی، در آغوش پر مهر پدر و مادر قرار گرفته، درس ایثار، محبت، مروّت و وفاداری فرامی گیرد. روحیه تعاون و همکاری و خدمت به مردم در فضای خانواده شکل می گیرد. کودک می آموزد که چگونه با دیگران زندگی کند و چگونه در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها شرکت کند. به نظر کارپردازان امور تربیتی، کانون خانواده بسان یک مرکز تعلیم و تربیت غیررسمی، اصول و آداب زندگی را از راه غیر مستقیم به فرزندان ارائه می دهد. به عقیده آنان، خانه همواره در کنار مدرسه از عوامل مؤثر در فرایند تعلیم و تربیت مطرح بوده و کارایی خود را نیز نشان داده است. هرقدر پیوند خانه و مدرسه محکم تر باشد، بازدهی تعلیم و تربیت بیشتر خواهد بود. تشکیل انجمن های اولیا و مربیان در اغلب مراکز آموزشی به همین منظور انجام می گیرد. هریک از اعضای خانواده، بخصوص پدر و مادر، در تربیت کودک نقش بسزا دارند. (بررسی این موضوع فرصت دیگری می طلبد، در اینجا به همین اندازه بسنده می شود.)

ادامه دارد...

بخش دوم مقاله
بخش سوم مقاله

Share