عقلی که با انقلاب اسلامی به تاریخ ما برمی گردد «به یاد آن یارِ سفر کرده»/ قسمت دوم

استاد اصغر طاهرزاده
انقلاب اسلامی ایران

ما و غرب دارای دو تاریخ هستیم و نمی توانیم برای رسیدن به آن چه غرب به آن رسیده به فرهنگ  و تاریخ خود پشت کنیم، زیرا در این صورت نه به درستی در تاریخ تجدد وارد می شویم و نه دیگر پاهایی استوار در زمین و زمان خود داریم - از این جا رانده و از آن جا مانده- و این همان رنجِ بی تاریخی است که با انقلاب اسلامی  به خوبی می  توان از آن عبور کرد و به عهدی که مربوط به تاریخ خودمان است پایدار ماند. باید متوجه باشیم در حال حاضر در کنار تاریخ تجدد که دوران تکنیک است، با انقلاب اسلامی تاریخ دیگری ظهور کرده است و در آن از اصولی می توان سخن گفت که غیر از اصول تجدد غربی است.

18- عقلی که تماماً بشریت را زمینی می نگرد
دنیای جدید با نظر به زندگیِ بیولوژیکِ آدمیان قوام یافته و صورتی از به کار گیری عقل برای بر آوردن نیاز های زیستی است. عقلِ این فرهنگ،  عقلی نیست که نظر به حقایق عالَم قدس داشته باشد، عقلی است که تماماً بشریت را زمینی می نگرد و حاصل این نوع نگاه، جهانی است که ما با آن روبه روییم. آیا معتقدین به انقلاب اسلامی به این نتیجه نرسیده اند که برای عبور  از چنین جهانی باید عقل دیگری به صحنه آید، عقلی که نه عقلِ مفهومی و کلامی است و نه عقل تجدد، عقلی است که نظر به «وجود» دارد و حضرت امام خمینی«رضوان الله تعالی علیه» به عنوان عقل صدرایی بر آن  تأکید دارند، با این عقل می توان از عقل تجدد عبور کرد.
19- معنای حضور انقلاب اسلامی به عنوان یک حکومت در این تاریخ
سیاست در تاریخ گذشته، محدود به حفظ مرزها بود و با وجودِ دین، نه به مدرسه و نان و آب مردم کاری داشت و نه به روابط میان ایشان؛ ولی وقتی در تاریخ جدید و سیاست جدید،  دین از سیاست جدا شد و جامعه معنای جدیدی پیدا کرد به شکلی که دین در قوام آن جامعه مدخلیتی ندارد، دین داران چاره ای ندارند که برای حفظ دین داری خود در چنین سیاستی شرکت کنند و نسبت به لوازم جامعه ی جدید یعنی دادگاه ها و مراکز اقتصادی و مدیریت و آموزش و پرورش و آموزش عالی، از خود حساسیت نشان دهند و معنای حضور انقلاب اسلامی به عنوان یک حکومت در این تاریخ به این دلیل است. حال اگر انقلاب اسلامی به تناسب خود  تحولی در فکر و روح و جان متدینین ایجاد نکند، آن انقلاب ادامه ی جهان تجدد خواهد شد مگر آن که معتقدین به انقلاب اسلامی با جدیت تمام در روابط خود و در نگاه به همدیگر و فهم هر کدام، از هویت قبیلگی آزاد شوند و در صدد تحولی متناسبِ این انقلاب، در روح و فکر و جان خود برآیند. وگرنه خودیت خود را به عنوان انقلاب ادامه می دهیم، نه آن که انقلاب را اصل گرفته و نسبت به ادامه ی آن تلاش کنیم، حتی به قیمت نفیِ خود.
  وقتی مطابق انقلاب اسلامی تحول اساسی در وجود آدمی و در فهم و معرفتش به وجود آید، مصالح و منافع در نظرش معنای دیگری پیدا می کند. او می فهمد اگر تصمیم گرفت تا تاریخ خود را صورتی تازه بخشد با خود رأیی کار جلو نمی رود؛ باید بستری فراهم کرد تا تحول در وجود آدمیان شکل گیرد و تنها با آرزوها چیزی عوض نمی شود. جهان جدید با تفکر پدید آمده است - هر چند تفکر عقیمی باشد- و با تفکری دیگر پایان می یابد. ما می توانیم از طریق انقلاب اسلامی در انتظار تفکر جدید باشیم. اصرار در به کرسی نشاندن رأی ها بدون اندیشیدن نسبت به بستر طلوع تفکر، کار بیهوده ای است. اگر صِرف پیشنهاد دستور العمل های اخلاقی برای عمل کافی بود، باید امروز در هیچ جا فساد اخلاقی وجود نداشت. وقتی هنوز عزمِ تحول در وجود آدمیان ظهور نکرده است، هر اندازه وعظ بیشتر شود، ادبار بیشتر می شود مگر آن که متوجه ضعف اساسی عقل تکنیکی شده باشیم و این اندازه آن را برجسته ننماییم، کاری که انقلاب اسلامی در ذات خود و حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» در سیره ی خود متذکر آن است.
20- چرا ما با عقل تاریخی خود که با انقلاب اسلامی ظهور کرده است، جهان خود را نسازیم؟
عقل تکنیکی، آن عقلی نیست که در دوران گذشته حرفه و صنعت آن دوران را ظهور داده بود. آن حرفه ها موجب بیگانگی افراد با زندگی نمی شدند زیرا آن ها می دانستند چه می کنند و وجود خود را در چیزی که پدید آورده بودند می دیدند. در آن زمان، «کار» تنها برای زنده ماندن نبود بلکه کار برای زندگی کردن بود و افراد با حاصل کار خود زندگی می کردند و خود را در آینه ی دست رنج  خود ارزش گذاری می نمودند. از این جهت نمی توان گفت عقل تکنیکی ادامه ی همان عقلی  است که صنعت گران در دوران گذشته بدان مشغول بودند. این امر ما را بدین باور می رساند؛ همچنان که تحولی در وجود انسان ها پیش آمد و درنتیجه ی آن تحول، عقل تکنیکی بر روح و روان آن ها حاکم شد، باید با اشارات انقلاب اسلامی منتظر تحولی در وجود انسان ها باشیم تا افق دیگری را در مقابلشان بگشاید. در این رابطه است که باید از خود بپرسیم «چگونه تفکر به تاریخ ما بر می گردد» شهید آوینی می گوید: «وقتی پول تنها انگیزه ای باشد که انسان را به «کار» وامی دارد، دیگر کار معنای حقیقی خویش را از دست می دهد و به شرّ واجبی تبدیل می شود که باید بیشتر و سریع تر از آن خلاصی یافت». آیا معتقدین به انقلاب هنوز می توانند به عقل تکنیکی برای اصلاح امور جامعه ی اسلامی امیدوار باشند؟ آیا جان های غیرت مند از این عقل به ستوه نیامده است؟ با نظر به چنین موضوعی است که ما باید آینده ی خود را در انقلاب اسلامی و با نظر به ملکوت حضرت امام خمینی«رضوان الله تعالی علیه» جستجو کنیم وگرنه مثل دویست سال گذشته مقلّد غرب باقی خواهیم ماند.
 آدمی همواره جهانی دارد که وجود خود و چیزها را در نسبت با آن درک می کند و از طرفی هر جهانی اصول متفاوتی با جهان دیگر دارد و این اصول، عقل آن جهان را می سازد. چرا ما با عقل تاریخی خود که با انقلاب اسلامی ظهور کرده است، جهان خود را نسازیم و بر این امر تأکید نکنیم؟
21- عقلی که نسبت ما با جهان را با رویکردی قدسی معنا می کند
انقلاب اسلامی در موقعیت خاص تاریخی اش از یک طرف نظر به التزام انسان ها به شریعت دارد و از طرف دیگر با عقل تاریخیِ جهان مدرن روبه رو است و از این جهت همان طور که عرض شد انقلاب اسلامی عقل خاص خود را دارد که نه عقل دوران های گذشته ی ما است و نه عقل جهان مدرن، عقلی  است مخصوص این تاریخ، و این به شرطی است که با توجه به سیطره ی عقل مدرن، عقل مدرن تفسیر نگردد و بدانیم به صِرف نامطلوب دانستنِ نظم موجود جامعه ی خود، نظم مطلوب پدید نمی آید؛ بلکه ما با عقل خصوص انقلاب اسلامی می توانیم نظم مخصوص جامعه ی خود را شکل دهیم. هرچند این کار، کار آسانی نیست، ولی تنها راه است.
البته باید مواظب بود عقلِ زنده در هر زمان را با صورت انتزاعیِ عقل دوران های گذشته اشتباه نگرفت. این عقل را باید در وقت و زمان یافت بدون آن که نسبت به عقل دوران های گذشته بیگانه بود. عقلی که با انقلاب اسلامی ظهور کرد، عقل صرفاً انتزاعی نیست که تنها به شناسایی جهان اکتفا کند بلکه عقل جهان ساز است ولی نه به آن معنایی که در سایه ی زمانِ غربی خود را معنا کند بلکه این عقلی است که نسبت ما با جهان را با رویکردی قدسی که انسان ها باید داشته باشند معنا می کند و ضامن پیوستگی ملّت با همدیگر و با فرهنگ دینی خودمان خواهد بود و می رود که شئون زندگی وجامعه مان را معنایی مناسبِ این تاریخ ببخشد، زیرا عقل ما باید در زمین زندگیِ این جا ریشه داشته باشد و توجه کنیم که عقلِ گلخانه ای، در طی یک صد و پنجاه سال اخیر کاری نکرده است و از این پس هم کاری از آن بر نخواهد آمد . عقل، هر عقلی باشد باید در زمین ما ریشه داشته  باشد زیرا با عقل ریشه کرده در زمین و سیراب از تذکر تاریخی است که می توان گذشته را باز شناخت و از آن جا نظری به آینده کرد.
22- به تحقق شرایطی بایداندیشید که از افراط و تفریط های سیاسی و ایدئولوژیک عبور کرد ه باشیم
با حضور تاریخیِ انقلاب اسلامی باید به تحقق شرایطی اندیشید که از افراط و تفریط های سیاسی و ایدئولوژیک عبور کرد ه باشیم و با درک همدیگر از گسستگی جامعه ی خود قدمی فراتر نهیم، تا علم و فرهنگ و دین به هماهنگی لازم دست یابند و این با عقلی که ضامن پیوند اجزاء و شئون مسائل اجتماع ما باشد ظهور می کند. با این عقل، نظم و قانون نیز رعایت می شود، در صورتی که متوجه اراده و مشیتی باشیم که از طرف خداوند در این تاریخ به میان آمده است. شعور تاریخی ما با نظر به آن اراده و مشیت ظهور می کند. این اراده آموختنی نیست، باید به آن نظر کنیم و در باطنِ خود آن  را احساس نماییم. آن اراده، روح این جامعه است و معلوم است زمانه ی بی روح، خشک و ملال آور خواهد بود و بستر هیچ تفکری نیست. عقل بیگانه شده از زمان نمی تواند جهان تازه ای بنا کند، از این جهت باید به عقل تاریخیِ انقلاب اسلامی نظر کرد. چیزی که شهدای ما در درک آن پیش تاز بودند.
23- حکومت دینی، حکومت دوران عبور از سکولاریسم است
در جامعه ی مدرنِ غربی ، دین وجود دارد ولی نظم اجتماعی و سیاسی در آن جامعه، غیر دینی است. حال اگر از طریق انقلاب اسلامی نتوانیم استعداد وحدت بخشیِ دین را به میان آوریم، از آن جایی که نظم اجتماعی جدید مربوط به این ملت و سرزمین نیست، عملاً با پیوند های گسیخته و بدون استحکام روبه رو خواهیم بود. این است که باید بدانیم دین اگر در این تاریخ بخواهد در حکومت نقش داشته باشد باید طرحی داشته باشد که بتواند جهان ما را دینی کند و آن با ولایت فقیه می تواند محقق شود زیرا حکومت دینی به جهان دینی تعلّق دارد، یعنی جهانی که ولایت الهی را پذیرفته است. ولی اگر ما در جهانی زندگی کنیم که نظم آن را عوامل غیر دینی مدیریت کنند، حکومت دینی با دشواری هایی مواجه می شود.
  حکومت دینی، حکومت دوران عبور از سکولاریسم است و با تحولاتی که در جان انسان ها پیش می آید ظهور می کند و وقتی تحول پیش می آید که افراد جامعه ی دینی متوجه شوند نظم اجتماعیِ جدید متعلّق به این ملت نیست و طرح آن در این آب و خاک موجب گسیختگی پیوند ها می شود. در نتیجه این تجدید عهد با دین، رفتن یک جهان و آمدن جهانی دیگر شکل می گیرد بدون آن که گمان کنیم با سیاست مداران و با صدور دستور العمل ها جهان دیگری که ما به دنبال آن هستیم ظهور خواهد کرد.
اگر روح دینی بیاید، پیوندها و روابط و مطلوب ها و مقاصد و غایاتِ جامعه ی غرب زده ی ما دگرگون می شود و این با تأمّل در جهان تجدد و نظام آن و مقتضیات علم و عمل غربی به عنوان مقدمه در باب رسیدن به جامعه ی دینی ضروری است .  با این نگاه می توان جایگاه حقیقی انقلاب اسلامی و عقلی که باید ظهور کند را مدّ نظرها قرار داد.
24- ادب ادامه ی انقلاب اسلامی با نظر به جایگاه تاریخی آن
 ادب ادامه ی انقلاب اسلامی با نظر به جایگاه تاریخی آن شروع می شود وگرنه به جای آن که فرهنگ جامعه زیر سایه ی انقلاب اسلامی از فرهنگ تجدد آزاد شود سیاست مداران، آرمان های انقلاب اسلامی را در دستورالعمل ها محدود می کنند با این گمان که از این طریق مردم را به اهداف انقلاب اسلامی نزدیک خواهند کرد بدون آن که از خود بپرسند چرا تا حال دستورات شان اجرا نشده، به دنبال مقصر می گردند، غافل از این که چنین نیست که بتوان مردمان را به هر شکل و هر صورت در آورد و هر عقیده ای را به آن ها قبولاند.
سیاست مداران به ظاهر کارهای زیادی می توانند بکنند اما نمی دانند سیاست، از عهده ی همه ی کارها برنمی آید. کارهای اساسی برای عبور از انجماد تاریخی، تنها در سایه ی روحیه ی انقلابیِ یک ملت برآورده می شود، آن هم وقتی جایگاه تاریخی انقلاب توسط آن ملت شناخته شود.
ما هنوز متوجه تفاوت امر تاریخی با امر سیاسی نشده ایم، گمان می کنیم سیاست مداران هرچه بخواهند می توانند بکنند و گاهی بر سیاست مداران نیز این امر مشتبه می شود و همین امر موجب می گردد که بخواهند جمهوری اسلامی را به جای انقلاب اسلامی قرار دهند. گمان می کنند اینان اراده ی مردم را رهبری خواهند کرد و ما نیز بیش از اندازه به سیاست مداران امیدوار هستیم و از تحولی که باید در مردم به وجود آید غافلیم.
25- آن چه ملت ها را جلو می برد
 انقلاب اسلامی تقدیر الهی است برای ملتی که حاضر شد برای عبور از سکولاریسم تا مرز شهادت پیش رود و در این راه، فرزندان زیادی را تقدیم این انقلاب الهی کرد، در حالی که ما در فضای فرهنگ تجدد گمان می کنیم قدرت در سیاست نهفته است و هرچه پیشرفت و توسعه است، مربوط به سیاست است. لازم است بدانیم روحیه ی عبور از سکولاریسم را سیاست به وجود نیاورد؛ همان طور که ضعف و فتوری که اکنون در کلّ سیاست جهان پدید آمده است، به سیاست مداران ربط ندارد. ناتوانیِ سیاست، ناتوانی اشخاص نیست، ظاهرشدنِ ضعف ذاتی سیاست است که امروز بیشتر ظاهر شده است. آن چه ملت ها را جلو می برد چیز دیگری است و آن چیزی که ملت ها خود را در آن جستجو می کنند و در ملت ما آن چه ما را جلو می برد، رجوع به زندگیِ قدسی و معنوی است در جهانی که باید با فهم تاریخی خود با ابعاد مختلفِ سکولاریسم، دست  و پنجه نرم کنیم و از آرزوهای عقلِ تکنیکی عبور نماییم. ملت ایران این عزم را با تحقق انقلاب اسلامی و در زیر سایه رهنمود های  حضرت امام  نشان داد.
26- ضعف فهم غیر تاریخی
 فهم غیر تاریخی نمی تواند روح تاریخ زمانه ی خود را تجربه و احساس کند، لذا متوجه نمی شود که بعضی از آرزوهایش، مربوط به تاریخ او نیست. ده ها سال یک خواست و آرزو را حفظ می کند بدون این که از خود بپرسد چرا جامعه ی او به آن آرزو و خواست نرسیده است.
در تاریخِ تجدد همه ی آن چه باید در آن سرزمین شکل می گرفت تا آن تاریخ ظهور کند، شکل گرفت و این ربطی به تاریخ ما نداشت. آری! امور تاریخی، امور واقع شدنی و تحقق یافتنی هستند، اما در وقت و جایگاه خود و در میان مردمی که مربوط به آن تاریخ اند، به همان معنایی که رسول خداf فرمودند: «الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا»[4] وقوع حادثه ها در گرو وقت و تاریخ خاص آن ها است. با این آگاهی باید متوجه باشیم همیشه و در همه جا قادر به هر کاری نیستیم، و تنها در بستری که تاریخ ما در مقابل ما گشوده است، ما به آن چه باید برسیم و تقدیر و مصلحت ماست، می رسیم؛ مگر آن که با فهم غیر تاریخی خود، همچنان اصرار داشته باشیم به آن چه در جهان تجدد واقع شد، ما نیز خواهیم رسید و باز ده ها سال در این آرزو دست به هیچ کار مناسبی که مربوط به تاریخ خودمان است، نخواهیم زد.
فهم غیر تاریخی گمان می کند راه توسعه ی غربی، آزاد از هرگونه سرزمینی و تاریخی برای هر ملتی قابل تحقق است. در حالی که در صدساله ی اخیر به جهت همین تفکر، فاصله ی ملت ما با توسعه یافتگیِ غربی، نه تنها نزدیک نشد بلکه در مصرف کردنِ آن چه جهان توسعه یافته عرضه می کند گرفتار انواع مصرف زدگی شدیم.
27- عبور از رنجِ بی تاریخی
 ما و غرب دارای دو تاریخ هستیم و نمی توانیم برای رسیدن به آن چه غرب به آن رسیده به فرهنگ  و تاریخ خود پشت کنیم، زیرا در این صورت نه به درستی در تاریخ تجدد وارد می شویم و نه دیگر پاهایی استوار در زمین و زمان خود داریم - از این جا رانده و از آن جا مانده- و این همان رنجِ بی تاریخی است که با انقلاب اسلامی  به خوبی می  توان از آن عبور کرد و به عهدی که مربوط به تاریخ خودمان است پایدار ماند. باید متوجه باشیم در حال حاضر در کنار تاریخ تجدد که دوران تکنیک است، با انقلاب اسلامی تاریخ دیگری ظهور کرده است و در آن از اصولی می توان سخن گفت که غیر از اصول تجدد غربی است. آری دوران های تاریخی به راحتی ظهور و تعیّن پیدا نمی کنند، بلکه تعیّن شان به اندیشه و به نگاهی است که در آن  دوران ها به جهان و به غایاتِ زندگی می شود. با توجه به این امر آیا نباید متوجه شد در تاریخ جدیدی که با انقلاب اسلامی شروع شده است راه دیگری غیر از راه تجدد در مقابل ما گشوده شده است و تنها از این طریق و با این عقل از رنج بی تاریخی رها می شویم؟
28- عبور از تاریخی که حقیقت را نسبی می داند
انقلابی بودن و وفاداری به انقلاب اسلامی در گرو عهدی است که باید با حقیقت برقرار کرد به همان معنایی که بنیانگذار انقلاب یعنی حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» فرمود: «من با خدای خود پیمان بسته ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم، اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم».[5] در این نگاه ما از تاریخی که حقیقت را نسبی می داند عبور می کنیم، ولی از وسعت متفاوت انسان ها نسبت به رجوع به حقیقت غافل نمی مانیم و بدین معنا می توانیم نظام اسلامی را نظامی مردمی و چندصدایی دانست و در عین نظر به حقیقت، جایگاه افراد و جریان ها را تعیین نمود.
با نظر به مردم سالاری دینی، در فضایی معنوی و با ظهور ابعاد یمینیِ مردم ایران در این تاریخ، فکر و آرمانی خاص جاری شده که منجر به درک انقلاب اسلامی گشت و مردم حضرت امام خمینی«رضوان اللّه تعالی علیه» را با خود هم زبان یافتند. حال به اندازه ای که انقلاب در نهادهای اجتماعی کشور ظهور نکرد، مردمِ شیعه بر اساس سنت حکومت در حکومت در این تاریخ، انقلاب را در لایه ای دیگر ادامه می دهند، منتها نه به صورت تضاد با حکومت آن طور که شیعه در زمان حاکمان ظالم برنامه ریزی کرده بود، بلکه با ادامه ی انقلاب در بُعد فرهنگی و نه صرفاً سیاسی. زیرا شیعه ی معتقد به انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) نسبت به سیاست بی تفاوت نیست، ولی طالب سیاستی است که آینه ی دیانت باشد و چون هنوز سیطره ی فرهنگ مدرنیته در دنیا فروکاسته نشده مردم نمی توانند آرمان های خود را در دولت ها و مراکز رسمی جستجو کنند، چیزی که در ابتدای انقلاب اسلامی متصور می شد. ولی در دهه ی چهارم انقلاب اسلامی که انقلاب، دوران پختگی خود را تجربه می کند مردم بهتر می توانند در این تاریخ نیز به معنای دولت در دولت پی ببرند و با عقب نرفتن کلّی فرهنگ مدرنیته از نهادهای اجتماعی، جا نخورند زیرا مردمی که متوجه اند تحقق همه ی اهداف انقلاب اسلامی را نمی توان به سیاست مداران واگذار کرد انقلاب اسلامی را در متن مردمی بودنِ انقلاب ادامه می دهند که این برای شیعه همیشه اساسی ترین سنگر بوده است و غفلت از آن خسارت بزرگی است، زیرا در صورت چنین غفلتی شیعه مجبور است خود را تنها در نهادهای رسمی ادامه دهد، نهادهایی که با یک انتخابات به یک جهت سوق پیدا می کنند و با انتخابات دیگر به سوی سلیقه ای دیگر متمایل می شوند.
مقام معظم رهبری«حفظه اللّه» در تاریخ 5/12/88 راز ماندگاری و مصونیت و آسیب ناپذیری جمهوری اسلامی را ناشی از جمهوریت و اسلامیت و مردم سالاری دینی و اسلامی می دانند، که این موجب ظرفیت عظیمی می شود که حتی زاویه هایی را که بعضی دولت ها نسبت به اهداف انقلاب پیدا می کنند، آن ظرفیت عظیم در کوره ی خود ذوب می کند. روح نیروهای انقلاب متوجه چنین حضوری برای خود در کنار نهادهای رسمی نظام اسلامی باید باشد.  لذا است که نباید راه گشوده شده ای را که با انقلاب اسلامی به میان آمده، رها کرد و در تمنّای راهی ماند که ورود در آن برای ما نیست. راهی در مقابل ما است که نه راه گذشته است و نه راهی که غرب برای رسیدن به اهداف خود هموار کرده است. راهی است که عقلِ مربوط به انقلاب اسلامی متذکرآن است که در آن راه، نه تماماً عقل دیروزینِ مان فراموش می شود و نه بیگانه از زندگی، در عقل انتزاعی متوقف می شویم، بلکه باید به عقلی که مربوط به انقلاب اسلامی است و در صحنه ی عمل به کار می آید و انقلاب اسلامی را به صورت کاربردی در عمل و اهداف خود به فعلیت می رساند، مجهز شد.
 امید است با تذکرات فوق که به صورت چشم انداز در منظر نگاه خوانندگان قرار گرفت امرِ به فعلیت آمدنِ اهداف انقلاب اسلامی محقق شود و مولایمان که صاحب اصلی این انقلاب است، آن را از ما بپذیرد. به یاد یار سفرکرده مان حضرت روح اللّه«رضوان اللّه تعالی علیه» هم او که هر معنایی  از خود داریم، از اوست.

مطالب تکمیلی:
عقلی که با انقلاب اسلامی به تاریخ ما برمی گردد «به یاد آن یارِ سفر کرده»/ قسمت اول

منبع: لب المیزان
.............................
پی نوشت ها:
[4] - درر الأخبار، ص: 532
[5] - صحیفه ی امام، ج 21، ص 330

Share