سیاستی که عین دیانت است

ضرورت مطالعه و نحوه‌ی آن/استاد طاهرزاده
سیاست
انقلاب اسلامی تلاشی است برای ارتباط با حضرت أحد، حال هر جریانی که از آن جدا شود از پایداری و ثمردهی جدا شده است، به کثرت نگاه نکنید به اصالت ها نگاه کنید.

سؤال: چگونه فعالیت های سیاسی را انجام  بدهیم كه در عین حال آرامش مان و شخصیت علمی مان محفوظ بماند؟
جواب: در جزوه ی عالم طلبگی، عرض شده که یک انسان مؤمن همواره باید در درون نورِ وظیفه کار کند تا رابطه ی او با عالم قدس منقطع نشود. واقعاً مگر ما بیکاریم که با این گروه یا آن گروه به رقابت برخیزیم. ما به حکم وظیفه کار می کنیم و لذا با آرامش تمام و در محضر خدا آنچه وظیفه مان اقتضا کرد انجام می دهیم و امیدوار به رحمت پروردگار هستیم تا خودش گشایش لازم را مرحمت کند.
ما از یک جهت نمی فهمیم كار سیاسی یعنی چه! چون از نظر ما، همان طور که تکویناً همه ی عالم در قبضه ی پروردگار است و او بر همه چیز حاکم است، تشریعاً نیز حکم او باید در جهان حاكم  باشد، حکم خدا هم اگر بخواهد بر مناسبات انسان ها حاكم باشد از طریق پیغمبر و امام معصوم باید آن حکم به جامعه برسد و حاكم گردد و در زمان غیبت هم باید نظر كسی كه سخن خدا و پیغمبر و معصومینا(علیهم السلام)را می گوید حاكم باشد. ما به حکم وظیفه ی الهی خود باید فعالیت های خود را در راستای چنین عقیده ای شکل دهیم، حالا این فعالیت ها سیاسی است یا الهی؟! دیگر دو تا نیست. از نظر ما یک کار بیشتر نیست و آن وظیفه ی بندگی، حال چه این وظیفه در امور فردی باشد، چه در امور اجتماعی، ما یك وظیفه بیشتر نداریم، وقتی شما رسیدید به این عقیده كه نور چشم همه ی پیامبران و اولیاء الهی حاكمیت حكم خداست، معلوم است که زندگی خود را در راستای حفظ و تقویت آن حاکمیت متمرکز می کنید و از این جهت برای اسلام جان می دهید، حالا اسم این جان دادن سیاسی است یا الهی، دیگر فرق نمی کند.
وقتی رسیدیم به این كه انقلاب اسلامی در راستای اهداف انبیاء و اولیاء الهی محقق شده است، هیچ وقت به این سادگی  ها نمی توانیم از آن دست برداریم، در اجرا كه معلوم است کارها بالا و پایین دارد. موضوع، رویکرد و جهت کلی انقلاب است که در مبانی و تحقق و ادامه، مطابق عقیده ی اسلامی ما است و به همان اندازه که مسلمان هستیم، انقلابی هستیم.
ما چون انقلاب اسلامی را به عنوان یک عقیده قبول  داریم حتماً با ضد انقلاب و هر جریانی که می خواهد آن را از اهدافش دور کند مخالفیم، بنده به حکم وظیفه ی دینی با دولت هایی که اصول انقلاب را نادیده می گیرند و می خواهند انقلاب را در ذیل ظلمات فرهنگ غربی بی رنگ کنند، مخالفم، چون می دانم اینها چه ظلمی  می كنند! و البته بد عمل كردن آن ها را هرگز پای انقلاب اسلامی نمی گذارم، همان طور كه شیعه، عمل منافقان در صدر اسلام را پای اسلام نگذاشت. انقلاب اسلامی ایران که خداوند در غدیر وعده ی تحقق آن را به پیامبر(صلی الله علیه وآله) داد و به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود می دانم تو نگران سقیفه هستی ولی «وَاللّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النّاس» من مکتب تو را از آن مردم حفظ می کنم و نمی گذارم غدیر را درسقیفه دفن کنند، در طول تاریخ، بعد ازحاكمیت وجود مقدس امیرالمؤمنین(علیه السلام)هیچ طرحی در مدیریت امور اجتماعی مردم به پاكی و زلالی این انقلاب نبوده است.
هنوز زمینه ی فهم این موضوع فراهم نشده است تا معلوم شود شهدا چگونه جایگاه تاریخی این انقلاب را فهمیدند و آنچنان متوجه ارزش آن شدند که به راحتی جان خود را فدای انقلاب کردند تا انقلاب پای بگیرد. شهدا دارای یک شعور فوق العاده بودند مثل خود انقلاب كه یك لطف بزرگ الهی بود كه یك مرتبه وارد تاریخ بشر شد و فعلاً نیز همه در حالت شوك هستند که چه شد و چه دارد می شود. شهدا به عنوان یک شعور عظیم تاریخی یك مرتبه به  صحنه  آمده اند و مدت ها طول  می كشد تا شناخته  شوند. هنوز ما در دل حادثه ایم، باید کمی از آن فاصله بگیریم تا بتوانیم آن را درست ارزیابی کنیم. در قدیم این چراغ لامپاها كه فتیله داشت و با نفت روشن می شد، اطرافش، در آن قسمتِ نزدیك به چراغ، تاریك بود، یك  كمی كه فاصله  می گرفتید نورش به اطرافش می افتاد و می توانستیم بنشینیم مشق هایمان را بنویسیم. ما هم باید کمی فاصله بگیریم تا تازه نور حضور تاریخی شهدا را احساس کنیم و این به گذشت زمان نیاز دارد، حتی بر سر قبورشان هم که می رویم نمی توانیم با نور جانشان مرتبط شویم، گویا آن آمادگی که بتوانند ما را در درون خود راه دهند در ما نمی بینند، گفت:
چو پرده دار به شمشیر می زند همه را        كسی مقیم حریم حرم نخواهد شد
به جان ما می گویند: برو تو هنوز جهت فهم جایگاه ما ذهن خود را به کار نینداخته ای، چون انقلابی که ما برایش جان داده ایم را نمی شناسی. مدتی طول  می كشد تا مردم جایگاه انقلاب اسلامی و به تبع آن فرهنگ شهدا را بفهمند و ارتباط  پیدا  كنند. گاهی روح زلال شما جوانان كمك تان  می كند، خیلی خوشحال می شوم كه شما بعضاً توانسته اید یك ارتباط خوبی با روح بعضی از شهدا پیدا  كنید و خدا را شکر می کنم که چه بصیرتی به این جوانان داده است، خدا کند بتوانند آن بصیرت را با معارف عالیه مدیریت کنند تا شیطان از آن ها آن را نرباید.
انقلاب اسلامی را چنین شهدایی شناختند و با آن ارتباط  برقرار  كردند و فدایی اش شدند. آیا شما این را لطف بزرگ خدا نمی دانید که عاشق این انقلاب باشید و در كنار آن و با آن زندگی  كنید؟! حالا اسم این نوع ارتباط ما با انقلاب را سیاسی می گذارند یا عبادی؟ فرقی نمی کند، مثل نماز خواندن در زمان جنگ است همراه بعضی از فرماندهان جنگ خدمت آیت الله حسن زاده«حفظه الله» بودیم، شهید جلال افشار - خدا رحمتش  كند- از ایشان پرسید: حاج آقا یك دستوری  بدهید كه در این ماه رجب عمل  كنیم. آقا متوجه بودند افراد همه پاسدار  هستند، گفتند: «دستور این است كه خوب بخورید، جان  بگیرید خوب هم بجنگید. حالا وقت جنگ است، اگر بخواهید روزه  بگیرید جنگ می خوابد». چون در فضای دفاع از انقلاب آنچنان روحانیتی به افراد دست می داد که از هزاران کار مستحب بالاتر بود و لذا آقا می فرمودند جهت موفقیت در دفاع از انقلاب بدن های خود را تقویت کنید. نتیجه ی  آن دفاع و روحانیتِ حاصل از آن را در برنامه های بعضی از شهدا می بینید كه آن همه در سلوک الی الله جلو رفته بودند، بزرگان می گویند: این شهدا راه صدساله را یك شبه طی کردند. منظورم این است كه كاری  كنید که برسید به این انقلاب و فدایی این انقلاب بشوید، در آن حال فعالیت «سیاسی» عین فعالیت «عبادی»، روح و نور خواهد داد.
اما از این كارها كه بخواهیم با گروهی رقابت  كنیم و آن ها رقیب ما بشوند به شدّت حذر کنید، بالأخره انقلاب اصولی دارد و دارد جلو می رود و همه ی ما هم باید در کنار آن باشیم و سعی کنیم اصول حفظ شود، و اگر گروه هایی خواستند از اصول انقلاب عدول کنند با روش های نرم که رهبری این چند ساله نشان دادند، حذف می شوند. درگیری های تند در درون انقلاب ما را به جناح بندی می کشاند و ضربه می خوریم، به این راحتی ها نباید رفاقتمان را با گروه ها و افرادی که در حفظ اصول انقلاب با ما مشترک اند، به هم بزنیم. آمریكا و اسرائیل رقیب ما هستند، درگیری با آن ها عین آرامش و طمأنینه است. خدا می داند بنده آمریكا را به اندازه ی پوست گردوی روی آب مستحکم نمی بینم، تازه منِ بی سواد این طور می فهمم، آن هایی که اهل دل اند اعتنایی به آمریکا و امثال آن نمی کنند. در راستای انجام وظیفه، بدون آن که کوچک ترین تزلزلی در طمأنینه ی آن ها ایجاد شود با آن مقابله می کنند و همواره دست خدا را در شکست دادن آمریکا ملاحظه می کنند و بر ایمانشان اضافه می شود.
بیچاره آن هایی که به آمریکا و به غربِ دورشده از نبی و نبوت، اصالت می دهند، این ها با این کار از تکیه گاه اصلی محروم شده اند، سیاسیونی که با اصالت دادن به فرهنگ غربی با انقلاب اسلامی مقابله می کنند به بی آیندگی هرچه بیشتر خود دامن می زنند و در پوچی هر چه بیشتر فرو می روند. چون حضرت اَحد است كه عین بقاست و چون دامن حضرت أحد را رهاكردن، فناست. انقلاب اسلامی تلاشی است برای ارتباط با حضرت أحد، حال هر جریانی که از آن جدا شود از پایداری و ثمردهی جدا شده است، به کثرت نگاه نکنید به اصالت ها نگاه کنید.
گر هزاران اند یك تن بیش نیست        از خیالات عدد اندیش نیست
گر ز صنـدوقی به صنـدوقی رود       او سمائی نیست صندوقی بود

هزارتا صندوق، باز صندوق است، چون از صندوق بودن خارج نشده اند، باید به حقیقت متصل شد تا پایداری و ثمردهی به صحنه آید.
این  غوغاها چیزی نیست كه آرامش شما را برهم  بزند، شما با آرامش تمام كار خودتان را بكنید. اگر حرف هایی برضد نظام جمهوری اسلامی می نویسند، ما هم راحت جوابشان را می دهیم. در این جواب دادن بی محتوایی طرف مقابل و ریشه داربودن یک تفکر روشن می شود، در بحث امام صادق(علیه السلام)و شبهه شناسی عرض شد روش برخورد با شبهات و فتنه ها را امام معصوم به ما آموخته اند، حال یا طرف های ما مثل «اِبْنِ  اَبِی الْعوجاء» ها هستند که حضرت پس از گوش دادن به شبهاتش به خوبی جوابش را می دهند، یا مثل طرفی بود که تحت تأثیر تبلیغات معاویه اغفال شده بود و وقتی با امام حسن(علیه السلام)روبه رو شد، شروع به فحاشی کرد. امام فرمودند: ظاهراً مسافری، خسته ای، بیا برویم خانة ما استراحت بکن، بعد ببینم حرفت چیست. به خانه ی امام حسن(علیه السلام)می رود و حضرت متوجه اش می كنند كه بازی خورده  است، آن هم با اخلاق خوب او را متوجه اشتباهش می کنند، بعد كه می خواهد خداحافظی  كند، می گوید من روزی كه آمدم مدینه، شما را بدترین آدم دنیا می دانستم، حالا كه دارم می روم شما را بهترین  آدم دنیا می دانم.
ما كه این قدر دست مان پُر است، چه چیزی كم داریم كه نگران باشیم؟! اگر شخص شما كم دارید به دین و انقلاب چه ربطی دارد، خودت را درست  كن. این حرف ها نیست كه بخواهیم بترسیم و آرامش مان به هم  بخورد. امام خمینی(ره) را كه همه  یادتان است چگونه با آن همه آرامش توانستند جنگ را اداره کنند، باید مثل اماممان باشیم.

 

Share