سعه صدر مبلغ عرصه دین و معارف الهی

علی حسن زاده؛
و بشر الصابرین
از مفاهیم اخلاقی که در قرآن و تعالیم اهل ‌بیت علیهم السلام بر آن تأکید شده شرح و سعه صدر می‌باشد. از آیات قرآن بر می آید که شرح و سعه صدر ابزاری است که پیامبران الهی در مسیر رسالت خویش از آن بهره می‌ گرفتند...

سعه صدر

مقدمه

از مفاهیم اخلاقی که در قرآن و تعالیم اهل ‌بیت علیهم السلام بر آن تأکید شده شرح و سعه صدر می‌باشد.
از آیات قرآن بر می آید که شرح و سعه صدر ابزاری است که پیامبران الهی در مسیر رسالت خویش از آن بهره می‌ گرفتند و در سایه این موهبت الهی، به تبلیغ دین و ارشاد مردم می ‌پرداختند.
در عرصه تبلیغ، سعه صدر از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است تا جایی که می توان این خصیصه بسیار ارزشمند را از بزرگ ترین عوامل موفّقیّت مبلّغین معرفی کرد.
سعه صدر از جمله الطاف خداوند است كه شخص را قوى، صبور و توانا می كند تا در خواسته هاى خود موفق شود.
مبلغان عرصه دین و معارف الهی باید تحمل نظر و انتقاد مخالف را داشته باشد و به مسائل و واقعیات جاری زمان با وسعت نظر بیندیشند و هیچ گاه در برابر اظهار نظر دیگران وقار و متانت خود را از دست ندهند.
سعه صدر، در قرآن با لفظ «شرح صدر» آمده و در روایات با لفظ «ضیق صدر» یا «سعه صدر» ذکر شده است که همه به یک معناست.
از شرایط لازم و بسیار مهم و از وظایف نخستین برای یک مبلغ دینی داعی الی الله داشتن سعه صدراست.
راغب می نویسد:
[الحلم ضبط النفس والطبع عن هیجان الغضب]
کنترل نفس و طبیعت را، به هنگام هجوم غضب، حلم گویند و متصف به این حالت را حلیم نامند.[1]
راغب در معنای شرح صدر می نویسد:
[أصل الشَّرْحِ: بسط اللّحم و نحوه، يقال:
شَرَحْتُ اللّحم، و شَرَّحْتُهُ، و منه: شَرْحُ الصّدر أي: بسطه بنور إلهي و سكينة من جهة اللّه و روح منه ].
ریشه لغوی[ شرح] پهن کردن و گسترش گوشت و ماننداوست... و شرح صدر، یعنی روح و جانی که به نورالهی و آرامش خدایی گسترش پیدا کرده است.[2]
دراخلاق ناصری آمده است:
حلم آن است که نفس را طمانینتی حاصل شود که غضب به آسانی تحریک او نتواند کرد واگر مکروهی بدو رسد مغلوب نگردد و در شغب نباید.[3]
استاد شهید مطهری، بین شرح صدر و سعه صدر فرق گذاشته اند واین دو کلمه را متفاوت دانسته اند:
[... در هر جایی که شرح صدر باشد، سعه صدر هست، اما هر سعه صدری را نمی توان شرح صدر نامید... هر جا که شرح باشد قهرا توسعه هم هست، ولی هر جا که توسعه باشد الزاما شرح نیست].[4]

تعریف شرح صدر

مراد از "شرح صدر" رسول خدا صلی الله علیه و آله گستردگي و وسعت نظر وي است به طوري كه ظرفيت تلقي وحی و نيز نيروي تبليغ آن و تحمل ناملايماتي را كه در اين راه مي‌بيند، داشته باشد و به عبارتي ديگر نفس شريف آن بزرگوار را طوري نيرومند كند كه نهايت درجه استعداد را براي قبول افاضات الهي پيدا كند.[5]

‌شرح صدر در قرآن و كلام پيامبر صلی الله علیه و آله وسلم و نشانه آن

صاحب مجمع البيان در ذیل آیه شریفه؛ «فَمَنْ يُرِداللهُ اَن يَهديهُ يَشرَح صَدرَهُ لِلإسلامِ...».[6] با نقل روايت صحيح مي‌نويسند، وقتی این آیه شریفه نازل شد از پيامبر گرامي اسلام پرسيدند: منظور از شرح صدر چيست؟ فرمود: «نورٌ يَقْذِفَهُ اللهُ في قَلبِ مَنْ يَشاء فَينشَرِحُ له صَدرَهُ و يَنفَضح»
«نوري است كه خدا در دل مؤمن مي‌افكند و سينه ‌اش را به وسيله آن گشايش و روشني مي‌بخشد».
پرسيدند:‌ آيا اين نور نشانه ‌اي دارد؟ فرمود: «نَعَمْ، الإنابَةُ إلي دارِ الخُلُودِ و التّجافي عَنْ دارِ الغُرُور و الإستعدادِ لِلْمَوتِ قَبْلَ نُزُولِ الموت؛ آري، (نشانه آن) توجه بسراي جاويدان و دامن برچيدن از زرق و برق دنيا و آماده شدن براي مرگ است پيش از آن كه فرارسد. [7]
[8]
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ....[9]
 آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را برای پذیرش اسلام گشاده می سازد و آن کس را که بخواهد گمراه سازد، سینه اش را آنچنان تنگ می سازد که گویا می خواهد به آسمان بالا رود.
این صفت روحی برای مبلغ عرصه دین و معارف الهی که مسئولیت هدایت دیگران را به عهده دارد از اهمیت بیشتری برخورداراست.
چرا که نبود این صفت و ویژگی اساسی در مبلغ نتیجه اش ناکامی در انجام رسالت تبلیغی خواهد بود و بار امانت دعوت و تبلیغ دین و معارف الهی را که بر عهده داشته به نتیجه لازم و مطلوب نخواهد رساند.
خدای متعال به رسول اکرم صل الله علیه وآله می فرماید:
أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ * وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ * الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ:
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم؟ و بار سنگین را از تو برنداشتیم؟ همان باری که سخت بردوش تو سنگینی می کرد.[10]
خدای در مقام امتنان به حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله یادآوری می کند. این خود دلیل بر اهمیت این صفت نیک و شایسته است.
با توجه به اهمیت این مسئله حضرت موسی علیه السلام وقتی ماموریت دعوت و تبلیغ از سوی خدای متعال پیدا می کند، همین صفت را از خداوند طلب می کند:
قالَ رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْري * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي .[11]
بنابر این هر چه حوزه فعالیت یک فرد در جامعه مخصوصوا مبلغ عرصه دین و معارف الهی وسیع تر باشد، نیازمندیش به این صفت و ویژگی [ سعه صدر] بیشتر خواهد بود.

سعه صدر و مخالفین

با توجه به اینکه بعضا در امر تبلیغی، مبلغ با افرادی که به هر دلیل (موجه و یا غیر منطقی) نسبت به روحانیون و مبلغین بی علاقه و یا دارای ذهنیّتهای منفی هستند؛
این افراد با شایعه سازی، بدگویی و گاهی استهزاء عملی سعی در تخریب شخصیّت و چهره علمی، اخلاقی و معنوی مبلغ را دارند و در مواردی به صورت بحث و مناظره با مبلّغان، اهداف خود را دنبال می کنند؛ بهترین روش برخورد با این افراد براساس فرموده خدای متعال و همچنین سیره معصومین علیهم السلام که مصادیق آن فراوان هست، تحمّل و سعه صدر است.
وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛ و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى دهند.[12]
این روش، به ما می آموزد که برای هدایت دیگران و نفوذ در درون جان آنان از منطق، محبت و احترام استفاده نمود. البته ممکن است برخورد ملایم و مهرآمیز، در دل سیاه و سخت منحرفان اثر نکند، اما اصل حاکم بر روح تبلیغ همان روح محبت و انسان دوستی و خوش برخوردی است.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
لَنْ يُثْمِرَ الْعِلْمُ حَتَّى يُقَارِنَهُ الْحِلْمُ؛ زمانی علم ثمر می دهدکه با حلم مقارن شود.[13]
از جلوه های شرح صدر و حلم، این دستور قرآن است که خداوند به پیامبر صلی الله علیه وآله می دهد و نمود این صفت را روشن می سازد:
خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ؛ عفو را پیشه کن و به نیکی فرمان ده و از جاهلان اعراض کن.[14]
در اين آيه به شرائط تبليغ و رهبرى و پيشوائى مردم و وظائف رهبران و مبلغان به صورت خطاب به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اشاره شده، در آغاز مى گويد: در طرز رفتار با مردم سختگير مباش و با آنها مدارا كن، عذرشان را بپذير، و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه (خذ العفو).
چرا که اگر رهبر و مبلغ، شخص سختگيرى باشد به زودى جمعيت از اطراف او پراكنده مى شوند، و نفوذ خود را در قلوب از دست خواهد داد، همانطور كه قرآن مجيد مى گويد: وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ:  اگر سختگير و بد اخلاق و سنگدل بودى به طور مسلم از گرد تو پراكنده مى شدند.[15]
 سپس دومين دستور را به اين صورت مى دهد: مردم را به كارهاى نيك و آنچه را عقل و خرد، شايسته مى شناسد و خداوند آنرا نيك معرفى كرده، دستور ده (وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ).
 «لازم به ذکر است که» اشاره به اينكه ترك سختگيرى مفهومش مجامله كارى نيست، بلكه بايد رهبران و مبلغان همه حقايق را بگويند و مردم را به سوى حق دعوت كنند و چيزى را فروگذار ننمايند.
 در مرحله سوم دستور به تحمل و بردبارى در برابر جاهلان داده مى گويد: از جاهلان روى برگردان و با آنها ستيزه مكن (وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ).
رهبران و مبلغان در مسير خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بي خبر، و افرادى كه سطح فكر و اخلاق آنها بسيار پائين است، روبرو مى شوند، از آنها دشنام مى شنوند، هدف تهمتشان قرار مى گيرند، سنگ در راهشان مى افكنند.
 راه پيروزى بر اين مشكل گلاويز شدن با جاهلان نيست، بلكه بهترين راه تحمل و حوصله، ناديده گرفتن و نشنيده گرفتن اين گونه كارها است، و تجربه نشان مى دهد براى بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصبشان، اين بهترين راه است.[16]
به همین دلیل ست که خدای متعال در قرآن مجید، ما را به اسوه های حلم و بردباری متوجه می سازد.
بنا براین نتیجه عملکرد مبلغ هنگامی روشن می شود که دریای علم و حلم را به هم بیامیزد و از عمق این دریای پهناور لولو و مرجان مواعظ و نصایح سازنده را به دیگران ارزانی دارد.

راههای بالا بردن سعه صدر

عنصر صبر و شکیبایی در کار تبلیغ، عنصری است اساسی و سازنده، مبلغان در امر تبلیغ، باید متخلق به این صفت باشند زیرا همواره در برابر افکار منحط و خرافات جاری در جامعه و همچنین با افراد سودجو و زورگو روبرو می شوند و بدون صبر و مقاومت نمی توانند بر آنان پیروز شوند.
قرآن درباره صبر و مقاومت پیامبران الهی می فرماید:
وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ؛ و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد. و براى كلمات خدا هيچ تغييردهنده اى نيست و مسلما اخبار پيامبران به تو رسيده است.[17]
خدای متعال در قرآن، هدایتگران و مبلغان عرصه دین و معارف الهی را با دو ویژگی صبر و یقین ستایش می کند و می فرماید:
وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ؛  و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت میکردند.[18]
با توجه به آیه شریفه مبلغ عرصه دین و معارف الهی باید در دو بعد نظری واعتقادی (یقین ) و در بعد عمل و عینی به صفت نیک[ صبر] دست یابد صبر و استقامتی که قرآن به آن سفارش می کند:
قرآن می فرماید:
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ؛ پس صبر كن كه وعده خدا حق است و زنهار تا كسانى كه يقين ندارند تو را به سبكسرى واندارند.[19]

چهار چیز صبر ایجاد می کند

به نظر می رسد روایت زیر اشاره به نحوه ی اکتساب صبر دارد چرا که شخص اگر بتواند شوق، شفق و زهد و ترقّب خودش را بالا ببرد، طبیعتاً بهتر می تواند در مواجهه با مشکلات صبر نماید.
الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ؛ صبر از میان آنها، بر چهار شعبه استوار است؛ بر اشتیاق، ترس، زهد و انتظار.
فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ؛ آن کس که مشتاق بهشت باشد، شهوات و تمایلات سرکش را به فراموشى مى سپارد.
وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ؛ و آن کس که از آتش جهنم بیمناک باشد از گناهان دورى مى گزیند.
وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِيبَاتِ؛ و کسى که زاهد و بى اعتنا به دنیا باشد مصیبت ها را ناچیز مى شمرد.
وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ [فِي ] إِلَى الْخَيْرَاتِ؛ و آن کس که انتظار مرگ را مى کشد براى انجام اعمال نیک سرعت مى گیرد.[20]

راه های مختلف تقویت صبر و بردباری 

1. تقویت پایه های ایمان

هر قدر ایمان انسان به حکمت و رحمت پروردگار بیش تر باشد، صبر او نیز بیشتر خواهد بود. امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید: «الصَّبْرُ رَأْسُ الْإِيمَانِ و أَصْلُ الصَّبْرِ حُسْنُ الْيَقِينِ بِاللَّه ؛ اساس و ریشه صبر، ایمان و یقین خوب نسبت به خداوند است.[21]

2. رابطه با خدا

انسان در پرتو یاد خدا و نماز اراده ای نیرومند و ایمانی استوار پیدا می کند و همه مشکلات برای او آسان می گردد. قرآن مجید می فرماید: « وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ؛ از شكيبايى و نماز يارى جوييد و به راستى اين [كار] گران است مگر بر فروتنان.[22]
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ عَلِيٌّ علیه السلام إِذَا هَالَهُ شَيْ ءٌ فَزِعَ إِلَى الصَّلَاةِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هنگامی که مشکل مهمی برای علی (علیه السلام) پیش می آمد، به نماز بر می خاست، سپس این آیه را تلاوت می فرمود.[23]

3. توجه به آثار اخروی صبر

توجه به پاداش اخروی صبر، سختی مشکلات را شیرین و آسان می سازد.
سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛ [و به آنان مى گويند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر كرديد راستى چه نيكوست فرجام آن سراى.[24]
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكَارِهِ فِي الدُّنْيَا دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذَّاتِ وَ الشَّهَوَاتِ فَمَنْ أَعْطَى نَفْسَهُ لَذَّتَهَا وَ شَهْوَتَهَا دَخَلَ النَّارَ؛ امام باقر علیه السلام فرمودند: بهشت در میان ناگوارى ها و شکیبائى است، پس هر که در دنیا بر ناگوارى ها صبر کند به بهشت رود و دوزخ در میان لذتها و شهوتها است، پس هر که هر لذت و شهوتى را که دلش خواهد مرتکب شود، به دوزخ داخل می شود».[25]

4. توجه به گذرا بودن بحران ها

مشکل و محنت روزگار هر چه باشد، مقطعی و گذرا است. قرآن مجید به همه افراد نوید می دهد که همیشه کنار سختی ها آسانی وجود دارد: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»؛ پس (بدان كه) با هر سختى آسانى است.[26]
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّ لِلنَّكَبَاتِ غَايَاتٍ لَا بُدَّ أَنْ يَنْتَهِيَ إِلَيْهَا فَإِذَا حُكِمَ عَلَى أَحَدِكُمْ بِهَا فَلْيَتَطَأْطَأْ لَهَا وَ يَصْبِرْ حَتَّى يَجُوزَ فَإِنَّ إِعْمَالَ الْحِيلَةِ فِيهَا عِنْدَ إِقْبَالِهَا زَائِدٌ فِي مَكْرُوهِهَا؛ امام على عليه السلام : همانا گرفتاريها را نهايتى است كه ناگزير در آن جا پايان مى پذيرند. پس، هرگاه يكى از شما گرفتار مصيبتى شد، بايد در برابر آن سر خود را پائين بياورد [ تسليم و شكيبا باشد ] تا بگذرد ؛ چه، هرگاه گرفتاريها روى آورند، چاره انديشى، آن ها را نا خوشايندتر مى گرداند.[27]

5. الگوهای صبر

خدای متعال در قرآن مجید، با بیان اهمیّت صبر، نمونه‌هایی را به عنوان الگو برای بشریت بر شمرده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

جریان حضرت ایّوب علیه السلام

 قهرمانی که آوازه صبرش، شهره خاص و عام است.[28] او با استقامت به مقام پرافتخار «نعْم الْعَبدُ إِنَّهُ أوّابْ» رسید[29] ...إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ﴿۴۴﴾... ما او را شكيبا يافتيم چه نيكوبنده اى به راستى او توبه كار بود.[30]
حضرت ایوب علیه السلام به عنوان یک آزمون بزرگ، گرفتار مصائب عظیمی شد اموال، زراعت و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد خویش را از دست داد و خود نیز به بیماری شدیدی مبتلا شد.
زخم زبان های زیادی از دوست و دشمن شنید، مصیبتی که شاید بالاترین مصائب بود، گاهی عباد و راهبان بنی اسرائیل به دیدنش می آمدند و به صراحت می گفتند: تو چه گناه عظیمی کرده ای که به این عذاب «الیم» گرفتار شده ای؟ ولی آن حضرت باز رشته صبر را از کف نمی داد، و چشمه زلال شکر و سپاس الهی را به کفران و ناشکری آلوده نمی ساخت. تنها کاری که کرد این بود که بعد از مدتی طولانی به پیشگاه خداوند عرض کرد: «وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ ؛ و بنده ما ايوب را به ياد آور آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه شيطان مرا به رنج و عذاب مبتلا كرد»[31]

جریان حضرت نوح علیه السلام

حضرت ابراهیم علیه السلام اسوه استقامت در تبلیغ. برجسته ‌ترین ویژگی وی، استقامت مثال ‌زدنی در امر تبلیغ است.[32]
حضرت نوح علیه السلام ۹۵۰ سال مردم را به توحید دعوت کرد، در حالی که همه او را استهزا می‌کردند.
از آیات سوره‌های مبارکه نوح، قمر و مؤمنون برمی‌آید که وی قوم خود را پیوسته دعوت می‌کرد و همة تلاش خویش را در این راه به کار می‌بست. این مجاهدت فراوان تنها ایمان اندکی از مردم را در پی داشت. «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ؛ تا آنگاه كه فرمان ما در رسيد و تنور فوران كرد فرموديم در آن [كشتى] از هر حيوانى يك جفت با كسانت مگر كسى كه قبلا در باره او سخن رفته است و كسانى كه ايمان آورده اند حمل كن و با او جز [عده] اندكى ايمان نياورده بودند.[33]

جریان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی

در زمان مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی قدس سره نماینده ای از سوی ایشان برای تبلیغ به یكی از شهرهای ایران رفت. پس از مدتی به خاطر فعالیت چشمگیر او، دشمنان دین، با تهمت ها و شایعات فراوان، عرصه را بر او تنگ كردند تا او را فراری دهند. آن روحانی اعلام كرد كه در فلان روز جلسه ای مهم خواهد داشت و حرف آخر را خواهد زد.
دوستان و دشمنان به گمان اینكه جلسه ی خدا حافظی است همه جمع شدند و او روی منبر رفت و گفت:
ای مردم! اگر پشت سر من گفتند فلانی با ارباب و خوانین و سرمایه داران رابطه دارد باور كنید. اگر گفتند فلانی اهل فساد و فحشا است باور كنید. اگر گفتند نماز نمی خواند باور كنید و... اما اگر گفتند او می خواهد از این شهر برود، هرگز باور نكنید كه من تا آخرین لحظه در سنگر تبلیغی خود خواهم ماند.

نتیجه

مبلّغی كه پیرو رسول خدا صلی الله علیه و آله است همچون رهبرش مأمور به استقامت است: «فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ؛ همان گونه كه مامورى ايستادگى كن»[34]
چرا که تبلیغ در عرصه دین و معارف الهی، گاهی زندان، شكنجه و تبعید تهمت و آزار و اذیت را بدنبال دارد.
همانگونه كه قوم لوط، تصمیم به بیرون كردن پیامبر خود داشتند:
«وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْيَتِكُمْ ...؛ ولى پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند آنان را از شهرتان بيرون كنيد»[35]
و قوم شعیب به او گفتند كه ما تو و پیروانت را از شهر بیرون می كنیم:
«لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا ...؛  سران قومش كه تكبر مى ورزيدند گفتند اى شعيب يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده اند از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد»[36]
صبر و تحمل در مقابل تهمت ها و توهین ها همانطور که رسول خدا صلی الله علیه و آله را مجنون خواندند و او صبر كرد:
« وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ؛ و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه اى»[37]
چنانكه برادران یوسف به او تهمت دزدی زدند و او به روی خود نیاورد.
« قَالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّهَا يُوسُفُ فِي نَفْسِهِ؛ گفتند اگر او دزدى كرده پيش از اين [نيز] برادرش دزدى كرده است يوسف اين [سخن] را در دل خود پنهان داشت»[38]
خدای متعال، به رسول گرامیش می فرماید:
«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ؛ اى پيامبر كسانى كه در كفر شتاب مى ورزند تو را غمگين نسازند [چه] از آنانكه با زبان خود گفتند ايمان آورديم و حال آنكه دلهايشان ايمان نياورده بود.[39]
مبلّغِ با ایمان از زخم زبان ها و طعنه های منكران غمگین نمی شود و صبر پیشه می كند و می داند كه عزت برای خدا است و او شنوا و داناست؛
«وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛ سخن آنان تو را غمگين نكند زيرا عزت همه از آن خداست او شنواى داناست»[40]
او، آرام و منطقی، همچون اولیای الهی، تهمت های دشمنان و جاهلان را پاسخ می دهد. به نوح علیه السلام گفتند:
«إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ به راستى ما او را در گمراهى آشكارى مى بينيم»[41]
حضرت نوح علیه السلام در جواب گفت:
«قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلَالَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ گفت اى قوم من هيچ گونه گمراهى در من نيست بلكه من فرستاده اى از جانب پروردگار جهانيانم»[42]
قوم عاد به حضرت هود علیه السلام گفتند:
«إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ؛ در حقيقت ما تو را در [نوعى] سفاهت مى بينيم و جدا تو را از دروغگويان مى پنداريم»[43]
حضرت هود علیه السلام در جواب گفت:
«قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ گفت اى قوم من، در من سفاهتى نيست ولى من فرستاده اى از جانب پروردگار جهانيانم»[44]
آری، كسی كه قدم در مسیر رسولان الهی گذارده باید همانند آنان سعه صدر داشته و صبر و شکیبایی در پیش گیرد و با تهمت ها، شایعات و دروغ پردازی های دشمنان، سنگر تبلیغی خود را رها نكند؛
«فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛ پس همان گونه كه پيامبران نستوه صبر كردند صبر كن»[45]

-----------------------------------------
پی نوشت:

[1] . مفردات ألفاظ القرآن، ص 253.
[2] . مفردات ألفاظ القرآن، ص 449.
[3] . فرهنگ معین، واژه حلم.
[4] . ر.ک: تفسیر سوره انشراح، شهید مطهری.
[5] . تفسیر الميزان، ج 7، ص 471.
[6] . سوره انعام، آیه 125.
[7] . طبرسي، مجمع البيان، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372، ج 4، ص 561.
[8] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج، ص 250.
[9] . سوره انعام، آیه 125.
[10] . سوره شرح، آیات 1-3.
[11] . سوره طه، آیات 25 – 28.
[12] . سوره فرقان، آیه 63.
[13] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 407.
[14] . سوره اعراف، آیه199.
[15] . سوره آل عمران، آیه 159.
[16] . برگزیده تفسیر نمونه، ج2، ص123.
[17] . سوره انعام، آيه 34.
[18] . سوره سجده، آيه 24.
[19] . سوره روم، آيه60.
[20] . شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 18، ص142.
[21] . تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 280.
[22] . سوره بقره، آیه 45.
[23] . مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 15، ص 465.
[24] . سوره رعد، آيه 24.
[25] . وسائل الشيعة، ج 15، ص 309.
[26] . سوره شرح، آيه 5.
[27] . بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 68، ص 95.
[28] . سیمای صابران در قرآن، ص۱۳۵.
[29] . اخلاق در قرآن، ص۴۱۶.
[30] . سوره ص، آيه 44.
[31] . سوره ص، آيه 41.
[32] . اسوه‌های قرآنی و شیوه‌های تبلیغی آنان، ص۲۸۵٫
[33] . سوره هود، آيه 40.
[34] . سوره شوری، آيه 15.
[35] . سوره اعراف، آيه 82.
[36] . سوره اعراف، آيه 88
[37] .سوره حجر، آيه6.
[38] . سوره یوسف، آيه77.
[39] . سوره مائده، آيه 41.
[40] . سوره یونس، آيه 65.
[41] . سوره یوسف، آيه 30.
[42] . سوره اعراف، آيه61.
[43] .سوره اعراف، آيه 66.
[44] . سوره اعراف، آيه67.
[45] . سوره احقاف، آيه 35.

Share