شهید مدرس - زندگانی آیت اللّه سید حسن مدرس / بخش اول

آیت الله شهید مدرس
شهید مدرس در پاییز 1248 هـ. ق در سرابه کچو در 5 کیلومتری اردستان از توابع اصفهان به دنیا آمد. سیدحسن در سن شش سالگی برای تلمذ نزد جدش میرعبدالباقی که از بزرگان آن عصر بود، فرستاده شد و جدّش، پرورش علمی و روحی سیدحسن را تا سن 14 سالگی برعهده گرفت

شهید مدرس در آئینه تاریخ / بخش اول

شهید مدرس در پاییز 1248 هـ. ق در سرابه کچو در 5 کیلومتری اردستان از توابع اصفهان به دنیا آمد. سیدحسن در سن شش سالگی برای تلمذ نزد جدش میرعبدالباقی که از بزرگان آن عصر بود، فرستاده شد و جدّش، پرورش علمی و روحی سیدحسن را تا سن 14 سالگی برعهده گرفت، و در این دوران، دانش های مقدماتی عربی و فارسی را به سید آموخت.

شهید مدرس

شهید مدرس - زندگانی آیت اللّه سید حسن مدرس

شهید مدرس در پاییز 1248 هـ. ق در سرابه کچو در 5 کیلومتری اردستان از توابع اصفهان به دنیا آمد. سیدحسن در سن شش سالگی برای تلمذ نزد جدش میرعبدالباقی که از بزرگان آن عصر بود، فرستاده شد و جدّش، پرورش علمی و روحی سیدحسن را تا سن 14 سالگی برعهده گرفت، و در این دوران، دانش های مقدماتی عربی و فارسی را به سید آموخت. سید حسن که طبق وصیت جدش به ادامه تحصیل علوم دینی و باقی ماندن در کسوت طلبگی، تشویق و سفارش شده بود، در سن 16 سالگی برای نیل به این منظور، راهی حوزه علمیه اصفهان گردید. مدرس پس از ورود به اصفهان، بدون وقفه درس را آغاز نمود و در این مدت، علوم معقول و منقول را تکمیل کرد و در آنها تبحر یافت. او پس از اتمام تحصیلات در اصفهان با هدف ادامه تحصیل به نجف اشرف مهاجرت کرد.
شهید مدرس در این مدت، در روزهای پنج شنبه و جمعه به کارگری می پرداخت و از درآمد حاصل از آن، پنج روز دیگر هفته را سپری می نمود. سرانجام مدرس در سن 37 سالگی به تأیید علما و مراجع عصر، اجتهاد و مرجعیت را توأمان به دست آورد و مرجعیت شیعیان هند به او واگذار شد، اما به دلیل تمایلی که به بازگشت به ایران داشت، آن را نپذیرفت و از راه اهواز به اصفهان بازگشت. وی پس از ورود، اصفهان را برای اقامت خویش انتخاب کرد و در مدارس جده کوچک و بزرگ به تدریس فقه و اصول، منطق و شرح منظومه پرداخت و در خلال سال های تدریس، شاگردان زیادی از محضر وی بهره مند گردیدند، که از آن جمله می توان به میرزا علی آقا شیرازی، مهدی الهی قمشه ای، میرزا ابوالحسن شعرانی، سید کمال الدین نوربخش دهکردی، شیخ محمدحسن برهان، جلال الدین همایی، ابن یوسف شیرازی، بدیع الزمان فروزانفر، سید علی اصغر سدهی، سید ابوالحسین سدهی، و دیگران اشاره نمود.
شهید مدرس آثار و تألیفات زیادی نیز داشت که اغلب آنها در حمله مأموران دولتی به منزل وی به غارت رفت و مفقود شد. اکثر آثار وی به زبان عربی، با نثری ساده و بی تکلف نوشته شده است.[1]
شهید مدرس در خلال کارهای سیاسی خود به انجام فعالیت های مختلفی نیز دست می زد که از آن جمله می توان به نایب رئیسی مدرسه سپهسالار اشاره نمود. او در تیرماه 1304 به این سِمت انتخاب شد و برای نخستین مرتبه با هدف حسن اداره امور مدرسه، نظامنامه ای را تنظیم و تدوین کرد.[2]
او در اصفهان بود که درگیر مسائل سیاسی شد و در برابر ظل السلطان وروحانیان هوادار او ایستادگی کرد و به دلیل شجاعت و جسارت ذاتی، به فردی صاحب نام تبدیل شد.[3]
با اوج گیری جنبش مشروطه خواهی، انجمن ملی اصفهان به ریاست حاج آقا نوارللّه اصفهانی تشکیل شد و مدرس نیز به عضویت این انجمن درآمد و به سمت نایب رئیس انجمن انتخاب شد. در دوران استبداد صغیر، مدرس در کنار حاج آقا نوراللّه اصفهانی تلاش زیادی را به منظور تدارک و تقویت مشروطه خواهان انجام داد و در مقابل حاکم مستبد اصفهان (اقبال الدوله) ایستادگی کرد؛[4] اما پس از فتح تهران و پیروزی مشروطه خواهان و هنگامی که صمصام السلطنه بختیاری به حکومت اصفهان منصوب گردید؛ حاکم بختیاری برای حکومت بلامنازع خود در صدد تبعید روحانیون متنفذ و مقتدر اصفهان، آقا نجفی، آقا نوراللّه و مدرس برآمد. اما با اعتراض عمومی مردم اصفهان و حمایت علمای شهر از او، صمصام السلطنه وادار شد مدرس را با نهایت احترام به خانه اش بازگرداند.[5] به روایت علی مدرسی پس از این حادثه در مدرسه جده بزرگ دو نفر از روحانی نمایان، مدرس را هدف گلوله قرار دادند؛ اما تیرهای ضاربان به خطا رفت و آسیبی به وی نرسید.[6]

شهید مدرس مجتهد طراز اول مجلس شورای ملی

براساس فصل دوم متمم قانون اساسی، برای نظارت بر قوانین مصوب مجلس شورای ملی و تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس با احکام شرع، مراجع نجف اشرف، بیست نفر از مجتهدان طراز اول را به مجلس ملی معرفی کردند تا پنج نفر از میان آنان برگزیده شوند. مجلس شورای ملی (دوره دوم) در جلسه هفتم 1328 هـ. ق آیت اللّه مدرس و چهار نفر دیگر را از میان بیست نفر مجتهدی که مراجع نجف معرفی کرده بودند، انتخاب کرد.[7] زمانی که مدرس به این سمت انتخاب شد، دوره اول مجلس به اتمام نرسیده بود. مدرس برای فعالیت در سمت جدید خود همراه فرزندش سید اسماعیل، یک نفر خدمتکار و یک سورچی[8] به سوی تهران حرکت کرد. بالاخره وی در جلسه 195 مجلس شورای ملی 1328 ق سوگند یاد کرد.[9]
مدرس در مجلس شورای ملی با هرگونه خودکامگی، استبداد، قانون شکنی ونفوذ بیگانگان مخالفت و مبارزه می کرد. از جلسه 19 محرم 1329 تا جلسه 30 ذیحجه 1330 مجلس شورای ملی، بیش از شصت نطق ایراد کرد که پانزده مورد آن درباره موضوع های اقتصادی، یازده مورد درباره مسائل سیاسی، پنج مورد درباره امور فرهنگی و 29 نطق درباره مباحث حقوقی و قضائی بود.[10] در جلسه 202 مدرس در یک نطق مهم، نیز نمایندگان را دعوت به اتحاد و یکدلی کرد و گفت: «.. خرده گیری از همدیگر کردن و جزئیاتی که ابدا به درد این ملت غرش شده نمی خورد، چه فایده دارد...»[11]
دوره دوم مجلس شورای ملی با تصویب نمایندگان (که مدرس هم از جمله موافقان بود) برای چند ماه تمدید شد. مقارن این زمان دولت روسیه اولتیماتومی مبنی بر اخراج مورگان شوستر[12] از ایران صادر کرد. نمایندگان مجلس شورای ملی و همچنین مدرس شدیدا با قبول اولتیماتوم مخالفت کرد؛[13] ناصرالملک نایب السلطنه مجلس را منحل و اولتیماتوم روسیه را پذیرفت.
بعد از انحلال مجلس، دولت تمایلی به برگزاری انتخابات سومین دوره قانون گذاری نداشت و چون تعویق انتخابات نیازمند تصویب مجلس شورای ملی بود، دولت به ناچار مجلسی به عنوان «مجلس مشاوره عالی» مرکب از نمایندگان دوره اول و دوم مجلس شورای ملی و برخی از شخصیت های سیاسی کشور تشکیل داد. آیت اللّه مدرس با تصمیم دولت بشدت مخالفت کرد و آن را مغایر قانون اساسی دانست. ملک الشعرای بهار مخالفت آن روز مدرس را موجب شهرت وی و انتخاب او به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس سوم می داند.[14]

مهاجرت شهید مدرس در جنگ جهانی اول

دوره سوم مجلس شورای ملی مصادف با شروع جنگ جهانی اول بود. آیت اللّه مدرس در سومین دوره مجلس شورای ملی علاوه بر وظیفه نظارتی، سمت نمایندگی مردم تهران را نیز به عهده داشت. هنگامی که نیروهای متفقین با نقض بی طرفی ایران وارد خاک ایران شدند و تهران در معرض اشغال نظامی نیروهای مدرس و انگلیس قرار گرفت، مدرس به همراه گروهی از ملیون به کرمانشاه مهاجرت کردند و در آنجا به منظور مقابله با اشغال گران، دولت موقت ملی را به ریاست رضاقلی خان نظام السلطنه مافی تشکیل دادند، که با ناکامی این دولت، مخالفان وضع موجود به خاک عثمانی مهاجرت نمودند.
پس از خاتمه جنگ جهانی اول، مدرس به تهران بازگشت و همانند گذشته در مدرسه سپهسالار به تدریس فقه و اصول پرداخت و همزمان تولیت این مدرسه را نیز به عهده داشت. در همین دوران با انگیزه مخالفت دولت صمصام السلطنه به همراهی گروهی از مردم در حرم عبدالعظیم متحصن شده و نهایتا با سقوط دولت مذکور وثوق الدوله نخست وزیر شد.[15]

مخالفت شهید مدرس با قرارداد 1919

در دولت وثوق الدولة قرارداد 1919 امضاء شد. این امر اعتراض و مخالفت شخصیت های بسیاری که در رأس آنان مدرس بود را برانگیخت. طرفداران قرارداد، بارها با مدرس گفتگو کردند تا او را از مخالفت باز دارند، به گفته مدرس: «هی می آمدند پیش من و گفتند این قرارداد کجایش بد است... آن چیزی که می فهمم بد است آن ماده اش است که می گوید ما استقلال ایران را (به رسمیت) می شناسیم. این مثل این است که یکی به من بگوید من سیادت تو را می شناسم...[16] «کوشش مورخ الدوله سپهر برای میانجی گری بین مدرس و وثوق الدوله نیز بی نتیجه ماند.[17] مخالفت آیت اللّه مدرس و دیگر شخصیت های ملی با قرارداد 1919 و مقاومت احمدشاه قاجار در برابر قرارداد یاد شده، دولت انگلستان را به فکر یافتن یک جانشین مناسب برای احمدشاه و سلسله قاجار انداخت. انگلیسی ها خیلی زود فرد موردنظر خود را در میان قزاقان یافتند.
هنگامی که در پایان جنگ جهانی اول نیروهای انگلیسی از ایران خارج شدند، آیرونساید[18]، فرماندهی نیروهای قزاق را به رضاخان سپرد[19] و به تدریج او را برای کودتا آماده کردند. مخالفت شهید مدرس با قرارداد 1919 و مقاومت وی در برابر کودتاچیان و ضدیت او با دولت و حکومت رضاخان، تماما در راستای یک سیاست بود که هدف آن مبارزه با نفوذ بیگانگان در ایران بود. صبح روز کودتای سیاه (سوم اسفند 1299 ش) آیت اللّه مدرس و تعدادی از شخصیت های سیاسی ـ مذهبی متنفذ به دستور سید ضیاءالدین طباطبایی، رئیس دولت کودتا دستگیر و زندانی شدند. شهید مدرس تا پایان عمر دولت کودتا (خرداد 1300 ش) حبس بود.[20]

شهید مدرس در مجلس چهارم

شهید مدرس برای دومین بار در مجلس ـ که افتتاح آن اولین قدم دولت قوام السطنه بود ـ به نمایندگی مردم تهران برگزیده شد. چهارمین دوره مجلس شورای ملی روز اول تیرماه 1300 گشایش یافت. در این دوره، مدرس نایب رئیس اول مجلس شد و با اعتبارنامه نمایندگان موافق قرارداد 1919 بشدت مخالفت کرد و مانع تصویب اعتبارنامه برخی از آنان گردید.[21] وی در این دوره، رهبری اکثریت مجلس را بر عهده داشت و غالبا در غیاب رئیس، مجلس را اداره می کرد. رویارویی شهید مدرس با رضاخان سردار سپه در همین زمان رخ داد؛ مقابله ای که تا پایان عمر مدرس ادامه یافت. سردار سپه هم وزیر جنگ شد و با این سمت جدید در تمام امور بی پروا مداخله می کرد.
آیت اللّه شهید مدرس در آغاز با سردار سپه مدارا کرد. اما سرانجام در جلسه 12 مهر 1301 مجلس شورای ملی، در نطق متهورانه ای، سردار سپه، وزیر جنگ، را به باد انتقاد گرفت و با اعتراض به اعمال خلاف قانون او، گفت: «اما امنیت، امنیت در مملکت است، منتهی به دست کسی است که اغلب ماها از او خوشوقت نیستیم. چرا در پس پرده حرف می زنید؟ مگر شما ضعف نفس دارید؟ چرا حرف نمی زنید و دل خودتان را می لرزانید؟ مگر می ترسید؟... ما که از رضاخان ترسی نداریم. چرا حرف خودمان را در پرده بگوییم؟ باید بدون ترس و بی پرده گفت، ما که قدرت داریم سلطنت را تغییر بدهیم، قدرت داریم رئیس الوزراء را عزل کنیم، رضاخان را هم تغییر می دهیم...[22]
قوام السلطنة در بهمن 1301 استعفا کرد و شاه فرمان نخست وزیری مستوفی الممالک را برحسب ابزار تمایل اکثریت مجلس شورای ملی، صادر کرد. آیت اللّه مدرس با نخست وزیری وی مخالفت نمود؛ زیرا معتقد بود که در این اوضاع و احوال رئیس دولت باید فردی قوی و مصمم باشد تا بتواند به نحو احسن در مقابل فزونخواهی رضاخان بایستد.[23]
در نهایت آیت اللّه مدرس در جلسه 19 خرداد 1302 مجلس شورای ملی، ورقه استیضاح دولت مستوفی را قرائت کرد و در جلسه 21 خرداد دلایل استیضاح را عنوان نمود. مستوفی الممالک پس از پایان این جلسه استعفا کرد. سردار سپه به تکاپو افتاد تا مقام نخست وزیری را به دست آورد، احمد شاه نپذیرفت و فرمان نخست وزیری مشیرالدوله برای چندمین بار صادر شد، در همین هنگام دوره دو ساله مجلس چهارم به پایان رسید. دولت مشیرالدوله در تابستان 1302 انتخابات پنجمین دوره قانون گذاری را آغاز کرد.[24]
قبل از اتمام انتخابات، دولت مشیرالدوله در آبان 1302 زیر فشار تحریکات و خودسری های رضاخان از کار کناره گیری کرد و شاه قاجار در نهایت ضعف و ناچاری فرمان نخست وزیری رضاخان را صادر کرد. احمدشاه برای رهایی خود از اوضاع نابسامان کشور راهی فرنگ شد. دولت رضاخان به سرعت کار انتخابات را به نفع خویش به پایان رساند و انتخابات را به نحوی که اکثریت مجلس از موافقان وی باشند به پایان آورد.[25]
سردار سپه پس از کودتای 1299 همواره رویای حکومت مطلقه ایران را در سر می پروراند. اولین طرحی که برای طرد قاجاریان از صحنه سیاسی ایران به ذهن رضاخان و هواخواهان او خطور کرد، تغییر رژیم سلطنتی ایران به حکومت جمهوری بود. این دگرگونی قطعا منجر به خلع سلطنت از قاجار شده و قدرت نیز به کسی جز رضاخان تفویض نمی شد. در راستای تحقق این هدف تبلیغات وسیعی به نفع رضاخان و نظام جمهوری به راه افتاد. سردار سپه و حامیانش در صدد بودند با تصویب طرحی توسط مجلس شورای ملی هر چند غیرقانونی و مغایر با اصول قانون اساسی بود، آسان ترین و نزدیک ترین راه را برای انتقال قدرت از قاجار به پهلوی فراهم کنند.

ادامه دارد... به بخش دوم بروید

شهید مدرس

منبع: مجله حصون، آذر و دیماه 1389 ، شماره 27.
--------------------------------
پی نوشت:
[1] . علمای مجاهد، محمدحسن رجبی، بخش مدرس، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1382.
[2] . علی مدرسی، «مدرس»، ج1، ص 264، 165، بنیاد تاریخ اسلامی، تهران،  1366.
[3] . علی اکبر تشیید، «زندگی و شخصیت مدرس»، روزنامه خواندنی‏ها، شماره 28، ص 27،1358.
[4] . همان جا.
[5] . همان، ص 50.
[6] . همان، ص 50 ـ 51.
[7] . ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367، ج 1 و 5، صص 6 و 15.
[8] . سورچی: کسی که درشکه را می‏راند.
[9] . مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1358، ج1، ص 63.
[10] . مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، ج1، ص 69 ـ 6.
[11] . مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج1، ص 69.
[12] . شوستر آمریکایی را دولت ایران با تصویب مجلس شورای ملی برای اصلاح امور مالیه و گمرک استخدام کرده بود.
[13] . مدرس قهرمان آزادی، ج 1، ص 103.
[14] . بهار، محمدتقی، تاریخ احزاب سیاسی ایران، تهران، نشر امیرکبیر، 1323، ج 1، ص 34.
[15] . مدرسی، علی، مرد روزگاران، تهران، نشر هزاران، 1372، ص 77، 76.
[16] . همان، ج 2، ص 101.
[17] . مدرس قهرمان آزادی، ص 156.
[18] . آیرونساید: فرمانده وقت نیروهای انگلستان در ایران.
[19] . همان، ص 219.
[20] . همان، ص 158ـ157.
[21] . مرد روزگاران، ص 96.
[22] . مدرس قهرمان آزادی، ص 175.
[23] . همان، ص 185.
[24] . مرد روزگاران، ص 115.
[25] . زنده تاریخ، آیت اللّه‏ شهید سید حسن مدرس، به روایت اسناد، مرکز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 12، آذر 1378، تهران.

Share